کردن مرد میانسال

1402/12/20

سلام‌مجیدم . سریع میرم سر اصل مطلب یه خانه داریم سمت میرداماد یکی از همسایه ها که کمی قبل از ما اومدن اسمش فرهاد بود . مجرد بود ولی از از گاهی دختراش بهش سر می‌زدند. بازنشسته بانک بود ولی سن زیادی نداشت یعنی حدودا ۵۷ سالش بود . تر که ای قلمی و خوش پوش و‌خوش چهره . یه بی ام و هم داشت . با خودم فکر میکردم خوشبحالش مجردی و پولداری و بکنی … ولی بعدها متوجه شدم مفعولی و زنش هم از آهنین بابت طلاق گرفته بود . من با یکی دوتا تو حیاط یا کوچه بسکتبال بازی می گردیم عین اجل معلق می‌رسید خودشو مینداخت وسط بازی ولی کلا فهمیده بودم از من و یکی دیگه خوشش اومده و به هر بهانه ای کادویی میگیره یا بالا دعوتمون میکنه که ما هم اکثرا قبول نمی‌کردیم . یه روز عید میخواستم برم اراک خونه دوستم آمارش و از پشت پنجره آمارش و داشتم نمیدونم چطور فهمیده بود ولی با شال و کلاه مثل بچه یتیمها بدون ماشین بی ام و اش در در وایساده بود. والکی نگاه موبایلش می‌کرد. ده دقیقه ای از آمارش و داشتم منم دیگه داشت دیرم میشد اومدم تو پارکینگ و سلام و علیک گفتن عیدتون مبارک گفت از شما هم مبارک. گفتم اینجا وایسادیم؟ گفت ماشینم صبح خراب شد گذاشتمش تعمیرگاه منتظر اسنپ هستم نیومده منم دا م دی م میشه . گفتم حالا کجا به سلامتی گفت میرم سمت اراک و آشتیان . گفتم عجب شانسی دارید منم دارم میرم اراک و پس فردا برمیگردم . خوشحال شد و گفت اوکی تا ا اراک هم بدیدم خونه . خلاصه رسید تو ماشین و برای اولین بار زیاد صحبت کردیم . از طلاق زنش و بی اعتنایی بچه هاش و غصه هاش و … ولی اصل مطلب و نگفت . گفتم فلانی اینا برای همه هست دردت چیه ؟ گفت راستش من گی هستم و گی مفعول . زن و بچه ام سر همین ولم کردن و از کار هم اخراج شدم .فقط نگاهش میکردم و نمیدونستم چی بگم . چهره اش خیلی مردونه نبود ولی به ابنه ای ها هم نمی‌خورد. ‌گفت الکی هم گفتم میخوام برم اراک . حرفای شما رو با تلفن شنیدم که صبح می خواهید برید و گوش دادم خودم و انداختم تو دلت . گفت آقای … نذاشت حرفم‌تموم بشه گفت به‌خدا این هم مریضی دست خودم نیست . اصلا هم اهل کردن نیستم . فقط میدم . به جاش میدونی که رئیس بانک بودم عوضش پول خواستی امکانات خواستی وام خواستی میتونم کاری خواستی و … از طریق دوستام برات جور کنم میخواستم وسط جاده قم پیاده اش کنم ولی اینقدر التماس کرد دلم سوخت . گفت دو تا نامرد باهاشون رابطه داشتم یکیشون زندگیمو یکی دیگه شون آبرو کاری و از بین برو و فقط به خاطر. ۲۶ سال سابقه اخراجم نکردن یه حقوقی میریزن برام. جان مادرت نفر سوم نباشی که ریده میشه. نگی جفتمون . باور کن تا خود اراک هیچی نگفتیم . رسیدیم اراک تازه یادم افتاد به دوستم بگم این کیه ؟‌ القصه گفتم فعلا چیزی نگو . رفتیم تو و معرفی و یه ساعتی خوش و بش ولی فرهاد با لباس های عجیب غریب و انداختن پاهای تیغ زده و واجبی گرفته و سینه های پشمی یه دوگانه ای درست کرده بود که نمیشد جمعش کرد . یه بازی :psf امید اینا داشتن اورد گفت هر کی من و تو این بازی ببره ۵ میلیون میدم هیچ کس هم نمیتونه ببره من و پس نفری ۵ و آماده کنید. امید که زیاد تو خط نیفتاده بود ولی شکی بهش کرده بود گفت اگه باختی چی ؟ گفت کونم و میدم . بالاتر از این داریم .امید و میدونستم از کون کردن بدش نمیومد پسر بچه و دوست دختر از کون زیاد کرده بود ولی این مرد ۵۶ الی ۶۰ و می‌کرد؟‌آقا بازی کردن و ظرف ۳۰ دقیقه بازی به نفع فرهاد تموم شد و گفت با عذر معذرت بکشید پائین. من که گفتم من بازی نمی کردم که به من چه . امید جان بکش پایین … اونم وایساد کولی بازی و شهرستانی بازی که الان میندازمتون بیرون و … فرهاد گفت آقایون ۱۰ بدهکارید ولی راه خوبی براتون دارم . اگه تونستید من و بکنید حساب بی حساب . آقا سریع هم لخت شد و همون وضعی که عرض کردم و آن لخت بیرون .‌من که گفتم نیستم ولی امید گفت بچه تهرونی ها خیلی پررو هستند برای رو کم کونی میکنمش . فرهاد آف یعنی گفت و خودش و انداخت تو بغل امید که لب بگیره ولی امید خوشش نیومد هی صورتش و می‌کشید کنار . با گاز روی سینه و لیس گردن فرهاد کاراش و. شروع کرد .به جز یه مقدار موی روی سینه اش بدنش مثل زنهای لاغر بود . نه باسن بزرگی نه کمری آقا همونجا کشید پایین و دو تا لمبرهاشو باز کرد و منتظر امید شد یه نگاه به من کرد و با تایید من گذاشت در سوراخ فرهاد .نه تفی نه فشاری نه اذیتی چنان رفت تو کونش که فقط تخمهای امید نگه دارش بود . یه جیغ نیم بندی هم زد و چنان آه و ناله میکرد فکر میکردی دختر ۱۸ ساله کرده .و ۵ دقیقه ای زحمت کون فر هاد و کشید و دو باری ارضاش کرد. خود فرهاد هم با کیرش بازی میکرد . امید دراورد و سریع رفت دستشویی. اومد بیرون گفتم کونش عنی بود ؟‌ گفت‌نه خیلی هم‌تمیز بود ولی همیچین‌تجربه ای نداشتم . شام همه رو برد بیرون مهمون فرهاد بودیم . شب هم اونا رفتن رو تخت و یکی دو راه دیگه رفتن .امید دیگه داشت از گی با فرهاد خوشش می‌ومد ولی فرهاد گفته بود اگه کون میخوای فقط تهران باید بیایی . برگشتنی فرهاد گفت مجید اگه اهلش باشی همه کار برات میکنم
من از تو بیشتر خوشم‌میاد تا امید . تو با کلاستری و سرت به تنت بیشتر میخوره آبروداری و همسایه و دم دست تری . با من باش منم یه جورای مریضم و اینجوری ارضا میشوم و تخلیه هیچکس هم درکمون نمیکنه . هر چی بخوای بهت میدم
روزی یه بار باهام باش درست و حسابی مینویسم بعد ۱۰ سال خونه و ویلا اوشان و ماشینم برای تو . حساب بانکی هم وصیت میکنم بعد من برای تو .‌زن و دخترام به خاطر این موضوع ولم کردن و گفتن بمیری هم سر خاکت نمی‌آییم فقط یکی دو سال یه بار دلشون‌میسوزه و یه سری میزنن و میرن . تو فامیل خودم هم جرات نمیکنم برم و با هیچکسی رابطه ندارم همینطور با همکارام . کارمون هم خطرناکه گیر کنیم‌جفتمون به دلیل لواط سرویسمون میکنن . من فقط و فقط این عشق و حال برام‌مهمه تو هم به همه چی میرسی طول مدت ۱۰ سال . زن هم خواستی بگیری بگیر کوس هم خواستی بکنی بکن . اصلا بیار خونه من بکن زنت هم شک نکنه ولی حداقل روزی یه بار نمیکنی هفته ای ۵ بار و بکن .‌بزار من آدم بشم . گفتم این همه پول و از کجا آوردی . گفت این همه پول که الان مثلا ۱۵۰ میلیارد تومانه رو دربین سال ۹۰ سال ۹۲ همشون و با ۱۱ میلیارد وام و قرض و خرید چکی خریدم . حتی دوست دخترات و خواستی جلوم بیار بکن . اونم ۱۰ درصد کون
دادن خودم را راضیم میکنه . تا حالا کاری باهاش نکردم راستش چون نه گی هستم نه میتونم این کارو با این مرد و با این سن و سال کنم . خیلی ها بهم میگن خر شدی تو اصلا دیگه کار نکن فقط بچسب به این ولی ته دلم راضی نیست اگه پیرزن ۷۰ ساله بود و پول میداد بیشتر راضی بودم . فعلا یه شیمیل پیدا کرده که که هفته ای یه بار الی دوبار میاد میکنتش و میره . دو سه بار هم گفته منم اونجا باشم وسایلش. ندزده بابت هر با هم حدود ۲ تومان به شیمیل میده منم رفتم ولی راست هم نکردم . نمیدونم چه لذتی داره
خلاصه بد مخمصه ای گیر افتادم نمیدونم چکار کنم ولی با توجه به شناختی که دیگه همه بهش پیدا کردن رفتن من خونش یا اومدن اون به خونم دردسر زاده به اضافه اینکه یکی دو ماه با یه دختر زبل رفتم تو رابطه و حتما مچم و‌میگیره . ولی مطمئنم کارهایی که می‌گفت و می‌کرد برام چون واقعا تنها بود و به لواط معتاد شده بود

نوشته: مجید


👍 1
👎 18
11501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

974575
2024-03-10 23:48:29 +0330 +0330

اصل داستان:
محید که فهمیده بود فرهاد، همسایه‌شون رییس بانکه، بهش درخواست میده بدون پول پیش و ضامن، براش وام جور کنه. فرهاد میگه قرارداد رو میاره خونه‌ش و با این بهونه، می‌کشوندش توی خونه‌ش و اونجا مجید می‌بینه هفده نفر دیگه هم هستن. می‌پرسه اینا کی‌ان که می‌فهمه کارمندای همون شعبه‌ن و یکی‌یکی گشادش می‌کنن!
تمام ماشین‌های اسنپ حواله‌ت بادا ابله گشاد متوهّم الدنگ!!


974585
2024-03-11 00:21:48 +0330 +0330

آدرسشو بده من کاری میکنم ارضاء بشه
منم سن بالام درکش،می کنم

1 ❤️

974639
2024-03-11 07:46:32 +0330 +0330

ترتیبش را میدادی وآینده ات را تضمین میکردی

0 ❤️

974674
2024-03-11 13:36:36 +0330 +0330

واسه یکبار هم شده خودت داستانت رو بخون ببین چقدر غلط املایی داری، مردم حس ششم دارن که تشخیص کلمه جملات تو بی سواد رو بدن…!!!

3 ❤️

974718
2024-03-11 21:25:00 +0330 +0330

ننویس دیگه کسکش
یه متن رو درست نمیتونی بنویسی

1 ❤️

974826
2024-03-12 23:55:57 +0330 +0330

بچه کونی یارو جوری کونت گذاشته از استرسش هنوز دستت میلرزه

0 ❤️

974840
2024-03-13 00:30:53 +0330 +0330

بیسوادی تا چه حد.
هر مطلبی مینویسی یک بار از روش بخوان.
فکر کنم ۲ کلاس سواد داری
برات متاسفم.

1 ❤️

975033
2024-03-14 11:00:04 +0330 +0330

ریدم تو اون املات

0 ❤️