سلام
55 سالمه و خیلی هم کم جرات تو عمرم دامن کسی را بالا نزده بودم . ولی دلم میخواست برای یکبار هم که شده تجربه کنم . شغل من آموزش راهنمایی رانندگی هستش . یک هنرجوی بانو حدود چهل ساله جهت اموزش فرمان مراجعه کرد یعنی تو تقسیم به من افتاد . روز اول اموزش با دخترش اومد و روز بعد تنها … در حین اموزش صحبت های معمولی رد و بدل شد و معلوم شد دختر عموی یکی از بچه محله و همروستاییمون در اومد . و متوجه شدم حدود ده سال قبل شوهرش در یک حادثه تصادف جانش را از دست داده . در مدت اموزش با هم راحت تر شدیم . هنرجوم معلم بود . و من بهش خانم معلم میگفتم و اون هم میخندید … یک روز دست چپم رو دنده بود که دستش را از روی این که حواسش نیست رو دست من گذاشت … من یجوری شدم که نمیتونم توصیف کنم . با کمال پررویی توام با خجالت ازش پرسیدم اون کار را چکار میکنی ؟ ابتدا عصبانی شد و با خواهش و تمنا و … ارام کردم و ترس از این که بره به مدیر اموزشگاه بگه نگران بودم که یهو خنده وحشیانه کرد .من هاج و واج موندم . برگشت و بمن گفت اگه پول اموش را بهم پس بدی به کسی چیزی نمیگم . من هم مردد بودم که اضافه کرد یک شب که بچه هام خونه پدر بزرگشون میرن و میمانم دعوتت کنم . من با تردید قبول کردم . شماره تلفنم را از قبل جهت هماهنکی نوبت ازم گرفته بود. وسط هفته بود و غروبی یک اس ام اس اومد . ((زنگ بزن)). منم اس دادم هنرجوم کارش تمام بشه زنگ میزنم . … و زنگ زدم . گفت امشب بیا خانه ام و ادرس را دقیق گفت و بهم یاد اوری کرد که کاندوم با خودم بیارم . دلنگران و دلشوره داشتم نکنه یکی ببینه و ابرو ریزی بشه . استرس تمام وجودم را گرفته بود . دل به دریا زدم و ماشین را یک کوچه پایین تر پادک کردم و حدود ساعت ده شب رسیدم دم خونه اش و مدام زنگ میزدم که کوچه خلونه ؟ و … گفت در نیمه بازه صاف بیا تو …

رفتم داخل حیاط … سیر و سرکه میجوشیدم . ضربان قلبم به حد اکثر رسیده بود و عرق سرد تمام بدنم را گرفت .سلام کردم و دستمو گرفت و گفت چرا میلرزی ؟ رفتیم بالا … دهنم خشک شده بود … ازش اب خواستم که یک بطری اب سرد اورد که چند لیوان پشت سر هم نوشیدم . نزدیک هم شدیم . اون اماده بود ولی من نه . دستش را ارام روی التم از رو شلوار کشید و من تحریک میشدم و دوست داشتم هر چه زودتر تمام بشه . پیراهن بلندی پوشیده بود که در اورد دیدم نه شورت نه کرست داشت . بدتش سفید مثل برف اصلا شکم نداشت با لرز سینه اش را لمش کردم که خیلی شل و اویزان بود . تو گیرو بیری ازم پرسید پول اوردی .؟ من گفتم کارت بکارت میکنم . ناز کرد . منم میخواستم برگردم که گفت باشه قبول و شروع کرد دست کشیدن کیرم از روی شلوار و کمربند و زیب شلوارم را باز میخواست بکنه که خودم سریع در اوردم . کیر شق شده بود. دست زدم به وصش که خیس و شهوتی شده بود . پرسید میری بالا یا من برم بالا . که من رفتم بالا . خواستم داخل کصش بزارم که خودشو عقب گشید و گفت کاندوووم . … منم سریع کاندوم از جیبم در اوردم و سر کیرم کشیدم و فرو کردم . من ادم زود انرالی نبودم . نمیدانم بخاطر استرس بود یا چیز دیگه تا داخل تصش کذاشتم و چهار تا تلمبه زدم ابم ریخت . و بی حرکت وایستادم . اون بنده خدا از سکس من ناکام ماند و با من شروع و دعوا کرد . که جرا زود خالی شدی . و من بدنبال در رفتن از اونجا بودم . و سریع لباسنو پوشیدن و از خانه رفتم تو کوچه و سریع عین دویدن بطرف ماشینم حرکت کردم . گوشیم زنگ خورد و گفت برگرد . منم گفتم باشه چند سیخ کباب بگیرم میام . سوار ماشین شدم و بطرف خانه ام حرکت کردم . گوشیمو خاموش کردم . چون این خط فقط کارای اموزشگاه بود . فرداش به اموزشگاه زنگ زدم که موتور ماشینم خراب شده و مدتی نمیام . و شماره خانمه را به یک دوستم دادم تا از سرم دست برداره . دوستم سه سوت طرف را راضی کرده و با هم هستن . من هم در فصل جدید رفتم سرکار و ایشان هم پایه سه را اخذ نموده بودند

نوشته: سیب سرخ