اولین سکسم بعد طلاق

1402/09/01

با سلام دوستان عزیز
داستانی که میخوام براتون تعریف کنم راجع به اولین سکس بعد طلاقمه . اسمم مژگان سفید چشم ابرو روشن( قهوه ای ) قد ۱۶۸ و توپر . ۱۸ سالگی دیپلم گرفتم و رفتم دانشگاه . تو دانشگاه حدود ترم دوم سوم بود که با یه پسره رل زدم . اسمش مازیار بود خیلی جذاب بود یه جورایی شبیه حامد بهداد بود ولی بلند قدتر . با کلاس و شیک پوش و سبزه . اونم یه جورایی روم زوم کرده بود . ماجرای سکسی که دارم مربوط به مازیار نیست و خلاصه اش میکنم رابطه ای که باهاش داشتم و . مازیار بعد یه مدت که باهاش رل زدم و بیرون و لب و لب بازی و اینا اومد خواستگاری و نامزدی و قرار شد بعد اتمام درسمون بریم خونه خودمون . تو همون دوران نامزدی با اصرار فراوان مازیار و اینکه هی میگفت ما که زن و شوهریم و این کس شعرا زد پرده ام و پاره کرد و ترکوندم . اینقدر سکس داشتیم که دیگه مامانم از هیکلم و مسافرتهایی که با مازیار میرفتم و یکی دوبار کاندوم پیدا کردن اوایل رابطمون و … فهمیده بود دختر نیستم . فقط تاکید داشت حامله نشم و آبروریزی راه نیوفته . چند باری هم از کون ترتیبم و داد ولی چون کیرش کلفت نبود و بیشتر دراز بود کمتر از اون چیزایی که شنیده بودم و دخترا و دوستام میگفتن که کون دادن درد داره و اگه بدی جررر میخوری و … اذیت شدم ولی زیاد با کون دادن حال نکردم و حین دادن زیاد جیغ و داد راه مینداختم که زیاد کونم و نکنه . شاید ۴ یا ۵ بار کونم و کرد اونم تو مسافرتها . القصه بعد حدود ۱ سال که نامزد بودیم و کس و کونم ترکونده بود گفت میخواد پدر مادرش و ببره شهرستانشون منم شکی نکردم چون اصلا آدم گیری نبودم و چیزی ازش ندیده بودم . فردای روزی که مثلا رفته بود مسافرت یه شماره ناشناسی زنگ زد و گفت مازیار جونت با یه دختر تو خونه هستن . رفتم و بعد کلی کشیک کشیدن دیدم با یه دختره از خونه خودشون اومد بیرون خلاصه جیغ وداد و عربده و کلی بازی و زد و خوردی راه افتاد که بیا و ببین . بعدش هم هر کاری کرد خودش و خانواده اش نتونستم تحمل کنم بالاخره جدا شدیم . یه دختر عمو دارم اسمش مرجانه . از اون دختر ریزه میزه ها که واقعا نصفش زیر زمینه قدش سبزه و توپر ولی از اون پسر بازها و حشریهایی که نگم براتون حدود دو سالی از من کوچیکتره . از ۱۵ سالگی دوست پسر بازی میکرد و چندتا از دوست پسرهای هم عکساشون و دیده بودم دو بار هم که رفته بودیم خونشون و استثنائا خونه بود به هوای خرید با من رفتیم پاساژ ولی با دوست پسرش قرار داشت که دو تا از اونا رو هم دیده بودم . عمو و زن‌عموم هم حریفش نمیشدن . اکثر اوقات میرفتیم خونشون زن عموم می‌گفت رفته تولد دوستش یا عروسی فلانی یا ختم بابای دوستش و … ولی من میدونستم رفته زیرخواب دوست پسرش . تازگی ها هم دانشگاه آزاد اطراف تهران قبول شده بود و اونجا رو آباد می‌کرد به هوای دانشگاه کلا آزادتر شده بود . دو سه ماه بعد جدایی با مازیار یه روز بهم زنگ زد و گفت موژی میایی بریم شمال یه آب و هوایی عوض کنیم ؟ گفتم حوصله ندارم . خیلی تاکید کرد ولی گفتم نه . گفت خونه ای فردا بیام ببینمت ؟ گفتم فردا نه کار دارم پس فردا اوکیه. خلاصه پس فردا اومد خونمون و کلی صحبت کردیم تا حرف مازیار و کشید وسط و گفت ما دخترا باید کوتاه بیاییم تو بعضی مسائل کاش کوتاه میومدی و زندگیت و به هم نمیزدی . گفتم خیانت می‌دیدی تو میبخشیدی ؟ گفت آره بابا سخت نگیر زندگی و .گفتم من مثل تو نیستم . گفت ببین من راستش یه دوست پسر دارم همکلاسیمه اسمش هادیه بچه بالا شهره . اونم یه دوست داره به اسم شهروز که خیلی خوشتیپ و باحاله . میخوای باهات کانتکش کنم ؟ گفتم بیخیال بابا مرجان . من تازه زخم خوردم از هیچ مرد و پسری خوشم نمیاد . دید راه بیا نیستم موبایلش و درآورد و عکسهای خودش و دوستش و نشون داد . تو یکی از عکسها عکس شهروز و هادی که با هم بودن و دیدم . هادی خیلی توپ و خفن به نظر میومد ولی از شهروز خوشم نیومد . گفتم این چلغوز چیه ؟ گفت باز هم دوستهای بهتری داره خواستی بیا بریم شمال یا درکه ای جایی یه حالی بکنیم . گفتم حال ؟ گفت مشروب و عرق و استخر و اینا . بعدش هم مژگان جون هر کی ندونه من میدونم که بند و آب دادی پس لذت ببر از زندگیت . از این حرفش خوشم‌نیومد اومدم چیزی بگم که گفت ببین من که نمیتونم واسه تو جانماز آب بکشم راستش منم کوس و کونم و دادم ولی لذتی که از سکس و مسافرت با پارتنرهام و مشروب خوری و گردش و پارتی و مهمونی و تولد و … داشتم که فقط خدا میدونه . به خدا پولدارهای خفن سن و سالدار هم اندازه من که هنوز بیست سالم نشده حال نکردن و نخواهند کرد .
تو رو هم‌چون دوست دارم بهت گفتم وگرنه ده تا دختر دایی و خاله و عمو و عمه و رفیق دیگه هم دارم ولی با اونا حال نمیکنم . تو یه چیز دیگه ای . تو هم اگه فقط بری دانشگاه و خونه یا مهمونی خونه خاله و عمو و فامیل سرت کلاه میره . تازه تو این‌مهمونی ها و پارتی ها که من میرم اگه بیایی تیکه خوب هم‌میتونی پیدا کنی . اکثرا بچه پولدار و مایه دار و خرج کن . تا کی میخوای دستت تو جیب بابات باشه ؟ یکی دوتا پارتی و مهمونی که رفته بود و در حد ۵ دقیقه ای رو هم نشونم داد . واقعا عشق و حالش به راه بود عوضی .گفت ببین منم مثل خودتم دستت و بده به دستم دوتایی هم باشیم خانواده هامون کمتر گیر میدن بهمون . اون شب گذشت و حرفه‌ای مرجان جلک چشمام رژه میرفتن . از طرفی از هادی هم بدم نیومده بود ولی روم نشد بگم بیا بریم یه دوری بزنیم تا حدود ده روز بعد خودش گفت با هادی میخوایم بریم باغشون دماوند . ۴ شنبه ظهر میریم تا جمعه بعدازظهر . اگه اوکی هستی بیا . گفتم حالا که اصرار میکنی میام ولی دوستی رفیقی یا کسی و نیاری واسه من . نیشخندی زد و گفت باشه بابا مریم مقدس . به خانه هم گفتم با مرجان میخوام برم ویلای دوستش آب و هوایی عوض کنم . پدرومادر هم قبول کردن و گفتن خوبه یه هوایی بخوری . خلاصه روز قرار مرجان با ماشین هادی اومد دنبالم دم در خونه هادی دوتا کوچه بالاتر بود که یه وقت خانواده ام نبیننش . سوار شدم و بالاتر هادی اومد پشت فرمون و راه افتادیم دماوند . تو راه کلی چرت و پرت گفتن که یخ من آب بشه . تقریبا تمام راه حواسش به من بود .حدود ساعت ۸ شل رسیدیم و وسایل و گذاشتیم . باغچه قشنگی داشتن . یه استخر گوشه باغ با یه ویلا دوبلکس جمع و جور و یه محوطه حدود ۲۰۰ متری با چند تا درخت . هادی یه شلوارک و تیشرت خوشگل پوشید و،شروع کرد جوجه درست کردن و قلیون گذاشتن و مشروب آوردن . مرجان هم یه تیپ تقریبا لخت زده بود و همه جاش بیرون بود . شام رو خوردیم و قلیون. و کشیدیم خودشون چند تا پیک مشروب زدن شروع کردن رقصیدن . من زیاد مشروب نیستم و هر چه اصرار کردن نخوردم . وسط رقصیدن منم کشوندن وسط . حین رقص و اینا یکی دوبار دستش و مالید به بدنم . میدونستم از قصد ولی راستش بدم نیومد . فقط نگران بودم مرجان ببینه و ناراحت بشه . بعد یه ساعت رقص و کسکلک بازی مرجان و بغل کرد و پریدن تو استخر . عمقش کلا کم بود حدود ۱ متر و بیست سانت بود . یعنی تا سینه آدم آب داشت . مرجان خیلی خیلی مست بود و کس شعر میگفت و لب بازی میکرد با هادی تو آب . ولی کسایی که رفتن دماوند میدونن تابستونهاش هم سرده . آب هم سرد بود زیاد تو آب نموندن و سریع اومدن بیرون ‌کلا ۵ دقیقه نشد . رفتن تو اتاق خودشون و خشک کنن . منم وسایل تو حیاط و جمع کردن رفتم تو ویلا . چند دقیقه بعد اومدن بیرون . مرجان موهاش خیس بود و یه شورت و سوتین تنش بود هادی هم تیشرت و شلوارک جدید . هادی گفت زشته لخت شدی جلو دختر عموت . اونم گفت بیخیال ما با هم این حرفا رو نداریم . دیدم لب بازی و شروع کردن و بوی سکس به مشامم میخورد . رفتم تو اتاقم . بعد چند دقیقه دیدم سر و صدای بکن بکن میاد . در و باز کردم دیدم لنگهای مرجان و هفتی باز کرده و گذاشته تو کوسش . دوبرابر مرجان هیکل داشت و مرجان مثل جوجه در اختیارش،بود . نور آشپزخانه اوپن فقط روشن بود . از گاییده شدن مرجان خیس خیس شده بودم . دوست داشتم زیر هادی بودم . جون جون های مرجان دیگه داشت همسایه ها رو هم خبردار میکرد . هادی گفت آروم . گفت بزار همه بفهمن دارم کوس میدم . بزن بزن داره میاااااااد . سی ثانیه بعد جیغ بلندی کشید و ولو شد . هادی از روش پاشد مثل طلبکارها بالاس سرش وایساد . اونجا بود که کیرش و درست دیدم . بلند ولی خیلی کلفت . کلفت و سیاه با رگهای برجسته . سر کیرش و انگار مار زده بود . به هیکل کیرش نمی‌خورد و خیلی بزرگ بود . نمیدونم مرجان با اون کوس و کون کوچولوش چطور جاش میداد . مرجان حالش اومد سرجاش و قنبل کرد گفت بزن نفت دربیاد دوباره . هادی فهمیده بود من از لای در دارم دید میزنم و الکی گفت مژگان نفهمه . مرجان هم گفت فهمید هم فهمید . منم مثل خواهرش هستم دارم نیازم و رفع میکنم اشکالش چیه ؟ بلند بلند گفتن و خندیدن . هادی گذاشت در کون مرجان که اونم نذاشت و یهو بلند منو صدا کرد . همونجا آبم خشک شد . دوباره صدام کرد . از پشت در گفتم بله . گفت بیا اینجا این پسره میخواد کونم بزاره . هر دو خندیدن . روم نشد برم بیرون که دیدم اومدن دوتایی سمت اتاقم . رفتم تو رختخواب و مثلا دارم میخوابم . در و باز گرد و گفت دیوث میگم میخواد کونم بکنه گرفتی خوابیدی؟ نمیدونستم چی بگم که دست هادی و گرفت و اومد تو اتاق و در هم قفل کرد . گفتم مرجان خوبی این چه وضعیه؟ گفت خیلی دوست داشتیم جلوی کسی سکس کنیم چه بهتر که جلوی تو باشه . اومد و لحاف و زد کنار و گفت اینجا خوبه هادی؟ با سر تایید کرد . سرش و که هنوز نم داشت و گذاشت رو پاهای من لنگاشو باز کرد و گفت یالا بزن ببینم . اصلا انتظار همچین چیزی و نداشتم و نمیدونستم چیکار باید کنم . یه کوس کوچولویی داشت طول و عرضش دو انگشت بود . سبزه با یه پشم مثلثی بالای کوسش .هادی اومد رو تخت کیرش مثل ناقوس کلیسا تکون میخورد . مرجان گفت موژی کلفته؟ چیزی نگفتم گفت واسه من درد داره . ولی لذت هم داره . هادی تا این و شنید نشست بین پاهاش بایه تکون تا دسته جاش کرد . جووووووونی گفت مرجان که داشتم ارضا میشدم بدون کیر .
سکس با مازیار اندازه دیدن گاییده شدن مرجان بهم حال نداده بود . هادی گفت مژگان جون دختر عموت خیلی سوسوله. شروع کرد تلمبه زدن . کله مرجان هم میخورد رو کوسم سینه های ۷۵ و جمع جورش و خودش با دستهاش گرفته بود … روم‌نمیشد بگم منم میخوام که هادی گفت مرجان موژی گناه داره داره اذیت میشه بریم اتاق خودمون . اونم گفت خیلی هم حال میکنه مگه نه . دیدم لوس بازی دارم شاید کار از کار بگذره . گفتم نه راحت باشید شما که یهو از رو مرجان پاشد و دست انداخت و تیشرت و درآورد. درازم کرد و دیدم مرجان هم شلوارم و داره میکشه پایین . ظرف ۲۰ ثانیه لختم کردن . بدن سفید و تپلیم افتاد به چنگشون . هادی گفت مرجان اجازه میدی ؟ اونم گفت یه جوری بکنش تا ۱ ماه هوس نکنه . اگه راست بگه چند ماهه کیر ندیده . نشوندم رو کیرش و گذاشت رو لبم . بزرگی کیرش و دیگه حس میکردم
باور کنید سر کیرش نتونستم بکنم دهنم . مرجان کیرش و گرفت و قشنگ سرش و کرد تو دهنش و لیس میزد براش . بعد گفت دراز بکش موژی جوووون . تا حالا درازکش و بدون سفینه رفتی فضا ؟ اومدم جواب بدم کوسم تا ته رحمم سوخت . با یه تکون تا دسته کرد تو کوسم . با اینکه خیلی خیلی خیس بودم و آب از همه جام راه افتاده بود ولی واقعا کوسم سوخت از درد . آرم تلمبه زدن و شروع کرد . بعد یکی دو دقیقه رفتم رو فضا . واقعا مزه کیر کلفت یه چیز دیگه است .‌ منی که با مازیار یه بار هم ارضا نشده بودم تو ده دقیقه دو بار ارضا شدم . مرجان هم رفته بود پشت هادی کونش و لیس میزد . میومد جلو سینه های من و میکرد دهنش . هیچوقت از لز بازی خوشم نمیومد ولی تو این موقعیت خوردن مرجان و دوست داشتم . اومد پایین‌تر رو شکمم و لیس میزد و داشت کوسش و نزدیک دهنم میکرد . خوردن کوس و دوست نداشتم ولی دو تا لیس زدم براش آبش اینقدر ترش و اسیدی بود که خوشم نیومد. .مرجان هادی و زد کنار و با ولع تمام کس سفیدم و لیس زد و همه آب‌های هم‌خورد . خیلی حشری بود و اصلا بدش نمیومد کوس همجنس و میخوره سرتون و درد نیارم شاید تا ساعت ۳ شب هر کدوممون و ۲ بار هر دفعه هم حدود نیم ساعت کرد . هر کدوم و یه ساعتی شد که گایید . از ۱۱ شب تا ۳ صبح حدود ۲ ساعتش و رو کسمون بود . وسطاش هم میرفت آب می‌گرفت رو بدنش و عرقش و می‌شست و شراب میخورد و حتی قلیون هم گذاشت و کشیدیم . کونکش برای خودش آنتراکت میذاشت که دیر آبش بیاد بعدا مرجان گفت یه آمپول مخصوص دیر امدن آب میزنه میتونه یکی دو ساعت یه روند تلمبه بزنه . ۵ شنبه و جمعه هم چند بار دیگه جفتمون و کرد . خیلی دوست داشت کونم و بکنه که نذاشتم . به مرجان هم گفته بود من و راضی کنه تا شهروز هم بیاد و ضربدریش کنیم ولی من از اون خوشم نیومده بود و قبول نکردم . خلاصه دو روزی که با هادی دماوند بودیم بهترین سکس های زندگیم بود . ارضاء هایی که هیچ وقت دیگه تجربه اش نکردم چون واقعا از عمق وجود ارضا میشدم . نمیدونم دلیلش چی بود . شاید چون برای اولین بار تریسام میزدیم یا اینکه چون بعد چند ماه کوس میدادم یا کلفتی کیر هادی یا … ولی خیلی چسبید . یه ماه بعد دوباره پیشنهاد دادن که بریم ولی اینبار چند تا دوست دختر و دوست پسر دیگه هم بودن که من نرفتم . یه بار دیگه هم گفتن بیا که من پریود بودم متاسفانه یا خوشبختانه نشد که برم دیگه . دو سه ماه بعد هم مرجان با هادی زدن به تیپ و تار هم . بعدا خود مرجان گفت واسه جور کردن تو برای هادی یه گردنبند ۲۰ تومانی هادی و براش خریده بوده . البته فکر کنم روش نشد بگه برای هادی کسکشی کرده گفت براش هدیه گرفته . مطمئنم که خیلی های دیگه رو واسش جور میکرده و شیتیل می‌گرفته. بعد هادی هم یه بچه پولدار دیگه تور کرد که قیافه اش خیلی تخمی بود . پیشنهاد داد باهاش بریم شمال که چون نه از پسره خوشم اومد نه از کار مرجان که هادی و تیغیده بود نرفتم . یه مدت بعد خودم با پسر شیرازی اهل تهران رل زدم که اگه از داستانم خوشتون اومده باشه اونا رو تعریف میکنم براتون . ممنون از اینکه داستانم و خوندید .

نوشته: مژگان


👍 32
👎 7
77401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

959168
2023-11-22 23:41:59 +0330 +0330

جالب بود.در ضمن کیر هادی فرقی نداشته.پولدار بودنش برات جذاب بوده.پول زیاد چشماتو کور میکنه کیر دو سانتی رو کیر اسب رستم میبینی 😆

5 ❤️

959175
2023-11-23 00:50:03 +0330 +0330

بخدا از شما دخترا باید ترسید

0 ❤️

959203
2023-11-23 08:52:43 +0330 +0330

پسرخاله کجایی که فکت آوردم برات
باز ثابت شد ۱۶ کلفت من بهتر از ۱۹معمولی اون کار میده 😂

0 ❤️

959206
2023-11-23 09:21:27 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

959211
2023-11-23 11:44:19 +0330 +0330

باتوحتی ازدواج نکرده دیده یک جنده به تمام معنایی چرانوشتی طلاق توازدواج بکن حالابعدش طلاق بگیر

0 ❤️

959220
2023-11-23 13:16:46 +0330 +0330

ای بابا اینم هادی بود.
باز همه فکر‌ میکنن منم😂

0 ❤️

959232
2023-11-23 15:29:32 +0330 +0330

بنویس باحال بود

0 ❤️

959241
2023-11-23 19:53:14 +0330 +0330

سلام من کیشم دوس داشتی بیا دایرکت

0 ❤️

959245
2023-11-23 21:55:52 +0330 +0330

اولین بار جنده بازی بیشتر حال میده گلم ، هر چیزی بار اول بیشتر حال میده جنده خانم .

0 ❤️

959247
2023-11-23 23:22:36 +0330 +0330

خوب بود خسته نباشی

0 ❤️

959261
2023-11-24 00:16:33 +0330 +0330

تو صد درصد هادی هستی داری تخیلاتتو تفت میدی 😂😂

0 ❤️

959308
2023-11-24 03:42:58 +0330 +0330

نوش جان

1 ❤️

959815
2023-11-27 21:47:33 +0330 +0330

عالی ادامش بده

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها