اشتباهی شیرین با زن عمو (۲)

1402/09/07

...قسمت قبل

سلام دوستان امیدوارم از خوندن داستان اول لذت برده باشید
اول داستان یکچیزی عرض کنم خدمتتون کسانی که باور میکنند و لایک کردن جاشون توی سرمون🤣اما دوستانی که باور ندارند و میگن دروغه اونا هم احترامشون واجب و افکارشون مهم نیست🙄الان مخاطبم کسانی هستند ک باور ندارند و فحش هم میدن یه مرحمتی کنند اخر کامنتشون شماره ننه ای خواهری چیزی بزارن تا مخش رو بزنم بهشون ثابت کنم ک حقیقت داره داستان باور نداری فحش نده عزیزم مهم نیست…
بریم سر اصل مطلب بعد از اتفاقاتی که توی ماشین افتاد و حال توپی که کردم یکم ک حالش بهتر شد اوردم نزدیک خونه شون پیادش کردم و رفتم تقریبا یه روزی شد ک نه من پیام دادم نه اون و خدایی خودم هنگ از اتفاقاتی که افتاده و یه استرسی افتاده بود به جونم…
تا اینکه پیام داد خیییلی کثافتی آخرش کار خودت کردی اشغال
منم گفتم تا کسی نخ نده کسی سر نخ رو نمیگیره آتیش گرفت و حسابی حرف بارم کرد و منم پیامارو از اعلان خوندم که خودش متوجه نشه و کلا پیوی رو پاک کردم
چند وقتی گذشت و باز آتیش خشمش فروکش کرد و باز آروم شد…
منم باز رفتم رو مخش و اینبار به هر بهانه ای توی پیام کیرم حواله کسش میکردم و کاملا واضح و مستقیم ازش میخواستم که باهام سکس کنه اونم مصمم که یه بار این غلط کردم برا هفت پشتم بسه
باز روال درد دل کردن و شکایت ادامه پیدا کرد که بهش گفتم صادقانه بگو یعنی خودت از اینکه کسی رو نداری ارضات کنه اذیت نمیشی؟؟گفت این دلیل نمیشه که برم به هرکی خواست بدم من بهش گفتم ولی ما دیگه آب از سرمون گذشته بیا و من رو به آرزوم برسون گفت تو فقط فکر یه جارو میکنی کجا بیام پیشت چجوری باهات بخوابم کسی مارو ببینه دیگه چی برامون میمونه؟؟
بهش گفتم تو اوکی بده بقیش رو بسپار به من.خلاصه سرسری و به صورت کاملا مسخره گفت اوکی منم شاد و خوشحال بهش گفتم میکنمت😍😍😍
یبار از پسر اون یکی عموم امار گرفتم که میگفت چند روزیه عموم برای کاری میره توی ۵۰ کیلومتری شهرمون و حسابی درگیره کارشه منم مخم به کار انداختم و دقیقا همون ساعتی که خونه رو ترک کرد رفتم دم در خونشون بدونه هماهنگی با خوده زن عمو در زدم زمانی ک من رو دید بی اختیار به سمت عقب رفت و ترسیده بود منم کاملا ریلکس رفتم تو و در بستم با اخم یه بهم کرد و گفت چراااا اومدی اینجا منم گفتم هیییس کار نداشته باش خودم زنگ زدم به عموم و بعد از احوالپرسی گفتم سرزده اومدم انگار تشریف نداری گفت نه خودت تنهایی گفتم اره یجوری شد و گفت اوکی گفتم خب میرم خونه ببخشید فکر کردم خونه ای گفت یه چای بخور حالا اشکال نداره منم خداحافظی کردم و دیدم زن عمو گفت دیوونه چرا زنگ زدی بهش گفتی؟؟
گفتم برا اینکه بدونه من خونه ام همسایه ای کسی بهش نگه.
خلاصه تو اوج هوس رفتم وارد ساختمان شدم و رفت توی آشپزخونه خودش رو سرگرم کرد منم با گوشیم توی اینستا میچرخیدم که یهو عمدا خندیدم و گفتم بیا بیا اینو ببین وقتی اومد کنارم دستش گرفتم و اب دهنم قورت دادم دیدم اونم استرس داره فشارش دادم به سینم و از پشت روسری رو کشیدم از سرش انداختم…
لذذذذذذذذذذذهخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخهم حیاش ریخته بود هم ناراضی بود شروع کردم به خوردن لاله گوشش و افتادم روش دم گوشش گفتم باید زودتر تمومش کنیم دیگه لال شده بود و همراهی میکرد نگاه به چشماش میکردم و لباش و تو دهنم میکشیدم در حالی ک روش بودم خودم زانو زدم و از روی زمین بلندش کردم لباسش رو در اوردم و با یه شلوار دامنی و سوتین بود ک باز افتادم روش و اینبار ترکیبی گردن و ممه میخوردم انقدر حشری شده بود ک اشک میریخت و میلرزید سوتینش باز کردم و سرم میزاشتم بین ممه هاش و وسطشون زبون میکشیدم کیرم از روی شلوار میکشیدم رو کسش دیگه ترس از اومدن کسی و هوس زیاد خودم باعث شد که زودتر شلوارش دربیارم و خودم هم شلوارم با شورت باهم در اوردم و روی کمر خوابیده بود که کیرم گذاشتم دم کس دااااغش کسش یکمی موهاش دراومده بود چون سرزده رفتم نمیدونست بنده خدا😂😂خلاصه دوبار کردم تو و در اوردم تا کیرم کامل خیس شد با اب کسش و تا دسته میکردم تو و تلمبه هام ریتمی سرعتیش کم و زیاد میکردم اونم فقط نفس نفس نفس…
به حدی بودیم که اگر هر کسی هم بالاسرمون بود دیگه برامون مهم نبود کیرم در آوردم و کنارش خوابیدم مجدد ممه میخوردم و لای کسش انگشت میکشیدم دیدم انگار دوست داره زل زد تو چشام و با یه صدای بریده بهم گفت برام بخور منم از شما چه پنهون رفتم بین دو تا پاشو زبون میزدم به بالای کسش واای که تو ابرا بود داشت دیوانه میشد شاید ۱ دقیقه نشده بود که سرم فشار اوردم روی کسش و پاش دوتا گوشم گرفته بود و بدنش رو جمع میکرد توی هم متوجه شدم ک ارضا شده
یکم تحمل کردم و دیدم بی حال افتاده روی زمین منم دوباره کارو از سر گرفتم و شروع کردن به تلمبه زدن ولی اینبار از پشت میکردم جلو و وزن بدنم کامل روی بدنش بود از زیر بغلش سینه هاش گرفته بودم میمالیدم و تلمبه میزدم ک منم ارضا شدم و سریع کشیدم بیرون و آبم از بین دوتا پاش ریختم رو فرش که با یه داد از روی عصبانیت مواجه شدم و بهم گفتم مریضی مگه ولی برام مهم نبود مهم این بود ک کردم اونم چه کردنی😍😍😍
امیدوارم لذت برده باشید
ادامه دارد…

نوشته: علی


👍 25
👎 16
56501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

959943
2023-11-29 00:28:44 +0330 +0330

زنگ زدی که عموت به دادت برسه و از زیر سه تا کیری که بهت تجاوز کرده بودند درت بیاره

3 ❤️

959944
2023-11-29 00:33:33 +0330 +0330

اتفاقا ما باور داریم
با شناختی که از مامان ابجیت دارم مطمئنم راست میگی

1 ❤️

959964
2023-11-29 02:21:23 +0330 +0330

برو هفت ماه دیگه فکر کن چی کسشری تف بدی برای ادامه

0 ❤️

959997
2023-11-29 12:49:06 +0330 +0330

شماره مامانت بده تا ببینیم میشه دوباره مخش کنیم بکنیمش بعد باورمون میشه فحش هم ندادم ناراحت نشی پسرم

1 ❤️

960091
2023-11-30 05:22:36 +0330 +0330

کیرم تو داستانت
کصکش کص ندیده جقی کور

0 ❤️

960138
2023-11-30 13:30:14 +0330 +0330

مطمئنی عموت با مادرت هم اینکار رو نکرده؟؟

0 ❤️