کنجکاوی آخر کار دستم داد

1402/10/13

از بچگی کنجکاو بودم مخصوصا در مورد مسائل جنسی. کوچکترین فرصتی که پیدا میکردم میخواستم اندام جنسی دوستامو ببینم و اونا هم مال منو ببینن. توسن قبل از مدرسه میدونستم سکس هست و آدما سکس میکنن البته در این حد که کیر رو میزارن لای باسن. در اون سالا حتی با دوستام هم تست کرده بودم و کیر اون‌ها رو دیده بودم. لای باسن هم دیگه هم مالونده بودیم و تو همون دوران من فهمیده بودم که وقتی کیر لای باسنم باشه حس خوبی بهم دست میده، اما اینم میدونستم این کار یعنی مفعول بودن زشته و باعث تمسخره.
بهتره بگم عاشق کیر بودم و در به در دنبال اون. یه بار تو روستامون به یه پسر بزرگتر از خودم چند تا لگد پرتاب کردم به شوخی، و اون منو گرفت انداخت زمین و خوابید روم و از رو شلوار چندتا تلمبه زد و گفت میبینی؟ میکنمتا ! اون موقع که زیرش بودم کلی کیف کردم و آرزو میکردم دیر بلند بشه از روم. یا یه بارم یکی از مردا تو صف نونوایی حس کردم از پشت چسبونده بهم اولش ترسیده بودم ولی بعد دیدم چقد حال میده وقتی کیرش میخوره به پشتم.
بریم سر اصل مطلب. تابستون بود و من سال چهارم مدرسه رو تموم کرده بودم که اون روز رسید. یکی از پسر عمو هام از شهر اومده بود و مهمون خونه‌ی ما بود که بهم گفت برای تفریح بریم توی باغات روستا. پسر عموم سال سوم راهنمایی رو تموم کرده بود(سن هارو نمیگم چون سایت سن پایین رو ادیت میکنه اما گفتم من کلاس چند بودم و پسر عموی بکن من کلاس چند بوده تا سنمون رو حدس بزنید) و منم عاشق فامیلام بودم اون زمان و همیشه دوست داشتم بیان خونمون و کلا مهمان دوست بودم. منم کلی خوشحال شدم که قراره بعدظهر رو باهاش بگذرونم و به اصطلاح اونو بیشتر با روستامون آشنا کنم.اما در مورد سکس با اون اصلا فکر نکرده بودم. به محض رسیدن به باغ یه چرخی با هم زدیم هیچکسی اون اطراف نبود. ازم فاصله گرفت و رفت نشست زیر یه درخت و صدام زد. رفتم نزدیک دیدم واااای یه کیر بزرگ گرفته دستش و داره میماله . ازم خواست بشینم کنارش… با دیدن کیر اون هوش از سرم پرید چون قبل اون صحنه همش کیر هم سنای خودم رو دیده بودم. شروع کرد به حرف های سکسی و ازم پرسید تا حالا کون دادم یا نه. کم کم روش به روی من باز شد و فکر کنم از عکس العمل من متوجه شد که یه چیزایی رو میدونم و قرار نیست دهن لقی کنم. یادمه کیرشو داد دستم و با دست چپم کیرشو گرفتم و حسابی ذوق مرگ شده بودم با دیدن کیر کلفتش. کلی از بزرگی کیرش تعریف کردم. تو ذهنم تصور دادن بهش رو میکردم و منتظر پیشنهادش بودم. اون تو فامیل معروف بود به پسر محجوب و سربه زیر… بالاخره بهم گفت یه دست بده بکنمت و منم که از خدام بود. گفتم به کسی چیزی نمیگی؟! گفت معلومه که نمیگم و… با شنیدن جمله‌ی بده بکنم قند تو دلم آب شد.
من جلوتر از اون شروع به رفتن کردم به طرف قسمتی از باغ که پر از درخت بود و دیدی به اونجا نبود. تو دلم کلی ذوق داشتم و خدا خدا میکردم کسی نیاد و مزاحم نشه تا لذت کیر واقعی رو بچشم. موقع راه رفتنم برگشتم عقبو نگاه کردم دیدم پسر عموم کیر گندشو گرفته دستش و داره پشتم میاد. پسر عموم اون موقع ۱۵ سالش بود و ۵سالی از من بزرگتر بود. نمیدونم چجوری انقد کیرش بزرگ بود. به هر حال نشستم رو زانو هام و شلوارمو کشیدم پایین‌. اون اومد و نشست پشتم و یه تف مشتی زد به کونم .‌ گفتم وایسا وایسا.‌‌… اجازه بده منم به کیرت تف بزنم!! هنوز این حرفم یادمه چرا باید کیرشو من تف میزدم !!.‌‌ چند باری برگشتم کیرشو دید زدم و اون گفت معلومه حسابی چشمتو گرفته‌ها منم گفتم آخه واقعا گندس این کیر. گفت خوب قمبل کن و با دستش کیرشو تنظیم کرد و چسبوند به سوراخ کون من. گرمای کیرش هنوز تو ذهنمه . حدود یک دقیقه‌ای رو اون حالت موند و منم تا اینجای سکس رو بلد بودم و فکر میکردم کل سکس و گاییدن و دادن همینه. ازم پرسید کیف میکنی کیرم لای کونته؟! من واقعا بهترین لذتو داشتم اونجا رو ابرها بودم. اما بهش نگفتم کیف میکنم و جوابشو ندادم. تو دلم میگفتم کاش تا شب ولم نکنه و به این فکر میکردم که نکنه کارش تموم بشه و این لذت برای من تموم بشه الانم حسش میکنم اون لذت رو… رو ابرها بودم که یهو از بغلش پریدم. کیرش اندازه‌ی یه آدم سی ساله بود و البته مثل تیرآهن سفت!! دراز بودنش رو نمیگم اما کلفت بودنش رو اینطور توصیف کنم که هنوزم هیچ کیری به اون کلفتی ندیدم تو فیلمای پورن! از بغلش پریدمو برگشتم قیافشو پشتم دیدم! ای وای! یک لحظه فهمیدم چه اشتباهی کردم! دیدم این پسر عموم کلا پشت لبش سبزه و داره سیبیل در میاره پسرعموم یه مرد بالغ بود نه یه بچه. فهمیدم چه اشتباهی کردم. با التماس و با صدای لرزان بهش گفتم لطفا اینطوری نکن فقط بذار لای کونم. ولی اون با چهره‌ای مصمم که حالت التماس داشت گفت ولی من اینطوری دوست دارم آخه . گفتم تو رو خدا اینطوری نه … اون مصمم تر بود و دستشو انداخت رو کمرم گفت اینطوری دوست دارم! هرچی التماس کردم فایده ای نداشت. تو چشماش اون اراده بود که باید منو بکنه. انگار اسیرش شده بودم و باید ادامه میدادم شایدم ترسیدم اگه ادامه ندم بعدا به همه بگه. گفتم باشه ولی من تا ۶۰ میشمرم تو باید توی یک دقیقه تموم کنی ولی اون گفت دوتا ۶۰ بشمر و دو دقیقه بکنم … به هر حال دوباره قمبل کردم و رفت پشتم و کیرشو گذاشت ‌. تا خایه‌هاش رو فرو کرد. اینبار چشمام سیاهی رفت و درد کل وجودمو گرفت و حس کردم دل و روده هام همشون جر خوردن. کل کیرشو تو کرده بود(اگه میدونستم انقدر درد داره همون بار اول که از بغلش پریدم به هیچ قیمتی دوباره کونمو جلوی کیرش نمی گذاشتم) کاملا بهم تسلط پیدا کرده بود. شروع کردم به شمردن… یک. دو. سه. و… اونم با ریتم شمردن من شروع کرد به تلمبه زنی… تا الان فقط درد داشتم و به خاطر درد میخواستم تموم کنه اما با دیدن تلمبه تازه حس کردم گاییده میشم و داره تحقیرم میکنه. من میشمردم و اون میزد تو… کم کم رسیدم به شماره‌ی ۶۰ و اونم دقیقا شصت تا تلمبه زد با ریتم. بد ترین و بی رحم ترین تلمبه هارو میزد کیرشو کامل میکشید بیرون و با سرعت میزد تو و صدای گوز بلند میشد! دو بار کیرش خطا رفت و خورد به لبه های باسنم .به عقب و جلو کردن کیر برای تلمبه اعتقاد نداشت و باید میکشید بیرون و میزد تو تا صدای گوز بده کونم. بد جور تحقیرم کرد و با خودم میگفتم این همون پسر سر به زیریه که میگفتن؟! شاید میخواست رومو کم کنه انگار انتقام میگرفت ازم. ۶۰ تا شماره‌ی دوم رو هم شمردم وقتی نزدیک بود تموم بشه گفت تند تند می شمری برگرد ۲۰ تا از عقبتر بشمر. منم هیچ کاری ازم بر نیومد و اون فقط با ریتم شمردن من تلمبه میزد و کلی هم ازم گله داشت که با سرعت زیاد میشمرم! بعد که دومین ۶۰ تا هم تموم شد باز ولم نکرد و این بار سفت گرفت و محکم کیرشو تو کونم نگه داشت و فشار داد که الان میفهمم آبشو میریخته تو کونم. اون دو دقیقه رو راحت ده دقیقه کش داد و ده دقیقه منو گایید . بعد اون ماجرا تا یه سال شلوارمو خراب میکردم چون کیرش انقدر کلفت بود که گشاد شده بودم و دستشویی رو نمیتونستم نگه دارم. بعد که به بلوغ رسیدم فهمیدم تلمبه هارو چجوری میزده و با یادآوری اون روز جق میزدم!
گاهی ازش متنفر میشم و گاهی میگم کاش بیاد دوباره اونطوری منو بکنه. گاهی تو خواب میبینم بازم داره منو میگاد و گاهی میبینم میخواد به همه بگه که منو گاییده.(هرچند به دو سه نفر از فامیلا گفته و کاملا مطمئنم)

الان که این متنو نوشتم دوباره یاد آوری شد و الان با ۲۵ سال سن میگم ای کاش الان بیاد پیشم و باز با اون کیر کلفت و سفیدش تا صبح ازون تلمبه ها بزنه. کاش الان بیاد و بازم دستاش رو دور کمرم قفل کنه و تا صبح بزنه داگی بکنه منو. اگه میتونستم هر روز میرفتم بهش میدادم اما برای پسر عیبه. اینم بگم فقط به اون حس دارم و به جز اون به هیچ هم جنس خودم حسی ندارم. ولی اونو هر جا ببینم باید به یاد اون گاییدنش خود ارضایی کنم. اسمش میاد باید خودارضایی کنم.
نمیدونم اون منو گایید و کیر اون باعث شد حس کونی بودن داشته باشم یا از اول کونی بودم که به اون دادم؟ اصلا گاییدنش تجاوز بوده یا اینکه خودم مقصرم؟

نوشته: آرمین


👍 13
👎 11
18401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

965071
2024-01-03 23:31:25 +0330 +0330

اگه وقت براتون ی ارزن ارزش داره،نخونید.
نخونده فحش نثارش کنید.

3 ❤️

965082
2024-01-04 00:26:51 +0330 +0330

جالب بود ،اگه میتونی شخصی یه پیام برام بذار

0 ❤️

965091
2024-01-04 01:16:17 +0330 +0330

آخرش سنتو که گفتی.خخ

0 ❤️

965131
2024-01-04 08:05:40 +0330 +0330

الان رسیده شدی بیا حال بده

0 ❤️

965133
2024-01-04 08:32:24 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

965136
2024-01-04 09:04:20 +0330 +0330

نه اون مقصر بوده نه شما مقصر امریکا بوده شما کون دادی ای مرگ بر امریکا که باعث شده جنابعالی کون بدی

0 ❤️

965165
2024-01-04 14:04:57 +0330 +0330

بعد از ده سالگی همه این فانتزی ها رو بلد بودی؟؟؟
تحقیر، تصور سبیلش و …

0 ❤️

965230
2024-01-05 01:21:14 +0330 +0330

از همون روز که دادی و کونت فتح شد باید هر روز بهش میدادی که حال کنی و حالا هم که اینقدر حوسشو داری برو بهش بده و حالشو ببر عیب کجا بوده با هرچی حال میکنی حال کن اینهمه سال تو کف کیرش بودی بس نبوده برات
برو حال کن
تا وقتی هم با یه نفر باشی کونی حساب نمیشی
اونایی کونی هستند که زیر چند نفر میرن
تکپر بودن کونی بودن نمیشه

1 ❤️

965442
2024-01-06 14:22:43 +0330 +0330

همینکه شمارشارو یادگرفتی خوبه.این اثرمثبت کونی بودنته

0 ❤️

965479
2024-01-06 18:22:33 +0330 +0330

یک دختر یا پسر مفعول پایه سکس از مشهد بیاد شخصی

0 ❤️

965480
2024-01-06 18:29:46 +0330 +0330

یک دختر یا پسر مفعول پایه سکس از مشهد بیاد شخصی

0 ❤️

966941
2024-01-16 14:42:52 +0330 +0330

چه حالی کرده پسر عموت کاش من پسر عموت بودم حیف

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها