کوص مالی لزبین

1401/01/21

سلام عزیزان. می‌خوام در مورد یه اتفاق براتون بگم یه اتفاقی ک خیلی دوسش داشتم هرچند در حسرت دیدار مجدد با اون دوست عزیز هستم.
من از 16سالگی متوجه میشدم که خیلی علاقه به لز دارم البته اون موقع آشنایی با اسماش نداشتم و فقط میدونستم که دلم میخواد با دختر سکس کنم. یادمه خیلی هم خجالتی بودم.شاید براتون خنده دار باشه اما از بغل کردن دوستم هم لذت می‌بردم مخصوصا وقتی سینه هام به سینه هاش برخورد می‌کرد اما نزاشتم کسی بفهمه. همیشه خجالت می‌کشیدم و خودم رو سرکوب میکردم اما از یه سنی به بعد متوجه این شدم که انگار تقصیر خودم نیست. همیشه سرم تو درس بود اما تنها چیزی ک باعث آرامشم میشد، رویا و خیال سکس با یه دختر از هم جنس خودم بود.
یادمه تو 15سالگی با صمیمی ترین دوستم همیشه حرف از لز میزدم اونم هی میگفت نگو…از اون به بعد دیگ به کسی چیزی نگفتم و اصلا دیگ با هیچ کس در این حد صمیمی نشدم ک بتونم چنین حرفایی بزنم. سالها سپری میشدن اما من با خودم میگفتم بلاخره به روز تجربه ش میکنم.اینقد فکر میکردم ک تمام پوزیشن های ممکن رو تو ذهنم بررسی کرده بودم. آره می‌دونم خنده داره اما هرکسی که گرایش به سکس غیرمتعارفی داره مجبوره فقط باخودش دراون مورد حرف بزنه و رویا ببافه. تابستون 97بود خیلی تنها بودم و دیگ خسته شده بودم 22سالم بود تصمیم گرفتم هرطورشده یه راهی پیدا کنم. من تا اون سن با هیچ پسری رابطه نداشتم و کلا سکس نکرده بودم. یه روز اتفاقی تو اینستاگرام لزبین سرچ کردم. یه پیج برام بالا آورد. از بیو فهمیدم مدل 69دوس داره. نوشته بود لز بیاد پی وی. به خودم گفتم حتما از این پیج های فیکه از شانس منم حتما طرف پسره . اعصابم خورد بود ک چرا نمیتونم یه دختر لز واقعی پیدا کنم .مثل اینه ک شما بستنی وانیلی فقطططط دوس داری اما همه بگن شکلاتی ک خوشمزه تره!!!
گفتم بیخیال اگر پسر باشه بلاخره متوجه میشم. براش نوشتم سلام خوبی؟ __خوبم ممنون. شما خوبی؟؟
از اینکه نوشته بود شما گفتم چقد مودبه. خوشم اومد ازش حس کردم دختره. چون اگر پسر بود زود صمیمی میشد و نیازی به کلمه «شما»نبوده.
__تو بیو نوشتی لز …ببخشید منم واسه این اومدم. حالا لز هستی؟؟. خیلی راحت گفت آره و من شوک شده بودم و باور نمی‌کردم ک بلاخره یکی شبیه من باشه. بهش گفتم میشه اثبات کنی دختری؟. ___ وا تو پیام دادی اونوقت من اثبات کنم؟؟ اول خودت.
گفتم اوکی من مشکلی ندارم و براش یه ویس فرستادم. بعدش اونم فرستاد.اسمش غزل بود.منم گفتم دریام.
تو حرفاش بهم گفت متاهله و نامزد داره. از من ۳سال کوچیکتر بود هر دو بر حسب اتفاق تو یک شهر بودیم من یکم باهاش فاصله داشتم. خوشحال بودم و یه حس ناشناخته ولی پر از هیجان. گفت تجربه داشتی؟گفتم نه ولی همیشه تو آرزوش بودم. گفت من داشتم.
حالم داشت بد میشد دوس داشتم بیشتر تعریف کنه برام ولی نگفت. تعجب کردم که چطور تو ۱۹سالگی تونسته تجربه لز داشته باشه.
گفت دریا بیا حضوری باهم باشیم .
گفتم من پایه م.
خودم تعجب کردم ک اینقدر سریع و بدون فکر جوابشو میدادم.و حتی پیش بینی نمی‌کردم که شاید اتفاق بدی برام بیفته چون من باکره بودم و اصلا هم غزل رو نمیشناختم.
آیدی تلگرامشو بهم داد و رفتیم اونجا چت کنیم. عکسشو برام فرستاد و منم فرستادم از هم خوشمون اومده بود. میگفت وقتی بیای دوس داری چیکار کنیم ؟ گفتم من همه چی دوس دارم.
اون گفت من عاشق ۶۹ هستم. دوس دارم بخوریم واسه هم. از حرفاش فهمیدم دوس داره کوسشو بخورم. منم از قصد هی میگفتم منتظرم بیام برات بخورمش.
گفت حالا تو بگو چیو خیلی دوس داری؟ گفتم همیشه تو کف بودم دلم میخواد کوس هارو بمالیم به هم دیگه. بیام روت پات باز باشه و بیام بشینم وسط پات. خیلی خوشش اومد گفت واااااای دیوث زودتر بیا.
گفتم باشه. کجا بریم حالا؟ من میگم بریم هتلی جایی.
گفت باید با شوهرم سامان مشورت کنم. بعد از نیم ساعت پیام داد گفت دریا سامان مارو می‌رسونه تا هتل و خودش منتظر میمونه تا دوباره منو برگردونه. یکم ترسیدم و خجالت و موندم چی بگم. گفتم شاید کارمون خیلی طول کشید. گفت عب نداره سامان منتظر میمونه تو ماشین.
دوس نداشتم شوهرش منو ببینه حقیقتا خجالت می‌کشیدم بدونه لزبین هستم. گفتم نه راحت نیستم. گفت دریا پس باید بیای خونمون. گفتم نمیشه که. گفت مادرم هست کاری نداره تو اتاقم نمیاد اصلا. خواهرمم میره سرکار تا غروب. بابام هم سفره.
نمیتونستم فک کنم شهوت همه وجودم و گرفت با فکر اینکه قراره لخت بغلش کنم و۶۹بشیم، دیگ نمی‌دونستم عاقلانه فک کنم.
گفتم باشه من از کجا بدونم منو دور نمیزنی. گفت یعنی چی؟
گفتم نمی‌دونم میترسم بیام و چند تا پسر اونجا باشن. ناراحت شد از چت کردنش مشخص بود بهش برخورده.
گفت دریا می‌دونی چی میگی؟ من خانوادم هستن من نامزد دارم یعنی یه دختره شوهر دارهستم . بعدشم خونمون اپارتمانه کلی همسایه داریم.
اینارو ک گفت یکم دل گرم شدم. گفتم باشه میام. قرار برای فرداش گذاشتیم ساعت ۱۱صبح.
گفته بود من قبلش باشگاهم ولی تا۱۱میرسم.
خیلی حالم خراب بود ذهنم پر از پوزیشن بود و بازم رفتم فیلم دیدم.نخندین بهم . نمی‌دونید بعد اون همه سال قراربود به آرزوم برسم یعنی چی. واسم حکم قهرمانی مسابقات کشوری رو داشت!
رفتم حموم و شیو کردم.دست کشیدم به رونام و گفتم فردا قراره لمس بشی بلاخره اونم توسط به دختر دیگ.بلاخره صبح شد خیلی دیر می‌گذشت.به مادرم گفتم می‌خوام برم با دوستم بیرون برم هرچند دانشجو بودم نیاز به اجازه نداشتم ولی چون روز آفم بود تابلو بود چیزی نگم. ناراحت شدم از دروغی ک گفتم اما به خودم قول دادم همین یه باره فقط،اونم واسه آرزوی چندین ساله ی این کوس لامصب!
برام لوکیشن فرستاده بود ازتلگرام. غزل حتی شمارشو بهم نداده بود و از سکرت چت باهام حرف میزد.دلخور میشدم اما تحسین میکردم ک اینقدر رو حساب پیش می‌ره.
رسیدم تو یه شهرک که ساختمون های مرتب و منظم داشت. بهم پیام داد کجایی. از پنجره دارم میبینم چرا ندیدمت. گفتم نمی‌دونم کدوم ساختمانی. هیچ کدوم ساختموناش پلاک نداشت و همه اسم و عدد بود! برام سخت بود پیدا کنم چون همشون شبیه هم بودن. گفت میام دم در . دیدمش و همو گرم بغل کردیم. گفت بریم بالا و منو هول داد.
قرار بود به مادرش بگه دوست دبیرستانش هستم. با مادرش گرم احوالپرسی کردم. غزل هم ازم پذیرایی کرد چایی و بیسکوییت میوه آورد. یکم گرسنه بودم چون از ذوق چیزی نخورده از خونه بیرون زده بودم. یکم چایی بیسکوییت خوردم و با مادر غزل حرف میزدم.مادرش دوس داشت بیشتر صحبت کنیم غزل هی با چشماش اشاره میکرد ک دیگ بسته . آخر اومد زیرگوشم باحرص گفت دریا بسته بیا بریم اتاقم‌.
توراه ک میومدم لباس زیرم خیس شده بود از شدت شهوت!
دیگ کوسم کامل خیس بود و آماده. دستمو گرفت از مادرش اجازه گرفتم عذرخواهی کردم رفتم اتاقش. دیدم غزل زود گوشیش برداشت گفت بزار به سامان بگم اومدی … هی پیام داده ک دریا رسید یا نه…
تعجب کردم گفتم مگه سامان می‌دونه من قرار بود بیام؟ گفت آره من هیچی ازش مخفی نمیکنم.
اینقدر خنگ و خجالتی بودم ک با وجود شهوتم قدرت اجرای خیالاتم رو نداشتم. نشسته بودم رو تختش و نیم ساعت اول فقط حرف می‌زدیم.
میگف من هم به پسر حس دارم هم دختر.
گفتم کدومشش بهتره حالا؟گف نمیتونم بگم هرکدوم کیف خودشو داره.
عکسای خودشو سامان بهم نشون داد شوهرش هم تیپ خودش بود اونم خوشگل بود. گوشیشو داددستم عکساشو ورق میزدم یهو یه عکس سکسی دیدم که داشت کوس غزل رو لیس میزد و غزل هم انگار عکس گرفته بود. گوشیشو دادم دستش و گفتم ببخشید یهو اومد معذرت. خیلی راحت گفت نه اوکیهه راحت باش. تازه می‌خوام فیلم سکسمون هم نشونت بدم.تعجب کرده بودم. گفت منو سامان هروقت سکس میکنیم فیلم میگیریم از رابطمون. بعداً ک تنها میشم نگاه می‌کنم خودارضایی میکنم.گفتم سامان ناراحت نمیشه؟گفت ن خیلی دوس داره بهش زنگ میزنم میگم با فیلما نشستم کردم. هم خندم گرفته بود هم تعجب. معلوم بود از لحاظ سکس داغ بودن هردو. گفت من حتی به سامان گفتم که لزبین هستم.گفنم چی؟؟؟؟واقعا گفتی؟یا داری منو مسخره می‌کنی!گفت آره بهش گفتم. البته کم کم و آروم اروم. خیلی متعجب بودم!!
غزل آروم و قرار نداشت حالش بد بود گفت آه پس کی شروع کنیم همش حرف می‌زنیم پاشو دیگ.
خجالت کشیدم ولی پا شدم خیلی بهم نزدیک شد لبامو بوسید و مکید و کم کم زبونش وارد دهنم کرد و دو طرف زبونم رو گرفته بود و مک میزد حس خوبی داشتم تاحالا همچین لب خوردنی سابقه نداشته برام. بیشتر داغ شدم سینه هاشو مالیدم. رفت عقب پیراهنشو درآوردم اونم خواست لباس منو دربیارع. سوتین هارو درآوردیم. شلوارم همینطور.
گفت شورتت هم دربیار دیگ. برام سخت بود ولی درآوردم کوسم خیلی داغ شده بود. دوباره اومد سمتم و شروع کرد لب گرفتن. سرپا بودیم سینه هاش به سینه هام می‌خورد فشارش دادم سمت خودم ک سینه ها بیشتر چسبیدن به هم. غزل دست کشید رو کونم و سینه هام گفت وای دیوث سینه هات از من بزرگ تره. وای چه کونی هم داره. دوتا زد به کونم منم خوشم اومد. رفت رو تختش دراز کشید رفتم روش سینه هاشو مالیدم دیدم خوشش اومد شروع کردم خوردن سینه هاش‌. غزل سفید پوست بود و از من سفیدتر بود و نوک سینه هاش صورتی بودن. سینه هاشو می‌خوردم صداش داشت کم کم درمیومد.از صدای آه کردنش منم داغ تر میشدم گفتم غزل مادرنت نشنوه گفت ن الان اهنگ میزارم.باگوشیش یه موزیک پخش کرد. از وسط سینه هاشو تا روی ناف تو یه حرکت زبون کشیدم اونم هی شکمش میآورد بالا.دوس داشت زود برم پایین. منم رحم نکردم باز رفتم سراغ رون های سفیدش. غزل لاغر اندام بود اما استخوانی نبود.رون هاشم زبون کشیدم موهام پخش شده بود رو کوسش دیگ طاقت نداشت سرموبرد رو کوسش نگهداشت.
هیچوقت دوس نداشتم کوس بخورم فک میکردم خیلی بده اما ترجیح دادم تو عمل انجام شده قرار بگیرم. فقط زبونم درآورده بودم و بالای کوسش سمت چوچوله رو هی با زبونم بالا پایین میکردم لیس میزدم کوسش خوش طعم بود برام. غزل نفساش دراومده بود. گفت جووووون خیلی خوب کوس لیسی م رو می‌کنی. سامانم خوب برام کوس لیسی می‌کنه از ته وجودش برام میخوره
بعد خواست بلند شه ک من رفتم کنار از روش. گفت دیگ طاقت ندارم جنده بستهه.دو تا محکم زد به کونم دوتا هم زد به کوسم. از حرف زدنش خوشم اومد.
اینو ک گفت روانی شدم. پاهاشوباحرص باز کردم و خودم رو به روش نشستم کوسم بردم سمت کوسش. چقد خیس و داغ بودم. همین ک کوسم رو کوسش تنظیم کردم، یه گرما و یه تپلی خاصی رو احساس کردم چیزی ک همیشه آرزو داشتم. چسبونده بودم بهش و از بالابه پایین کوسم رو به کوسش میمالیدم.بی نظیر بود حسش… گاهی هم با کوسم بهش ضربه میزدم. غزل حالش بد بود وحشی شده بود. ولی من داشتم لذت می‌بردم و سعی میکردم اون حس هارو تو ذهنم نگه دارم ک یادم نره. یه دفعه دیدم غزل رفت عقب و پا شد منو خوابوندم اومد روم پامو باز کرد و پاهای خودشم بازکرد ی پاش انداخت رو شکمم و خودشو مالید بهم. هم غزل میخواست بکنه هم من. هم اون از فاعل بودن لذت میبرد هم من. و در این مورد باهم صحبتی نکرده بودیم. اون لحظه گفتم کاش بجای حرف های مزخرف اول… همون لحظه لختش میکردم و کوسم میمالوندم بهش تا بیشترحال کنیم و حیف شد. حدود نیم ساعت فقط منو غزل مشغول مالیدن کوسهامون به همدیگه بودیم و فک کنم این پوزیشن واسه هردوی ما لذت بخش تر بود. فکرم رو متمرکز کرده بودم فقط روی داغی کوسش و تپل بودنش و اینقدر لذت میبرم ک خوشبختانه ارضا نشدم چون حواسم پرت لذت بود.غزل خواست ۶۹شیم. من روی غزل رفتم.غزل کوسم رو میخورد و حال میکردم اما نه به اندازه مالیدن کوسم به کوسش اصلا قابل مقایسه نبود لذش. از نفس های غزل فهمیدم ارضاش نزدیکه و تو اوج رفته. پاشدم از روش و سرم گذاشتم بین پاهاش و تو چشماش خیره شدم اونم خمارشده بود چشماش. براش با زبونم لیس میزدم و حرکت پایین و بالا میکردم.
نفساش خیلی تند شده بود با نگاهش التماس میکرد سرمو فشار به کوسش. خودش سینه هاشو می‌مالید. منم یه دستم بردم به سینه ش و محکم فشارش میدادم و حرکت زبون و دهنم رو تند کردم و با دست هم براش کوس مالیدم خودشم دستشو آورد ک ارضا شد.
بوسم کرد و لبام خورد باز همون بوسه ی لامصب وداغ! وسط سکس گفتم غزل اونی ک باهاش لز کردی ازش راضی بودی؟ گفت آره خیلی وارد و حرفه ای بود . خیلی بهم حال داده. یکم دلخور شدم حس کردم فهمید اولین بارمه و خیلی حرفه ای نیستم.
گفت نوبت منه حالا، اومد ک برام بخوره. گفتم نه غزل من فقط می‌خوام کوستو بمالی به کوسم. گفت باشه پس خودت بیا بکن ک بیشتر حال کنی. خوشم اومد ک فهمیده بودبا فاعل شدنم دلم میخواد ارضا بشم. باز روبروی هم پاهامونو باز کردیم کوسمو محکم بهش میمالیدم و صدای به هم خوردن کوس ها داشت دیوونم میکرد و تو اتاق پیچیده بود.بماند ک غزل آهنگ هم پلی کرده بود ولی خودم صداشو می‌شنیدم. حدود ده دقیقه از شهوت زیاد زود آبم اومد… غزل بغل کردم اونم دستاش دورم گذاشته بود. مادرش صداش کرد مجبورشدیم زود لباسارو بپوشیم.
گوشیش داد دستم گفت برو فیلمارو ببین تا میام. رفتم تو گالری دهنم باز مونده بود که چقدر فیلم سکس خودشو سامان تو گوشیش بود یکیشون پلی کردم داشت غزل رو از کوس میکرد و تند تند تلمبه میزد و صدای کردن و تلمبه زدنش تو فیلم افتاده بود بازم داغ شده بودم. غزل با لبخند برگشت.کنارم نشست. گفتم ساعت چنده گفت ۱. باورم نمیشد ۲ساعت میشد اومدم. سکس ما خیلی کوتاه بود از نظرم. گفتم من دیگ برم غزل. گفت باشه. هروقت خواستم بازم میشه بیای. گفتم باشه عزیزم. گفت من وقت دیگ عروسی میکنم میرم خونه خودم ک اون نزدیک شماست و میتونی بیشتر بیای پیشم. خوشحال شدم و خداحافظی کردیم و برگشتم. اون روز بعد از برگشتن به چت کوتاه کردیم. فرداش برام کار پیش اومد و نتونستم آنلاین بشم بهم پیام دادم چرا بهم پیام ندادی چرا سراغمو نگرفتی. سعی کردم ازش دلجویی کنم. فرداش دیدم در کمال ناباوری بلاکم کرده ! خیلی دلم شکست و دلخور شدم اما گفتم شاید شوهرش نزاشت چون ارتباط مارو میدونسته مانع شد! بااینکه پیج اینستاگرام شخصیش رو داشتم دیگ پیامی ندادم بعد از دوماه دیدم عکس عروسیش گذاشته.
و بعد از اونجا هم بلاک کرد! هرچی فکر کردم متوجه این نشدم که چرا این کارو کرد اما حتم دارم دلیل اصلیش همسرش بوده. همیشه به غزل فک میکنم و اون قشنگ ترین اما تلخ ترین خاطرم بود. چون من ازش خواسته بودم به این شرط سکس کنیم که همیشگی باشیم چون من آدم عاطفی و وابسته ای هستم و دلم میگیره یهو بری اما زیر قولش زد دقیقا!
امیدوارم هرجا هست شاد باشه.
ببخشید طولانی شد میخواستم همه چیو بنویسم.
🙏🌷
به هرحال گاهی بعضی اتفاقا فقط یه بار میفتن اما خاطره و حسشون همیشه برات تکرار میشه. قدرش بیشتر می‌دونی مخصوصا اگر لزبین باشی ولی نتونی رابطه برقرار کنی با کسی از ترس مسخره شدن و طردشدن…

به امید روزی که …

نوشته: دریا


👍 30
👎 0
78001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868012
2022-04-10 02:34:34 +0430 +0430

عالی بود من خیلی دیدن لز رو دوس دارم کاش میشد تجربش کنم

2 ❤️

868311
2022-04-11 13:33:52 +0430 +0430

من عاشق تماشا کردن لز دوتاخانم هستم دیوانه کننده اس

1 ❤️

868699
2022-04-14 02:02:55 +0430 +0430

سلام
خوبی
لزم
بهم پیام بده

0 ❤️

900371
2022-10-26 17:52:52 +0330 +0330

لز خوبه دوس دارم . من قمم ی دختر قمی اهل لز میخوام

0 ❤️

902771
2022-11-14 06:23:14 +0330 +0330

منم عاشق پوزیشن کص مالی یا همون سیزرز هستم
لعنتی سو فاکینگ هاتهههه
عاشقشممممم😍😍😍😍

1 ❤️