راضی کردن برادرم

1401/12/18

اسم من هانا هست داستان که تعریف می کنم رایضی کردن برادرم برای سکس هست ماجرا مال یک سال قبل هست که اون زمان حدودا 15 سالم بود سینه هام 60 و قدم 165 وزن 70 سفید و تپل هستم یک برادر دارم اسمش سیامک هست هیکل ورزشی خوبی داره ورزش کشتی کار می کنه 22 سالشه قدش 175 وزنش 80 بدن سفید و خیلی کم مو خانواده ما در مورد موضوع سکس گیر هستن و اجازه نمیدن بچه هاشون سکس کنن یا دنبال این چیزا باشن و در مورد تیپ ظاهر و لباس هم گیر میدن یعنی اینکه اجازه نداریم تنهایی بدون خانواده خونه دوست های مدرسه یا آشنا ها بریم برادرم آزاد تر هست چون میتونه به بهانه باشگاه بزنه بیرون و بپیچونه اما محدودیت من بیشتر هست خونه دوستام هم نمی تونم برم به اجبار خانواده وقتی میرم بیرون هم باید لباس های پوشیده بپوشم و مانتو بلند و سر و کلمو هم با شال بپوشونم که یک مو هم پیدا نباشه حتی تو خونه هم بهم گفتن باید با لباس پوشیده باشم تاب اصلا نپوشم و شلوار هم که پوشیدم یک دامن هم روش بپوشم به این دلیل که برادر دارم خلاصه محدودیت زیادی داشتم یکی از هم کلاس هام به اسم مینا که با هم صمیمی بودیم دوست پسر داشت و بعضی وقت ها بعد مدرسه پسره می اومد با موتور سوارش می کرد و با هم می رفتن وقتی پسره می اومد دوستم بد جور خر کیف میشد اولش در مورد سکس می دونستم اما نه دقیقا و اینکه بفهمم مینا با دوست پسرش چی کار می کنن برام جالب بود یک روز دلمو زدن به دریا و ازش پرسیدم با این پسره میری چی کار می کنید دیوونه ای یکهو بلایی سرت نیاره مینا گفت هیچی میریم کیف می کنیم گردش و چیزای دیگه گفتم یعنی چی کیف می کنید گفت دیونه سکس می کنیم دیگه یکهو هنگ کردم یعنی پسره پرده مینا رو زده که مینا متوجه شد و گفت چیه ؟ بعد اضافه کرد خیالت راجت پرده دارم فقط از عقب بوده بعد گفت تو دوست پسر نمی خواهی ؟ گفتم این حرفا چیه بابام منو می کشه بفهمه در مورد این موضوع حرف زدیم چه برسه به دوست پسر بعد گفت یعنی از سکس خوشت نمیاد ؟ گفتم ولش کن و رفتم چند وقت بعد مینا اومد خونه ما و رفتیم اتاق من و با هم حرف می زدیم که مینا باز بحث کشید به قضیه اینکه سکس دوست دارم یا نه که باز سعی کردم بزنم به اون راه که مینا بلند شد رفت در اتاق را بست و قفل کرد گفتم چی کار می کنی گفت هیچی چند دقیقه کار دارم بعد موبایلشو آورد یک فیلم بهم نشون داد فیلم سکس یک زن و مرد بود که مرده حسابی داشت زنه را از کس و کون می کرد برای اولین بار بود فیلم سکس دیدم شهوتم هم بیدار شده بود مینا رفت و من تو فکر بودم تا آخر شب به فیلمی که دیده بودم فکر می کردم خلاصه در اتاقمو قفل کردم و با خود ارضایی خودمو خالی کردم رفتم دستشویی و از خستگی خوابم برد دیگه من و مینا با هم قرار می زاشتیم خونه ما و دو سه هفته یک دفعه فیلم سکس بهم نشون میداد و سایت شهوانی هم بهم معرفی کرده بود ازش داستان می خوندم ولی جراتشو نداشتم به سکس با کسی فکر کنم در هر حال گذشت برادرم هم یک دوستی داشت که تو باشگاه با هم آشنا شده بودن پسره حدود 16 یا 17 سالش بود و یکی دو هفته یک مرتبه می آوردش خونه و میرفتن اتاق داداشم یکروز که پدر مادرم نبودن پسره را آورد رفتن اتاق داداشم بعد از اینکه میوه و چای دادم داداشم براش ببره برادرم رفت و در اتاقشو بست و قفل کرد مونده بودم چرا در قفل کرد کنجکاو بودن بدونم چه خبره که در قفل کردن از یک طرف هم به خودم می گفتم به من چه حدود پنج دقیقه ای تلویزیون دیدم بعد از فضولی داشتم می مردم بلند شدم رفتم دم اتاق از سوراخ کلید نگاه کردم چیز زیادی معلوم نبود ولی یک لحظه برادرم آمد این طرف دیدم کامل لخته و برای اولین بار کیرشو هم دیدم که حسابی سیخ بود و داشت می رفت به طرف تختش چیز دیگه ای نمی تونستم ببینم به تختش هم دید نداشتم ولی دیگه فهمیدم چه خبره داداشم دوست دختر نداشت یعنی از پدرم جراتشو نداشت با دختر بگرده و با چیزی که دیدم یعنی برادرم با دوستش تو اتاق لخت شدن و حتما سکس می کنن من هنگ بودم بعد از چند دقیقه حالم سر جاش اومد خودمو جمع کردم رفتم پای تلویزیون خودمو مشغول کردم تا برادرم کارشو تموم کرد با دوستش از اتاق زدن بیرون و رفتن و من تنها شدم چیزی که دیده بودم فکرمو مشغول کرده بود مخصوصا کیر داداشم که برای اولین بار هم بود که کلا کیر پسر از نزدیک دیدم چند روز بعد هم مینا باز اومد و فیلم سکس بهم نشون داد و حسابی از شهوت آتش گرفته بودم کلی فکر کردم که اگر باز برادرم پسره را آورد خونه از یک راهی بفهمم چی کار می کنن ولی هیچ راهی نبود جز نور گیر اتاق خواب داداشم که طرف راه پله بود و اونم زیر نورگیر کمد بود و روی کمد کلی ساک و وسائل که جلوی اونم پوشیده بود و چیزی معلوم نبود خلاصه نتونستم تحمل کنم وقتی کسی خونه نبود یک روز با بدبختی رفتم اتاق داداشم بالای کمدش وسائل کمی جابجا کردم طوری که ده سانتی جلوی شیشه باز بشه که بشه طرف تخت داداشم که روبروی اونجا بود را دید همه چیو گذاشتم سر جاش و رفتم بیرون دیگه منتظر بودم برادرم باز دوستش را بیاره و من هم برم دید بزنم ببینم چه خبره یک هفته ای طول کشید که باز مادرم بره خونه خالم و معمولا تا شب دیگه کسی نبود پدرم هم سر کار بود و دیر می آمد برادرم پسره را آورد و رفتن اتاقش و بعد از دادن میوه و شیرینی در قفل کردن من هم رفتم تو راه پله و مشغول دید زدن شدم اونا هم بعد از اینکه یک چیزی خوردن بلند شدن برادرم شروع کرد به لخت شدن و پسره هم داشت لخت میشد شهوتم حسابی زده بود بالا کامل که لخت شدن و کیر برادرم و پسره را باز دیدم میخ شده بودم که ببینم چی میشه برادرم پسره را برد تو تخت و خوابیدن برادرم سوراخ پسره را روغن مالی کرد و بعد پسره قمبل کرد و برادرم کرد توش اون داشت پسره را می کرد و من شهوتم حسابی زده بود بالا دیگه کسم هم خیس شده بود و آرزو می کردم کاش یکی این طوری منو می کرد کارشون که تموم شد سریع رفتم پایین نشستم جلو تلویزیون که متوجه نشن بعد اونا هم جمع کردن تا پدر مادرم نیامدن رفتن بیرون از خونه تا شب به چیزی که دیده بودن فکر می کردم دائم جلو چشمم بود و به سکس فکر می کردم اما جراتشو نداشتم حتی دوست پسر داشته باشم چه برسه به سکس خلاصه تو سایت شهوانی داستان می خوندم که کم کم متوجه قسمت سکس خواهر برادر شدم همین طوری رفتم بخونم چند تا داستان خوندم رو ذهنم اثر کرده بود اما سعی می کردم بهش فکر نکنم میگفتم با برادر که نمیشه دیگه کارم شده بود دیدن فیلم سکس با مینا و گاهی برادرم دوستشو می آورد خونه و سکس می کردن از اون جا که آماده کردم بودم دید می زدم دیگه به سکس با برادرم هم فکر می کردم اما با خودم کلنجار می رفتم که نمیشه زشته و سعی می کردم بی خیال بشم اما نمیشد تا اینکه تصمیم خودمو گرفتم که امتحان کنم اگر برادرم میخواد پا بدم اگر نمیاد بی خیال بشم برای اینکه راضی بشه یا بیاد سراغم کارمو شروع کردم یک روز که پدر مادرم نبودن و تنها بودیم رفتم حمام و وقتی بیرون اومدم دامن پوشیده بودم چند سانت بالای زانو و برای اولین بار نه جوراب پوشیده بودم نه شلوارمو خودم هم خجالت می کشیدم چون تا اون موقع همیشه زیر دامن شلوار یا جوراب بلند می پوشیدم حتی تو مهمونی زنونه یا عروسی و هیچ وقت پا لخت نبودم پدر مادرم می فهمیدن یا برادرم بهشون می گفت این مدلی منو دیده سرم به باد رفته بود خلاصه با ترس و خجالت از حمام زدم بیرون برادرم داشت تلویزیون می دید منو که دید یک لحظه جا خورد که جوراب ندارم ولی توجهی نکرد من هم رفتم نشستم اون طرف وقتی مادرم آمد سریع رفتم اتاقم و شلوارمو پوشیدم مثل سگ ترسیده بودم که نکنه برادرم بگه شلوار نپوشیدم و رفتم جلوش اما چیزی نگفت دیگه جراتم بیشتر شده بود خیالم راحت شد که برادرم چیزی به کسی نمیگه دفعه بعد که موقعیت گیر آمد این دفعه همون دامن پوشیدم بدون شلوار و جوراب اما بالا تنه هم یک حلقه آستین پوشیدم و رفتم جلو برادرم من دیگه خیلی خجالت نمی کشیدم جراتم هم زیاد شده بود برادرم تا اون روز منو با نصف آستین دیده بود اما با اون تیپ که شونه هام هم لخت بود ندیده بود معلوم بود تعجب کرده سعی می کرد عادی نشون بده من هم به بهانه میوه آوردن چایی آوردن هم جلوش راه می افتادم به طرف آشپز خونه هم براش میوه و چای می آوردم و جلوش می اومدم که هیمن قدر از تن و بدنم که لخته ببینه اول سعی می کرد بی خیال باشه اما کم کم معلوم بود یک نیم نگاهی می کنه خلاصه تا کسی نبود هر چی تونستم به بهانه های مختلف جلوش چرخیدم با اون وضع مادرم که اومد باز رفتم اتاقم و لباس هامو عوض کردم که متوجه نشه برادرم هم دیگه فهمیده بود وقتی کسی نیست جلوش با لباس لختی می چرخم و به کسی هم چیزی نمی گفت خوش بختانه یکی دو هفته ای همین طور گذشت هر وقت کسی نبود همین مدلی جلوش می گشتم و دیگه معلوم بود اونم مقداری تحریک شده و شهوتش داره گرفتارش می کنه چون فهمیدم به کسی نمیگه و تحریک شده خیالم راحت شده بود تصمیم گرفتم یک قدم برم جلوتر یک روز رفتم حمام با وجود اینکه موی زیادی نداشت بدنم اما حسابی موهای بدنمو صاف کردم خودمو آماده کردم مادرم که رفت بیرون و با برادرم تنها شدیم رفتم اتاقم دامن و حلقه آستین پوشیدم طبق معمول برادرم داشت تلویزیون میدید به ورزش کشتی و فیلم اکشن علاقه داشت اینم بگم من معمولا فقط تو عروسی یا مهمونی فامیلی آرایش می کردم اونم کم وقتی مدرسه می رفتم یا تو خونه بودم اصلا پدر مادرم اجازه نمی دادن آرایش کنم اما اون روز وقتی مادرم رفت برای اولین بار تو خونه یک کم آرایش کردم و رفتم جلو برادرم تعجب کرده بود ولی سعی می کرد به روی خودش نیاره هر از چند گاهی یک نگاهی می انداخت بهم رفتم کنار دستش کنترل تلویزیون برداشتم و زدم کانال دیگه برادرم یکهو گفت چرا کانال عوض کردی دارم مسابقه می بینم گفتم خوب من هم می خوام آش پزی ببینم گفت بده من کنترل خودتو لوس نکن من هم گفتم همینه که هست که بلند شد اومد طرف من کنترل گذاشتم پشتم و نشستم روش اونم دید من نمیدم خواست به زور بگیره سعی می کرد منو بکشه بلند کنه من بلند نمی شدم دیگه با هم گل آویز شده بودیم من رو مبل اونم جلوم چون می خواست منو بکشه و کنترل برداره موقعیت خوبی بود که دستش به بدنم بخوره تو این گیر و دار هم دامنم بالاتر رفته بود و دیگه رونم هم لخت معلوم بود هم اون داشت به باسنم هم دست می زد چون می خواست کنترل برداره آخ چه کیفی داشت خلاصه تموم شد کنترل برداشت اما اولین تجربه دست مالی شدنم را داشتم اونم برای اولین بار دستش به من رسیده بود و خیلی جاهامو دست زد رفت تلویزیون ببینه ده دقیقه طول کشید و کشتی تلویزیون هم تمام شد دیگه باز متوجه من شده بود که دیگه تو مبل ولو بودم و دامنم هم رفته بود بالا و رونم لخت معلوم بود دیگه داشت دید میزد اما جراتشو نداشت کامل نگاه کنه که من خودمو زدم به خستگی و یک کم بیشتر رو مبل خودمو شل کردم پایین و دامنم هم بیشتر رفته بود بالا و خودمو به خواب زدم و دستمو هم گراشتم روی صورتم اما از زیر دستم می دیدم برادرمو که اونم دیگه خیالش راحت شد من نمی بینمش و خوابم و دیگه کامل داشت به رون های لخت من نگاه می کرد وقتی بلند شد بره دستشویی متوجه شدم کیرش هم سیخ شده و از رو شلوارش معلوم بود موفق شده بودم تحریکش کنم و خوشحال بودم اما دیگه ممکن بود مادرم برسه و همه چی لو بره دیگه کم کم مثلا بیدار شدم رفتم اتاقم و شلوارمو پوشیدم پیرهنم هم عوض کردم آرایشمو پاک کردم نیم ساعت بعد مادرم هم آمد شب به کیر سیخ داداشم که دیده بودم کلی فکر کردم و دیگه فهمیدم اونم برام سیخ می کنه و هم جراتم زیاد شده بود هم خجالت نمی کشیدم هم می دونستم برادرم به کسی نمیگه اما دلهره داشتم شهوت دیوونم کرده بود و هر شب با خود ارضایی سعی می کردم خودمو خالی کنم دیگه هر وقت تنها می شدیم همین برنامه بود من کنترل تلویزیون بر می داشتم برادرم هم می اومد سراغم که بگیره ولی کم کم دیگه برای اون هم مسئله این نبود که کنترل را بگیره متوجه شدم دیگه طولش میده که بتونه بیشتر منو دست مالی کنه دیگه فهمیده بودم اونم افتاده تو خط من یک روز رفتم بازار و یک تاب بندی و دامن کوتاه خریدم تقریبا تا وسط رون پاهام بود و تصمیم گرفتم این دفعه تنها که شدیم اینو بپوشم وقتی مادرم رفت بیرون موقعیت گیر آمد رفتم اتاقم و لباس هامو عوض کردم تاب بندی و دامن کوتاه پوشیدم تا وسط رون پاهام که لخت بود شونه ها و مقداری از پشت کمرم و دور گردن و بالای سینه هام هم لخت بود آرایش کردم و رفتم جلو برادرم تا منو دید جا خورد رفتم جلوش نشستم دقیقا مبل دو نفره روبروش دیگه رسما داشت دید میزد معلوم بود دهنش آب افتاده اونم قسمتی از بدن سفید برفی من لخت جلوش خوب که دید زد وانمود کردم خوابم میاد رو مبل دراز کشیدم یک پامو خم کردم و طوری خوابیدم که لای پاهام باز باشه و راحت بتونه تا شورتمو را هم ببینه همین کار کردم و دستمو گزاشتم روی صورتم و خودمو به خواب زدم بعد از ده پانزده دقیقه دیگه میخ شده بود روی من و پاهامو دید میزد کم کم کلشو آورده بود پایین و معلوم بود سعی می کنه لای پاهام و شوتمو ببینه یک ساعتی همین طوری در حال دید زدن من بود که مادرم زنگ زد و گفت باید بره بیرون چیزی بخره و بساط ما را به هم زد اون رفت بیرون و من هم بلند شدم رفتم اتاقم لباس هامو عوض کردم و آرایشمو هم پاک کردم که مادرم رسید چیزی نفهمه دیگه هر وقت موقعیت پیش می اومد همین کار می کردم با همون لباس لختی رو مبل جلو برادرم ولو می شدم خودمو به خواب می زدم اونم دیگه حسابی دید میزد بعضی وقت ها برای گرفتن کنترل تلویزیون دیگه رسما منو دست مالی می کرد و خوشحال بودم که نقشم گرفته و تونستم تحریکش کنم دوستش هم دیگه کمتر می آمد ظاهرا اونم کمتر حاظر میشد کون بده خلاصه هر دفعه شهوت و دید زدن داداشم بیشتر میشد دیگه وقتی لباس پوشیده و دامن و شلوار هم داشتم و پدر مادرم هم بودن وقتی کسی حواسش نبود منو یک دیدی میزد فهمیدم به من فکر می کنه اما جراتشو نداره شروع کنه تا اینکه یک روز پدر مادرم گفتن قراره بریم شمال ویلای یکی از دوستان پدرم جمع کردیم رفتیم وقتی رسیدیم خیلی خوشحال شدیم چون جای قشنگی بود استخر سر پوشیده هم داشت عالی بود اما مشکل این بود من نمی تونستم جلو پدر مادرم با شورت برم استخر اجازه هم نداشتم تازه شنا هم بلد نبودم فقط برادرم می تونست با شورت بره استخر حالم گرفته بود تا اینکه پدر مادرم قصد داشتن فردا صبح برن بیرون کنار دریا بگردن صبح که شد به ما گفتن حاظر شین بریم برادرم گفت تلویزیون کشتی داره من نمیام من هم دیدم موقعیت خوبی هست گفتم حالشو ندارم خسته هستم میخوام بخوابم پدرم با اخم و تخم گفت ولشون کن بیا بریم دیر شد مادرم هم دیگه بی خیال ما شد و رفتن من هم لباس هامو باز عوض کردم با تاب و دامن کوتاه سریع رفتم جلو برادرم و نشستم چند بار جلوش رفتم و اومدم برادرم هم بی خیال تلویزیون شد بلند شد بره استخر که متوجه شدم سیخ کرده رفت استخر که مثلا من جلوش نباشم و از سرش بپره مونده بودم چی کار کنم فکر کردم به مخم زد برم سراغش استخر با دلهره رفتم داشت شنا می کرد گفتم یک کم شنا به من هم یاد بدی بد نیست گفت برو ببینم الان بابا مامان میان کار دستمون میدی پر رو تر شدم گفتم می ترسی ؟ گفت واسه چی بترسم گفتم پس بزار من بیام شنا یادم بده دیگه منتظر نشدم جواب بده دامن در آوردم و با شورت و تاب رفتم طرف آب برادرم چشماش چهارتا شده بود اولین بار بود منو با شورت می دید از پله های استخر رفتم پایین و گفتم بیشعور بیا من شنا بلد نیستم منو بگیر نیفتم تو آب هنگ بود اما خودشو جمع کرد و اومد طرف من کمر منو گرفت و رفتم تو آب دیگه مجبور بود منو بقل کنه که غرق نشم من هم سعی می کردم پاهای لختم به بدنش یا پاهاش بمالم با هم شنا می کردیم مثلا داشت یادم می داد اما کم کم خودش هم فهمیده بود من لخت تو بقلش هستم و می تونه کیفشو بکنه دیگه دستشو آورده بود بالا و به جای کمرم سینه هامو تو دستش گرفته بود از شورتش معلوم بود کیرش حسابی سیخ شده دیگه حسابی داشت منو دست مالی می کرد و تو بقلش می گرفت فهمیدم کار تمومه فقط جرات نمی کنه منو لخت کنه بهش گفتم صبر کن تاب ازیتم می کنه بزار در بیارمش درش آوردم سوتین هم نبسته بودم سینه های منو که لخت دید شهوت حسابی تو چشمش دیده میشد فقط باید شورت منو می کشید پایین من هم به بهانه ترس از غرق شدن سعی می کردم خودمو تو بقلش بچسبونم و فشار بدم آخ که چه کیفی داشت کیرش هم دیگه سیخه سیخ بود و به عقب و جلوم می چسبید نیم ساعت با هم بودیم تو استخر یکهو از پشت منو محکم بقل کرد تو گوشم گفت هانا دوست دارم بعد یکی از دست هاشو برد پایین و گذاشت لای کسم از روی شورتم شروع کرد به مالیدن من دیگه خودمو تو بقلش ول کرده بودم اونم فهمید پا دادم شورتمو کشید پایین شورت خودشم در آورد برای اولین بار کیر یک پسر لای شکاف کونم بود آخ چه کیفی داشت از استخر اومدیم بیرون لباس هامونو جمع کردیم رفتیم اتاق خواب لباس هامونو هم بردیم تو که اگر کسی آمد بپوشیم گیر نیفتیم در اتاقم قفل کردیم داداشم منو لخت انداخت رو تخت خوابید روی من و شروع کرد به خوردن سینه هام بعد رفت سراغ کسم و شروع کردن به خوردن کسم انگشت کوچیکشو توف مالی کرد کرد تو سوراخ کونم همین طور کسم را خورد تا ارضا شدم و منو بقل کرد کیرشو گذاشت روی کسم و خوابید روم چه کیفی داشت من زیرش ولو بودم و حسابی کیف می کردم بعد منو برگردوند و خوابید روی کمرم و کیرشو گزاشت لای چاک کونم یک کم لاپایی منو کرد تا آبش اومد و ریخت لای کونم بعد سریع با دسمال خودمونو تمیز کردیم بلند شدیم لباس هامونو پوشیدم همه چیو جمع و مرتب کردیم که لو نره قضیه داداشم گفت هانا سوراخت خیلی تنگه ولی اگر بزاری دفعات بعد با هم سکس کنیم اگر دوست داشتی کم کم سوراختو باز می کنم اگر بزاری کیر بره توش حسابی کیف می کنی من هم چیزی نگفتم لباس هامونو پوشیدیم و همه چی تموم شد تا برگشتیم خانه از اون به بعد چند دفعه دیگه هم برادرم منو لاپایی کرد ولی انگشت می کرد کم کم انگشت بزگتر می کرد تو دیگه تا شستش میرفت توش دردش هم خیلی کمتر شده بود اما دفعات بعد دیگه کم کم کیرشو هم کرد تو سوراختم و حسابی کیف داشت آبشو هم خالی می کرد توش آخ چه کیفی داشت من فقط می خوابیدم تو تخت و میزاشتم هر طوری دوست داره منو بکنه فقط به پردم کاری نداشت این قضیه تا الان ادامه داره و دیگه هر موقعیت گیر میاریم تنها میشیم که مطمئن بشیم پدر مادرم یک چند ساعتی نیستن و کسی نمیاد سکس می کنیم هنوز هم گاهی به اینکه چرا این کار کردم فکر می کنم گاهی به خودم میگم زشته و ادامه ندم یا چرا این کار کردم اما شهوتم نمی زاره بی خیال بشم همین که موقعیت پیش میاد برادرم هم نخواد شهوت چنان دیوونم می کنه که خودم میرم اتاق خواب لخت میشم و تو تخت منتظر میشه بیاد سراغم و منو بکنه نمی دونم کارم اشتباه هست یا نه به هر حال تا الان هیچ مشکلی پیش نیومده برادرم هم به زور نمی خواد بکنه هر طور دوست داشته باشم می کنه سعی می کنه من هم حسابی کیف کنم و ازیتم نمی کنه اگر فرصت شد بقیه سکس هایی که کردیم تعریف می کنم اولین بار بود تصمیم گرفتم ماجرای خودمو بنویسم خوب هم بلد نیستم بنویسم خلاصه داستان من این بود

نوشته: هانا


👍 58
👎 9
229401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

918099
2023-03-09 01:48:14 +0330 +0330

بعنوان اولین نفر ک نظر میده میگم تخیلی بود اما اگه بار اولت بود عالی نوشتی کص طلا

2 ❤️

918117
2023-03-09 02:22:24 +0330 +0330

با سکس محارم مخالفم ولی از طرفیم یه جورایی خوبه هم نیازشون برطرف میشه هم بگایی نمیشه

2 ❤️

918129
2023-03-09 06:03:25 +0330 +0330

تو الان ۱۶ سالته
و اگه پسر بودی
کلی فحش خورده بودی و …

جناب مسول سایت ، که زدی ورود زیر ۱۸ ممنوع
داستانا رو نمیخونی ؟ یا خودتم جز افراد حرفه‌ای و کاربلدی هستی که بخاطر یه تیکه گوشت قانون رو دور میزنه و… ؟


918131
2023-03-09 06:09:42 +0330 +0330

قشنگ داره مرحله به مرحله به بچه‌ها آموزش میده! نویسنده‌اش یه کوس‌کش بی‌شرفه! شک نکنید.


918152
2023-03-09 09:58:15 +0330 +0330

برادر خواهر خوب نیست ولی بهتر از اینه بری به پسر عریبه بدی پردتو به باد بده ادامه بده همینک

0 ❤️

918153
2023-03-09 10:01:56 +0330 +0330

عالی بود
خیلی هم زیبا نوشتی
لذتتو ببر و حالتو بکن

1 ❤️

918157
2023-03-09 10:27:23 +0330 +0330

سکس خواهر برادر لذت بی پایانی داره من خودم پنج تا خواهر دارم که دوتاشون از من کوچیکترن و وقتی ازدواج نکرده بودن و میرفتن حموم قبل اینکه برن حموم من میرفتم بالای دو پوش حموم قایم میشدم بین حموم و رختکن یه در بود که بالای در حدود دوسانتی متر باز بود دراز میکشیدم و از اونجا دید میزدم و جق میزدم خواهرام هم هیچ وقت باهم نمیرفتن حموم که راحت باشن تو حموم وخودشونو بمالن اما به خاطر فضای مذهبی که خونه ما داشت و اونوقتا (دهه شصت و هفتاد) اکثرا دخترا تو خونه دامن و روسری داشتن و خیلی خانواده ها گیر بودن و منم هیچوقت جرات نکردم برم سمت خواهرام اما هنوز حسرت اون روزا رو میخورم که اگه بهشون میگفتم من دیدم تو حموم خودارضایی میکنن و زیر دوش آب میرقصن حتما میتونستم مخشون بزنم حالا که دیگه ازدواج کردن و بچه هم دارن نمیشه دیگه کاری کرد

1 ❤️

918170
2023-03-09 12:53:18 +0330 +0330

احساس کردم وقتی این داستانو نوشتی هم زمان هم سلام فرمانده گوش دادی هم جق زدی
نکن
ننویس
برو با دامنو شلوارت تو خونه جلو داداشت بازی کن بچه جون
بابات بفهمه اینجا داستان نوشتی میکشتت ها

2 ❤️

918217
2023-03-10 00:50:25 +0330 +0330

سنتون کمه ولی بلوغ جنسی که به سن نیست
نوش جان
تا باشه از این رابطه ها

0 ❤️

918300
2023-03-10 11:27:26 +0330 +0330

یعنی اینقدر شرایط مالی خوبی دارین که خونه تون استخر داره!!!
بعد داداشت کون پسر میذاره
تازه خانواده گیری هم داری
اصلا هیچیش بهم نمیخوره
داستان باید یه جوری باشه که خواننده همزادپنداری کنه!!!
قبل از داستان نوشتن یه دست جغ بزن شاید کیرت بخوابه بهتر بنویسی

0 ❤️

918386
2023-03-11 01:23:22 +0330 +0330

اینجا چند نفر اشکال به داستان وارد کردن که معقول نیست اول اینکه اون آخر یکی نوشته انقدر وضع شما خوب بود که ویلا داشتین توش استخر بوده عزیز من یک دور دیگه بخون نوشته ویلای یکی از دوستان پدرش بوده مال خودشون نبوده خیلی موارد پیش میاد به عنوان رشوه یا رفیق شدن با کارمندان دولت کسی امکانات در اختیار خانواده هایی بزاره که وضع مالی خوبی هم ندارن این عادی هست جهت رفاقت یا کار چاق کنی یا هر دلیل دیگه

3 ❤️

918388
2023-03-11 01:43:27 +0330 +0330

اما بعد جایی که گفته باشه برادرش همیشه عصر بیرون بوده من ندیدم و اینکه لباس خریده مشخص نکرده تنهایی رفته یا با کسی می تونسته با برادرش رفته باشه خرید نگفته تنها رفتم فقط نوشته لباس خریدم
این که مادرش هر روز عصر بیرون هست اینم نگفته نوشته هر وقت موقعیت پیش می آمد ممکنه مادرش برای خرید بره بیرون ممکنه همون طور که نوشته بره خونه خالش یا هر دلیل دیگه خوب مثلا شما را بیاره خونه با بچه ها باشید که بره بیرون ؟ تمهیداتی که اندیشیدن به این دلیل بوده که بچه ها اصلا تحریک نشن که به این چیزا بکشه نه اینکه مطمئن باشن بچه ها دنبال سکس با هم هستن و بخوان مراقبشون باشن که این کار را نکنن در کل نمی دونم داستان واقعی هست یا نه اما خیلی غیر منطقی به نظر نمی رسه در خانواده هایی که ارتباط بچه هاشون را با دوستان و آشنایان قطع می کنن و محدودیت زیادی میزارن کم کم از این مسائل پیش میاد من خودم چند نفر می شناسم که از این کارا کردن امکان لو رفتنش هم خیلی کمتر از دوست پسر هست امنیتش هم بیشتر هست ترسش کمتر هست مکان هم لازم نداره به قول یکی از اینایی که نظر دادن بگایی هم نداره یعنی پردشون زده نمیشه برای کسی که امکان سکس نداره و واقعا سکس میخواد و راه دیگه نداره اینم راهی هست زیاد نباید سرزنش کرد در عرف جامعه ما زشت هست اما به هر حال سکس همینه چه با دوست پسر چه برادر برای یک دختر هر دوش سکس هست

3 ❤️

919095
2023-03-16 19:01:31 +0330 +0330

من فزدی هستم اول کامنت میخونم بعد داشتان
الان وقت ندارم بخونم بعد میخونم . اما میخونم چون نظرات قانعم کرد بخونم
و شاید مجاب شدم داستان خودم بنویسم براتون

0 ❤️

921464
2023-04-02 04:59:28 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️