سلام قبل از همه بگم من ۲۱ سالمه و مجرد با قد ۱۸۰ سانتی و بدنی آماده برای …😜
خب بریم سراغ اصل داستان ، ماجرا از اونجا شروع میشه که من کلاس سوم دبیرستان بودم و هر وقت تعطیل میشدم معمولا توی کوچه با دوستام مشغول دعوا بودیم یا مشغول مسخره کردن مردم .
یه روز عصر پروانه دختر خاله گرامی بهم زنگ زد و گفت کجایی
منم اون موقع ۱۸ بودم یه چیزایی حالیم بود ولی نه ب اون شکل …
منم بی درنگ پاسخ دادم بیرون هستم دختر خاله
فورا شماره کارت خواست و منم بهش دادم و قرار شد برام پول به حساب بزنه تا من برم از دارو خونه براش یه قرص و … براش بگیرم و بیارم براش
راستش من اصلا چیزی نمیدونستم ، رفتم دارو خونه و پیامی رو که اسم دارو ها بود نشون دادم و بهم داد و موقع تحویل دارو یه نیشخند بهم زد ولی من کلا خل و چل بودم نمیدونستم 😂
اومدم در زدم و میدونستم ک زنگ خونشون خرابه ، بهم زنگ زد و گفت کلید فلان جا … زیر … هست باز کن بیا تو ، در مورد دختر خاله بگم براتون بدون یه ذره اغراق
قد تقریبا ۱۶۴ همین حدود یه بدن سفید و گوشتی ، نگم از کونش براتون عجب کونی داره 💋 واااااااای
رفتم داخل و دیدم صدا از اتاق آخر میاد و گفت بیا تو ، دوتا بچه داشت ولی هیچ کدوم نبودن ، پرسیدم کو بچه هات که گفت عمشون اومده دنبالشون منم دیگه هیچی نگفتم
تموم این مدت زیر پتو روی تختش بود و من بهت زده به تخت نگاه میکردم
چشام از پاهای تخت کندم و آوردم بالا تر ، باورم نمیشد لعنتی …
یکی از پاهاش بیرون پتو بود قشنگ تا ۲۷ سانت زیر کص تازش
خیلی سفید بود ، نمیدونم چند دقیقه شد و من دست به کیر بودم😂😜
اون خیلی راحت خوابش برده بود باز و من جرات کردم رفتم نزدیک و آروم دستم خورد ب پاش ، کص کش خیلی گرم بود 👀
یه دفعه تموم خورد و بیدار شد شاید ۱۴ ثانیه طول کشید و من سریع افتادم پایین تخت ، خودمو ب خواب زدم از ترس
چون شوهر داشت و اگه میفهمید پوس سرم میکند منم بچه ۱۸ ساله بودم ، خیلی چیزا رو درک نمیکردم درست
داشتم میمردم از این که فهمیده باشه
فقط صدای بلند شدن از تخت و لباس پوشیدن اومد و باز کردن در
رفته بود دستشویی ، چشامو باز گذاشتم روی هم از ترس و خودمو به موش مردگی زدم ، دیدم داره به یکی زنگ میزنه و میگه ک اره رگ به رگ شده و از این حرفا
از عمد سرفه کردم یعنی دارم بیدار میشم
وقتی بلند شدم دیدم تلفن رو قطع کرد و اومد روبه روم و نشست اولش ترسیدم ولی بعدش گفت این اشغال به فکر نیس ک بیاد خونه منو ببره دکتر
از طرفی نمی ارزه تنها برم میگه باید بیام خودم
از طرف دیگه کمر درد نابودم کرده
گفت چی گرفتی برام گفتم همونا که گفتی گرفتم ، در … باز کرد و گفت آره درسته ، گفت تو جای داداشمی و از این کسشعر…
گفتم خب گفت بیا یه پماد هست بمال به پشت آبجی
ما هم ترس تمام وجودمون رو گرفته گفتم باش
خوابید کف اتاق چون نباید کثیف میشد همه جا
باورم نشد سوتین نداشت 👀 گفت بمال پشت آبجی رو منم یواش یواش ماساژ میدادم و اونم نفس میکشید یه دفعه گفت بسه
دهه کمرم آروم شده
گفت برو توی حال تا من بیام
فهمیدم قرارع لباسش رو عوض کن
اومدم بیرون ، ولی ی کمی درو باز گذاشتم
داشت با یه نفر چت میکرد و یه ویس کوچولو گرفت و فرستاد برا ی نفر و گفت آخ کصم پر ابه بیا برام حالیش کن
با خودم گفتم این دیگه جنده شده رفته
سر شب بود عمه بچه گفت اونا میمونن
منم ک دختر خاله نزاشت برم و موندم توی خونه
شام رو آورد و خوردیم بلند شدم برم گفت ک میترسم نرو
گفم خب مدرسه دارم و … گفت اجازت با من
نمیدونم چطوری رازیشون کرد و من موندم
خوابم گرفت و یه گوشه خوابیدم ، حدود ساعت ۲ شب بود
رفتم جیش و برگشتم بخوابم ، باز خوابم برد و دیدم ی صاف پیچیده دوز بدنم ، پروانه بود
گفت سردم شده و پتو کلید کمدش نیست مجبوریم با یک پتو بخوابیم
شلوار کردی شوهرش رو پا کرده بودم و پیراهن تنم نبود
صاف گذاشت رو نوک سینم دستاشو و گفت چقدر کوچولوعه پسر خاله
منم گفتم چرا برای شما زنا آنقدر بزرگه
یه دفعه دست کرد توی شرتم و کیرم سفت گرفت گفت ب تو چ بی حیا
وقتی کیرم تو دستاش بود قشنگ عشق کردم
دستشو سریع کشید بیرون و پشت به من خوابید
منم خواستم از دلش در بیارم و وقتی برگشتم پشمام ریخت
بدون شرت و دامن پشت من بوده این لاشی فقط سوتین داشته
کیرم دقیقا رفت وسط شیار کونش
اخ کور شدم انگار برق کلم پرید
خودشو سفت چسبوند بهم گفت محکم بغلم کن فشارم بده کمرم خوب بشه
منم خل و چل بودم دقیقا همون کارو کردم ,😂😂
ی لحظه دیدم گفت درش بیار بکن توش کص کش من بچه میخوام دوباره ممه هامو بخوره تو گفتی سینه هات بزرگن میخوام بزرگ تر بشه
سرتون درد نیارم
کیرم گرفتیم و هدایتش کردیم به داخل کص
وای چرا لیز بود انقد 😜💋 رفت توش و گفت آه
منم عین گربه بالا پایین میدشم روش
یه دفعه ابم اومد و ریختم تو کصش
و شل شدم روش دیگه
از اون ب بعد حداقل هفته ای چهار بار میکنمش و دخترتون توی راهه
نوشته: علی اکبری
ازش سوال کردی و تو خواب جواب داد؟؟😑😂 بیا پایین بابا کسشعر نگو سرمون درد گرفت کیرم تو اون مغزت بچه برو درستو بخون فردا امتحان داری بچه جون
اقاچه گیری دادین به خواب.خب طرف قبل خواب رفتن صحبت کرده بعد جواب دادن رفته شاید توی چرت یا چون دلش کیر میخواسته واسه یه لحظه غرق خیال ونقشه شده پسره فکرکرده خوابیده.شاید اصلا نقشه دخترخاله همین بوده تا سکس خودش رواوکی کنه کسی که شهوتی شده هرکاربرمیاد ازش.
لطفا کمی منطق داشته باشین تااینکه یکی یه حرفی زد پشت سرش قطار نکنید یه نظر رو خب کامنتای دیگه رو چشمتون نمیخوره؟نمیگیدنظرمن تکراری هست لازم به گفتنش نیست.
انصافا چون اینجا عرف شده پای هرداستانی کسشعرتلاوت بشه دیگه کلا میریم سمتی که کسی کاربامحتوا ونوشته نداره درست یاغلط واقعی یاخیالی صرفا میان فقط مزه بپرونن
تو دیگه با قرص و شربت خوب نمیشی باید بیای از آمپول خودم بهت بزنم 😁
آهای تیزی ۶۹۱۰ کصکش تو حتماً خود نویسنده داستانی وگرنه این کصتانو تایید نمیکنی دیوث کجای این کصشر خوبه که زر میزنی؟
امیدوارم واقعا چیزی که نوشتی واقعیت داشته باشه و حسابی کیف کرده باشی.
ولی بیشتر شبیه به آرزوی کردن دختر خاله ت بود تا واقعیت.
لامصب مثل فیلمای کریستوفر نولان میموند . کات بریم یه جا دیگه شروع کنیم . به هر حال دوستان زحمتش رو کشیدن من چیزی نمیگم
بچه دعوایی اول برو از اول خوب بخون بعد هفته ای بکن جقی
رفتی تو گفتی بچه ها کجان… بعد خواب بود؟ تو خواب باهاش سوال جواب کردی؟؟ به شوهر خاله قزوینیت بگو وقتی میکننت سرتو جلوی دیوار زیر زمین نگیره اینقدر خورده بهش ضربه مغزی شدی!!