کردن خواهرزنم المیرا

1390/10/30

سلام من آرش هستم و 28 سالمه این داستان حدود 3ماه پیش اتفاق افتاد که در اون زمان ما حدود 4ماهی بود که ازدواج کرده بودیم و همسرم از اینکه از خانوادش جدا شده کمی ناراحت بود و به همین دلیل خواهرش هر چند روز یه بار یه سری به ما میزد. خواهر زن من اسمش المیراست و23 سالشه زیاد خشگل نیست ولی چهره جذاب وهیکل خوبی داره . راستشو بخواید زیاد ازش خوشم نمیاد یعنی از اول ازش بدم میومد ولی اون خیلی دوست داره با من راحت باشه ولی من هیچ وقت بهش اجازه ندادم. بخدا هر وقت از سرکار میام بهش میگم خیلی خسته ام خودش سریع میگه میخوای ماساژت بدم منم با بی میلی میگم اکه حوصله داری بیا.یه چند باری اون اوایل از رو پیرهن اینکارو میکرد بعد که رومون باز شد دیگه پیرهنو میده بالا و این کارو میکنه خوب منم بدم نمیادو راستش خیلی زود کیرم راست میشهو همیشه مجبورم بعد از ماساژ یه چند دقیقه ای تو همون حالت بمونم تا کیرم بخوابه.
داستانه اصلی ما از اونجا شروع شد که من یه چندتا داستان راجع به سکس با خواهر زن تو این سایت خوندم وگرنه اصلا تو این فکر نبودم که بخوام واقعا بکنمش فقط در حد یه فکر کردن و یه کیرم راست شدن بود. بعداز خوندن اون چندتا داستان تصمیم گرفتم اول ببینم اون نظرش چیه و آیا اونم میخواد یا نه. از اینجا شروع کردم که یروز رفتم خونه ودیدم اومده منم خودمو زدم به خستگی و بعد از اینکه لباسامو عوض کردمو یه احوالپرسی کردیم به خانومم گفتم اگه میشه بیا یه کم پشت منو بمال که گفت عزیزم دارم شام آماده میکنم بعد از شام المیرا که اینو شنید گفت من میدم برگرد منم برگشتمو اون شروع کرد به ماساژ دادن که بعد از چند دقیقه کیر ما بلند شد یه چند دقیقه که گذشت دیدم الان بهترین فرصت که یه جوری بهش بفهمونم بهش گفتم مرسی دیگه بسه و بلند شدم که برم بدون اینکه بهش توجه کنم دست کردم توی شلوارم و کیر راست شدمو که خیلی تابلو بود توی شرتم جابه جا کردم و اصلا به روی خودم نیاوردم ولی حواسم بود که المیرا کاملا داره این صحنه رو میبینه. پیش خودم گفتم اگه اون با دیدن این صحنه دوباره دلش بخواد که منو ماساژ بده معلومه که دلش میخواد اگر دیگه این کارو نکرد یعنی باید قیدشو بزنم.از این ماجرا یه چند روزی گذشت تااینکه من یه روز که رفتم خونه دیدم المیرا هم اومده و طبق معمول خانومم هم در حال آماده کردن شام بود. منم رفتم و یه ابی به دستو صورتم زدمو لباسامو عوض کردم اومدم یه بالش برداشتمو دراز کشیدم کنار تلوزیون که المیرا گفت معلومه خیلی خسته ای منم سریع گفتم آره که خودش گفت میخوای ماساژت بدم منم از خدا خواسته سریع گفتم آره اونم گفت پیرهنتو بده بالا و منم سریع این کاروکردم .المیرا شروع کرد به ماساژ دادن من یه چند دقیقه که گذشت دیدم به جای ماساژ دادن داره منو ناز میکنه و کاملا مشخص بود که میخواد منو تحریک کنه منم اصلا بروی خودم نیاوردم وگذاشتم کارشو بکنه یه ده دقیقه ای این کارو کرد تا اینکه واقعا ابم می خواست بیاد که گفتم المیرا جان کافیه دیگه وبلند شدم و رفتم سمت دستشویی. خوب دیگه معلوم شد که المیرا خانم بدش نمیاد که یه حالی به ما بده فقط باید یه نقشه بی عیب بکشم که هیچ کس بویی نبره که وگرنه زندگیم از هم میپاشه. بعد از چند روز فکر کردن یه نقشه بی نقص به ذهنم رسیدو اونم این بود که اگر یه یک ماهی صبر میکردم یه موقعیت عالی گیرم میومد .
یک ماه بعد…
فردا تولد همسرمه و من یه سوپرایزه عالی براش دارم و اونم اینه که تمام فامیلو دعوت کنم و بدونه اینکه خودش بدونه یه جشن تولد عالی واسش بگیرم. شب وقتی قرار بود برم خونه اول رفتم خونه پذر زنم تا با اونا هماهنگ کنم که برنامه فردا رو ردیف کنیم. تقریبا همه کارهارو از چند روز قبل کرده بودیم و مهممونارو دعوت کرده بودیمو فقط یه سری خرده کاری مثل تزیینات و شستن میوه و از این کارا مونده بود که اونم جز نقشه شیطانی من بودکه قرار شد فردا مادر زنم به یه بهونه ای خانومم رو بکشه خونه خودشون تا المیرا بیاد کمک من که بقیه کارهارو انجام بدیم. فردای اون روز من ساعت 2 بود که رفتم سمت خونه ولی قبلش رفتم یه کم میوه خریدم و شام رو هم سفارش دادم و به سمت خونه حرکت کردم.چیزی از اومدن من نگذشته بود که زنگ خونه به صدا در اومد. بله المیرا بود درو واسش وا کردم و اومد بالا بعد از سلامو احوال پرسی رفت لباساشو در آورد یه شلوار لی پاش بودو یه تیشرت آستین کوتاه منم لباسم رو عوض کردم یه رکابی آستین حلقه ای و یه شلوارک لی تنم بود. از شستن میوه ها شروع کردیم المیرا میشست و من با دستمال خشک میکردمشون و آماده میکردم برای چیدن تو ظرف در حین همین کارا یه چند باری دست همو لمس کردی ولی این لمس کردن با بقیه وقتا فرق داشتت و یه حسی به من میداد که تمام بدنم و به لرزه مینداخت میوه ها تموم شد و رفتیم سر وقت تزیینات. همه چی عالی بود خیالم از همه نظر راحت بود و هیچ استرسی نداشتم چون همه بجز زنم میدونستن که من با المیرا تنهام و هیچ مشکلی قرار نیست اتفاق بیوفته و همه چی آمادست برای کردن المیرا باید از یه جا شروع میکردم. منتظر یه فرصت بودم که اتفاق بیفته. المیرا میخاست دیوارهارو با کاغذ رنگی تزیین کنه که به من گفت من نگه میدارم بیا با میخ محکمش کن . المیرا با دو دستش کاغذو رو به دیوار و پشت به من نگه داشته بود که من رفتم یه میخ بهش بزنم نزدیک المیرا شدم و داشتم با چکش ضربه میزدم که احساس کردم یه توده نرم چسبیده به کیرم بله کون المیرا برای یه لحظه با کیر من تماس پیدا کرده بود. وای که چه کونه نرمی که از زیر شلوار لی هم میشد نرمی شو حس کرد یه طرف کاغذ رنگی رو وصل کردیم. المیرا رفت و طرف دیگرو نگه داشت و گفت بیا اینم بزن که من یه میخه دیگه بردلشتمو رفتم سمتش اینبار المیرا کمی به عقب مایل شده بود و اون کون خوش فرمش بیرون زده بود معلوم بود که خیلی دلش میخواد ولی هنوز هیچکدوم نمیتونستیم بری خودمون بیاریم. میخو برداشتمو شروع کردم به تنظیم کردن که دیگه کاملا کیرم با کون المیرا برخورد داشت اصلا دلم نمیخواست که ضربه به میخ بزنم آروم داشتم با میخ ور میرفتم که مثلا دارم تنظیمش میکنم ولی هنوز جرات نداشتم که کاری کنم. المیرا جراتش از من بیشتر بود شروع کرد خودشو به عقب هل دادن و من دیگه کاملا داشتم اون کون نرمش و احساس میکردم که دلو زدم به دریا و چکشو انداختمو از پشت سینه هاشو چسبیدم و شروع کردم به خوردن گردنش. دیگه کار تموم بود ودیگه هیچ مانعی سر راهم نبود بدون اینکه به صورتش نگاه کنم دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق خوابمون قبل از هر کاری پیرهنو شلوارشو در آوردم وای خدایا یه سوتین وشرت ست به رنگ قرمز تنش بود که منو بیشتر حشری میکرد شروع کردم به خردن اون سینه هاش از روی سوتین وای که چقدر نرمو سفید هستن المیرا چشماشو بسته بودو فقط ناله میکرد. سوتین شو باز کردم و نوک سینه هاشو که مثل خون قرمز بود و با ولع تمام میخوردم المیرا هم دستشو انداخته بود رو کیر من و داشت اونو میمالید. بلند شدمو تمام لباسامو در آوردم. المیرا فقط یه شرت پاش بود و یه لکه بزرگ روی شرتش افتاده بود که معلوم بود کسش خیس خیس شده منم از روی همون شرت شروع کردم به خوردن کسش وای که چه بویی میداد. بوی شهوت و سکس کاملا به مشام میرسید دیگه نمیتونستم طاقت بیارم شرتشو در آوردمو کیرمو مالیدم به کسش انگار که هر چی اب تو بدن این دختر بود داشت از کسش میزد بیرون نمیدونستم باید چیکار کنم المیرا دختره و نمیشه این کسه نازو با کیرم یه حالی بدم .همینطور داشتم کیرمو رو کس المیرا بازی میدادم که المیرا دستشو آوورد وکیرم و با دستش گرفت همینطور که رو کمر خوابیده بود پاهاشو برد بالا و گذاشت روی شونه های من و کیرمو که با اب خودش خیس خیس شده بود گذاشت روی سوراخ کونش و با صدای خیلی یواش به من گفت آروم آروم بکن تو منم خیلی آروم و یواش سر کیرمو کردم تو کونش هر چند لحظه یه هل کوچیک میدادم تا جایی که تقریبا کیر 17 سانتی من تا ته رفته بود تو کون المیرا حالا دیگه وقتشه و باید خودمو خالی کنم شروع کردم به تلمبه زدن والمیرا هم با تمام وجود فریاد میزد که آره بکن تا ته بکن جرم بده. همین حرفا باعث میشد که من بیشتر تحریک بشم بعد از تقریبا 5 دقیقه تلمبه زدن احساس کردم که تمام مایعات درون بدنم با فشار خیلی زیاد داره خارج میشه نمی خواستم که این حسو خراب کنم به همین دلیل کیرمو در نیاوردم و با فشار تمام آبمو خالی کردم تو کون المیرا ویه 10 دقیقه بی حال روی هم افتاده بودیم. بله بالاخره موفق شدم که المیرارو بکنم. کارمون تموم شدو من رفتم حمام و المیرا هم بقیه کارهارو ردیف کردو شب یه مهمونی خیلی عالی برگذار کردیم وهیچ کس هم از این ماجرا هیچ بویی نبرد. از اون روز به بعد من 4 دفعه دیگه المیرارو کردم. ومنتظرم که ازدواج کنه تا بتونم کسشم بکنم…
امیدوارم حالشو برده باشین
منتظر نظرهاتون هستم

نوشته: آرش


👍 4
👎 3
189239 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

308963
2012-01-20 04:10:33 +0330 +0330
NA

Zoresg mire se mikone,be kesi rabti nadare

0 ❤️

308964
2012-01-20 04:19:29 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت بدبخت . بازم خیانت ارزش خوندن نداره

0 ❤️

308965
2012-01-20 04:21:38 +0330 +0330
NA

خاک توسرت بدبخت .بازم خیانت ارزش خوندن نداره.

0 ❤️

308966
2012-01-20 04:24:42 +0330 +0330
NA

khob age khahar zanet ino mikhad pas toham kam nazar barash
behtare ye kari koni ke ba zanet 3tayi sex konin injoori bishtar behet michasbe>

0 ❤️

308967
2012-01-20 04:51:32 +0330 +0330
NA

agha be harfe in pofyoza gush nakon, khodeshon be moghash be khar ham rahm nemikonan! man nemidonam modir site chera in ahmaghharo ekhraj nemikone? age in chiza ro eyb midonan inja che ghalati mikonan!!!

0 ❤️

308968
2012-01-20 04:57:05 +0330 +0330

Az lahaze vagheiyat k be nazaram kheili be vagheiyat nazdik bud.az lahaze emla ham naghse be khosusi nadasht.negareshetam ey badak nabud,tanha iradai k mishe gereft ine k rekabie astin halghei dg che sigheie? va yeki dg ham ink mozve khiyanat be nazaram aslan khub nis vali bzam bstegi dare.to ziyad darbande sex ba un nabudi va khodesh tahriket kard mishe goft khiyanatet kamtare ama bzam nemishe khodeto gul bezani. dar kol dastane jalebi bud.man age az dstani bdam biad rok be taraf migam va hamchenin age khosham biad ham hamintor.karet khub bud.nomre 15 midam

0 ❤️

308969
2012-01-20 05:39:11 +0330 +0330
NA

khob bod gar che ghavi nabod vali tahamol mishod kard va vagheai be nazar miad

0 ❤️

308970
2012-01-20 06:43:22 +0330 +0330
NA

عالی بود .حرف نداشت.خواهرزن فقط بدرد کردن میخوره. داستانتم محشر

0 ❤️

308971
2012-01-20 09:06:04 +0330 +0330
NA

خیانت در امانت :>

0 ❤️

308972
2012-01-20 13:08:33 +0330 +0330
NA

زیاد خشگل نیست ولی چهره جذاب وهیکل خوبی داره
یعنی چی؟
بالاخره خوشگله یا کیریه؟

0 ❤️

308973
2012-01-20 15:00:38 +0330 +0330
NA

کیری بود انقدر جلق زدی کس و شعر نوشتی کس مغز کله کیری

0 ❤️

308974
2012-01-20 21:46:01 +0330 +0330
NA

عجب داماد خوبی

0 ❤️

308975
2012-01-21 01:03:22 +0330 +0330

ببین امیدوارم که زودتر ازدواج کنه و با شوهرش و زن خودت سکس ضربدری رو شروع کنید. چون خواهر زنت که جنده باشه و کوس بده حتما زنت هم جنده است. خلاصه مبارکه. با داستانت حال کردم فقط اول داستانت خیلی خیلی تخمی بود. مخصوصا اونجا که نوشتی خیلی از المیرا بدت میومده ولی تا میگفته بیام ماساژت بدم فورا قبول میکردی و کیرت هم شق میشد. قبول داری که حرفت کیری بود؟ او کی حالا که قبول کردی خیلی حرف کیری زدی پس بشین رو کیرم تا ادب بشی و یادت بمونه داستان مینویسی چند بار بخونیش که اشتباه توش کمتر باشه.

0 ❤️

308976
2012-01-21 09:11:21 +0330 +0330
NA

کیرم تو خودتو داستانتو زنتو خواهر زنتو پدر زنتو مادر زنتو مادر خودت همه و همه

0 ❤️

308977
2012-01-21 09:29:52 +0330 +0330
NA

میخواستم بگم کیرم دهنت با داستانت گفتم حیفه کیرم تفی میشه.

0 ❤️

308978
2012-01-21 11:17:58 +0330 +0330
NA

khale jon mikhay manam damade shoma basham?

0 ❤️

308979
2012-01-21 11:18:44 +0330 +0330
NA

khale jon mikhay manam damade shoma besham baham …

0 ❤️

308980
2012-01-21 13:20:28 +0330 +0330
NA

واقعن که آدم طماعی هستی. 4 بار کردیش و حالا منتظری ازدواج کنه تا کسشو هم بکنی؟

0 ❤️

308982
2012-01-26 10:41:29 +0330 +0330
NA

از نظر من داستانت یه خورده کم داش اگه یکم خیال بافی تو بزاری کنار شاید به یه جایی برسی [(

0 ❤️

308984
2012-01-26 20:57:57 +0330 +0330
NA

آقا داستانت عالی بود این هایی که ئم از خیانت و خائن میزنن خودشون از همه بدترن. مرسی خیلی حال دادی . اگه طرف شوهر کرد هم از کس هم از کون بگاش نوش جونت کورشه کسی که نمی تونه ببینه

0 ❤️

308985
2012-01-29 14:44:25 +0330 +0330
NA

مطمعن باش که زنت یک روز به باجاناقت خواهد داد

0 ❤️

308987
2012-02-04 05:40:42 +0330 +0330
NA

منم کاری به حقیقت بودن یا تخیلی بودن داستان ها ندارم

ولی بعضی ها شورش و در اوردن

هر کی هر چی می نویسه یه غاری میزنن اره غار غار غار عین کلاغ

اخه ادمای احمق همه این داستانها یا تخیلی هستن یا خیانت چیزی جز این دوتا نیست

پس چرا خفه نمی شید و سعی نمی کنید از این مطالب لذت ببرید؟؟!!

0 ❤️

308989
2012-02-15 04:59:50 +0330 +0330
NA

اين كه خواهر زنت اوستا كار كون دادن بود سه حالت دارد
1_ يا داستانت چاخان است
2_ خواهرزنت جنده است
3_ هر دو مورد

0 ❤️

308990
2012-02-21 16:06:55 +0330 +0330
NA

خوش به حالت ای کاش این توفیقم نسیب ما بشه . انشاء اله

0 ❤️

562797
2016-10-31 09:12:38 +0330 +0330

نوش جانت تا میتونی بکنش خدا میدونه چقدر داده بزار تو هم بکنیش وقتی خودش راضیه چه اشکال داره منم خواهر زنمو دوس داشتم بکنم ولی فقط تونستم کسش رو بخورم باهاش حال کنم آبمو بریزم لای پاش داستانش رو هم همین جا نوشتم بنام خواهر زن سابقم میتونی بخونی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها