کس سیاه السیا و بخت سفید من

1393/01/18

سلام به همه دوستای گلم … پیشاپیش به خاطر غلط های املایی ازتون عذر خواهی میکنم . چون کیبورد من حروف فارسی نداره ممکنه اشتباه پیش بیاد ولی مطمئن باشید در حال جلق ننوشتم
اسمم رامین و 33 سال سن دارم کرج زندگی میکنم و مجرد . اندامم معمولیه نه خیلی ورزشکارم نه خیلی لاغر مردنی … خب داستان از اونجا شروع شد که یه روز من تو کافه با خانمی دورگه و تقریبا سیاه پوست به نام السیا آشنا شدم که ایشون خدمه پرواز بودن و تمام مدت تو سفر و همین موضوع باعث شده بود نتونیم دوستی خوبی با هم داشته باشیم چون هر وقت می خواستم ببینمش گوشیش خاموش بود و تو سفر بود به همین خاطر از هم فاصله گرفتیم راستی یادم رفت اون موقع من تو مالزی زندگی میکردم. خلاصه دیگه تماس هامون شده بود ماهی یه دفه یا 2 ماه یه دفعه تا اینکه به خاطر خیلی مسائل مجبور شدم برگردم ایران . خلاصه یه روز که داشتم توو oovoo با هاش حرف میزدم شماره موبایلمو دادم بهش گفتم که اگه یه روز پرواز داشتی اومدی ایران بهم زنگ بزن . از اون روز ماه ها گذشت و تقریبا رابطمون کلا قطع شده بود و هیچ تماسی رد و بدل نمیشد تا بهار پارسال 13 خرداد . دیدم گوشیم زنگ خورد و وقتی دیدم اون ور خط السیاست کلی خوشحال شدم نمیدونم چرا با اینکه باهاش رابطه خوبی نداشتم ولی خیلی خوشحال شدم . خلاصه آدرس داد و گفت تو فلان هتل تهران ساکن شده و تا 3 روز برگشت نداره .منم سریع خودمو رسوندم دم هتل و بعد از ماهها دیدمش و شام رو با هم بودیم بعد بهش پیشنهاد دادم که 2 روز تعطیله بیا بریم شمال ایران و دریای کاسپین رو بهت نشون بدم اونم خیلی راحت پذیرفت و برای فردا صبح قرار گذاشته شد . بگذریم که تو کل مسیر تا چالوس از استرس داشتم میمردم چون به خاطر ارتحال امام هم جاده شلوغ بود و هم پر مامور و گشت و از همه بدتر سرکار خانم هوس کرده بود شیشه ماشین رو که دودی بود پائین بیاره و از هوا لذت ببره و همین موضوع باعث شده بود جلوی هر ایست بازرسی به خاطر رنگ پوستش همه نگامون کنن منم که داشتم از استرس میمردم اصلا به روی مبارک خودم نمیاوردم . خلاصه به هر بدبختی بود رسیدیم شهسوار جلوی ویلای (پیشاپیش از همه دوستای اهل سفر و گردش دعوت میکنم اونجا یه کلبه ناقابلی هست و درش به روی همه بازه قدمتون سر چشم ) ماشین رو انداختم پارکینگ و رفتیم توو . به السیا گفتم من میرم کمی خرید تا بر میگردم تو به دوش بگیر … خلاصه رفتم کمی خرت و پرت گرفتمو برگشتم و وقتی در رو باز کردم چیزی رو دیدم که توو این همه سال تو مالزی با اینکه کشور آزادیه ندیده بودم . هیکلی سکسی اونم چه جورش … اگه بخوام براتون خلاصه بگم قد حدود 175 . مو ها مشکی و چشما عسلی البته کمی تیره تر . سینه هاش کمی کوچک بود ولی وای از اندام و رنگ پوست …که هر چی بگم کم گفتم . اینقدر اندام این دختر زیبا بود که وقتی در رو باز کردم کمی مبهوتش شدم که باعث شد کمی بترسه …بعد بهش گفتم نترس نه تروریستم و نه قرار بخورمت فقط از بس که خوشگلی داشتم نگات میکردم که فک کنم از حرفم خوشش اومده بود. تمام مدت تا بساط شام رو ردیف کنم السیا با یه تاپ نیم تنه و یه شلوارک جلوم رژه میرفت و همش سوال های چرند میپرسید . منم که می خواستم توو کف بودنم رو نشون ندم مجبور بودم تک تک سوالهای مذخرفش رو جواب بدم . خلاصه شام سرو شد و موقع خوردن مشروب شد … که یه موزیک لایت گذاشتم و ولو شدم رو کاناپه و داشتم نقشه میکشیدم چطوری شب برم روو کارش من سکس زیاد داشتم ولی احساسم میگفت اگه این کارو نکنی نصف عمرت به باد رفته … خلاصه تو همین فکرا بودم که دیدم جلوم سبز شد با 2 تا پیک مشروب توو دست . یکیشو گرتم تا اومدم کمی صاف بشم که بخورم دیدم خودش نشست کنارم منم جوری بغلش کردم که کمرش چسبیده بود به سینه هام البته کمی با زاویه که صورتش رو نیم رخ میدیدم و شروع کرد از کار و وضع اینجا پرسیدن و حرف مفت زدن . ته دلم میگفتم من توو چه فکریم و اوون تو چه فکریه . البته میشد یه جورایی وارد عمل بشم ولی نمیخواستم خاطره بدی ازم براش بمونه و یا اوون چیزی که تو این سالها از من تو ذهنش داره خراب بشه . به همین خاطر سعی کردم تا کم کم موضوع حرفها رو به سکس و این چیزا بکشونم وقتی احساس کردم که وقتشه همون جور که توو بغلم ولو شده بود لبمو گذاشتم روو لباش و شروع کردم به خوردن اولش کمی سعی کرد که نذاره ولی خودش هم بدش نمیومد و راه دیگه ای نداشت بهد از چند دقیقه خودشو تو بغلم جابجا کرد و دستشو دور گردنم حلقه کرد و خیلی حرفه ای تر از من این کار رو میکرد زبونش رو تو دهنم میکرد و یکی یکی لبهام رو میخورد منم از فرصت استفاده کردم و شروع کردم به مالیدن سینه هاش از روی تاپ که متوجه شدم سوتین نداره بعد آروم شروع کردم به خوردن و لیسیدن گردنش و دستم رو هم کردم زیر تاپش و سعی میکردم تمام تجربیاتم رو استفاده کنم که تلافی استرسی رو که توو راه داشتم رو با یه سکس تووپ در بیارم. سینه های درشتی نداشت ولی در کل خوب بود اون که حسابی حشری شده بود زود تر از من دکمه های پیراهنم رو باز کرد و تاپ خودش رو هم درآورد و محکم بغلم کرد.منم لیس زنان خودم رو رسوندم به سینه هاش و شروع کردم به خوردنشون و گاهی یه گاز کوچیک از نوک سینه هاش میگرفتم که شهوتش رو چند برابر میکرد چشماش رو بسته بود و خودش رو کاملا در اختیارم گذاشته بود . عطر تنش معرکه بود که باعث میشد از خوردن و لیسیدن تنش لذت بیشتری ببرم منم بعد بلندش کردم روو کمر خوابوندمش رو کاناپه و شلوارکش رو درآوردم وقتی این صحنه رو دیدم پاهام سست شده بود که چقدر یه هیکل دختر ویتنامی میتونه زیبا باشه با اینکه دو رگه سیاه پوست بود ولی اینقدر این دختر سکسی بود که نمیشه توصیفش کرد. بگذریم منم نشستم پائین کاناپه و شروع کردم به لیسیدن رونهاش و با یه دست سینه هاش رو میمالیدم و با اون یکی دست از روی شرت کسش رو میمالیدم شرتش کمی براش تنگ بود و این باعث شده بود قلمبگی کسش بیشتر خودشو نشون بده و منو شهوتی تر بکنه. لیسیدنها تا جایی ادامه داشت که رسیدم به شورتش وای که چه رونهای نازی داشت شروع کردم به گاز گرفتن کسش از روی شرت با دست لبه شرتش رو دادم کنار و رسیدم به 2 تا چوچول سیاه ولی خیلی ناز خودم رو عذاب ندادم شورتش رو درآوردم اونم که فکر میکنم منتظر چنین لحظه ای بود پاهاش رو باز کرد و گذاشت روو شونه هام جوری که صورتم چسبیده بود به کسش منم با خیال راحت همراه با یه موزیک لایت داشتم یکی از لذت بخش ترین سکس های عمرم رو تجربه میکردم . اینقدر کسش رو خوردم تا به اوج شهوت نزدیکش کنم چون دخترای شرقی دیر ارضا میشن بعد بلند شدم شلوارمو درآوردم هنوز شلوار از پام کامل در نیومده بود که السیا شرتم رو کشید پایین و شروع کرد به خوردن کیرم …وای که چه حالی میداد . این حس رو توو هیچ کدوم سکس های قبلی تجربه نکرده بودم وانگار برا این کار کلاس رفته بود و یا خیلی تجربه داشت ولی برام مهم نبود فقط این که کارشو خوب بلد بود کافی بود کم کم داشتم ارضا میشدم که دستش رو برد زیر تخمام می خواستم قبل از اینکه ارضا بشم پوزیشن رو عوض کنم تا کمی به خودم فرصت بدم ولی نشد جوری که تمام آبم تو دهنش خالی شد ولی بر خلاف اینکه فکر میکردم الان قاطی میکنه و همه چیو خراب میکنه با لذت تمام همشو خورد و دوباره جوری کیرمو میک میزد که مبادا قطره ای از دستش در رفته باشه من که کمی بیحال شده بودم شروع کردم به خوردن کسش و مالیدن سینه هاش تا بتونم بعد از چند دقیقه برم سراغ کسش. زبونم رو میکردم لای کسش و با چوچول هاش بازی میکردم اونم سرمو فشار میداد سمت کسش و بعضی وقتا هم رونهاش رو اینقدر به هم فشار میداد که گوشام درد میگرفت . بعد از 8 یا 9 دقیقه خوردن بلند شدم و کیر نیمه سیخ شدم رو به سختی کردم توو کسش از طرفی کسش خیلی تنگ بود و از طرفی هم چون ارضا شده بودم دیگه حس اولیه رو نداشتم ولی وقتی رفت توو اینگار جون دوباره گرفته بود . وقتی اومد بیرون اماده نبرد … منم چند دقیقه ای میکردم و برای اینکه دوباره ارضا نشم مدل های مختلف و پوزیشن های مختلف رو امتحان میکردم که هم لذت بیشتری داشته باشه و هم من دیرتر ارضا بشم . این بشر اینقدر خوش هیکل و خوش سکس بود که فقط با تماشا ارضا میشد . نو آخرین مرحله من رو کمر خوابیدم رو زمین و ازش خواستم بیاد بشینه رو کیرم جوری که سینه هاش رو موقع بالا پائین رفتن ببینم وای از لحظه ای که بلند شد جلوم یه هیکل سکسی و خوش تراش با کس باد کرده و خیس اومد جلوم و یه پاش رو گذاشت اینور یه پاش رو گذاشت اونور و نشست روش جوری روش بالا و پایین میکرد که بعد از 2 دقیقه ارضا شد بعد تو همون حالتی که نشسته بود روو کیرم خودش رو به عقب خم کرد و به دستاش از پشت تکیه داد ولی هنوز سر کیرم توو کس نازش بود منم از فرصت استفاده کردم و چند تا تلمبه زدم و قبل از ارضا شدن کیرمو درآوردم میخواستم آبم رو بریزم رو سینه هاش که با تمام خستگیش خودشو رسوند به کیرم و دوباره کرد تو دهنش و شروع کرد به خوردنش و تا آخرین قطره ادامه داد. خیلی عذر میخوام که طولانی شد فقط سعی کردم با جزیات توضیح بدم ولی اگه چیزی فراموشم شده ببخشید .

نوشته: رامشین


👍 0
👎 0
59982 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416082
2014-04-07 15:10:26 +0430 +0430
NA

از قد حدود 176 معلومه در حین جلق نوشتی

0 ❤️

416083
2014-04-07 15:18:27 +0430 +0430
NA

امان از عواقب جنگ ویتنام، کازرون و ممسنی…

0 ❤️

416084
2014-04-07 19:34:23 +0430 +0430
NA

جالب بود .
حداقل خیانت یا سکس با محارم نبود .
مرسی .

0 ❤️

416085
2014-04-08 03:54:26 +0430 +0430

حالا ما باید چکار کنیم الان؟

0 ❤️

416086
2014-04-08 07:46:57 +0430 +0430
NA

توکه تاشهسواراومدی ی سر تارامسرمیومدی تاماام کون شمارومیزاشتیم!

0 ❤️

416087
2014-04-08 07:50:00 +0430 +0430
NA

حس میکنم خوب بود.افرین به اندازه توضیح دادی.
ولی داستان ت میتونست قشنگتر هم بشه.

لت وپار سابق

0 ❤️