امید پسر همسایه (۵ و پایانی)

1403/02/05

...قسمت قبل

دیگه رسما شده بودم زن امید ، شبها زن مرتضی بودم صبحها زن امید ، امید هم که بیکار شده بود و همش پیشم بود صبح ها صبحونه کله پاچه میگرفت یا حلیم یا تخم مرغ و برای ناهار یا سفارش می داد یا پنهانی میرفتیم بیرون وقتی تو ماشینش میشستم یه ماسک سیاه و عینک دودی میزدم که یه وقت کسی منو نشناسه
وقت پریودیم برام دل و جگر و کباب و شکلات برام میگرفت
همیشه بعد کردنم تو حمام قشنگ منو میشست
موهای زائد زیر بغل ، کصم و کونمو اصلاح میکرد
همیشه مرتضی رو لعنت می کردم که هیچ یک از کارهای امید رو انجام نمی داد و باعث شده بود که جنده بشم
چند روز بعد امید گفت برای کاری میخواد بره تبریز و یه دو هفته ای نیست
اون روز امید حسابی کس و کونمو گایید چون دیگه فردا نبود
ظهر هم برای ناهار منو برد درکه وقتی برگشتیم یه بار دیگه سکس کردیم
امید همونجور که روم تلمبه میزد گفت دوست نداره منو ول کنه و بره شیراز و حتی میگفت اگر شرایط جور دیگه بود منو با خودش به شیراز میبرد
بهرحال بعد حمام امید رفت
فرداش وقتی از خواب بیدار شدم انتظار داشتم امید پیشم باشه ( چون یه کلید بهش داده بودم ) ولی نبود
بعد یک ماه که همش تو بغل امید بودم اون روز تصمیم گرفتم برم مسجد
-به به خانم ناهید ، معلومه کجایی تو ؟
-سرم خیلی شلوغ بود حاج خانم
خانم توحیدی بود ، یکی از زنای فعال مسجد ، اومد سمتم دستشو به شکمم کشید :
-خبریه ؟
-ن بابا حاج خانم ، فقط یه کم کارای خونم زیاد شده
اصلآ حوصله این جماعتو نداشتم ، ای کاش امید بود و الان تو بغلش بودم
تا ظهر کارای مسجد رو انجام دادم اما همش فکرم پیش امید بود ، یعنی الان چیکار داره میکنه ؟ زنی پیششه ؟
دلم بدجور براش تنگ شده بود نمازو خوندیم ، بعد نماز خانم توحیدی بهم گفت که برای چند وقت دیگه یه اردو برای مشهد دارن ، با این حرف یاد امید افتادم که میگفت دوست داره شبها کنار هم باشیم
-شاید من نتونم بیام
-چرا من خیلی رو تو حساب کرده بودم
-حالا بهتون میگم
-باشه هر جور که خودت مایلی
اومدم خونه ، حالم زیاد خوب نبود سریع لخت شدم و از تو یخچال یه هویج در آوردم و باهاش شروع کردم به یاد امید تو کصم تلمبه زدن
هویجه بد نبود ولی دلم کیر امید رو میخواست
تو اون دوهفته که امید نبود بدجوری دلم براش تنگ شده بود ، مرتضی چندباری منو کرد اما سکس با امید کجا و سکس مرتضی کجا
برای منی که تا قبل ازدواج تار موهامو یه نامحرم ندیده بود حالا شده بود جنده یه مرد اجنبی و برای کس دادن بهش لحظه شماری میکردم
بالاخره ۱۰ روز تموم شد ، صبح مرتضی رفت ، سریع رفتم حمام و شروع کردم به تمیز کاری ، بعد حمام و خشک کردن یه لباس خواب توری بلند بدون شورت و کرست پوشیدم و رفتم جلو آینه و شروع کردم به آرایش کردن
کارم که تموم شد ، خودمو دیدم ، خوب شده بودم
همش تو فکر امید بودم ، از کصم داشت ترشح میومد
ساعت نزدیکهای ۹ شده بود
صدای در زدن اومد ، از چشمی که نگاه کردم امید پشت در بود در رو براش باز کردم
اومد تو و منو که تو اون وضعیت که دید سریع بغلم کرد و ازم لب گرفت
اومد تو و بغلم کرد و بردتم تو اتاق خواب
سریع لخت شد کیرشو که حسابی راست شده بود بدون معطلی کرد تو کصم
آخخخخخخخ که چقدر دلم برای کیرش تنگ شده بود
با ورود کیرش جیغی زدم انگار تو اون ۱۰ روزی که پیشم نبود کیرش کلفت تر و بزرگ تر شده بود ، امید لباشو چسبوند رو لباش ، با قدرت داشت تلمبه میزد ، لبشو برداشت و همونجور که تلمبه میزد شروع کرد به میک زدن پستونام
آهم در اومده بود ، تو همین فاصله دوبار ارضا شدم
چند دقیقه بعد امید کیرشو در آورد ، آبم روی کیرش بود اومد بالا و کیرشو که مملو از آبم بود رو کرد تو دهنم
تا حالا اینجوری ساک نزده بودم ، کیرش بوی کصمو گرفته بود ، داشتم براش ساک میزدم که نعره ای کشید و یهو دهنم از تمام آبش تو پر شد با اینکه قورت میدادم آبشو ولی تمومی نداشت فکر کنم چند دقیقه ای ازش آب اومد
تموم که شد بغلم کرد همونجور که کنار گردنمو لیس میزد گفتش که چقدر دلش برام تنگ شده
همونجوری که لخت تو بغل هم بودیم خوابمون برد
ساعت ۱ بود که بیدار شدم ، نمیدونم چی شده بود که اون همه خوابیده بودم ، امید کنارم بود و حسابی خوابیده بود دوباره هوس کیر کردم کیرش نیمه خواب بود ، تو همون حالت کیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم براش ساک زدن
میخواستم بدونم وقتی خوابه کیرش بلند میشه یا نه ؟
یواش یواش کیرش تو دهنم بلند شد ، امید با اینکه خواب بود ولی داشت ناله میکرد
کیرشو از دهنم در آوردم و رفتم بالای کیرش و آروم آروم نشستم رو کیرش و شروع کردم به بالا پایین شدن
ناله های امید تبدیل شد به آه کشیدن و یهو بیدار شد
-جنده خانم مگه نمیبینی خوابم
-۱۰ روز نبودی منو بکنی ، کیرررر میخوام
داشتم بالا پایین میکردم که امید بلندم کرد و گفت داگی شو
داگی شدم و امید شروع کرد به کردنم
کارمون که تمام شد و بعد حمام طبق معمول امید ناهار سفارش داد
وقتی ناهار میخوردیم ماجرای اردوی مشهد مسجد رو به امید گفتم و تهش گفتم خیلی دوست دارم باهاش مسافرت برم
امید با خنده گفت یعنی بریم ماه عسل ؟
قرار شد تاریخ اردو مشهد رو پیدا کنم و به جای رفتن مشهد با امید برم مسافرت

( این پارت تموم شد و اگر شد تو روزهای دیگه الباقیشو مینویسم )

پایان

نوشته: ناهید


👍 35
👎 4
32301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

981000
2024-04-25 00:34:34 +0330 +0330

آخرش رفت تبریز یا شیراز مجلوق کیر ندیده بدبخت

1 ❤️

981005
2024-04-25 00:41:50 +0330 +0330

کیرم تو حلقت

1 ❤️

981031
2024-04-25 08:51:56 +0330 +0330

کیر امید تو کص و کون حاج خانم توحیدی که خانم رییس شما خواهرهای جنده بسیجیه! جنده بسیجی امید باید تو رو حامله کنه تا یه بسیجی حرومزاده کونی مثل خودت و شوهرت پس بندازی که بیافته به جون مردم مثل همه این خواهر و برادرهای حرومزاده بسیجی! شما حرومی ها رو ننه های جندتون از به جای زاییدن از کون ریدن!

3 ❤️

981043
2024-04-25 13:55:12 +0330 +0330

جنده نماز خون مسجد برو

1 ❤️

981105
2024-04-26 01:36:27 +0330 +0330

امید حین جق زدن تخیلات ننویس مرد نا حسابی از تبریز رفتی شیراز کیر همه ی تبریزیا و شیرازیا اونجا مامان ادم دروغگو 😂😂

0 ❤️