چشم و گوش بسته

1402/02/31

با سلام خدمت همگی
اسمم آرش هست و قدم ۱۷۵ هست در حد خودم خوش تیپ هستم و  این خاطراتی که اینجا می نویسم مال ده سال پیشه از وقتی خودم رو شناختم همیشه بچه درس خون بودم و شاگرد اول کلاس بودم و پدرم به شدت برای درس بهم سخت می گرفت. مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر خوندم و تا پایان دوره ارشد دوست دختری نداشتم . ترم آخر دو تا هم اتاقی جدید به اتاقمون اومدن که شدیدا دختر باز بودن و از خاطرات دختربازی هاشون دائما برای هم تعریف میکردن. با گوش کردن به داستاناشون انگار داشتم درس دختربازی یاد می گرفتم. اون موقع فقط به فکر اتمام ارشد و دفاع از پایان نامه بودم و وقتایی که برای ناهار و استراحت از سالن مطالعه به اتاق خوابگاه می رفتم این داستان ها رو می‌شنیدم. گذشت و من از پایان نامه ام دفاع کردم و فارغ التحصیل شدم و به شهرمون برگشتم و تا قبل از رفتن به سربازی یه ۶ ماهی وقت داشتم. بی تاک رو تو گوشیم نصب کردم و سعی کردم ازش با یه دختر دوست بشم با یه دختر به نام فرشته دوست شدم و بعد از چت توی کتابخونه ی پارک باهاش قرار گذاشتم . بعد از سلام و احوال پرسی تو لابی کتابخونه باهم بیرون رفتیم و تو پارک قدم زدیم. فرشته دختری با قد ۱۶۰ و کمی تپل بود و پوست سفیدی داشت. با هم راجع به چیزای مختلف صحبت کردیم و یه جورایی نوبت عملی کردن درس هایی بود که تو دختربازی از هم اتاقی های خوابگاه یاد گرفتم. من از ظاهر فرشته تعریف کردم و گفتم که فکر نمی کردم این قدر خوشگل باشی. اونم لپاش گل انداخت و گفت مرسی. از تیپ و ظاهرش تعریف کردم و گفتم چقدر خوب همه چیز رو با هم ست کردی. فرشته لاک طرح برجسته ی اکلیلی زده بود و من بعد از تعریف از لاکش گفتم اجازه دارم به ناخن هات دست بزنم که اونم مخالفتی نکرد. بعد از این که تعریفمون حسابی گل کرده بود حین قدم زدن گفتم دوست دارم دستتو بگیرم که فرشته به خنده گفت گناهه منم با خنده گفتم که گرفتن دست کسی که دوسش دارم اصلا گناه نیست که اونم گفت مگه تو منو دوست داری منم با لبخند گفتم اون قدر جذابی که نمیشه دوستت نداشت و این طوری فرشته دستشو به من داد. اون روز رو فقط با قدم زدن به صورت دست تو دست و بگو بخند تو پارک گذروندیم و در آخر من با ماشین به نزدیکای خونه شون رسوندمش. تو چت ازش تشکر کردم که وقت گذاشته و اومده و براش یه شعر با این مضمون مثال یه فرشته خدا تو رو سرشته از سر تا پا زیبایی چقد تو دلربایی رو سرودم و فرستادم که فرشته هم حسابی ذوق کرد. قرار بعدی رو جلوی سینما گذاشتیم وسط هفته بود و سینما خلوت و بلیطش نیم بها بود کلا تو سینما حدودا ده نفر بیشتر نبودن و من و فرشته رفتیم ردیف آخر نشستیم با هم بازم دست تو دست بودیم و توی تاریکی سینما بهش حرفای عاشقانه می زدم. ازش خواستم که ببوسمش و اونم لپش رو جلو آورد و منم بوسیدمش. این بار هم تو سینما دست تو دست و با چند تا بوس گذشت. نمیخواستم هول بازی در بیارم و برای هر حرکتی از فرشته اجازه می گرفتم. فیلم که تموم شد از سینما بیرون زدیم و طبق معمول من فرشته رو رسوندم نزدیک خونه شون و طبق معمول بعدش تو چت با هم در ارتباط بودیم این بار براش شعر گفتم که اینو بدون فرشته عشقت به دل نشسته دلو زدم به نامت از جون و دل میخوامت و فرشته هم استیکر عاشقانه می فرستاد. قرار سوم رو هم جلو سینما گذاشتیم ولی این بار نشد که ردیف عقب بشینیم چون ردیف عقب رو افراد دیگه زودتر گرفته بودن و من و فرشته ردیف وسط نشستیم ولی خب اطرافمون کسی نبود و من قصد داشتم‌این دفعه بیشتر پیش برم بازم طبق معمول دست تو دست بودیم و من از فرشته بوس خواستم که اونم لپشو آورد جلو ولی من گفتم لطفا از لب عزیزم که مخالفتی نکرد و منم لباشو بوسیدم حسابی با هم لب تو لب شده بودیم و زبونامون با هم بازی می‌کرد که به فرشته گفتم از وقتی تو اومدی تو زندگیم قلبم تند تر میزنه و دستشو گرفتم رو نبضم گذاشتم که به شوخی گفت چیزی حس نمیکنم بعدش من دکمه پیرهن آستین کوتاهمو باز کردم و دستشو روی قلبم گذاشتم که گفت از اینجا حس میشه و خندید بعدش منم دستمو روی نبضش گذاشتم و به شوخی گفتم منم چیزی حس نمیکنم و چیزی نگفت دل رو به دریا زدم و بدون این که اجازه بگیرم این بار دستم رو رو سینه ی چپش گذاشتم فرشته یه نگاه به من کرد و لبخندی زد و چیزی نگفت من گفتم از اینجا هم ضربان قلبت حس نمیشه که گفت به خاطر اینه که کلی گوشت روشه و هر دو خندیدیم سینه ی چپ فرشته تو دستم بود و میمالوندمش و صدای آه فرشته در اومده بود یهو فرشته گفت دستتو بردار یه لحظه من جامو درست کنم بعدش فرشته دکمه مانتوش رو باز کرد و بند سوتینش رو شل کرد و دستم رو به زیر سوتینش و روی سینه ی راستش گرفت گذاشت اون لحظه انگار رو ابرا بودم و حسابی کیرم سیخ شده بود و دیگه راحت سینه ی نرم و خوش فرمش رو می مالوندم هر دو تو حال خودمون نبودیم من دیگه حسابی پر رو شده بودم و به فرشته گفتم اون پایین خیسه که گفت آره منم گفتم میخوام بهش دست بزنم که فرشته دکمه و زیپ شلوارش رو در حالت نشسته رو صندلی باز کرد و من دستم رو بردم زیر شرتش و با کس خیسش ور می رفتم. خودم جرات اینو نداشتم که کیرمو از شلوارم در بیارم چون می خواستم اگه ناظر سینما یهو با چراغ قوه اش اومد سریع قضیه رو جمع کنم. فیلم تموم شد و بازم من فرشته رو به نزدیک خونه شون رسوندم. روستای پدر و مادرم در حوالی سی کیلومتری شهرمون هست و قرار چهارم رو با فرشته رفتن به طبیعت گذاشتم. از روندی که با فرشته داشتم فهمیده بودم که حتما قبلا دوست پسر داشته و به نوعی حدس می زدم حداقل قبلا لاپایی داشته. از داروخونه سر خیابون کاندوم و لوبریکنت پایه آبی خریدم و رفتم فرشته رو سوار کردم. حوالی ظهر به باغستان روستا رسیدیم و چون توی هفته بود پرنده پر نمیزد توی بیشه اون حوالی یه جایی بود که درختاش دور یه دایره به قطر تقریبا ۲.۵ متر رو پوشونده بودن و از بیرون تو جاده بین باغ و بیشه داخل این درختا معلوم نبود. برگ های درختا که رو زمین ریخته بودن مثل یه فرش نرم درست کرده بودن من فرشته رو به داخل این درختا بردم و اونجا مشغول لب گرفتن شدیم و روسریش رو در آوردم و گردنش رو می خوردم هر دو حسابی داغ کرده بودیم دکمه مانتوش رو باز کردم و تاپ زیرش رو بالا دادم و سوتینش رو هم بالا زدم و مشغول خوردن سینه هاش شدم بعدش روی زمین دراز کشیدیم و دکمه و زیپ شلوارش رو باز کردم و ازش خواستم که یه لنگه شلوارش رو دربیاره بعد شورتش رو پایین کشیدم و درآوردم. با دستم با کسش بازی کردم و شدیدا داغ بودم و لبام رو روی کس فرشته گذاشتم و شروع به لیسیدنش کردم. صدای آه فرشته با صدای چه چه پرنده ها تو فضا پیچیده بود ترشحات کس فرشته بوی ماهی میداد که خوشم نیومد و مدت زمان کمی براش لیس زدم. کیرم رو که حسابی سیخ شده بود رو درآوردم و از فرشته خواستم برام بخوره. بعد از کمی خوردن کیرم کاندوم رو رو کیرم کشیدم و از لوبریکنت روش ریختم و لاپای فرشته گذاشتم و بهش گفتم از عقب سکس کنیم که گفت نه همون لاپایی فقط باشه کیرم رو لاپای فرشته عقب جلو می کردم و هر دو غرق در لذت بودیم. بعد از تقریبا پنج دقیقه آبم اومد و من غرق در لذت فرشته رو می بوسیدم بعدش هر دو شلوارمون رو پوشیدیم و سوار ماشین شدیم و به خونه هامون برگشتیم. طی این رابطه ی شیش ماهه این طوری با فرشته سکس کردم و اون اواخر برای فرشته به قول خودش خواستگار اومده بود و از طرفی موعد رفتن به خدمت سربازی رسید و چون محل خدمتم تهران بود فرشته گفت که تو میری و از من دور میشی و من نمیتونم رابطه ی دور داشته باشم مگر این که به خواستگاری من بیای و با هم عقد کنیم که من قصدم ازدواج نبود گفتم صبر کن خدمتم تموم بشه که فرشته قبول نکرد و گفت خواستگار دارم و بابام اصرار به ازدواجم داره و این طور شد که من به خدمت رفتم و این رابطه کات شد.

نوشته: آرش


👍 6
👎 6
24401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

929005
2023-05-21 02:09:18 +0330 +0330

واقعا مدرک درک نمیاره ها
آخه جاکش آدم تو سینما حرف میزنه؟
تو مملکت هرگز به هنر بها داده نشده که هیچ
نیم بهاش هم کردن 😒😒😒

4 ❤️

929042
2023-05-21 05:18:54 +0330 +0330

مطمعنی اسمت آرشه طبق این توصیفات از خودت باید امیر باشیا

3 ❤️

929190
2023-05-22 01:16:38 +0330 +0330

هی روزگار

0 ❤️

929252
2023-05-22 05:48:51 +0330 +0330

از روند قصه معلوم بود
قبلا کون دادی 😂

0 ❤️