با یه دختری تو دانشگاه دوست شدیم.
دوستی از این قرار بود که دخترای دانشگاه بهم گفتن دوستت داره. من هم دوستش داشتم ولی روم نمیشد بهش بگم.
خلاصه با کلی ناز و عشوه قبول کردم و انقدر دوستیمون اوج گرفت که چهارشنبه ها که خانوادش خونه نبودن( باباش فقط چهارشنبه ها کار می کرد برای همین ساعت 8 صبح میرفت 9 شب تعطیل می شد 11 میرسید. و مامانش هم چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه خونه ی خواهر و مادر و پدر و … بود.) میرفتم خونشون و کلی با هم کار های مختلفی میکردیم. مثلا فیلم دیدن و درس خوندن و … .
یه بار پیشنهاد دادم بکنمش. از خدا خواسته قبول کرد.
رفتم بکنمش. یادم اومد زود انزالم( از جق زدنام فهمیدم) کاندوم هم نداریم از کون بکنمش حامله نشه.
داشتم میکردمش که دعوامون شد و … حالا دعوا هم سر این بود که اون از کیرم اشکال گرفت منم گفتم چون کصت کج بود و موهاش مثل ریش عصر حجریاست از جلو نکردمش و بعدش کلی فحش دادیم.
عصبانی شدم و اومدم خونه. بعد چند وقت مثلا آشتی کردیم و دوباره قرار سکس گذاشتیم.
منم از دفعه قبلی عصبانی بودم یه نقشه کشیدم.
روی کیرم یه چاقو بستم و رفتم خونشون. گفتم اول تو لخت شو پشتتو کن یه سوپرایز دارم.
اونم قبول کرد. کشیدم پایین رفتم تو کونش و رو دو زانو نشستم و گوشت پایین کونش زخم شد.
جیغ زد و گفت به همه میگم.
منم اول ترسیدم بعد گفتم خب اگه بگی که همه میفهمن جنده ای و …
خلاصه دید هرکاری کنه جندگی خودشو لو داده برای همین کلا از همه جا بلاکم کرد و دیگه هم دانشگاه نیومد.
برای منم خوب شد چون دخترای دانشگاهمون همه جنده بودن و براشون فرقی نداشت که چیه. وسط دانشکده همو میکردن. ولی اون برای اینکه منو نبینه دیگه دانشگاه نیومد.
نوشته: کون جر ده
نمی کدوم جنده ای دیلدو بسته کونت گذاشته ولی ازش تشکر میکنم
ادمین عزیز لطفا برای تایید نکن
یه چکی بکن داستانو
این داستان کوسشعره خالصه!
احتمالا جلو دانشگاه داشتی سیگار میفروختی گرفتنت یه شب بازداشتگاه بودی🤣🤣🤣🤣
اصل داستان:
با عزّت چاقوساز آشنا میشه و میره خونهش.
چشمش دنبال چاقوی دسته کوتاه عزّت بود و در قبالش قرار میشه بهش بده.
عزّت که داشت به آرزوش میرسید و بایست از چاقوش، دل میکَنْد، واسه خنکی دلش، اول گشادش کرده و بعد همون چاقو رو تا دسته بهش فرو میکنه که قاطی گُه و خون بشه تا از چشمش بیفته.
الان که قهرمان داستان از جلوی مغازهی چاقوتیزکنی ابولدسته رد میشده، یاد کونپارگیش میفته و چون توان جبران نداشته، این داستان رو برای سایت میفرسته.
تمام سنگهای چاقوتیزکنی، برقی و دستی حوالهت بادا ابله کونپارهی گشاد الدنگ داغون متوهّم خالیبند!!
کسی هست بتونه ادمین زیر این چستان تگ کنه ؟؟ هرکی بلده لطفا این کار بکنه.
خطاب به ادمین .
اخه سایت کفگیر داستانش چقدر به ته دیگ خورده که این مزخرفستانها را آپ میکنی؟
اگه داستان خوبی ارسال نمیشه از داستنهای قدیمی که لایک بیشتری خوردن رندوم انتخاب کن و دوباره بزار صفحه اول .
هرکی موافقه لایک کنه ادمین اینکار بکنه
جدیدا دارم به این نتیجه میرسم که این حجم از کسشر گفتن ربطی به جق زدم و کسخول بودن نداره و کلا همه داستانای اینقدر ابکی رو یه سری افراد دارن از روی تفریح و بیکاری مینویسن تا ما رو احمق جلوه بدن ، اخه این حجم زیاد از کسخول بودن چطور میتونه توی یه سر ادمیزاد جمع بشه برای من که جای تعجب داره
این داستان دو تا ورژن داره، یکیش را استاد لاکغلطگیر نوشتن. ورژن دومش بدین صورته که این پسر رعنای قصهی ما وقتی وارد دانشگاه میشه، پسرهای دیگه براش سیخ میکنند و بهش میگن دخترا عاشقت هستند و توی کلاس فیزیک منتظر تو هستن که بری همه را بکنی. این طفلک هم که تا بحال به جز کیر خودش و جق زدن خودش را ندیده بود، تحریک شده و وارد کلاس شده. رفتن به کلاس همان و هیئتی گاییده شدن توسط بقیه همکلاسیهاش همان. بدین ترتیب، شهزادهی دانشگاه ما، کون پاره شد.
هـا کــُـکا
پیرو صحبتهای زیر از ماه محرم امسال به بعد شاید به اندازه ۱۰ تا داستان درست حسابی آپ شده قبلا خیلی بهتر بود میگم قبلا چون فکر کنم اکانت پنجم من هست ماشالا برای دیلیت اکانت خوب و سریع تصمیم گرفته میشه ولی برای حذف داستانهای چرت …
تنها واقعیت داستان قسمتی بود که گفتی جقی هستی
دخترا دانشگاه بهت محل سگ نمیزارن از کون سوزی میگی همشون جندن 😂
این همه داستان تخمی خوندیم ولی تو دیگه مرزهای تخمی بودنو جابجا کردی
ناموسا چی میزنی که انقدر کسشعر میگی
چیشد ؟ کیرت مگه لوله تفنگه که سر نیزه بهش وصل بشه ابله خدایی چقد شیشه زدی اصلا کاسبت کیه دمش گرم حلال خوره اقای کون پاره**** 👎
نمیشه به تو گقت بچه
چون بچه ها خیلی عقلشون بیشتر از تو کار میکنه
اسم حیوون روت بزارم هم به اون حیوون توهین کردم
انشالله خدا شفات بده
مطمئنم وقتی بزرگ بشی ازینکه چنین مزخرفاتی را در این سایت نوشتی خودتم خنده ت میگیره.
این یکی دیگه جدید بود ، باید تو گینس ثبت شه ، داداش از شیشه بکش بیرون چیزی نمونده تو مخت . 😛 😛 😛
طرف رکورد لایک شکستی ، دوستان شهوانی آخرش تو یه داستان هم نظر بودن ، خدا خیرت بده دلهای شهوانی نزدیک کردی .
قبلا میگفتن میخای داستان بنویسید اول جق بزنید بعد بیاید ک کصشر زياد تفت ندید الان باید گف علاوه بر جق شیشه هم نکشید داستان بنویسید