پالیسی برای فاطمه و نیلوفر (1)

1402/06/29

فاطمه و نیلوفر دوتا از دوست دخترام بودن که باهم رفیق بودن و نمیدونستن که من با جفتشون رل زدم هر کدومشون فکر میکردن من فقط با اونم تا اینکه جفتشونو با هم کشیدم خونه و …

روز پنجشنبه بود و فاطمه اینا اومدن دهات و من از قبل باهاش هماهنگ کرده بودم که وقتی اومد داهات ساعت ۳ بعد ظهر بیاد خونمون تا پاهاشو بلیسم و از اون ور هم به نیلوفر گفته بودم بیاد و چون این دوتا از هم خبر نداشتن برای من کار راحتی بود و تنها دغدغم این بود که اینا تو دم در بهم دیگه نرسن وگرنه جفتشونو از دست میدم.

ساعت ۳ بود و من تو خونه منتظر بودم که صدای زنگ بلند شد و من در رو زدم و در که باز شد دیدم فاطمه سریع اومد تو و من اومدم تو حیاط و بعد کلی احوال پرسی آوردمش تو اتاق و کلی بوسش کردم و گرفتمش تو بغلم و از رو زمین بلندش کردم و یه چند دور چرخوندمش دور خودم که صدای خندش بلند شد و گفت دیوونه چیکار میکنی بزارم زمین الان میفتم .
منم به محض اینکه گذاشتمش زمین صدای زنگ بلند شد و فاطمه میخکوب شد سر جاش نگاش که کردم دیدم رنگش اینه گچ سفید شده و اهمیتی بهش ندادم و در رو باز کردم که دیدم نیلوفر با یه تیپ خیلی خفن وایساده دم در و رفتم تو حیاط و با تعارف و هزار منت اوردمش تو اما ناگفته نمونه پشت سرم که داشتم میرفتم تو حیاط کلید رو برداشتم و وقتی نیلوفر اومد تو پشت سرش در رو قفل کردم و کلیدشو انداختم پشت جا کفشی .
دم در خودم پیش قدم شدم و کفش های نیلوفرو درآوردم و همونجا تو حیاط دو سه تا نفس عمیق از کفش هاش کشیدم و کفشاشو گذاشتم زمین و بردمش تو اتاق خواب و وقتی همدیگه رو دیدن جفتشون شوکه شدن نفسشون در نمیومد و من تو همون لحظه بهشون همه چیو گفتم و بعد اینکه حرفم تموم شد فاطمه دست نیلوفرو گرفت و میخواستن برن که من دو تا شونو گرفتم تو بغلم و با کلی معذرت خواهی راضیشون کردم که بزارن پاهاشونو بلیسم .
فاطمه و نیلوفر با بهترین لباس و کثیف ترین جوراب اومده بودن و فاطمه جوراب طوسی که باهاش میره مدرسه رو آورده بود و نیلوفر هم همون جوراب مدرسشو آورده بود که به خاطر من دوتاشون جوراباشونو نشسته بودن و حسابی بو میدادن که من طاقتم تموم شد و رفتم جلوی پاهاشون نشستم و پای راست فاطمه رو آوردم بالا و دیدم که کف جورابش مثل همیشه سیاه شده بود و چون کفشش کهنه بود بوی عرق پاهاش تو اتاق پیچیده بود و من امانش ندادم و سریع صورتمو چسبوندم کف جوراب فاطمه و تمام عرقی که تو کل هفته توی جورابش جمع شده بود رو بو میکشیدم و فاطمه فقط نگام می‌کرد.
جو اتاق خیلی سنگین شده بود و من داشتم می ترکیدم از خنده و به زور خودمو نگه داشته بودم . اخه فاطمه از دستم عصبانی بود و قیاقش اینقدر جدی بود که اینه یه میسترس واقعی شده بود که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و دراز کشیدم کف اتاق و غش غش به فاطمه میخندیدم و اونم با نیلوفر زدن زیر خنده و اونقدر خندیدیم که داشتیم روده بر می‌شدیم و دیدیم که نیلوفر گفت من باید یه نیم ساعت دیگه برم اگه صحبتی چیزی دارید بگید.
منو فاطمه هم به خودمون اومدیم و گفتم فاطمه بزار اول پاهای نیلوفر رو بلیسم و بعد که نیایش رفت میام سراغ تو قبوله؟؟؟
فاطمه قبول کرد و رفت تو پذیرایی نگاه تلویزیون کنه و من سر خوردم و رفتم پیش پاهای نیلوفر و پاشو گرفتم تو دستم و دیدم کف جوراب نیلوفر خانوم ما هم سیاهه و جورابش از شدت عرق پاش خیس شده بود و کلا نیایش به شستن جورابش اهمیت نمی‌داد و فقط جوراباشو کثیف می‌کرد و هر موقع فرصتی برامون پیش میومد براش پالیسی میکردم.
صورتمو چسبوندم به کف پاهاشو جوراباشو بو میکردم
و لیس میزدم که دیدم گوشیشو برداشت و باهاش کمی ور رفت و گفت زود تمومش کن وقتم کمه باید برم خونه
منم با دندونام جوراباشو از پاهاش در اوردم و شروع کردم به لیس زدن پاهاش و اول رفتم سراغ پنجه پاهاش و بعد شروع کردم به زبون کشیدن لای انگشتاش و به این ترتیب کل پاهاشو تو یه ربع براش لیس زدم و گفتم میخوای جورابتو بشورم بعد بری؟؟
نه دیگه دیر میشه جورابامو پام کن تا برم.
من جوراباشو گرفتم جلو دماغم و کمی بو شون کردم و کشیدم تو پاش و بلند شد و منم پشت سرش راه افتادم و تو حیاط کفشاشو پاش کردم و قفل در رو باز کردم و فرستادمش بره و برگشتم تو خونه و دیدم اصل قضیه نشسته رو تخت و رفتم پیشش و دستشو گرفتم تو دستم و شروع کردم به بوسیدنش که دستشو کشید و گفت معلومه چه غلطی داری میکنی؟؟ از این طرف با نیلوفر دوستی و بهم نگفتی و اونوقت جفتمونو باهم آوردی خونه و اونجوری برا نیلوفر دلبری میکنی بعد شبا بهم پیام میدی تو تنها عشق منی و از این حرفا دیگه نمیدونم کدوم حرفتو باور کنم.

من : به جون خودم من خیلی بیشتر از نیایش تو رو دوست دارم و خودت میدونی که من فقط به خاطر پاهاشه که باهاش دوست شدم وگرنه من صد تا نیلوفرو با یدونه جوراب کثیفت عوض نمیکنم.

فاطمه خندید و گفت مگه من پا و جوراب ندارم که میخوای بری برا نیلوفر پالیسی کنی.

من قربون اون پاهات و جورابای کثیفت برم حالا بزرگی کن و ببخش و بزار پالیسی عشقمو بکنم

دوباره خنده بلندی کرد و خم شد و یه بوس کوچیکی از لبم گرفت و نشست رو تخت و پاهاشو گذاشت تو دستم و گفت یه هفته ای میشه جورابامو نشستم و فقط به عشق خودت نگهشون داشتم .
من . خوب کاری کردی خودم برات تمیزشون میکنم.
دوتا پاهاشو بلند کردم جلو صورتم و سرمو چسبوندم به کف جوراباش و شروع کردم به بو کردنشون .
عاشق بوی جورابش بودم و میدونستم همیشه جام زیر پاهاشه و دوست نداشتم کسی یا چیزی مانع کارمون بشه .
تو حین اینکه داشتم بو میکردم زبونمو در آوردم و کشیدم کف جورابش که دیدم شروع کرد به خندیدن و گفت تو ادامه بده کاری به من نداشته باش .
منم به حرفش گوش دادم و بعد اینکه کف جورابشو با زبونم تمیز کردم جوراباشو با دندونام گرفتم و از پاهاش در اوردم و چشمم که به پا های خوشگلش افتاد تمام بدبختی هام یادم رفت و بلافاصله شروع کردم به لیسیدنشون و اینقدر پاهاشو لیس زدم که زبونم داشت از جاش کنده میشد که از جلو پاهاش بلند شدم و جوراباشو برداشتم و رفتم تو دستشویی و جوراباشو با مایع دستشویی براش شستم و اومدم انداختم رو بخاری تا خشک بشه و دوباره رفتم پیشش و نشستم رو تخت کلی ازش لب گرفتم و با اسرار زیاد کمی سینه های کوچیکشو از رو لباس براش مالوندم و بلند شدم و جوراباشو که خشک شده بود پاش کردم به بدرقش کردم و رفت.
شب که شد رفتم پشت بوم و آنلاین شدم و دیدم که فاطمه بهم پیام داده و نوشته امروز خیلی خوش گذشت هفته بعدی که بیام داهات یه سورپرایز برات دارم .
منم ازش تشکر کردم و نوشتم یادت نره وقتی اومدی جوراب کثیفاتو بیاری .
فاطمه . نه یادم نمیره کثیفشون میکنم واسه دهنت
من . شما صاحب اختیاریت و خداحافظی کردم و اومد خونه.

نوشته: پالیس فاطمه

ادامه...


👍 10
👎 5
36201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948532
2023-09-21 00:05:18 +0330 +0330

یکی از بهترین داستانهایی بود که خوندم، حتما ادامه بده منتظر قسمتای بعدی هستم

0 ❤️

948533
2023-09-21 00:06:02 +0330 +0330

فقط چند جا نیلوفر و نیایش قاطی شدن، موقع اسم گذاشتن بیشتر دقت کن

1 ❤️

948626
2023-09-21 11:51:35 +0330 +0330

پدرسگ تکلیفمونو روشن کن نیایش یا نیلوفر
در ضمن کسمغز تر از تو (black polish feet)هست که از داستانت تعریف کرده 😕 😕

1 ❤️

948644
2023-09-21 13:43:47 +0330 +0330

گه تو این نوشتنت . اصلا نشد حس بگیریم

0 ❤️

948676
2023-09-21 18:23:21 +0330 +0330

خوشبحالت

0 ❤️

948755
2023-09-22 02:22:21 +0330 +0330

منتظر قسمت بعدیم سید

0 ❤️

948865
2023-09-22 16:11:50 +0330 +0330

دادا Aliii,ii تو حال نکردی دلیل نمیشه کیرمون کنی که /:

0 ❤️

949247
2023-09-24 09:23:49 +0330 +0330

این دیگه چ سمی بود 😐😂

0 ❤️

954385
2023-10-25 11:35:57 +0330 +0330

سلام یه پسر زیر 17 سال از زاهدان وساوه بیاد پی وی من بره و ساکر و پالیس بیاد روبیکا این شماره 09054635421

0 ❤️