پنج به علاوه یک (۱)

1401/12/17

سلام خدمت سروران ودوستان
خیلی نمیخوام مقدمه چینی کنم برای همین میرم سراغ خاطره منو رفیقام اززندگیمون اجباری هم برای باور قضیه نیست چون برای باورش نه پولی به من میرسه نه شما پس بهتره لذت ببرین از خوندنش تااینکه بخواین ایراد الکی بگیرین.این قسمت شاید سکسش کم باشه اما قسمت بعدی جذاب ترمیشه

داستان از جایی شروع شدکه من و دو تا از رفیقای بچگی که همیشه با هم بودیم همگی متاهل شده بودیم و از حالت زندگی مجردی به زن و شوهری تغییرکاربری داده بودیم.اسم من جواد و دوستامم رسول و علی. ما زندگی عادی داشتیم مثل خیلی از مردم دیگه تا کم کم حس کردیم بعد از چند سال ازدواج، زندگیمون یکم بی روح و سرد شده و به اصطلاح یکنواخت شده من و رفیقام که از بچگی همه درد و دلامون باهم بود تو این موردم زیاد با هم حرف میزدیم مثلا رسول میگفت اره زندگی زناشوییم سرد شده دیگه برام جذاب نیست یا من به شوخی میگفتم اره کاش یه کوس دیگه بودمیکردیم و میخندیدیم اما این شوخیا کم کم رنگ واقعیت به خودشون گرفت به طوری که اکثر حرفای داخل گروه سه نفرمون درباره دخترا و زنای خوشگل فامیل بود یک شب که شیفت بودم و حوصلم سررفته بود داخل گروه پیام دادم چخبر کجایید که رسول پنج مین بعد جواب داد هیچی تو خونه روی زن علی ام منم خندم گرفت چون زن علی مثل خانومای ما دوتا نبود و چادری و یکم سختگیر بود البته بگم که خانومای ما هم اصلا بی بندوبارنبودن فقط سختگیرشون کمتر از زن علی بود. خلاصه بگذریم رسول که اینو گفت علیم گفت جوووون تو اگرتونستی مخ نرگسو (همسرعلی) بزنی مال خودت رسول گفت اگرزدم مردومردونه مال من؟ اونم گفت اره منم ازشما چه پنهون کیرم یه تکونی خورد چون رفت وامد خانوادگی زیاد داشتیم تصورکردم مثلا رسول داره زن چادری علیو میکنه؛ انگاری کم کم بچها خوششون اومده بود و با زنای هم شوخی میکردیم انگاری تمام غیرتمون خاموش شده بود من که سر فاطمه زنم انقدر حساس بودم الان به قدری دلم تنوع میخواست که حاضر بودم فاطمه رو در ازای نرگس یا حنانه همسر رسول،شریک بشم.

یک شب علی یه فیلم سکس گروهی فرستاد داخل گروه من رفتم داخل اتاق هندزفری زدم که فاطمه متوجه نشه و فیلمو پلی کردم وایی چی بود لعنتی یه سکس گروپ که همسراشون جابجا میکردن تواوج شهوت بودم اونشب دوبار کوس فاطمه رو گاییدم بیچاره ازاین همه حشریت من ترسیده بود. کم کم باهم قرارگذاشتیم که مخ زنامون به بازی بگیریم و برای اینکار آمادشون کنیم.اما مگه به همین سادگی بود. بازم کار من و رسول راحت تربود اما نرگس زن علی خیلی سختگیربود و اصلا پا نمیداد.
داخل مهمونیا یاگروه شیش نفرمون کم کم شوخیامون شروع کردیم و به خانومای هم تیکه میپروندیم حنانه و فاطمه تقریبا نرم شده بودن ولی نرگس هیچ جوره پانمیداد تااینکه رسول گفت اقا جهنم وضررمن کلید ویلای یکی از رفیقامو میگیرم که تو یکی ازشهرای غربیه میریم اونجا بالاخره یچیزی میشه یا میدن بکنیم یا نمیدن ماهم قبول کردیم و بعدازبرنامه ریزی سفر باخانوما راه افتادیم البته من و رسول باهمسرامون حرف زده بودیم که ممکنه یه شیطونیایی اتفاق بیوفته ولی بیچاره ها نمیدونستن واقعاقراره زیر غریبه هابخوابن فکر میکردن در حد شیطونیه.

بعد از تقریبا یه روزرسیدیم به شهرموردنظر و وارد ویلاشدیم خونه خوب و تمیزی بود بادوتا اتاق خواب و هال و اشپزخونه. اونشب که خسته بودیم خوابیدیم
از فرداش قرارشد هر ترفندی بلدیم اجراکنیم تاخانوما پا بدن مثلارسول لاشی جوری رد میشدکه کیرکلفتشو میمالید به کون فاطمه که حشریش کنه تقریبا هم موفق شده بود شب که میخواستیم بخابیم فاطمه بهم گفت جواد به رسول بگو دست ازشوخیاش برداره گفتم کدوم شوخی گفت همینکه میماله بهم یا تیکه سکسی میندازه منم که ضدحال خورده بودم گفتم باشه بابا ایناچیزی نیست که وقتی خوابید رفتم توگروه گفتم بدبخت شدیم اون دونفرن انلاین بودن سریع گفتن چرا چیشده گفتم فاطمه هم لج کرده میگه بگو شوخیو تموم کنن کلا ضد حال زد رسول گفت به خشکی شانس اون ازنرگس اینم ازفاطمه حالا چیکارکنیم علی گفت رسول زن تو چیزی نگفت؟ اونم گفت نه فعلا که مخالفت نکرده علیم گفت خب خداروشکر یه جنده داریم فعلا بعدشم خندید رسول که معلوم بود زیاد حال نکرده با این حرفش گفت خب بسه دیگه انقد کسشرنگیم یه فکری بکنیم انقد مشورت کردیم اخرقرارشد مشروب بیاریم انقد مست بکنیم خانوما رو که چیزی نفهمن و نخوان مخالفت کنن

اونشب گذشت و فرداشب شد که دورهم نشسته بودیم و بساط فیلم وقلیون ومشروب و اینام جوربود البته چون نرگس عرق نمیخورد براش همیشه ابمیوه میگرفتیم اون شبم ابمیوه گرفته بودیم طبق برنامه رسول قراربود هم تو مشروباهم ابمیوه ها کلی قرص افزایش میل جنسی بریزه پیکا رو یکی یکی بالامیرفتیم کله هامون بدجور داغ شده بود فاطمه گفت وایی جوادمن خیلی عرق کردم دارم میمیرم از گرما پاشو منو ببر بیرون منم گفتم نه عزیزم سرده مریض میشی همینجا بشین اونم گفت وای دارم بخار میشم گفتم خب شالتو دربیار اهسته گفت چی میگی نمیبینی رسول وعلی نشستن گفتم خب چی میشه مگه اوناهم مثل برادرت فاطمه هم طاقت نیاورد برای اولین بار بی حجاب شدجلوی اون دونفر حنانه هم که اینودید شالشو برداشت وموهای بلندشو ازادکرد واییی چقد موهاش سکسی و بلندبودن دقیقابرعکس فاطمه که بزور تاشونه هاش میرسید اما نرگس هنوز حجاب داشت،نقشه اصلی وقت خواب بودکه کاری کنیم به اوج شهوت برسن همینطورم شدهنگام خوابیدن به بهانه سرگیجه ومستی زیاد همون وسط هال جاانداختیم من و فاطمه وسط خوابیدیم و بقیه کنارمون وقتی که چراغا رو خاموش کردیم نیم ساعت گذشته بودکه اروم دستمو وارد شورت فاطمه کردم اونم دستمو گرفت اهسته گفت چیکار میکنی نمیبینی دورمون چخبره گفتم هیس اوناالان مستن چیزی نمیفهمن بعدشم مگه خلاف شرع میکنم فاطمه باصدای پر از شهوت گفت جواد نکن زشته ابرومون میره گفتم بیخیال عزیزم و دستمو وارد شورتش کردم وای این چه ابی بود لاپاش انگار دوش حموم باز کرده بودن وقتی دستمو به کوسش رسوندم یه آه پر از حشریت کشید گفت اخ بمال یکم که مالیدم دیدم بله صدای نفس نفس زدن حنانه خانومم داره میاد فهمیدم که اونم بدجور خیس کرده اما وقتی تنم پر از حشر شد که شنیدم یکی با صدای خیلی اروم و نازک میگه علی کوسم پر از آبه زود باش منو بکن اونم کسی نبود جز نرگس خانوم…

ادامه...

برای اینکه داستان طولانی نشه و ببینم استقبال چقدره قسمت اخر و سکیشو در پارت دوم تقدیم شما میکنم…پاینده باشید

نوشته: سه تفنگدار


👍 33
👎 7
79001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

917990
2023-03-08 03:04:41 +0330 +0330

بزار خب بقیه شو کونکش

4 ❤️

918046
2023-03-08 14:41:29 +0330 +0330

عین همین داستان منتهی بااسم های دیگه همینجا توسایت قبلا من خوندم.

0 ❤️

918060
2023-03-08 16:41:12 +0330 +0330

ایول باحال بود. دهنتونو گاییدم. تجربه کردم خیلی حال میده🤤😁

1 ❤️

918095
2023-03-09 01:25:24 +0330 +0330

عالیه منتظر ادامه خاطرت هستیم

1 ❤️

918156
2023-03-09 10:24:59 +0330 +0330

عالی بود ولی فکر کنم زنها قبلا از ازدواج دادن

1 ❤️

918176
2023-03-09 15:20:43 +0330 +0330

قشنگ بود اولش

1 ❤️

918184
2023-03-09 16:41:46 +0330 +0330

کسکش دوش حموم واکردین ویلا رو آب برد امانت بود دیوث ننویس کسشعراتو

0 ❤️

919526
2023-03-19 17:33:31 +0330 +0330

خوب بود پس خواهشا نذار یک سال دیگه بنویسی

0 ❤️

944614
2023-08-28 03:05:26 +0330 +0330

درود بر شرف سه تفنگدار کوس های دریایی
ولی میگفتی عادی باش شالت رو دربیار بهتر از اینکه بگی اوناهم مثل برادرت

0 ❤️