گی توی روز عروسی خواهرم

1402/03/30

ساعت 11 بالاخره زنگ اتمام امتحان خورد ، وسایلم رو جمع کردم ، برگه رو تحویل دادم و از کلاس زدم بیرون . درسا مثل همیشه برام راحت بودن و 20 شدنم حتی توی حسابان کلاس 11ام هم قطعی بود. دم در کلاس کوروش اومد پیشم که مثل همیشه تا خونه باهم دوتایی بریم . راه افتادیم سمت خونه و مثل همیشه شروع کردیم به حرف زدن و بحث کردن از این ور و اون ور ، لعنتی بیرون جهنم بود تازه به اواسط خرداد بود ولی بازم خیلی گرم بود خدا به داد تابستون امسال برسه! توی راه دوتا بستنی یخی گرفتم تا دم در کوچه شون باهم رفتیم ، خونه ما یه کوچه پایین تره . خدافظی کردیم و دست دادیم یه پنج قدم راه رفتیم یه دفعه یه چیزی یادم اومد صداش کردم
+چیه؟
-یه لحظه بیا
+نمیتونی از همون جا بگی؟
-حالا یه لحظه بیا
اومد پیشم* بنال دیگه !
-هفته دیگه عروسی خواهرمه بابام گفت یه کارت دعوت به شما هم بدم حتما بدی به خانوادت اونا هم تشریف بیارن.
+به به ! اقا صدرا مبارکا باشه
-احمق عروسی من که نیست عروسی خواهرمه ، یادت نره اینو بدی به خانواده حالا گمشو
خندیدیم یه دونه زد روی کمرم و دوباره خدافظی کردیم و رفتیم.

منو کوروش حدودا از کلاس چهارم تا الان با هم رفیقیم ، همیشه باهم خیلی راحت بودیم و راحت حرف میزدیم دیگه حتی خانواده هامون هم همو میشناختن و یکی دوبار با هم رفته بودیم سفر. کوروش تک فرزند بود قدش حدودا 170 عه و لاغره اما استخونی نیست باشگاه میره و میشه گفت هیکل خوبی داره پوستش از همون زمان کلاس چهارم که میشناختمش به شدت سفید بود و تا الان هم تفاوت چندانی نکرده ( اگر چه من فقط تا اون موقع دست پاهاش رو دیده بودم) بچه خجالتی و برعکس من گوشه نشینی بود و خانوادتا کوسه کلا و بندش اصلا مو نداشت. موهاشم همیشه لخت و نیمه بلد بود و تا ابروهاش می اومد و تیپ و استایلش هم اکثرا با هودی و لباس های گل گشاده. من خودم به تیر چراغ برق توی مدرسه معروفم قدم 190 عه وزنم هم حدود 87 کیلو چاق نیستم در کل هیکل خیلی گنده منده ای دارم. منو کوروش همیشه کنار هم مثل فیل و فنجون میمونیم. یه دونه خواهر دارم از خودم 6 سال بزرگ تره و 2 سال بود نامزد کرده بود تازه داشت ازدواج میکرد . الهام (خواهرم) به شدت زیبا عه و واقعا خوشبحال نامزدش موهای سیاه و چمشای عسلی درشتی داره و صورتش کشیدس از زیبا ترین خانوم هایی که دیدم. (از همین جا برات ارزوی خوشبختی میکنم عشقِ داداش) بگذریم . . . فرداش که داشتم با کوروش گیم میزدم گفت خانوادش حتما میان ، بعدش گفت :
+حالا کجا هست عروسی؟
-باغ خانوادگی مون رو توی حومه شهر یادته؟ قراره همون جا عروسی رو بگیریم خیلی درندشته و بزرگ هم هست و البته که مال خودمونه این طوری هزینه تالار هم نمیدیم.
+خیلی هم خوب ، دیگه برم باید برای امتحان بخونم کاری نداری؟
-نه فعلا
+فعلا

یک هفته بعد

به به سلام اقای جعفری حال شما خوبه؟ بفرمایید داخل قسمت مردونه از این طرفه
ممنون آقای صدرا ی گل کوروشم الان میاد گوشیش رو توی ماشین جا گذاشته بود رفت بر داره.
رفتم سمت ماشین شون *
-چطوری لاشی؟
+خودت چطوری دیوث ؟ بعد آخرین امتحان دیگه خبر نگرفتی
-شرمنده درگیر کارای عروسی خواهرم و کمک به خانواده و اینجور چیزا بودم.
+باشه بهونه هات رو قبول کردم حالا بیا بریم تو.
رفتیم تو دور یه میز نشستیم یکم خرتو پرت خوردیم به کوروش گفتم تحمل فضای شلوغ و این همه بلندگو آهنگ چرت و پرت ایرانی رو ندارم بیا باهم بریم اون سمت باغ که مهمونا نیستن و خلوته.
عروسی توی سمت شمالی باغ که همش درخت و آلاچیق بود برگزار میشه و اون سمت باغ که ما میرفتیم ویلامون بود که کسی داخلش نبود*
باهم پاشدیم رفتیم سمت ویلا که کسی اونجا نبود.
با هم نشسته بودیم که کوروش گفت : امروز چته؟ خیلی پکری
-مثلا خواهرم داره ازدواج میکنه ها!
+خب این که چیز بدی نیست
-امشب به معنای واقعی کلمه خارم گاییدس
جفتمون زدیم زیر خنده و یکم دیگه کسعر گفتیم.
+صدرا یادمه اینجا استخر داشت
-اره طبقه پاییت همین خونه س
+پاشو بیا بریم استخر توی این هوای گرم میچسبه خیلی وقته هوس کردم.
-ناموسا ؟ الان ؟ وسط عروسی؟ با کت شلوار؟ ولمون کن بابا
+بیا حوصلمون که سر رفته کسی هم کاری به کار ما نداره
-جدا؟
+اره دیگه بیا بریم

رفتیم طبقه پایین لباسامون رو در اوردیم و یدونه مایو از اتاق خودم توی خونه باغ برداشتم بهش دادم ویکی دیگه هم برای اون بردم رفتیم توی اب مایو من براش مثل شلوارک بود انقدر بزرگ بود. رفتیم توی جکوزی و نشستیم روی رو به روی هم.
داشتیم باهم حرف میزدیم که کوروش یه دفعه گفت : صدرا نظرت راجب LGBT چیه؟
گفتم : برای چی الان اینو بدون مقدمه پرسیدی؟ همین جوری!
تا حالا بهش فکر نکرده بودم ، زیادم خوشم نمیاد
کوروش گفت : صدرا یه رازی توی دلمه که تنها کسی که میتونم بهش اعتماد کنم و بهش بگم تویی ، صدرا من از پسرا خوشم میاد و از همون اول هم چشم خاصی به دخترا نداشتم.
اولش خندیدم فکر کردم داره شوخی میکنه بعد که نگاهش کردم و فهمیدم نه خـیـر ! اصلا شوخی نکرده
قبلا یه سری رفتارهای اینجوری ازش دیده بودم ولی بازم شوک شدم . مثلا توی اتاقش دو سه بار شورت های زنونه دیده بودم یا مثلا وقتی توی مدرسه به شوخی بهش در کونی میزدم صورتش سرخ میشد و کوچولو گوشه لبش رو گاز میگرفت . . .
+صدرا ! صدرا گوشت با منه؟ نگو که تو هم میخوای مثل دیگران فقط قضاوتم کنی.
-نه فقط شوک شدم
+یه چیز دیگه هم هست امممم . . . من روت چند وقته کراش دارم.
اگه با حرف قبلیش شوک شدم این یکی مثل این بود که یه سطل اب یخ ریختن روی سرم*
-چی بگم والا واقعا زبونم بند اومده.
+صدرا خودت بهتر از هرکسی میدونی من با بقیه پسرای اطرافم فرق دارم ، میشه به عنوان یه چیزی بالاتر از دوست صمیمی شش هفت ساله ازت بخوام؟
-بگو
+میشه دوست پسرم بشی؟ خواهش میکنم دارم دیوونه میشم.
-کوروش حالت خوبه؟ اصلا معلوم هست داری چی میگی؟ من دوست دختر دارم ، از اون گذشته گی نیستم.

یه غم عجیبی گرفت و اروم و زیر لبی گفت : "بخشید#34; . بعد فرو رفت توی خودش
من واقعا طاقت دیدن غم کوروش رو هیچوقت نداشتم وقتی دیدم داره اروم اروم هق هق میکنه و مثل ابر بهاری اروم اشک میریزه رفتم کنارش توی جکوزی نشستم یکم سرشو ناز کردم و بهش گفتم:
داداش من ! گیریم من دوست پسرت بشم ، اونوقت میخوای چیکار کنی
به یه صدای غم آلودی جواب داد : هیچی فقط دوست داشتم بغلت کنم و بوست کنم و به نگاه یه چیزی فراتر از دوست صمیمیم نگاهت کنم ، میخواستم مثل دوست پسرم مثل . . . عشقم نگاهت کنم. بعد زد زیر گریه من که واقعا داشتم خودمم هم گریم می گرفت بهش گفتم :
-باشه اشکال نداره ولی فقط همین یه روز . بالارو نگاه کرد و چشماش یه برق خاصی زد . اشکاشو سریع پاک کرد و یه لبخند زد
+واقعا؟
-اره واقعا
یهو پرید توی بغلم لبامو بوس کرد و بعدش خیلی طولانی بغلم کرد .
خودم که این چند وقت اخیر خود ارضایی نکرده بودم بخاطر امتحانات چون تمرکزم رو میگرفت و روی نمره هام تاثیر میزاشت . . . و حسابی هورنی بودم.
یهو با این حرکتش سیخ کردم . حس عجیبی بود من که تا حالا حتی به گی فکرم نکرده بودم الان با بوسه یه پسر (اونم نه هر پسری رفیق صمیمی ام) شق کرده بود
بعد از بغل کردنش گفت :
اخیش! چه حالی داد ، دوباره!
و دوباره لبام رو بوس کرد این دفعه طولانی تر و حسابی لبامو خورد ، با زبونش اروم توی دهنم حرکت میکرد؛ وای عجب حس نابی بود دهنش مزه خنک آدامس نعنایی میداد . همینجوری که روی پاهام ورجه ورجه می کرد و داشتیم لبای همو میخوردیم کاملا کیرش رو که سیخ شده بود و داشت از روی مایو هامون میمالید به هم رو حس کردم.
بعد از لب گرفتن بهم گفت‌: صدرا ما که تا اینجا راهو اومدیم بزار لذت امروزم رو کامل کنم.
خیلی اروم و ملایم مایو منو توی اب در اورد بعد بهم گفت :
چرا خشکت زده عشقم؟ بیا لبه جکوزی بشین اینجوری که نمیتونم کیر خوشگلت رو بخورم .
من که نفسم واقعا بند اومده بود فقط مثل دیوونه ها سر تکون دادم و اومدم لب استخر نشستم.
من کیرم زیاد بزرگ نیست کاملا متوسطه و 17 سانته.*
اما تا از اب اومدم بیرون نفسش رو حبس کرد و شروع کرد تعریف کردن از کیرم .با ذوق و شوق کیرم رو گرفت و صورتش رو اورد نزدیک دوتا دونه با کیرم زد به صورتش و یه خنده نخودی کرد ، شروع کرد از خایه هام نانوک کیرم رو بوس کرد بعدش نوک کیرم رو لیس زد .
من توی اوج شهوت بودم و کوروش واقعا کارش رو خوب بلد بود. دستام که بیکار بود رو اوردم جلو و با دست راست یه لپ کونشو گرفتم و مالیدم و با اون یکی دستم سر و موهای خیسش رو ناز کردم حدود دو دقیقه برام حرفه ای ساک زد حتی یه بارم دندون نزد چنان حرفه ساک میزد که احساس میکردم پورن استاره . بعد از یکم بلند شد و مایو گشادی که داده بودم بهش رو در اورد ، اوه پسر عجب رون و باسنی از اونجایی که کوروش همیشه تیپ ها لش و گشاد میزد هیچ وقت روناش رو ندیده بودم فوق العاده سکس و سفید بودن ، ترکیب بوی بدنش با آب کلر دار استخر تبدیل شده بود به یه چیز دیوونه کننده ، وقتی برگشت دیدم یه کیر کوچولو سفید با نوک قرمز داره که حسابی هم شق کرده بود.
من که محو تماشای بدنش بودم خیلی بی مقدمه اومد و روی کیرم نشست و یکم کونش قبل جلو کرد . بعد برگشت رو روی نوک کیرم حسابی تف زد . دو باره برگشت کیرم رو از پشت گرفت رو تنظیم کرد روی کونش خیلی اروم اروم پیش میرفت و سوراخ صورتی کونش رو با تفش لیز کرد و بعدش اروم اروم بایه صدای اه سکسی اروم کیرم رو توی کونش جا میداد.
من که حشریت جلوی چشم رو گرفته بود و توی اون لحظه کنترل کردم خودم سخت ترین کار دنیا بود یهو گرفتمش کشیدمش سمت خودم ، کیرم تا ته رفت داخلش ،و یه آه خیلی بلند کشید . به لطف صدای اهنگ بلد و عروسی اون ور باغ و اینکه نه کسی اینجا بود کسی صدامون رو نمی شنوید. وای که عجب سوراخ تنگی داشت اروم اروم شروع کردم به تلمبه زدن بعد کم کم تندش کردم صدای اه اه ش با ریتم تلمبه زدن من یکی شده بود . همینجوری که داشتم سوراخ تنگشو میکردم از عقب گردنش رو گرفتم و گردن و لباشو حسابی خوردم. خودش هم داشت برای خودش جق میزد همزمان. حدود 5 دقیقه تلمبه زدم بعد بهش با یه صدای خماری گفتم من داره ابم میاد میخواستم بکشم بیرون که دستاشو محکم انداخت رو رونام ومنو تا ته چسبوند به خودش و تمام آبم رو توش خالی کردم. بعدش برگشت و توی صورتم نگاه کرد و دستاشو رو صورتم گرفتم و چون قدش زیاد نمیرسید روی پنجه پاش بلند شد و یه دونه بوس سریع لبامو کرد و دوتایی خندیدیم. کیرش رو نگاه کردم دیدم خودش تا الان ارضا شده بود و هنوز یه قطره از اب منی سفیدش روی نوک کیرش بود بعدش دوباره با هم رفتیم توی اب و بغلش کردم و چندین بار بوسه های طولانی داشتیم و با هم کلی خوش بش های عاشقانه کردیم که لذتش اگه از سکس بیشتر نبود کمتر هم نبود. الان بعد از حدود 1 سال منو کوروش باهم کاپل ایم و هر جا تنها همو گیر میاریم یه حال حسابی با هم میکنیم ، منم بعد از اون ماجرا با دوست دختر کات کردم. چون الان یدونه همراه بهتر دارم(کوروش عشق زندگیم).

پایان

رفقا سلام ! این اولین داستانی و در واقع خاطره واقعی از خودمه که اینجا مینویسم و با شما به اشتراک میزارم اگه غلط زیاد داشتم ببخشید وقت زیادی برای ادیت نذاشتم . ارادت مند شما اگه این داستان خوب بازخورد بخوره خاطرات دیگم از گی کردن با عشق زندگیم و اولین بار کون دادنم به عشقم رو میزارم.

نوشته: صدرا


👍 61
👎 6
55801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

934097
2023-06-21 01:16:08 +0330 +0330

اون «خوارم گایدس» رو دوست داشتم عروسی رو دارک کرد😂


934196
2023-06-21 19:11:49 +0330 +0330

حس میکنم هرشب یک تفربلچندتا اکانت چندتا داستان میذاره

2 ❤️

934206
2023-06-21 21:25:38 +0330 +0330

زیبا بود 👍❤

1 ❤️

934207
2023-06-21 21:50:11 +0330 +0330

خیلی قشنگ توصیف کردی
کاش منم تو زندگیم یه صدرا داشتم❤️

1 ❤️

934222
2023-06-21 23:53:21 +0330 +0330

یه دوست مطمئن و دائمی که همه چیزش ماله خودت باشه ،بهترین لذت دنیاست

3 ❤️

934256
2023-06-22 02:10:42 +0330 +0330

من گی نکردم ولی خیلی دوست دارم تجربه کنم فاعل باشم
با همچین کیسی

1 ❤️

934268
2023-06-22 02:51:12 +0330 +0330

ایول

0 ❤️

934304
2023-06-22 07:24:03 +0330 +0330

محمد ۲۷ ۱۷۶ ۷۲ شیمی_لم ۲ طرف… امروز هستم دوستای گلم دایرکت🔥🔥😍🔥🔥

0 ❤️

934314
2023-06-22 09:20:29 +0330 +0330

داستان خوبی نوشتی 💐
منتظر داستان بعدی شما هستم 🏳️‍🌈

0 ❤️

934332
2023-06-22 11:24:20 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود البته اگه واقعی باشه مطمئنم کاپل قشنگی میشین🙂💜

0 ❤️

934356
2023-06-22 14:38:15 +0330 +0330

سلام
امیدوارم خوب باشی همیشه
خسته نباشی خوب نوشتی مرسی
یه سوال : این داستان این معنی رو میده که تو گی بودی و خبر نداشتی یا گی شدی بعد این ماجرا ؟

0 ❤️

934437
2023-06-23 02:49:22 +0330 +0330

F3LiX347 عزیز
من کلا راستش قبل از اون ماجرا حتی بهش فکر هم نمیکردم
ولی عشقم کوروش بهم فهموند که خود واقعیم کیه

0 ❤️

934649
2023-06-24 16:24:14 +0330 +0330

سن بالا از شرق تهران پایه استخر رفتن میخوام مفعولم

0 ❤️

934660
2023-06-24 20:14:50 +0330 +0330

خوب بود ولی جزییات بیشتر بود بهتر میشد

0 ❤️

934715
2023-06-25 03:09:12 +0330 +0330

کاپل هم اصطلاح جدیده

0 ❤️

935820
2023-07-02 20:23:29 +0330 +0330

داستان قشنگی بود و حس و حالشو دوش داشتم
ولی
از کی تا حالا 17 شده متوسط؟؟؟؟
متوسط ایرانی ها 12 سانته و 17 سانت جزو خیلی بلند ها حساب میشه مخصوصا بین آسیایی ها از جمله ایرانی ها
ولی اگه بر اساس کسشعر های این سایت ها پیش بری متوسط میشه 20 سانت!!

0 ❤️

954764
2023-10-27 13:26:46 +0330 +0330

واقعا اگه یک دوست و همراه که عشق واقعی رو با جنسیت معنی نکنه بزرگترین دلخوشی و لذت دنیاس

0 ❤️