سلام به دوستان شهوانی.خاطره ای که میخوام براتون بگم مال اوایل زمستون پارساله ولی ابتدا باید کمی به عقب برگردیم.مهسا یکی از فامیل های مادری من است و دختری است زیبا با قد شاید170 و بارزترین ویزگی اون باسن بزرگ و خوش فرمشه اما سینه های زیاد بزرگی نداره.مهسا از همون دوران راهنمایی و دبیرستان با پسرای زیادی بود البته منم از این ور اون ور میشنیدم چون خانواده ها رابطه ی زیادی نداشتن و فکر میکنم این باسن رو از اون دوران داره خوب بگذریم.مدتی پیش متوجه شدم که پسر داییم که خیلی هم حشریه قراره با مهسا ازدواج کنه خلاصه اتفاقاتی افتاد و با هم نامزد شدن.با سر گرفتن این ازدواج رفت و آمد ها بیشتر شد و منم که کلا از باسن های بزرگ خیلی خوشم میاد تو کف مهسا بودم البته اصلا به خودم اجازه نمیدادم که بخوام به مهسا نزدیک بشم چون با پسر داییم نسبت به بقییه بچه های فامیل صمیمی تر بودم و قیافه و هیکل پسر داییم از من خیلی خیلی بهتر بود و طبیعی بود که مهسا به من پا نده.
خلاصه مدتی گذشت و متوجه شدیم که اینا با هم مشکل دارن و مشکل سر این بود که مهسا خانم هنوز دست از کارای مجردیش بر نداشته بود و هنوز نفر دوم و سومی هم تو زندگیش میومد و میرفت خلاصه مدتی این وضع ادامه داشت و قهر و آشتی هایی هم اتفاق افتاد اما فایده نداشت بعد یه مدت خبر دار شدیم که نامزدی رو به هم زدن و تو این مدت پسر دایی ما بیکار نبوده و پرده رو زده بوده ولی خانواده ی مهسا حرفی نزدن البته نمیتونستن چون ازدواج با رضایت پدر مهسا بود.خلاصه مدتی گدشت ویه روز پیامکی برای من اومد که در مورد رفاقت بود ولی شماره نا آشنا بود منم فکر کردم شاید بچه های مدرسه باشن در جواب نوشتم شما؟ بعد یه مدت طولانی جواب اومد چه زود منو فراموش کردی من که خیلی تعجب کرده بودم دوباره نوشتم به جا نمیارم؟ که دیدم جواب داد مهسام من شصتم خبر دار شد که این کدوم مهساست ولی خودم رو زدم به اون راه که به جا نمیارم؟پیش خودم فکر کردم کاسه ای زیر نیم کاسست و هدفی داره.دوباره گفتم شاید میخواسته با رفقای قدیم دوباره ارتباط برقرار کنه اشتباه گرفته (نا گفته نمونه پسر داییم قبلا یه دو سه باری با گوشی من بش زنگ زده بود و فکر کنم از اون موقع شماره ی منو سیو کرده بوده) تا این که ازش پرسیدم اصن میدونی داری به کی اس میدی که دیدم نوشت مگه شما آقا … نیستی؟اینو که گفت فهمیدم نه میدونه داره چکار میکنه ولی من میترسیدم که هدفی داشته باشه و شروع کردم به اس های با من چکار داریو از این جور حرفا؟2 روزی گذشت و خبری ازش نشد منم هر چی بش اس میدادم یا میزنگیدم ج نمیداد تا اینکه شمارشو دادم به یکی از بچه ها که ببینم جواب اونو میده یا نه که بالاخره بعد 100 تا اس و زنگ ج داده بود البته دوستم خودش رو جا من زده بود حالا که دوباره ارتباط بر قرار شد خودم وارد عمل شدم و گفت که باباش بش گیر داده بوده نمیتونسته ج بده و… کم کم رابطه بیشتر شد و دلیل اینکه چرا اومده سراغ من رو ازش پرسیدم که میگفت از قبل تو فکر من بوده و از این حرفا البته من میدونستم که حرف مفته و از من چیز دیگه ای میخواد(اینم بگما تو دورانی که با پسر داییم بود ما خیلی با هم صمیمی شده بودیم البته اون میگفت که مثه داداششم و … البته مهسا یه 4 سالی از من بزرگتره و 22 سالشه)
رابطه هنوز با پیام بود تااینکه یه مسافرت برای خانواده پیش اومد فکر نکنید یه دفعی نه بلکه از قبل برنامه ریزی شده بود و فقط برای یه خرید جزیی بود منم که مثلا درس داشتم نمیتونستم برم خلاصه روز موعود فرا رسید و ساعت 5 صبح افتادن تو جاده منم با مهسا از شب قبل هماهنگ کرده بودم و اونم داشت بالاخره به چیزی که اومده بود دنبالش میرسید. صبح ساعت 8 از خواب بیدار شدم رفتم حمام تمیز کاری و … قرار ساعت 11 بود.استرس خاصی داشتم از طرفی اولین سکسم بود از طرفی هم با کسی که همیشه حسرتش رو داشتم میخواستم سکس کنم.ساعت نزدیکای 11 بود که آیفون به صدا در اومد. بله خودش بود در رو باز کردم اومد بالا بعد از مدتها دوباره همو دیده بودیم با دست دادن و رو بوسی اومد تو و نشست منم اینقدر هول بودم که نه ازش پذیرایی کردم نه میدونستم چجوری شروع کنم.بالاخره رفتم کنارش رو کاناپه نشستم و سعی کردم از تجربه ای که تو فیلم ها کسب کرده بودم استفاده کنم.رفتم جلو تر و اولین لب زندگیم رو از مهسا گرفتم و شروع کردم به باز کردن دکمه های پالتوش و زیر گردن و صورتش رو لیس میزدم کم کم به جای مورد علاقم یعنی سینه هاش رسیدم و شروع کردم با اشتیاق خوردنشون دیگه صدای مهسا بلند شده بود یه 5 دقیقه ای باش ور رفتم حالا دیگه گرم گرم بود.جامو باش عوض کردم و شروع کرد برام ساک زدن و طبق معمول 5 دقیقه نشده بود که حس کردم دارم ارضا میشم دوست داشتم همش رو تو دهنش خالی کنم و خودمم بش کمک کردم حرکات سرش رو تند تر کنه و بعد 10 ثانیه آبم دهن مهسا رو پر کرده بود اونم باکمال میل همش رو قورت داد من بعد از چند دقیقه دوباره جون گرفتم دست مهسا رو گرفتم رفتیم رو تختم و شروع کردم به لیس زدن کسش اونم به خودش میپیچید و سر من رو فشار میداد هم زمانم دستم تو کونش بود که برای چند دقیقه ی آینده آماده بشه بعد از 3 4 دقیقه حس کردم داره ارضا میشه ولی الان زود بود .بعد از یه لب جانانه کیرم رو گذاشتم لب کس بلوری مهسا و آروم آروم تا ته کردمش تو تلمبه ها رو آروم میزدم که زود آبم نیاد چون باید جای دیگه ای خالیش میکردم .ناله های مهسا دیگه خیلی بلند شده بود بعد یه حدود 30 تاتلنبه که آخری هاش خیلی محکم و تند بود کشیدم بیرون و افتادم به جون سینه های مهسا حالا دیگه نوبت گایدن کون سفید مهسا خانم بود بعد از یه تف نیم کیلویی یواش یواش کیرم ره تو کونش جا کردم و شروع به تلمبه زدن کردم و با یه دست هم کسش رو میمالیدم .سرعتم رو بیشتر کردم که دیدم مهسا لرزید و ارضا شد با دیدن این صحنه از خود بی خود شدم و تمام ابم رو تو کونش خالی کردم و بقلش ولو شدم. دوستان ببخشید که طولانی شد. اولین داستانم بود و اشکالاتش رو به بزرگی خودتون ببخشید و این رو به یاد داشته باشین بعضی چیزا که همیشه فکر میکنم برامون غیر ممکنن شاید یه روزی ممکن شن مثل مهسا برای من!!!
نوشته: ؟
اصلا هم دروغ نبود
فقط نمیدونم چرا بالا که رفتیم دوغ بود
جماعت کس لیس ریختن تو سایت.خودم که هیچ از دوستامم پرسیدم از کس لیسی بدشون میاد.حالا نشد یه داستان بخونم طرف نلیسیده باشه !!!
فک و فامیل همه هم که از یه کنار جنده ان فقط واسه ماس که از این چیزا توش پیدا نمیشه.!!!
از کون کردن هم که داستان خودشو داره…ما نیم ساعت انگشت میکنیم تا بشه کرد اونم با کرم و بی حس کننده و کلی بدبختی حالا شما با یه تف زرتی میکنید تو کون طرف :|
جمع کنید این کس و شرا رو.یه کون تپل تو آشنا یا فامیل می بینید میشه سوژه جقتون میاید اینجا داستانش می کنید.
انقد فانتزی ننویسین توروخدا.آقا دروغ میگین بگین حداقل قشنگ بگین این چیه آخه جندم بخوای بکنی باید براش بوق بزنی
اصولا همه میدونن که بعد از اولین ارضا (چند دقیقه ای که نوشتی کافی نیست برای آمادگی دوباره ) ولی بهر حال بعد از اولین ارضا آب منی حتما تو مجرا میمونه واگه بلا فاصله وارد واژن بشه 99% حاملگی داره …اونوقت هیچ اتفاقی هم برا خانومه نیوفتاد وحامله هم نشد ؟؟؟؟
30تا تلمبه زدی نیم کیلو هم تف کردی
لاشی
مگه کنتور نصب کرده بودی که هم تعداد تلمبه را دقیق یادته هم وزن تفتو
ای جقی مفلوک biggrin
آاقا دمت گرم من اینو نمی دانستم قطعا اطلاعات خوبی بهمون دادی و از خیلی مشکلات که احتمالا در آینده پیش بیاد جلوگیری میکنه.دمت گرم خیلی آقایی .از همینجا دستتون رو به گرمی می فشارم. dance4 preved clapping give_rose ok
هی برا . (hey bro)
میگم که آنال خیلی دوست داریا ROFL . biggrin
ميشه بگى از چى تو خوشت اومده كه از قبل تو فكرت بوده 4 سال هم كه ازت بزرگتر بوده ؟
دانلود آسان و راحت زیباترین جدیدترین و بهترین فیلم های سکسی روز دنیا + دانلود بهترین کلیپ های سکسی ایرانی
ووووییی خانوم کوووشووولو
چیزی واسه کونتون لازم ندارید؟
کیرم تو کل انگیزت واسه نوشتن این داستان…
کس مغز کسو…
nea
بچه ها من موندم چرا داستانی پیدا نمیشه که از شما فوش نبینم و ایراد نگیرین . من طرفدار این داستان یا واقعی بودن و تخیلی بودنش نیستم . منتها یه کم دقت کنین و احتمالاتم در نظر بگیرین .
مثلا . خرید جزیی ساعت ۵ صب امکان داره اونم به این ترتیب که مثلا خونواده ی نویسنده ی داستان شهرستان بودن و خواستن بیان تهران برای خرید به همین خاطر صب زود حرکت کردن . بعدشم بحث نیم کیلو تف . خب برادر من ما پسرا وقتی میخوایم یه داستان تعریف کنیم پیاز داغشو یه کم زیاد میکنیم محض هیجان یا خنده دار بودن قضیه .
این همه نکوبین کسایی رو که حداقل وقت میذارن مینویسن .
من الان دو ساله میخوام داستانهای زندگیمو بنویسم ولی وقتی این نظرات رو میبینم کلا منصرف میشم
لطفا بیاین یه کم منصف تر باشیم
خلاصه مختصر مفید کوس گفتی.کون دادی فکرکردی کوس کردی>:)
۵ صب برای یه خرید جزءی افتادن تو جاده؟
شمام تازه ۱۱ قرار داشتید.