میخواستم فرشاد رو بکنم ولی کونیش شدم (۳)

1401/06/10

...قسمت قبل

چند روزی گذشت نه خبری از فرشاد شد نه من بهش زنگ زدم ، میرفتم تو لاین یا وایبر (برنامه های اونموقع) عکساشو میدیدم یا چتامونو میخوندم ، واقعیت اینکه حشری میشدم اما میترسیدم از ادامه دادن اینکار ، اینکه کسی بفهمه یا اینکه الکی الکی کونی شدم، یروز ترک موتور حمید نشسته بودم دور دور میکردیم تو محل ، صورتمو صاف صاف کرده بودم لبای خوش فرم قرمزم قشنگ معلوم بود یه زنجیر طلایی رنگ انداخته بودم با یه تیشرت یغه باز ، یه شلوار لی جذب اومدیم سر محل فرشاد وایساده بود ، حمیدم که از قبل با فرشاد داستان داشت ولی خب نمیدونست ما تا چه حد رفتیم جلو منم هم دوسداشتم بریم سمتش هم استرس بگایی داشتم خلاصه حمید گفت مهران بچه خوشگلو دریاب با یه لحنی که ینی مثلا اون کونیه ما بکنم من یهو ترسیدم گفتم نکنه تابلو بشم به فرشاد دادم، رفت جلو قلبم داشت تند میزد ترمز کرد یهو فرشاد گفت جووون چه پسرایی ، حمید گفت جووون که تو داری بچه قشنگ کل محل دنبالتن(به شوخی و خنده) فرشادم گفت کل محل عاشق کیرمم حمید گفت اره شب بود سیبیلاتو ندیدیم، فرشاد گفت مگه نه آقا مهران یهو تا مرز سکته رفتم من از اونروز که ارضاش کردم ندیده بودمش گفتم اگه سوتی بدم کارم تمومه از طرفیم میترسیدم که لو برم به یه بچه خوشگل دادم از طرفیم حشرم دوباره زد بالا، تو جواب فرشاد با شوخی و خنده گفتم کونی چرا از من میپرسی 😀 یجوریم با چشام به فرشاد فهموندم تابلو نکن، فرشاد گفت کونی نگو بگو همکار، اون مردرو میگفتم اونروز گیر داده بود هرچی بخوای بت میدم که کیرتو بخورم، فهمیدم سریع تو ذهنش یه داستان سرهم کرده منم تابلو نکردم گفتم اره اونکه نقشه کونتو کشیده بود ، حمید یکم شک کرد ولی چیزی نگفت استارت زد خداحافظی کردیم رفتیم من چون ترک بودم برگشتم دیدم فرشاد با لباش بهم گفت جوووون منم خندیدم ،
یهو اس ام اس اومد دیدم فرشاده نوشته چاقال تو کیرمو نخوردی؟ من ترسیدم اینو مدرک کنه نوشتم چی میگی کصخل دوباره نوشت تو نمیگفتی موهامو بگیر بهم بگو کونی خودمی؟ تا ته نخوردی؟ نوشتم کصخل شدی بیخیال من کار دارم پیام داد ساعت ۹ خونمون خالیه تا ۱۲ میای میکنمت تا دیگه بلبل زبونی نکنی منم هم بشدت حشری شده بودم و کیرم باد کرده بود هم اگه جواب نمیدادم میترسیدم فرشاد به همه بگه هم اگه جواب میدادم مدرک داشت ، نوشتم باشه شب میام معلوم میشه کی کیو میکنه با استیکر خنده ، که اگه فردا ردز پیامو به کسی نشون داد تابلو نشم اونم جواب داد جووون تو فقط بیا یهو حمید گفت با کی چت میکنی کسکش گاییدیا چرا راس کردی گفتم با دوست دخترم گفت مگه دوست دختر داری دیوس گفتم اره دیردز مخ کردم الانم میخوام بکنمت زدم بالا کمرشو گرفتم با خنده گفتم جووون که تابلو نشم گفت نکن کسکش یکی میبینه ،منم از فرصت سواستفاده کردم گفتم چیه فک کن فرشاده یهو ترمز کرد انگار مثلا ترسیده باشه گفت من فقط میکنم مگه فرشاد منو کرده چاقال گفتم من نگفتم کردت فقط اونروز در اتاقو باز کردم رو کیرش بودی خخخخ 😀 (اشاره به داستان شماره ۱) گفت گو خوردی داشتم شیکمشو میخوردم حشری شه گفتم اره ماهم کصخلیم دیگه گف زر نزن باااو اونجام ریدی تو حالمون یادم نرفته سر همینم یبار بد میکنمت بجای فرشاد گفتم مادرنزاییده اینم بگم من خیلی با حمید رفیق بودم و اونم واقعا خوشگل بود انقدری که فرشاد با اون بچه خوشگلیش تو کف این بود، ولی خب رفاقت و رودرواسی اجازه نمیداد از ور رفتن و شوخی خنده بیشتر جلو بریم، منو رسوند که بره خونشون ، خونشون ده تا از خونه ما اونورتر بود تو یه کوچه بزرگ که آخرش بن بسته و پارک ته کوچمونه و فرشادم دوتا کوچه اونورتر از ما بود درو بستم رفتم یکم تو حیاط وایسادم دیدم صدای موتور اومد جوری که انگار دور زده باشه درو وا وردم دیدم بلههههه دور زده و دیدم پیچید سمت کوچه فرشادینا گفتم شاید میره خریری چیزی به هر حال شک کردم با احتیاط رفتم سر کوچه فرشادینا دیدم حمید دم خونه فرشادینا دارن گل میگن گل میشنون گفتم خونه اینا امشب مکانه نکنه برنامه کنن که دیدم نه فرشاد قراره منو بکنه که خیالم راحت شد ، راستش حسودیم میشد فرشاد و حمید دو طرفه حا میکنن و تو کف جفتشونم یکیو بخاطر رفاقت نتونستم بکنم یکیم که اومدم بکنمش کونیش شدم ، تو همین فکرا بودم دیدم پیام اومد فرشاد نوشته کونی خودم ساعت ده بیا باشه؟ پیامو دیدی منم مثل دفعه قبل که تابلو نشه زدم چیشد خایه کردی جواب داد نه دیرتر میرن من شک کردم که تو اون یساعت اینا باهم برنامه دارن خلاصه بخودم رسیدم تا ساعت نزدیک هشت و نیم اینا بود رفتم تو محل خونه فرشادینارو دید زدم دیدم مامان باباشو خواهرش با ماشین رفتن ، فرشاد با یه رکابی از پنجره سرشو بیرون کرد گوشی دستش بود دیدم یه پیام داد هراسون رفت تو پنجررم بست هرچی به گوشیم نگاه کردم دیدم پیام نیومد توقع داشتم بگه برنامه عوض شد زودتر بیا ، یهو دیدم حمید پیاده اومد انگار از قبل هماهنگ بود در خونرو براش باز کرده بود درو اروم هل داد رفت داخل من قلبم داشت وایمیساد انقدر که حسودی میکردم گفتم خدایا چیکار کنم زنگ بزنم برم خفتشون کنم که دیدم خودم بگا میرم برا کنجکاوی به حمید پیام دادم کجااایی نوشت جاییم دادا زنگ میزنم به فرشاد نمیشد زنگ بزنم لو میرفتم ساعت نه و نیم بود یعنی دارن چیکار میکنن دیدم در باز شد حمید با موهای بهم ریخته اومد بیرون سریع پیچید رفت اومدم زنگ بزنم فرشاد بگم الان بیام تا گوشیمو باز کردم دیدم پیام داده امشب کنسله ، ریده شد تو حالم پیام دادم میدونستم خایشو نداری فقط زر میزنی چاقال کیر کردن نداری ، میخواستم هرجور شده برم ببینم چخبره و بدجورم حشری بودم ، ده دقیقه گذشت نا امید بودم و رفتم سمت خونمون یهو پیام داد بچه کونی بیا یجور بکنمت از لذت آبت زیرم بیاد فقط یه شرط داره گفتم هه شرط چی(هیچوقت نمیخواستم مدرک دستش بدم تو پیاما) گفت شرطش اینه مثل جنده ها هرکار گفتم بکنی ، نوشتم خخخخخ جوووون معلوم میشه زد کجایی گفتم دم درمون گفت بیا الان، قلبم تند میزد رفتم درو زدم باز کرد رفتم تو دیدم بساط قلیون و اینا خوشحال شدم‌گفتم شاید سکس نکردن ولی خب موهای پریشون حمید یادم اومد فرشاد گردنمو گرفت گفت چاقال چرا اینجوری پیام میدی تو میخوای منو بکنی گفتم کونی خان چرا تابلو میکنی مگه قسم نخوردی به کسی نگی گفت مگه گفتم خود خرت تابلو بازی درنیاری هیچی نمیشه هی میخواستم بگم حمید اینجا چیکار میکرد گفتم ولش کن بزار بعد سکس ، گفتم یچیزایی میگفتی تو اس ام اس گفت اره جندت میکنم امشب منم خندیدم یهو دستاشو گذاشت رو شونه هام به حالت زانو جلوش نشوند سرمو چسبوند از رو شلوارک به کیرش اومدم دستامو بیارم بالا گفت دستاتو بزار پشتت با دندون شلوارک و شورتمو دربیار سخت بود ولی حشر بودم هرجور بود درشون اوردم یهو کیر خوشگل سفید کجش زد بیرون نفهمیدم چیشد فقط یهو ۱۶ ۱۷ سانت تا ته گلوم بود و اوق میزدم دیدم گوشیشو از رو میز برداشت یهو دستامو ول کردم کیرشو دراوررم گفتم لاشی چیکار میکنی گفت میخوام سوپر ببینم گفتم گوخوردی گوشی تعطیل گف باشه بابا ساکتو بزن چاقال خیالم راحت شد اشاره به دستام کرد دوباره بردم پشت کیرشو تا ته کرد تو حلقم گفت منو نگاه کن ساک میزنی منم سرمو کردم بالا نگاهش کردم وااای چه صحنه ای بود چشم تو چشم با یه بچه خوشگل چندسال کوچیکتر از خودم کیرش تو دهنم بود دیدم لباشو داره گاز میگیره کیرم داشت میترکید ولی اون کسکش کارشو بلد بود نمیزاشت دست بزنم تا حشری تر شم کیرشو دراورد میمالوند رو لبم ، لبام قشنگ چسبونکی شده بودن ، میکوبید تو صورتم منم دهنم وا بود که بزاره تو دهنم اما نمیزاشت ، کل کیرشو گذاشت رو صورتم جوری که تخماشو بخورم ، همونجوری لیس میزدم یهو کاری کرد که باورم نشد تو چندبار قبلی اصلا راه نمیداد یهو کیرشو دراورد بدون اینکه چیزی بگه شرع کرد لب گرفتن پشمام ریخته بود داشتم از خوشحالی سکته میکردم واااای چه لبااایی چه لبااایی خداااا کیرش میکرد تو دهنم درمیاورد لب میگرفت هی اینکارو تکرار میکرد آب کیر و تف از دهنم اویزون بود در گوشم گفت دهنت اب افتاده چاقال ، حال میده؟ گفتم دارم میمیرم از لذت گفت هرکی دوسداره منو بکنه تو این خونه چاقال میشه منم گفتم حق داره کسکش خیلی خوبی تو گفت میخوام جندت کنم مهران، شرطمون که یادت نرفته؟انقدر بالا بودم گفتم نه یادمه هرکار دوسداری بکن گفت میخوام دستاتو ببندم گفتم نه دیگه اونجوری هرکار بخوای میکنی یهو حشری میشی فیلم میگیری ، گوشیشو خاموش کرد گذاشت تو دوتا دستام که پشت بدنم بودن منم دیدم تجربه جالبیه گفتم باشه ، دوتا روسری اورد اول دستامو بست بعد چشمامو بست شوکه شدم گفتم چیکار میکنی گفت زر نزن لذتتو ببر چاقال منم با ولع میخوردم یهو دیدم رفت ، چند ثانیه بعد صدای در خونه اومد که باز شد ترسیدم گفتم چیشد کووووشی در بسته شد یه صداهایی اومد که گنگ بود ، گفت نترس هیچی نیست گفتم چرا درو واکردی چشامو وا کن گفت رفتم سرک بکشم کسی نیاد بعد اومد جلوم دوباره کیرشو که یکم شل و خمیری شده بود کرد تو دهنم که این منو خیلی حشری کرد چون دوسدارم خوابشو بخورم، بعد یدقیقه گفت بسه پاشوبیا گفتم کجا گفت بیا منو برد یکم اونورتر گفت بشین با دستش سرمو برد جلو درحالیکه میفهمیدم بغلم وایساده یهو صورتم خورد به یه کیر دیگه که یکم از خودش انگار کلف تر بود برق از سه فازم رد شد گفتم این کیه فرشاد من با تو راحتم گفت زر نزن گفتم جندت میکنم گفتی باشه دیگه بقیش پای خودته الانم هیشکی نمیفهمه توام هیچی نمیبینی من کلا حشرم خوابید ولی دستام بسته بود هرچی مقاومت کردم فایده نداشت گفتم ببین قرار بود نوبتی حال کنیم نه اینجوری (مثلا که طرف فک کنه قرار بوده دوطرفه باشیم) فرشاد خندید گفت باشه بابا تو کونی نیسی ببین بهتره لذت ببری بجای اینکارا ، هنوز طرف دست نزده بود بهم فقط کیرش جلو صورت بود فرشاد گفت بسه حوصلمو سر بردی بخور براش کیرشو کرد تو دهنم از برا خودش بزرگتر بود نمیشد تا ته خورد فرشاد سرمو عقب جلو میکرد دهنم پر اب شده بود هرزگاهیم برا خودشو میکرد تو دهنم ده دقیقه اینکار ادامه داشت تا یهو دیم دست فرشاد تو سرمه سرمو اورد عقب گفت دهنتو باز کنه ابش داره میاد گفتم نه دهنم نه گفت زر نزن باز کن ، دهنمو باز کردم یا آب پاشید تو صورتم بدون صدای اه و ناله لب و دهنم پر اب شد دیگه حشری شده بودم که یهو فرشاد با دستمال صورتمو پاک کرد دوباره یسری صدا اومد و شنیدم در باز شد دوباره بسته شد اما صدای هیچ آدمیو نشنیدم حتی نفس زدنای موقع گاییدن دهنم ، در گوشم گفت چطور بود جنده گفتم عالی بود بازم کن گفت پس اب من چی گفتم با چشم باز فقط دست و چشمامو باز کرد گفتم کسکش کی بود چرا نگفتی مگه من جنده محلم چنتا بش زدم گفت بشین غریبه نبود گفتم واااای ابروم رفت یعنی چی کی بود خب گفت داداشیت بود حمید ، گفتم نههههههه واااای خداااااا گفت نترس خیلی وقته تو کفته قبل از توام اینجا بود یه ساکولار ریز برا من رفت ابمو اورد ولی من براش نخوردم ناراحت شد رفت منم ابم اومده بود حس نداشتم بکنمت تو که پیام دادی گفتم بزار براش اینجوری جبران کنم تقصیر خودت بود قبول کردی جنده شی الانم دیگه حال ندارم آبمو بیارم، گفتم یعنی بش گفتی من اینجام اگه قبول نمیکرد چی گفت بدبخت تو کفت بود روش نمیشد بت بگه ، من هم حشری شدم هم ناراحت هم عذاب وجدان نمیدونستم چیکار کنم،هنوز شک داشتم این بچه خوشگل راست بگه فرداش جمعه بود میرفتیم سالن فوتبال حمیدم بود همیشه باهم میرفتیم پیام داد کی بیام دنبالت ، خیلی عادی ، گفتم خودم میام گفت چیزی شده گفتم نه ، رفتم سالن تو رختکن لخت شدیم یهو بم خندید خجالت کشیدم خودمو زدم به اون راه ، حمید گفت دیشب خوش گذشت ، قلبم داشت وایمیساد نمیدونم چیشد گفتم اره حمید گفت خداروشکر(با خنده) هیچی نگفتم رفتیم بازی کردیم کلا تو فکر بودم برگشتنی گفت بیا باهم برگردیم گفت من پام درد میکنه تو بشین جلو من فهمیدم چخبره بروم نیاوردم ، راه افتادیم گفت برو یه ابمیوه بخوریم تو راه حس کردم سیخ کرده بهش گفتم اگه هول ما بودی میگفتی دادا گفت جوووون عشق منی ، من هنوز نمیدونستم چخبره یه شیرموز خوردیم گفت بریم پارکینگ ما بشینیم (یه اتاقک ساختن براش مثلا درس بخونه) گفتم بریم راه افتادیم تو راه یکمم پفک اینا خریدیم بعد نیم ساعت گفت چشاتو ببند گفتم حتما مثل دیشب گفت خخخ نه ببند ، چشامو بستم دیدم لباشو اورد جلو لب گرفت منم خودمو شل کردم خیلی لب گرفتیم و پیچیدیم تو هم ، گفتم یکی میاد تابلوعه گفت هیشکی نیست ندیدی پارکینگ خالیه خیلی حشری بودم درگوشش گفتم برا فرشاد خوردی برا منم میخوی گفت نه دیگه کی گفته من براش خوردن ، جنده خانم من بدم میاد خوردن کار خودته . با این حرفش حشری شدم ، جلوم وایساد شورتشو دادم پایین از تعجب شاخ دراوردم کیرش از فرشاد کوچیکتر بود گفتم وایسا گفت چیشده گفتم دیشب … گفت خب گفتم کیرت بزرگتر بود ، زد زیر خنده گفت الاغ کیر من نبود گفتم واااای یعنی چی کی بود بدبخت شدم گفت نترس من تو کفت بودم میدونستم با فرشادی اما شک داشتم دیشب انداخته بودم دهن فرشاد حشری بود گفتم مهرانو کردی گفت اره عجب چیزیه گفتم اگه میخوای ما باهم باشیم باید جورش کنی برا من چون من روم نمیشه ، یه نقشه ای چیند که چشماتو ببنده و درو باز بسته کنه فک کنی یکی اومد داخل بعد یه دیلدو داشت چسبونده رو دیوار توام فک کردی برا یکی دیگرو نیخوری اخرشم که بت گفت بعدم بمن تعریف کرد منم داستانو جوری چیندم فک کنی من بودم، گفتم گو نخور اب طرف اومد دروغ نگو گفت احمق اب خود فرشاد بود ولی اه و ناله نکرد تابلو نشی یهو یادم افتاد فهمیدم چرا گفت نمیکنمت، الان تازه فهمیدم چه بلایی سرم اومده ، بعد حمید گفت چیزی نشده داداش تو که دوسداری بدی بمن منم که عاشق اون کون قلمبتم ،همینجوری که اینارو میگفت کیرشو اورد جلو منم دیگه یادم رفت چی میگفتم چشامو بستم شروع کردم خوردن اووووم ووووی اووووم چه حالی میداد ، خیلی سفید بود سفیدتر از فرشاد ولی کوچیکتر راحت تو دهنم جا میشد تا ته خووووردمش هفت هشت دقیقه میخوردم بلندم کرد گفت بخواب ، جا کم بود دراز کشیدم زمین سفت بود کونم مالوند ، لپ کونمو بوس کرد گاز گرفت ، زبونشو کشید لاپام بی اختیار گفتم وووای گفت جون دوسداری گفتم اوهوم ، یکم انگشتم کرد شروع کرد سوراخمو لیس زدن ، واقعا رو ابرا بودم وقتی زبونش میزد رو سوراخم ، بهش گفتم بکن دیگه گفت عجله نکن جوری بکنمت زمینو گاز بگیری کیرشو ژل زد گذاشت رو سوراخم یکم درمالی کرد ، داشتم بخودم میپیچیدم طاقت نداشتم که یهو سرشو فرو کرد اووووف خودمو دادم عقب گفت ااااخ عوضی ، اروم عقب جلو کرد من داشتم بالشتو گاز میگرفتم یه حالت نیم خیز بود دست چپش رو سرم بود منم بالشتو گاز میگرفتم دست راستشم رو زمین ستون کرده بود ، بهم میگفت خیلی تنگی فرشاد نتونسته بازش کنه از این به بعد فقط بخودم میدی منم فقط با ناله هام تایید میکردم دو سه دقیقه کرد گفت برگرد بشین روش ، دراز کشید اروم نشسته روش اروم سرشو فرو کردم واااای کیرم سیخ سیخ بود اگه دست میزدم بهش آبم میومد اروم نشستم بالا پایین میکرد حمید چشماشو بسته بود داشت حال میکرد دستاشو گذاشتم رو کونم فهمید باید چک سکسی بزنه و چنگ بزنه منم تند تر بالا پایین میکردم جوری که کیرم میخورد به شیکمم یدقیقه تو این حالت بودم طاقت نیاوردم گفتم داره میاد حمید خودشم شروع کرد یجورایی تلمبه زدم وااای چه حااالی بووودم گفتم اومد اومد … خودمو سفت کردم نشستم رو به عقب رو کیر حمید ، سر کیرمو گرفتم با قدرت آبم پرت شد رو سینه و صورت حمید ، حس کردم کیرش داره نبض میزنه تو کونم فهمیدم اونم ارضا شده همونجوری افتادم روش گردنشو خوردم در گوشم گفت عجب کونی داری خداوکیلی تا حالا کجا بودی کسکش هم گرده هم سفته هم تنگه با اون رنگ سبزه خوشگلش. کص ننه فرشاد اگه دیگه برم سمتش ناموسا خیلی حقی تو منم که دوباره زیر یه بچه خوشگل کوچکتر از خودم خوابیده بورم و کلی حال کرده بودم هیچی نمیگفتم ،خلاصه خودمونو شستیم و رفتیم …

ادامه...

نوشته: مهران


👍 37
👎 4
24201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

893060
2022-09-01 01:29:27 +0430 +0430

توروخدا فرشادو بکن قسمت بغد خداقل سرشو بذار

2 ❤️

893075
2022-09-01 01:58:53 +0430 +0430

عالی بود ادامه بده لطفا
👏👏👏👏👏👏👏👏👏

0 ❤️

893082
2022-09-01 02:11:14 +0430 +0430

عالی بود . ادامه بده حتما ❤️

0 ❤️

893089
2022-09-01 02:31:52 +0430 +0430

حداقل یه لاپایی به فرشاد بزن

1 ❤️

893093
2022-09-01 02:36:02 +0430 +0430

زندگی زیبا بود
تا اینکه یه بچه بور کم سن کردت

0 ❤️

893158
2022-09-01 11:48:27 +0430 +0430

نوش جونتون

0 ❤️

893464
2022-09-03 15:13:05 +0430 +0430

ادامه بده.عالی هست.

0 ❤️

895613
2022-09-16 15:39:23 +0430 +0430

مهران ادامشو بنویس دیگ

0 ❤️

921801
2023-04-04 06:37:52 +0330 +0330

داستان واقعا زیبایی بود
نمیدونم چرا بچه خوشگل های دهه هشتادی تمایل به سن بالا ندارند ؟

0 ❤️