من همیشه داستان سکسی می خونم و خیلی علاقه دارم و از سبکشون خوشم میاد. برای همینم تصمیم گرفتم مثل بقیه داستانها یک داستان بنویسم.
اینم بگم که این داستان دقیقا 3 روز پیش اتفاق افتاد. به جون خواهرم حقیقت. به جون خواهرم!پس خواهشا با دقت کامل بخونید!!اسمم اشکان و این داستان سکس با میترا جون خوشگلم!!
من یک پسر 18 ساله هستم. ما دوتا برادریم و خواهرم نداریم!من یک پسریم هیکلی با کیر کوچولو که هیچ وقت هم جق نمیزنم!و همیشه فقط سکس!
3 روز پیش داشتم تو خیابون انقلاب قدم می زدم. که یهو یه زن با یک پراید جلوم ترمز زد و پرسید ببخشید آقا جردن از کجا میره؟ منم گفتم منم مسیرم همونجاست!سوار شدم و بهش راه و نشون دادم! یک زن بود حدود 20-30 ساله! اندام سکسی ، کون قلمبه(حتما میپرسید رو صندلی کونشو چه جوری دیدم. بی خیال گوش کن)آره کون قلمبه که از تو شلوار لیش خود نمایی می کرد.قدش 173 سانتیمترو 2 میلیمتر و وزنش هم72کیلو و 43 گرم.با چشم و ابروی مشکی و موی بلوند با رونهای لاغر و گوشتی!!!سایز سینه هاش 75 بود!نمیدونم 75 بود یا 75 سانت ولی خوب بود. (راستی بعدا تو نظراتون بگید 75 چقدر چون نمیدونم. ممنون میشم)زیر چشمی منو نگاه میکرد! یکم که رفتیم کیر منو که حسابی شق شده بود رو دید.آخه من خیلی خر کیرم. زن ازون زنا بود که اصلا پا نمیداد!گفت حالا چرا راست کردی؟ منم که خیلی خجالتی بودم و خیلی با حجب و حیا و نجیب سرم و انداختم پایین و گفتم آخه تو خیلی جیگری کوستو بخورم جووووووون!!با خودم گفتم الان که یا بزن زیر گوشم یا منو بندازه بیرون. که یهو گفت؟ قول میدی خوب بخوری؟ گفتم آره و دستمو بردم زیر دامنی که پاش بود و شروع کردم به مالیدن کسش. نرم و داغ بود و صورتی. کم کم ناله هاش در اومده بود.اوووومممم!! منم گفتم جون. همینطور که رانندگی میکرد کییر منو در آوردو شروع کرد به ساک زدن! من فرمونو گرفته بودم که تصادف نکنیم!! یکم رفتیم پشت چراغ قرمز از رو کیرم بلند شد و ماشینشو از بین 2 کامیون رد کرد. شانس آوردم ماشینش ماتیز بود رد شد.خلاصه وقتی رسیدیم خونش شمارشو بهم دادو گفت اسمش شهلاست وگفت بهش زنگ بزنم!هر کاری کردم شمارمو نگرفت گفت شوهر داره و الان نمیتوتم برم خونشون.هرموقه شوهرش رفت بهم زنگ میزنه!
منم یک لب طولانی گرفتم و پیاده شدم. وقتی اون با اون ماشینه 206 قشنگش دور میشد دلمو با خودش برد. راستی دم در خونه اونا بودیم!! اوکی.کجا بودم؟ آهان وقتی با سمند سفیدش دور شد دل منم برد. تا شب 10 بار جق زدم! الانم که دارم مینویسم شق کردم!!! خلاصه شب بهم اس داد!گفت خیلی دوسم دارهمنم بهش گفتم منم همینطور عزیزم. عاشق شده بودم و نمیدونستم عشق چیه!! یاد کسش میفتادم! یاد اون رونهای سفیدش تو دامنش و کون قلمبش تو شلوار لیش!خلاصه ته عاشق بودم.
10 روز بعدش بهم زنگ زد و گفت شوهرش همین الان با یک پرواز رفته دوبی. منم دوییدم خونشونو در زدم. درو باز کرد. یک تاپ و شلوارک تنگ قرمز تنش بود که زیبایی رونشو دوبرار کرده بود. سریع برام مشروب آورد منم که خیلی هشری(حشری) شده بودم افتادم به خوردن کوسش از زیر دامنش. خیلی بوی خوبی داشت یک دونه موهم نداشت. منم پشمامو واسه این روز استثنایی زده بودم. من که تاحالا سکس نداشتم ولی نمیدونم چه جوری بلد بودم. اونم میگفت جووون بخور همش مال خودته. نمیدونید سکس با یه زن 40 ساله چه حالی میده. هم میلیسیدم هم با موهای کسش ور میرفتم. دیگه کم کم داشت ارضا میشد. یک تکون ریزی خورد و شل شد. بعد سریع پا شد و گفت نوبته منه. کیرمو از تو شلوارم در آورد و وقتی دید گفت این کیر یا دسته بیل؟ بعدا فهمیدم شوهرشم خر کیر بود ولی نه مثل من!
هر کاری کردم ساک نزد و گفت چندشش میشه و این کارو برای هیشکی نکرده!
منم معطل نکردم و سریع لختش کردم. عجب سینه هایی داشت!! (من میرم یه جق میزنم زود میام جایی نرید!) سینه های گرد و گوشتی و نوک تیز و سر بالا این همونایی که تو فیلم سوپراست. اینم بگم من روزی 1 سوپر میبینم و یک داستان سکسی میخونم!!! شروع کردم به خوردن سینش اونم آخ و اوخ می کرد.
گفت باید بکنی همش مال خودته!! منم کشیدم پایین و شروع کردم مالیدن کیرم سر کسش.تف زدم و آروم کردم تو. که یک جیغی زدو گفت از جلو نهو من دیدم از کسش خون میادو فهمیدم چه گهی خوردم. بعله. اون پرده داشت. یکمم گریه کردو منم نازش کردم و گفتم اشکال نداره. موهای لختش و اون چهره ی معصوم دخترانش عذاب وجدانم و زیاد کرد!!!بهش گفتم نازیلا دوست دارم.
گفت شوهرش همیشه از کون میکردتش تا باکره بمونه. نمیدونم چرا.
منم بی خیال کسش شدم و رفتم رو کونش. خیلی تنگ بود گفت کرم بیار منم دست کردم از رو میز کرم کون کنی!آوردم و چربش کردم.
شروع کردم به کردن!!خیلی تنگ بود لا مصب. آبمو ریختم تو کسش که گفت حامله نشم؟ منم گفتم نه نترس من اسپرمام مرده! یهو صصدای کلید اومد و شوهرش اومد تو. وقتی منو دید از ترس کیرم خوابید و گفتم الان منو میکنه. ولی اومدو سه تایی با هم حال کردیم. اون از جلو میکرد من از عقب و نیلوفر هم همش آخ و اوخ میکرد. بعد 3-4 تا تلمبه کیرم راست شد بعد 34 تا تلمبه آبم اومد و با شوهرش سه تایی خوابیدیم.
امیدوارم منظورمو از این داستان فهمیده باشید که اگه داستان زیاد خونده باشید متوجه میشید. لطفا تهمت نزنید که دروغ چون اگه با دقت بخونید می فهمید نیست!!! به امید بهتر شدن داستانها!!
نوشته: اشکان
اوه مرسی نه نه کاملا واقعیه تابلو صداقت بود کل داستان:D
مرسی کخ نوشتی بازم از این داستانا بنویس
مرتیکه نوشتی به جون خواهرم حقیقته بعد میگی ما دوتا برادریم؟
سیرابی
من فقط یک نفر رو توی این سایت می شناسم که چنین توان پارودی داره: frijab
در هر حال هر کس که نوشته دمش گرم کلی خندیدم!
s_toraj
یا تا آخرش نخوندی یا خیلی کس مغزی
آقا خیلی خیلی باحال بود از سکس های بعدت با همون زنه بازم برامون بنویس
عالی بود, دقیقاً تو دهنی به اون کس مغزایی که کلی چرت و پرت متناقض می گن و بعد کلی قسم می خورن که عین واقعبته
دمت گرم ادامه بده
ki gofte dastan bayad vaghei bashe kheyli khub bud to faghat benevis
اشکان جان
داستانت خوب بود،فقط یکم به خودت بیشتر برسی طنز داستانت بهتر جلوه میکنه!
توصیه اول ترشی نخور!
دوم اینکه این رژیم رو کی برات نوشته؟(روزی یک داستان سکسی و…)اینجوری تلف میشی،من اینا رو همراه با جق اضافه برات توصیه میکنم تا از تورم بیضه هات جلوگیری کنه!
در کل خوب بود داداش موفق باشی،از شوخیم هم دلگیر نشو
عالى بود ، مرسى ،كنايه هات خوب بوداگه نويسنده هامتوجه بشن ،تيكه هاى دروغت هم محشربود، اگه لوثش نمى كنى وباهمين سبك مى تونى ادامه بدى ،ادامه بده
بالاخره اين خواهرت کى بود؟گاييدى با اين قسم خوردنت.کوس خور
dadash damet garm bejone khaharet hame bavar kardan va bazam bejone khaharet ghasamet midam ta mitoni dastan benevis be khodet omidvar bash
hushangkhan
ممنونم از لطفي كه به من داري. ولي اين داستان كار من نيست. ناز شست نويسندهش كه روي خوب موضوعي انگشت گذاشته و لابلاي دروغهاي هوشمندانهش به خوب حقيقتي داره اشاره ميكنه. ايكاش مهارت اين نويسنده عزيز در دروغگويي رو بقيه نويسندهها در راستگويي داشتن!
:))
وای خدا خیلی باحال بوددددددددددد:))
انصافا خیلی تو گوشی خوبی برای اونایی بود که هر چی به ذهن کپک زدشون می رسه می ان اینجا می نویسند و میگن حقیقته!!!
دمت گرم باهال بود ولي با خودت ليدوكائين نبرده بودي تا با يه خورده ايراد 5ساعت تلمبه بزني .
خيلي توپ بود! هم يه كم خنديديم و هم ياد گرفتيم كه نبايد كس شعر به خورد ملت بديم. محشر بود،حرف نداشت!
سلام
به نظر من عالی بود
خیلی باحالی
خوب زدی تو راگوز بعضی از این بچه کونی ها که کس شعر تاب میدن
دمت گرم
اگه اون دو خط آخر رو نمی نوشتی ، فحش بود که بارت می کردم
ولی با اون 2 خط آخرت خیلی حال کردم ، دمت گرم
ایول عالی بود اشکان جون این از تمام داستانهای که تو این سایته واقعی تر بود =)) ::)) :-)) :laugh: :lol:loll: :rollinglaugh:=D> :applause
داداش دمت گرم خیلی وقت بود اینجوری نخندیده بودم .خیلی خوب ریدی به داستان نویسای کس مغز
بعضیا که فحش دادان…؟
مختون پریوده؟ یا از شدت جق زدن حالیتون نیست جقورااا
دمت گرم
هر کی هستی
اگه farijab باشی توپ بود نباشیم توپ بود
افسانه های خالی بندی بود
دمت گرم داداش خیلی حال دادی.
بازم بنویس واسمون.
با تشکر از همه بچه ها.
yani bebin damet garm kheli hal kardam in dastano ro word save mikonam hal ddaddii vaghean behtarin dastane sal bayad beshe in :D
سلام به روی ماه همتون من نویسنده داستان هستم و اسمم اشکان نیست.انقدر اسم کیوان،اشکان و آرش مرسوم شده بود گفتم شاید سکسی تر باشه!!!
انقدر با نظراتون ذوق زدم کردین که رفتم یک آیدی ساختم تا جواب محبتتون رو بدم. چشم. حتما می نویسم…
مهدی جان از اینکه پشتم در اومدی ممنونم داداش. خیلی مخلصیم
چقدر بعضیهاتون باحالید!!!راس میگی مثل فریجاب نوشته،منم می خوام داستانامو بذارم اما اعتمانفس ندارم،فریجاااااااااااااااااب
Ghashang bod hal kardam be bazi khali banda khob ridi . damet garm