این فصل را با من بخوان (1)

1393/08/05

سلام.امیدوارم از داستانی ک میخوام واستون بنگارم لذت ببرید اما قبلش چند نکته:
1.من حدود 1ماه ب این سایت سر میزنم تا با اعضا و نوع داستاناش اشنا بشم…تا اونجایی ک فهمیدم 50درصد داستانها با موضوع محارم بوده و همه هم ب یک سبک و البته بیشترین بازدید را نیز داشته همینطور بیشترین مخالفت…عزیزان شما با بازدید بیش از حد از این داستانها نویسنده را ب نوشتن در این سبک هدایت میکنین و سپس از اون انتقاد هم میکنین…پس دلیل ترویج این سبک خودمونیم… 2.من صرفا داستان مینویسم ن خاطره و هیچ یک جنبه خارجی ندارد…
3.داستانی ک قراره بخونید هنوز تعداد قسمتاش معلوم نیست اما امتیاز شما عزیزان ب سریع اومدن قسمت های بعد کمک خواهد کرد…

فصل اول
گرمای نور خورشید,صدای سارا فریادهای بابا, همه و همه دست ب دست هم داده بودند تا من از خواب پاشم.اخ خدا چرا؟چرا من نمیتونم واسه 1ساعت بیشتر تو این خونه بخوابم؟اینارو داشتم با فریاد میگفتم!دوباره چشمامو بستم بلکه شاید دیگه هیچ وقت باز نشن.از وقتی باکرگیمو از دست دادم زندگیم ب کل عوض شد اونوقتا فکر میکردم اگه این پرده ی اضافیو از دست بدم اختیارم میاد دست خودمو اعتماد ب نفسم بیشتر میشه اما…از یک طرفم مسعود دوست داشتمو نمیخواستم از دستش بدم!تو افکار خودم غوطهور بودم ک گرمای یه بوسه روی گونم امید زندگیرو بهم برگردوند.سارا بود. شروع کرد ب وراجی سارا:اجی اجی پاشو دیگه لنگه ظهرها ناهارم امادست تازشم تا چند ساعت دیگه خواستگارات میان
تا گفت خواستگار یهو سرش داد زدم و با ی لحن خشن از اتاق بیرونش کردم.ی خورده تو اتاق را رفتم تا اینکه خودمو جلوی اینه دیدم خودمو ورانداز کردم نوک پستونام از تاپ صورتیم بیرون زده بود شبا موقع خواب سوتین نمیبستم.سوتینمو از رو تخت برداشتمو تنم کردم.همینطور ک از پله های طبقه بالا ب سمت پایین میومدم نگاه های سنگین بابام رو رو خودم حس میکردم نمیدونم چرا ولی 2سالی بود ک بی دلیل این نگارو با خودم داشتم…ناهارو ک خوردم زنگ زدم ب هانیه تا حداقل مجبور نباشم تا شب تو خونه بمونم دیگه واسه همه مشخص شده بود ک من احترام واسه خواستگارام نمیزارم.

من:سلام هانی چطوری؟
هانیه:سلام قربونت تو خوبی

من:بهترم هستی بریم بیرون دور دور؟
هانیه:ب شرطی از حالت سگی در بیایو حد اقل امروز جواب 1ی از اون بدبختارو بدی!!!اکی؟

من:باشه بابا!! هانیه:قول؟راستی مگه تو امشب خواستگار نداری؟
من:اینم 1ی مثل باقی حرفو بریدمو قطع کردم قرارمون واسه ساعت 5 بود یعنی 3 ساعت واسه ساختن خودم وقت داشتم با خودم عهد کردم امروز با یکی جورشم!خیلی خاطرخواه داشتم پسرایه همسایه,فامیل…نصفشون ب خاطر هیکلم نصفشونم واسه قیافمو پول بابام… حولمو برداشتمو رفتم سمت حمام… از بعد ماجرام با مسعود هر وقت تو وان میرفتم ب ی حس عجیب میرسیدم حسی ک اولش خوب ولی در انتها باعث پشیمونیم و تنفرم از همه ی مردا میشد حسی ک یاداور لذت بیش از اندازه سکس و حس دخول و هشداری برای پرهیز از انجام دوبارش با هر تن پرستی میشد. در واقع ب یک حشر بالا می‌رسیدم و با یاداوری خاطرات اولین و اخرین سکسم دست ب خود ارضایی میزدم… اون روز از دوستیم با مسعود 4ماه می‌گذشت مسعود 1پسر قد بلند هیکلی بود چشم و مو مشکی 4شونه خلاصه ی مرد ایده ال واسه من جوری ک بعد 4ماه کاملا عاشقش شده بودم درباره اونم همین فکرو میکردم.ب گفته خودش 1زوج کامل میشدیم قدم 1/70 وزنم 60 سایز سینم 75 وقتی جلوی اینه میرفتم خودم با دیدن خودم حالی ب حالی میشدم پوسته سفیدمو موهای بورم باعث شده بود حتی دخترام واسه لز باهام جلو بیاین… همانطور ک گفتم 4ماه از اشناییم با مسعود می‌گذشت اواسط مرداد ماه بود از اسمون اتیش می‌بارید روی تخت دراز کشیده بودم ک صدای بووق ماشینی شبیه بووق ماشین مسعود منو از جام پروند از پنجره بیرونو ک نگاه کردم دیدم بعله خودشه سریع گوشیمو برداشتمو زنگیدم بهش
من:چته دیوونه؟
مسعود:بیا پایین
من:سر ظهرها ها بعدشم همه رو داری خبر دار میکنی!!
مسعود:چیه؟می‌ترسی ازشون؟؟ میخوام همه بدونن تو فقط مال منی و بس!!!
من:حالا نمیخواد اینقد پاچه خواری کنی الان نمیشه باز شر میشه ها
مسعود:میخوای باز بوق بزنم؟
من:باشه ی رب صبر کن میام سر کوچه. سریع پوشیدمو باهاش همراه شدم تو ماشین فقط جک میگفتو میخندیدم تا رسیدیم خونش پایین شد و درو برام باز کرد این اخلاقاشو خیلی دوست داشتم مثل یک جنتلمن واقعی…همینطور ک دستش از پشت روی باسنم بود منو ب سمت داخل خونه راهنمایی میکرد.خونه ی مجردیش بود تو این 4ماهی ک از اشناییم باهاش میگذشت بعضی روزارو اونجا باهم شب میکردیم ولی هیچی ب جز چندتا بوسه بینمون ردو بدل نشده بود واسه همین بهش کاملا اعتماد داشتم. با هم روی یکی از مبلها نشسته بودیمو ی فیلم امریکایی ک مال حدود 30سال پیش و سبک لاو بود میدیدیم مسعود همیشه ب سلیقه ی من احترام میزاشت و دیدن این فیلما انتخاب من بود…داشتیم ب اخرای فیلم نزدیک میشدیم از شانس مسعود تو این فیلم انواع و اقسام پوزیشن های بوس و سکس ب نمایش گذاشته شده بود و منو حسابی ب اوج شهوت خودم رسونده بود.در همین حین متوجه دست مسعود شدم ک داشت روی کصم رژه میرفت زدم رو دستشو گفتم نکن بی ادب.رطوبت کمی(ب خاطر خیس شدن کصم) ک از روی شلوار حس میشد مسعود بیشتر تحریک میکرد دستشو انداخت دور گردنمو اون 1ی دستشم گذاشت زیر باسنم فکر کردم الانه ک لب تو لب شیم ک یهو از زمین بلند شدم با خنده می‌گفتم دیوث بزارم زمین ولی مگه حرف گوش میکرد چسبوندم ب دیوار کیرش شق بود بزرگیشو زیر کونم حس میکردم خودمو شل کردمو شروع کرد ب خوردن لب های من ناخوداگاه دستم بردم تو شلوارشو کیرشو محکم گرفتم اونم انگار ک دوباره شارژ شد منو از دیوار کندو برد سمت حمام…هنوز همه لباسهایم تنم بود مسعود گزاشتم پایینو تاپمو دراورو از روی سوتین شروع ب خوردن پستونام کردو هی سرشو بالا میاوردم میگفت جون چ ممه هایی!!!اخ و اوخم در اومده بود سوتینمو باز کردو مثل ی بچه 1ساله شروع ب خوردن ممه هام کرد بزرگیه کیرشو لای پاهام حس میکردم 5 دقیقه ای ب کارش ادامه داد دیگ کم کم داشت از پستونهام اب میچکید بلند شد و نشست رو ب روم منم بلند کردو نشوند شورت و شلوارشو 1خورده داد پایین و دوتا پامو گذاشت روی کیرشو گفت بمال…کف پاهامو ب هم چفت کردمو ی سوراخ تنگی اون وسط واسش درست کردم داشتم با کف پاهام واسش جق میزدم پاهام کم کم داشت خسته میشد ک خود مسعود از روی سرعت کار اینو فهمید…بلند شد و ایستاد جلوی من و کیرشو گذاش دم دهنم و دستاشو گذاشت پست سرش دهنم رو باز کردمو کیرشو فرستاد داخل.خودش عقب جلو میکرد دست راستشو از پشت سرش ازاد کردو موهامو دورش پیچوند…دیگه از تلمبه زدن خودش خبری نبود و این سرمن بود ک با فشار دست اون حرکت میکردبا ساییده شدن کیرش ب اطراف دهنم صدای قژ قژ شهوتناکیرو تو فضای اطراف پیچونده بود از صدای اخ اوخ شدیدش فهمیدم ک داره ارضا میشه واسه همین همراه با کیرش تخماش رو هم میمکیدم تا اینکه کیرشو از دهنم گزاشت بیرون و ابشو ریخت روی پستونام و شروع کرد ب پخش کردن ابش روی پستونام تا اینکه خوب ب خوردشون رفت ب چشام نگاهی انداخت دندونام رو روی لب پایینیم کشیدمو دستمو گزاشتم روی شکمم تا بهش بفهمونم منم میخوام…دستمو گرفتو اروم بردم داخل حمام.نشستم و تکیه دادم ب سطح خارجی وان مسعود نزدیک شد و با دستاش دو پامو از هم باز کرد و شروع کرد ب خوردن کص بی موی من. زبونشو روی چاک کصم میکشیدو بعد توش میکرد هنوز دستاش روی پستونام بود 5 دقیقه ک از خوردنش گذشت سرشو اورد بالا و لبشو روی لبم گزاشت و ب جای زبونش این دفعه انگشتشو فرستاد سمت کصم و شروع کرد ب چدخوندن انگشتش روی شیارش هیچ صدایی جز اه اه کردنای بلند من تو فضا وجود نداشت چشمم ب کیر دراز مسعود خیره شده بود و مدام اونو ب جای انگشت مسعود تو خودم تصور میکردم تا اینکه با چند اه بلند ارضا شدم و ب قول مسعود شستمش!!! بی حال شده بودم دستمو گرفتو بردم تو وانو ابو باز کرد نفسهاش داغ بودو ب گردنم میخورد دستاشم 1ی روی پستونه راستم و دیگری روی شیار کصم و کیر شقشم ک لای شیار کونم شروع کرد در گوشم حرف زدن
مسعود:ساناز؟
من:جانم
مسعود:میدونی ک چقدر میخوامت؟
من:اوهوم
مسعود:امشب بهت خوش خانوم؟
من:اره خیلی دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد. تا اینکه دهن لعنتی من باز شد و اون حرفی ک نباید زده میشد شد… مسعود؟ میخوام داخلم احساست کنم مسعود ی ان جا خورد ولی نمیخواست مهلت بده تا شاید من پشیمون شم… کیرشو دستش گرفت و داشت با سوراخ کونم تنظیمش میکرد ک کیرشو گرفتم و گزاشتم جلوی کصم مسعود با تعجب گفت اره؟و من سری ب نشانه ی تایید تکان دادم و نگاهی رو دیدم ک الان میفهمم از نوع هیزش بود. کیرشو رو کصم میمالوند و با دست چپش سینه هامو ب هم نزدیک میکرد و محکم میکشییدشون و با دست راستش کصمو مالش میداد سر کیر کلفتشو داخل کرد هنوز دردی نبود کیرشو عقب کشید و باز داخل کرد 3بار اینکارو تکرار کرد وبرای بار چهارم گوشمو تو دهنش کردو کیرشو ب داخل فشار داد درد عجیب همراه با لذت و شهوت و امید ب تکرار دوباره همه و همه در اههی ک کشیدم معلوم بود مسعود کیرشو کشید بیرون وسرش رو پاک کرد دستش رو از کسم برداشت و روی شکمم قرار داد و دوباره کیرشو ب سمت کصم فرستاد با سرعتی بیشتر از مرحله قبل لبش رو با لبم قفل کرد و شروع کرد تلمبه زدن درد رو در ناحییه شکم حس میکردم دهانم را ازش جدا کردم و برای رهایی از این درد شروع ب کشیدن اصوات شهوتی کردم سرد شدن یکباره ی اب حمام منو از افکارم بیرون کشید…

ادامه دارد…

نوشته:‌ wolf A.R


👍 0
👎 0
26988 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

442177
2014-10-27 19:40:52 +0330 +0330

20
20

0 ❤️

442178
2014-10-27 22:00:32 +0330 +0330
NA

دوست عزیز غلط های املایت تو ذوق می زنه.
در کل داستان بدی نباید باشه.لطفا ادامه بده. مرسی. give_rose

0 ❤️

442181
2014-10-28 04:43:33 +0330 +0330

اول داستانت گفته بودی که خیلی وقته به این سایت میای و داستانها رو میخونی. به همین دلیل منتظر بودم تا یه داستان خوب و شسته رفته رو بخونم. حداقل اسم داستانت که خیلی غلط انداز بود. اما وقتی شروع کردم به خوندن با ملغمه ای از گفتارها و نوشتارهای محاوره ای و ادبی مواجه شدم! اگه میخوای خودت رو به عنوان یک نویسنده خوب مطرح کنی بهتره کمی اصول داستان نویسی رو تمرین کنی. غلطهای املایی و انشائی فراوان, عدم پایبندی به اصول نگارش, عدم کشش و همراه نکردن خواننده تنها گوشه ای از اشکالات داستانت بود. اگه میخوای داستانت مورد توجه قرار بگیره تا بتونی قسمتهای بعدی رو خارج از نوبت ارسال کنی, بهتره یه مقدار به داستانهای برتر دقت و اشکالاتت رو بر طرف کنی.

1 ❤️

442182
2014-10-28 05:49:54 +0330 +0330
NA

ننگار شما لطفا

1 ❤️

442183
2014-10-28 05:54:51 +0330 +0330
NA

مرسی قشنگ بود وای لطفا در ادامه به جای کص از کس استفاده کن عزیزم

0 ❤️

442184
2014-10-28 12:20:53 +0330 +0330

آخه اینا که جلقو الدوله بود . شما ها چقد زود باور میکنید biggrin

0 ❤️

442185
2014-10-28 15:59:03 +0330 +0330

سلام و خسته نباشی

خوب شروع شد اما کم کم خودت از نوشتن خسته شدی و داستان رو رها کردی و گویی اتفاقاتی که افتاده رو فقط شرح دادی. جدای از توضیحات شیوای سیلور و سوسمار مولک کمی هم به خواننده احترام بذار. لطفا خواهشا لطفا ، متنتو یکبار قبل چاپ بخون. یه جا می نویسی کس. یه جا کص. سعی کن مقابل خواننده هات قرار نگیری بلکه همراهشون باشی تا بر دانسته هات افزوده بشه.
مرسی.

0 ❤️

442186
2014-10-28 16:38:49 +0330 +0330

ادامه بده عزیزم

0 ❤️

442188
2014-10-29 04:47:37 +0330 +0330
NA

بنده به شخصه کور و کچل شدم تا خوندن این داستان رو تموم کردم!! ربطی هم به خودارضایی نداره :((

  • جمله بندی مزخرف
  • نگارش اس ام اسی (مثلا: 1ی :|)
  • غلط املایی و اشتباهات تایپی
    و . . .
    گفتنی ها رو سیلور گفت آویزه گوشت کن برای قسمت بعدی!
    با اینکه اصلا رغبتی به خوندن ادامه داستان ندارم ولی 5 قلب رو به نوشتارت دادم تا بتونی زودتر قسمت بعدی رو بنگاری!
    فرمایشی ندارم دیگه!
1 ❤️

442190
2014-11-17 16:01:01 +0330 +0330
NA

سلام و عرض ادب.
عذر من رو بابت نگارش بپذیرید.
این داستان رو بنده در یک مسافرت کاری و در طی مسیر به وسیله تلفن همراه تایپ کردم و بعد به دو صورت در سایت اپ شد که یکی از اون ها ویرایش شده ی همین داستان و با همین نام بود که ادمین عزیز ترجیح دادن نسخه اول رو منتشر کنن.
در مورد فصل های بعد هم بنده حدود یک هفته ی پیش دو فصل رو اپ کردم که زمان انتشارشون دستِ ادمین هست دیگه!
تشکر و سپاس بابت وقتی که گذاشتین
Wolf A.R

0 ❤️