هیول میول (۱)

1401/08/25

داستان طنز هست
همیشه در خواب میدیدم که هیولایی دو سر کیر هیولایی خودش رو در من فرو میکنه ولی هیچوقت فکر نمیکردم که هیولایی 7 سر با 7 تا کیر در واقعیت بهم فرو کنه…
سلام من شبنم هستم و شمشیر نینجایی دارم. وقتی به مرحله ای رسیدم که آمادگی مبارزه پیدا کردم تصمیم گرفتم با افرادی که دخترها رو وسوسه میکنن و کیرشونو بهشون فرو میکنن مبارزه کنم. شب بود. لباس های رزم پوشیدم و زدم بیرون همینجور که داشتم میرفتم دیدم یه دختری رو چهار نفر دوره کردن و میخواستن بهش تجاوز کنن. من رفتم جلو و شمشیر رو که کشیدم به ناگهان 4 نفر دیگه اضافه شدن و شدن هشت نفر و وقتی که به سرم از پشت ضربه وارد شد و بیهوش شدم فهمیدم 9 نفر بودن.
وقتی به هوش اومدن دیدم در یک ساختمان معبد مانندی هستم و دستم و دهنم رو بسته بودن و روی زمین دو زانو نشسته بودم. متوجه شدم در جایی هستم که هیولاهای با قد کوتاه و متوسط وجود دارن.
وقتی دیدن چشمم باز شد اومدن طرف من. شاید 12 تا هیولای کوچیک و متوسط بودن.
شروع کردن به مالش دادن بدنم و کم کم به جاهای مختلف دستم دست میکشیدن و من مقاومت میکردم.
یه نفر که شبیه انسانها بودبه عنوان رئیس جلو اومد و من بهش گفتم که چیکار میکنید اون گفت که نترس ما الان تو رو نمیکنیم فقط میمالیم ولی
به جایی میرسی که خودت التماس کیر میکنی من گفتم نخیر همچین اتفاقی نمیفته و خیلی به خودم اطمینان داشتم و سفت و محکم گفتم من همچین ادمی نیستم و نمیشم کسی که شمشیر سامورایی بسته و لباس رزم پوشیده.
اونا داشتن همچنان منو میمالوندن ولی من تحریک نمیشدم و مقاومت میکردم.
بعد که کارشون تموم شد رفتن و اون شب گذشت و خوابم برد.
وقتی که بیدار شدم دوباره دیدم یه بیست تایی هیول کوچول و متوسط دارن میمالن بهشون گفتم چیکار میکنید من الان بیدار شدم ولی نمیدونم اونا زبون منو نمیفهمیدن رئیسشونو صدا کردم گفتم بهش که بهشون دستور بده منو ولم کنن ولی رئیسشون گفت که باید منو حامله کنن و از شکمم هیول در بیارن. من گفتم نمیخوام. اون گفت که نترس زورت نمیکنیم کاری میکنیم خودت بخوایی. من ولی به خودم چنان اطمینانی داشتم که پیش خودم میگفتم امکان نداره.
بعد به مالیدن ادامه دادن و تموم شد و رفتن منم خسته خوابم برد.
وقتی بیدار شدم اینبار دیدم اون دختری که میخواستم نجاتش بدم روبرومه و لخت به حالت سگی کردنش و چهره ش روبروی من قرار دادن.
بعد رئیسشون اومد به من گفت وقتی وقتش رسید تو رو هم مثل این میکنیم.
بعد دیدم که رفتن پشت اون دختره ولی من فقط چهرشو میدیدم نمیدونستم دارن باهاش چیکار میکنن. اون دختره اولش چشماش عادی بود بعد یکم مقاومت کرد مقاومت کرد یهو دیدم حالت چشماش عوض شد و آب دهنش سرازیر شد. بهش میگفتم نه مقاومت کن ولی اون دختره دیگه مشخص بود کارش تمومه به رئیسشون گفتم گفت قصد من اینه که تو ببینی این دختره چه لذتی میبره و رام بشی. بعد دیدم که دختره داره شروع میکنه به لذت بردن و صورتش یه جوری میشد که انگار داره خوشش میاد.
من داشتم میدیدم که چطور هیول ها میکننش و اون لذت میبره یه هیول متوسط اومد و منو به صندلی نشوند و هل داد جلوی دختره جوریکه کشم روبروش قرار گرفت چون دستام بسته بود کاری نمیتونستم بکنم اون دختره هم از لذت زیاد چشماش کامل لذت شده بود وقتی کس منو دید شروع کرد به خوردن. من نمیخواستم لذت ببرم ولی یه لحظه صحنه رو که دیدم گفتم حالا بزار بخوره ببینم چطور میشه. دختره کسم رو گرفت دهنش و شروع کرد به خوردن.
از گوشه که نگاه کردم دیدم یه هیول کوچول داره کس دختره رو میکنه. و یکی دیگه پشت سرش منتظر بود کارش تموم بشه بعدی بیاد.
جای تعجبم اینجا بود که دختره اعتراضی نمیکرد که هیول کوچول ها یکی پس از دیگری دارن میکننش. منم دیگه مقاومت نکردم و گذاشتم بخوره و ارضا شدم. به رئیسشون گفتم ولی من نمیخواستم اینو رئیسشون میگفت عجله نکن قراره بعد یه مدت له له بزنی برای کیر.
بعدش من خوابم برد.
ادامه دارد…

نوشته: بره


👍 3
👎 1
3501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903074
2022-11-16 16:22:38 +0330 +0330

منو ندیدی یکی از هیولا ها بودم در قسمت بعد ترتیب توهم میدم 🗿

0 ❤️

903096
2022-11-16 20:56:29 +0330 +0330

کاش شکل هیولاها رو هم توصیف می‌کردی.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها