تازه عروس عمو

1402/05/10

سلام .نوشته ها بر اساس اتفاق افتاده و دوستانش ک دنبال غلد املایی و از این اراجیف بازیا هستند لطفاً بعد از خواندن و جلق زدن لطفاً بروند حموم و بعد بیاد اعمال نظر کنند …بگذریم داستان مال همین پارسال اواخر تابستان هستش و کلیه اسامی و مکان ها تغییر کرده …خودم اسمم سهیل۲۴ساله یه پسر سفید با قد ۱۸۰و تکواندو کار با وزن ۷۰ و خیلی هم خوشگلم و چشامو رنگیه و ساکن اصف هستیم و ما یه پسر عمو داشتیم ک تقریبا دوران بچگی با هم بزرگ شدیم و به خاطر وضعیت خوب مالی زندگی خوب و همه چیزمون براه بود و پسر عموم ک اسمش سیاوش و مهندس یه شرکت خصوصی و و خلاصه کار نداریم افتاد رو چرخ زندگی و یهو گفتم سیاوش نامزد کرد و تا به خودمون اومدیم دیدیم سیاوش دل داده به یار و رفت پی زندگیش و منم سرم تو زید بازی و ورزش و …خوشگذرانی و بود و بابام گفت آخر هفته میریم ویلا و همه خوشحالی و به امید آخر هفته و مامانم گفت سیاوش بنده خدا هم دعوتش نکردیم بیاد خونه و منم سریع گفتم بابا پسر شاه مگه همین چند وقت پیش دعوتشون کردین و مامان گف اولا که شما بیرون بودین بعدشم خونه دعوتن نه ویلا که بابام گفت ای بابا تمومش کنین و حرف مادرت گوش کن و فردا میان خونه و به زیور بگو بره تدارک یه روز خوب ببینه و مهمانی ویژه داریم …زیور کارای خونه رو انجام میده و مسئول خرید و یجورایی خدمتکار قابل احترام بابایی و خیلیم خشک و زشته خخخخو خلاصه روز موعود فرا رسید و سیاوش و زنش و عمو و همه اومدن و نشستیم داخل حیاط تو آلاچیق و میوه و مشروب و خواننده زنده و زرب و تیمپو و خلاصه یه روز عالی شد و منم زیاد به سیاوش و زنش نگا نمی‌کردم یه لحظه تو اون شلوغی و دورهمی چشمم خورد به یه داف تو دل برو و تا من دید رفت نشست کنار سیاوش و پشتش به من بود خودش لوس کرد بغل ا سیاوش و منم داشتم به استایل خفن و اون بدن سفید و موهای مشکی و لختش فکر میکردم و با خودم گفتم الکی نیست که سیاوش سرش رفته تو زندگی و رفتم داخل خونه و داداش کوچیکه هم اومد شیطونی و گف بریم بپریم استخر و منم گفتم ولم کن یه وقت دیگه و خلاصه دلم نیومد و گفتم فعلا حسش نیست و فقط خودت برو و با هزار مکافات پاشدم بردمش سمت استخر و خواست هلم بده یواشکی که من محکم انداختنش تو استخر و بابا و عمو تا منو دیدن اومدن سمتم و گفتن یا خودت با لباس و گوشی میپری تو آب یا تاتی ت میکنیم و خواستم فرار کنم که سیاوش نامزدش یهو معلوم نیس از کدوم گوری پیداش شد و سه تایی مست و پاتیل و منم مست که تا به خودم اومدم دیدم زیر آبم و سیاوش و بعدشم عمو و بابام اومدن سراغم که خلاصه زیر آب رفتم و از اونور اومدم بالا و با اساس چسبون که حالا قشنگ معلوم بود شرت پام نیست و خیس هم شده بود و دیدم همه یجوری نگاه کردن و خلاصه یلحظه چشمم خورد به سپیده زن سیاوش و نمی‌دونم تو اون وضعیت چند لحظه چش تو چشم شدیم و دلم هری ریخت و رفتم و در خونه قفل کردم و از داخل هی نگاشون میکردم که چجوری میپرن تو آب یکی یکی و نوبت سپیده که رسید گفت وای نههه و مامان با یه هل خودشو سپیده پریدن تو استخر و افتادن به جون هم و منم از ته دل می‌خندیدم و گوشی خشک میکردم گفتم دم اپل گرم که واقعا ضد آبههه و خلاصه همه تو سر کول هم میزدن و اون وسط بدن سفید سپیده و اون باسنش که وقتی میومد بالا ی اب می‌لرزید دلم ریخت و و یهو متوجه من شد که دارم نگاهشون میکنم و مانتو کامل انداخت و با سوتین و لی جذب پرید تو آب و منکه پاک دلم خواست و با همون لباس خیس رفتم از پارکینگ و ماشین برداشتم و رفتم دنبال زیدم که حسابی کسش پاره کنم و بنده خدا گفت چته چرااا خیس شدی عزیزم و بغلم کرد و منم خودمو لوس کردم واسش و خلاصه رفتیم یکم دور دور و گفت بازم تنهایی مست کردی و تا به خودم اومدم دیدم دارم رو تخت تلمبه میزنم و و هی آخ و …صدا بلند شد و یهو حس کردم در زدن و منم به رو خودم نیاوردم و نگو خونه اومده بودن دنبال منم گرم سکس و از همه جا بیخبر که یهو سیاوش بلند گفت مچشو گرفتم عمووو بیاین و نفهمیدم چطوری فقط یه شرت کردم پام و طفلی زبیده پرید تو کمد لباسام و منم به علامت تسلیم دستام بالا گرفتم و دوباره منو کشون کشون بردن و انداختن تو آب و اصن ضد حال بدی بود و زیدم خودشو مرتب کرد و اومد پایین و همه گفتن بهبههه چه مهمون ناخوانده آییی و پرتش کردن تو استخر و منم اونجا دیدم سپیده زل زده به ما و منم لبااام قفل کردم رو لباااش و پرید بغلم و خودم کشیدم لب استخر و لباش با ولععع تمام خوردممم و دیگه نزدیکای عصر میشد که هر کی تو فاز خودش بود و ماهم آخر همه نوبت حموم شد و یه سکس توپ هم تو وان با زیدم داشتم و اومدیم بیرون و عصرونه خوردیم و هر کی رفت دنبال زندگی و منم دست زیدم گرفتم و بردمش لژ بالا شهر و خلاصه اومدم خونه و همه از خستگی رو کاناپه لش بودن وحس کنجکاوی گل کرد و رفتم لپ تاپم باز کردم و مچ شدم رو لنز خونه و با دقت امور امروز مرور میکردم و اونجا که کیرم داخل اساس چشم ربایی میکرد دیدم سپیده لباش گاز ریز میزنه و جوری که کسی بویی نبرده دست مالید رو کوصش و به دلم رفت که تازه عروووس عمو عزم خودشو جذب کرده واسه دادانننن و افکار سکسی و تجسم سکس با سپیده مدام تو ذهنم بود و نفهمیدم چی شد که صبح با صدا آلارم بیدار شدم و رفتم باشگاه و طبق معمول روز عادی گذشت و شب دوباره بابایی گف آخر هفته میریم ویلا با خونواده عمو کامل و بدون زید سهیل و یه آن شوکه شدم و گفتم سربار کیه دوستم بابا و گفت همینکه گفتم و در ضمن شما حتما حتما حضور فیزیکی دارید پسرمممم و دستی به چانش کشید و منم سری تکون دادم و بدون شام رفتم خواب و گذشت و گذشت و روز پنج شنبه فرا رسید و همه تدارک از قبل تو ویلا بابا اوکی کرده بود و تا ما رسیدیم دیدم عمو و خانواده رسیدن و از ما استقبال گرم کردن و یهو جا خوردم و همه با هم گفتن آخی جوجو نیومده عمووو و بابام گفت می‌بینید که کاملا تنهاست و همه زدن زیر خنده و منم شامپاین که دستم بود باهاش بازی میکردم رو تو یه حرکت سریع باز کردم و با گازش خالی کردم رو سر همشون و همه با هم زدیم زیر خنده و گفتن خودت خواستی که نباید میخواستی و خلاصه نشستیم پا مشروب و منم دلم پر بود ک اینقدر خوردم ک سرم سنگین شد و چشام سیاهی می‌رفت و یهو حس کردم کل بدنم یخ کرد و نگو لعنتیا منو انداختن تو استخر وبا آنچنان صدایی خنده میکردن که اون زیر فهمیدم و از آب که اومدم بیرون شروع کردیم با بادبادک آبی به هم و دیگه زدن و بعضیاشون رنگدانه داشتن و رنگ میزدن به بدن موقع اصابت ک از شانس من یکیشون خورد تو صورت سیاوش و با سر شیرجه زد تو آب و منم یدونه انداختم سمت سپیده و دیگه سکوتمون شکست و هر کی به هرکی میزد کشیدم گوشه ویلا و میس کال زید دیدم وگله زاری پیامکی خلاصه شیطون رسیده بود در ویلا و بابا گفت کجا شازده و منم جریان گفتم و موافق نبود و سیاوش مأمور کرد که بره دکش کنه و منم اعصابم به هم بود و سیاوش بلند گفت الان زیدتو میفرستم خونه بالاییییش و رفت و منم رفتم بالا و پیام دادم زیده گفتم برو سیاوش داره میاد که سیاوش زنگم زد و گفت خیلی دیوثی و گوشی قطع کردم و یه لحظه حس کردم سپیده اومد تا لابی و بازم برگشت و دوباره سیاوش برگشت داخل و زنگ زدم ترنم زیدم و شماره سیاوش بهش دادم و گفتم یکم دست به سرش کن حوصلشو ندارم و از شانس تا گو شیش زنگ خورد سپیده جواب داد و گفت از شرکت هستن و سیاوش تلو تلو رفت و لپ سپیده بوسید و اشاره کرد سمت در و بابا ریموت زد و رفت بیرون و منم قشنگ از اون بالا نظاره گر بودم که سوار ماشین شد و زمانی که ماشین شروع کرد به رفتن قلبم سریعتر میزد و نیم نگاهم به سپیده بود و اون بدن خیس خورده و لباسهای جذب بدنش و سعی کردم با دست بهش اشاره بدم که اصن متوجه نمیشد تا یهو دیدم و اشاره کردم بیا بالا و جواب داد و چند دقیقه بعد اومد بالا و لباش گره کرد و گفت جریان چیه و با دست اشاره کردم هیس و بیا اینجا رو نگا کن و خلاصه اومد و گفت ماشین کیه و گفتم ترنم زیدمه و سیاوش کنارش و خیلی ریلکس گف خوب که چی که جسارتم بیشتر شد و کشیدمش جلو جودم و گفتم با دقت نگاه کن و چیزی مشخص نیست و گفتم دارن واسه هم لاو میرن و اون داف نگاه چه تکون تکون می‌ره و با دست جلو دهنش گرفت که صداش بلند نشه و منم از پشت چسبیدم بهش و با لبام پشت گردنش داغ کردممم و گف سهیل میفهمی چیکار می‌کنی و با دستام چنگ زدم به سینه هاشو و گففف نکننن مگه من مث زیدتو جندم وو برش گرداندم و چشم تو چشم شدیم زیر لب گفت فقط لب و لبام چسبیدن به لباششش و داغ داااغ و زبون فرستادم و لباااش حسابی خوردم دیدم راغب نیس و همش نیم نگاهش به پاگرد پله و و گفتم من ارضا نشدم و قول میدم سریع تمومش کنیم و گفت بیخیال یه زمان دیگه و نگاه کرد به چشمااای خمارممم و گففف درش بیااار جلق بزن و دوید سمت پله و منم نتونستم برم دنبالش از بس خندم گرفت و …این کلید خوردن رابطه من با سپیده که به سکسای ضربدری کشید …

نوشته: سهیل


👍 2
👎 43
69901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940367
2023-08-01 23:55:16 +0330 +0330

بچه بالا شهری
کیر آصف تا شریعتی تا راه آهن تو‌کونت
بچه مایه دار کونی
برو‌مزخرفاتت رو جای دیگه بنویس
کیرم تو سر در کوچتون

6 ❤️

940369
2023-08-01 23:57:32 +0330 +0330

میرم تو داستانت با این طرز نوشتنت کوس کش خودت فهمیدی چی نوشتی دیوث جقی

4 ❤️

940393
2023-08-02 00:55:55 +0330 +0330

کسخلی دیگه اصن کشعرایی نوشتی آدم نمیدونه چی بگه وسطش ول کردم ، کسمغز بی مغز

4 ❤️

940417
2023-08-02 02:01:55 +0330 +0330

دوستان خواهشا کبر حواله مادر خواهر نویسنده بد بکنید ولی فحش به پدر ومادر ندهید ممکنه پدر مادر یکی فوت شده باشه کفحش دادن به مرده کار درستی نباشه.به هیچ کی نگید پدر سگ یا مادر سگ یا فحشای دیگه

3 ❤️

940420
2023-08-02 02:11:15 +0330 +0330

اگه خانوا گی اینقدر راحتید و زناتون کوس میدن بگو چند نفر بیاییم حتی مرداتون هم معلومه بیغ و مفعول از خجالت اونا هم در بیاییم .زنک تو جنده خانه های اروپا و امریکا هم نیست مردا و زنا قر و قاطی کوس بدن

3 ❤️

940421
2023-08-02 02:17:09 +0330 +0330

بدبخت عقده ای فقط از خودت تعریف کردی این کحاش داستان بود

1 ❤️

940433
2023-08-02 03:32:52 +0330 +0330

حتی یه کلمه هم نخوندم
ولی دیسلایک دادم😂✋🏻
مطمئنم کث نوشتی😂

1 ❤️

940436
2023-08-02 03:49:53 +0330 +0330

تا نصفه خوندم ، حالم بهم خورد

آره بابا ، همه فهمیدن تو بچه مایه داری

فقط بگو پس اینجا چه که که ای میخوری

2 ❤️

940440
2023-08-02 04:07:37 +0330 +0330

اول داستانت خیلی قشنگ بود اونجایی که خوشگلی و چشم رنگی و… دلم از اینا خواست 💦

0 ❤️

940444
2023-08-02 04:53:42 +0330 +0330

لطف میکنی دیگه داستان ننویسی

0 ❤️

940448
2023-08-02 05:32:34 +0330 +0330

یعنی خاک تو سرت کاملا مشخصه از فانتزیات نوشتی تففففف عله ویهک منیوچ

0 ❤️

940453
2023-08-02 05:59:50 +0330 +0330

آخه کسخول کونی‌پدر، ریدم تو اون درسی که تو خوندی، از پارگراف و کاما و نقطه هیچی نمیدونی؟
کیر تو سرتاپای کل عشیره‌تون

0 ❤️

940454
2023-08-02 06:04:11 +0330 +0330

فکر کردم فثط تو چشم من قصد خودنمایی داشتی و عقده ای هستی ولی دیدم نه واقعا اینطوری هستی که اینطوری به نظر همه اومدی. قطعا اونی که مایه داره ، اینقدر براش عادی هست که گفتنش براش جذاببتی نداره. پس توی عقده ای نمیتونی مایه دار باشی

0 ❤️

940459
2023-08-02 07:17:35 +0330 +0330

من تازه فهمیدم اپل ضد ابه

0 ❤️

940471
2023-08-02 08:12:19 +0330 +0330

فحش نمیدم ولی خدایی خودت فهمیدی چی نوشتی اگه ننویسی سنگین‌تری و اینقدر فحش نمیخوری

0 ❤️

940472
2023-08-02 08:14:30 +0330 +0330

“غلد” املایی و که خط اول دیدم ۱کلمه هم نخوندم ، معلومه سواد نداری، خوندن کامنتا بهتر از این کسشره

0 ❤️

940482
2023-08-02 10:41:56 +0330 +0330

گیرم همه ی چیزایی که گفتی درست و باور پذیر تو پولدار و چهار درصدی ما ندار و پا پتی
این نوشته از پهنا تو کون سیاوش بره این چه وضعشه آخه ، خودت بخون اگه اسهال نشدی بزن تو گوش حمید معصومی نژاد از قم ، مرتیکه سولاخ یه ابتدایی ، انتهایی دو تا ویرگولی ، نقطه ای ، خدا بزنتت با همون فازت سگ‌مست ، سگ‌حشر ، سگ صفت ، سگ بریزنه به هیکل آدم دروغ گو

0 ❤️

940492
2023-08-02 11:49:42 +0330 +0330

واقعاجاداره به قول Ahmad913که یکی ازاساتیدهمیشه ثابت شهوانیِ گفت چرندیات یک جلقی عقده ای کص ندیده حقیقتا بعدازخوندن این داستان مغزم یاتاقان زد بایدبرم بیمارستان ازبس کیری ودرهم بود

0 ❤️

940508
2023-08-02 14:22:17 +0330 +0330

وقتمونو تلف کردی واسه چرندیاتت کصمغز
این همه وقت صرف کردی خو خوب بنویس

0 ❤️

940520
2023-08-02 16:12:50 +0330 +0330

کلیه اسامی و مکان ها تغییر کرده؟؟؟؟
مگه اینایی که اينجا میان پلیس فتا و بچه‌های حفاظت اطلاعات سپاه هستند که اینو میگی
داداش داستان‌تو تعریف کن و خلاص
دیگه این کس‌شعرا چیه
اگه تو این چند‌روز یهویی تو خواب خفتت کردن بدون، به گا رفتی و تغییر اسم‌ها و مکان‌ها کمکی بهت نکرده
ارادت داریم، آقای
no name و no location

0 ❤️

940528
2023-08-02 17:03:24 +0330 +0330

خسته نشدی انقد چرت وپرت نوشتی.بیشتر داشتی پز میدادی تا کون

0 ❤️

940551
2023-08-02 22:55:14 +0330 +0330

چرت و پرت نوشتی لاشی کونی

0 ❤️

940594
2023-08-03 02:01:32 +0330 +0330

سهیل همون چند جمله اول رو خوندم فهمیدم جقدر عقده ویلا و استخر و کلفت توت گیر کرده اولش که گفتی سفید چشم عسلی هستی برکت به احترامت علم راست کرد کم برو تو کانال شنا کن بدنت خراب میشه جوجو باقیش رو برو به خودت

0 ❤️

940606
2023-08-03 03:15:29 +0330 +0330

خودت میدونی که دو خط بدون غلط املایی نمیتونی بنویسی دیگه این که که خوریا چیه هرچقدر سعی کردم کستانی که نوشتی را بخونم نشد.
دیسلایک

0 ❤️

940631
2023-08-03 09:47:53 +0330 +0330

سهیل خودت یکبار بخون به تری که زدی خودت دیسلایک میدی عزیزم

0 ❤️

940635
2023-08-03 10:38:47 +0330 +0330

با تو کاری ندارم، بالاخره کس شعر نوشتن حق مسلم هر جقیه ولی کیر خر حواله کص خوار مادر ناظر شهوانی که این جفنگیات و آپلود میکنه. دیوث به وقت ما احترام نمیذاری، به بی اعتبار تر شدن سایت خودت فکر کن

0 ❤️

940652
2023-08-03 15:28:42 +0330 +0330

😐😐😐پدسگ خر

0 ❤️

940657
2023-08-03 15:50:19 +0330 +0330

کلیه اسامی و مکانها تغییر کرده چون اینجا همه میشناسنت کونی هستی چرت و پرت نوشتی کوس ندیده مجلوق

0 ❤️

940711
2023-08-04 06:05:11 +0330 +0330

یعنی ریدم تو نوشتنت
معلومه خیلی نوشتی ملت کونت گذاشتن اولش گریه کردی که “غلداتو” نگیرن. آخه این چه طرز نوشتنه. اصلا خودت میتونی بخونی اینو؟

0 ❤️

940733
2023-08-04 13:29:56 +0330 +0330

خیلی کصشر بوددددددد
من ک تا همون اولش خوندم دیدم فقط داره عقده های بچگی شو مینویسه
دم آیفون گرم که ضد آبه؟
کیر هرکس ک آیفون داره تو کونت جاقال بی ناموس عقده ایی گوشی ندیده
عقده ایی استخر ندیده بدبخت
فقط عقده هاشو نوشته بی ناموس اولشم گفته ها این داستان کصشعری ییش نیست

0 ❤️

940879
2023-08-05 18:23:10 +0330 +0330

اولا واقعا مسخره بود چی نوشتی خیال میکنی اینطوری جذاب میشه داستان؟
با همه اینها سعی داشتی با ادب و با کلاس حرف بزنی از خنده روده بر شدم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها