تلافی (۳ و پایانی)

1402/03/04

...قسمت قبل

دو سه هفته بود که روال زندگی ما به چرخ افتاده بود من از بودن افسون تو زندگیم احساس خوشبختی می کردم و هرروز بیشتر عاشقش می شدم چون دیگه رفتارهای تعصبی و کودکانشو کنار گذاشته بود .
پنجشنبه بود و مطابق رسم ما ایرانی‌ها شبش سکس کردیم و در حین سکس دوباره افسون موضوع سمیرا رو پیش کشید
افسون: فرشید خونه سمیرا کجاست
من: کدوم سمیرا؟
افسون: وا خودت گفتی اسمش سمیرا بود.
من: یه جای تو این شهر چطور مگه؟
افسون: هیچی حس کنجکاوی زنانه
من: افسون چرا اون موضوع برات مهمه من واقعا از اون موضوع ناراحتم و ازت عذر خواهی کردم
افسون: فقط می خواستم قیافشو ببینم هیچ منظوری ندارم
من: نکنه می خوای براش شکایت کنی
افسون: نه بابا شکایت کدومه فقط می خوام بشناسمش. راستی شماره شو داری؟
من: ای بابا، شمارشو می خوای چکار
افسون: شمارشو بده می خوام از تلگرام ای دی شو ببینم احتمالا یه عکس از خودش اونجا گذاشته؟
من: بیا اینم از شماره خیالت راحت شد.
شماره رو تو گوشی بااسمش ذخیره کرد و تو تلگرام از قسمت سرچ اسم ای دی شو پیدا کرد
افسون: آها چند تا اینجا عکس گذاشته بزار لود بشه ببینیم چی هست آخه یارو
عکسها لود شد و یکی یکی عکسهای ای دی رو چپ راست می کرد چند تا عکس ازش بود بعضی هارو با دو انگشتش زوم می کرد به صورتش و هم به پایین تنش نگاه می کرد
تو یکی به حالت نیم رخ ایستاده بود و یه شلوارک تنگ پوشیده بود و کونش از بغل دیده می شد افسون تو قسمت عکس، پایین تنشو با انگشتش زوم کرد و به کونش چشم دوخت
افسون: ولی خیلی خوشگله چه اندام قشنگی داره ؟ چطور این جنده شده؟
من: نمیدونم شاید شرایط مالی یا جنسی
گوشی رو از دستش گرفتم
من: بی خیال بابا حالا چرا اینقدر برات مهم شده؟ دیدی که با همسرش عکس دو نفره گرفته. پس خیالت راحت بیوه نیست که هوو برات بشه
افسون: گفتم که فقط خواستم ببینمش . ولی چه باسن خوش فرمی داره خوش بحالش
من: عشقم مال تو از اونم بهتره
افسون: بریم شام بخوریم . راستی باسنش با ورزش اینطور خوش فرم شده؟
من: ای بابا چه می دونم عجب غلطی کردیما
شام خوردیم من یه کم به درسهای دخترم هدیه رسیدگی کردم افسون تو گوشی داشت یه فیلم کوتاه نگاه می کرد. حواسش به من نبود رفتم آشپزخانه موقع برگشتن به صحفه گوشیش نگاه کردم
صحنه عجیبی روبرو شدم افسون تو گوشیش داشت یه فیلم پورن لز(همجنس بازی زنان) نگاه می کرد.
من: افسون این چه فیلمیه ؟
افسون: هیچی هیچی
با دست پاچگی گوشی رو خاموش کرد
من: این روزها حالت رو نمی فهمم افسون
افسون: خودش تو گوشیم لود شد از کنجکاوی نگاه می کردم
شب چراغها رو خاموش کردیم و من چشمامو بستم
افسون: فرشید
من: جانم
افسون: یه چیزی بگم تو هم ناراحت نمیشی
من: بگو نه ناراحت نمیشم
افسون: من دوران دانشجویی با چند تا از دوستام لز کردم
من: لز چیه
افسون: خودت بهتر از من میدونی
من: تو مگه همجنسبازی؟
افسون: نه ولی به سمیرا یه حس خوبی پیدا کردم
من: چه حسی ؟
افسون: اگه قبول کنی می خوام باهاش لز کنم
من: خودش چی شاید قبول نکنه؟
افسون: اگه پول بدیم چرا قبول نکنه
من: افسون من حال تو رو نمی فهمم ما دختر داریم ممکنه زندگی مون رو اون زنه خراب کنه و تو هم به من شک کنی و…
افسون: میدونم فقط یه بار بیارش پیش من ،
من: خودت خواستی ها بعد شاکی نشی
افسون: فردا شب می تونی بیاری؟
من: هدیه چکار کنیم
افسون: می برم پیش خواهرم میزارم شب اونجا بمونه
من: واقعا ازدتعجب دارم شاخ در میارم
افسون: فقط یکبار بعد از اون دیگه هیچ
من: باشه فردا بهش زنگ میزنم میارم
افسون منو بغل کرد سرش رو روی دستم گذاشت و خوابید.
فرداش که از شرکت بیرون اومده بودم به سمیرا زنگ زدم
من: الو سلام
سمیرا: سلام نشناختم
من: منم فرشید شناختی
سمیرا: آره تو بی‌شعور رو تا آخر عمر یادم نمیره
من: می خوام از دلت در بیارم . هستی؟
سمیرا: من دیگه از اون شوهرم جدا شدم دیگه تو این کار نیستم
من: یه امشب رو دور بزن از فردا بذار کنار
سمیرا: دیگه به هیچ مردی اعتماد نمی کنم
من: خب اگه زن باشه چی؟
سمیرا: متوجه نشدم یعنی چی؟
من: واقعیتش خانمم ازت خوشش اومده تو رو به شام دعوت کرده
سمیرا: خر خودتی ، کدوم زنی اینکار رو می کنه
من: باور کن اون قضیه بین ما رو نمی دونه نمی خواد اذیتت کنه
سمیرا: از کجا منو میشناسه
من: خودت بعدا می فهمی فقط می خواد باهات آشنا بشه همین
سمیرا: نقشه مشه نباشه ها؟ پول چی؟
من: چقدر میخوای ؟
سمیرا: ۵۰۰ هزار
من: باشه ،
سمیرا: آدرس بده ساعت ۸ شب میام
عصر نشسته بودیم که زنگ در زده شد
افسون: فرشید ببین کیه
از آیفون نگاه کردم سمیرا بود در رو باز کردم بعد از چند ثانیه در واحدمون زنگ خورد. رفتم در رو باز کردم
سمیرا جلو در ظاهر شد یه آرایش خلیجی خوشگلی کرده بود رنگ چشمهای آبیش تو اون آرایش می درخشید ابروهای پرپشت و کشیده و رژ لب قلوه ای پررنگ هوش آدم رو می برد .
من: سمیرا خانم خوش اومدی
کفشاشو در آورد و وارد واحد شد افسون هنوز داشت نگاش می کرد
من: این خانمم افسون
افسون: خوشبختم خوش اومدی
سمیرا: من سمیرا هستم واقعیتش نمی خواستم مزاحم بشم آقا فرشید دعوتم کردن
افسون: من دعوتت کردم نه فرشید لباسهاتو عوض کنید
با هم روبوسی کردن و سمیرا رفت اتاق با یه تی شرت سفید تنگ یقه هفت که خط سینش دیده می شد و یه دامن کوتاه آبی رنگ که جوراب بالای زانو شیشه ای کشیده بود . موهای مشکی پرپشتشو به کمرش ریخته بود حین اومدن به طرف مبل با عشوه کون تپلش رو چپ و راست می کرد.و اومد روی مبل نشست رونهاشو روی هم انداخت
افسون هم خوب به خودش رسیده بود رفت سه تا شربت ریخت و اومد به همه تعارف کرد و خودشم کنار سمیرا نشست. سمیرا سر در گم بود نمی دونست برای چی دعوت شده واسه همین از افسون احتیاط می کرد.
شربت رو خوردیم و به همدیگه نگاه کردیم
سمیرا: ببخشید منظور از این ملاقات چیه؟
من: سمیرا خانم ، افسون عکس شما رو از تلگرام پیدا کرده می خواد با شما دوست بشه همین
افسون: فرشید حاشیه نریم بذار خودش بدونه
سمیرا: خب؟
افسون: اهل لز و لز بازی هستی؟
سمیرا: آهاااا حالا گرفتم
یه کم تو فکر رفت و با تعجب به افسون نگاه می کرد.
بعد به من نگاه کرد من یه چشمک بهش زدم که قبول کنه.
من: یه خانم خوشگل و محترم از شما درخواست معاشقه کرده دیگه اینقدر فکر کردن نمی خواد.
سمیرا: حرفی ندارم من امشب مال شمام . من نگران رابطه شما هستم که شاید به هم شکاک بشید
افسون: نه نمی شیم چون به هم اعتماد داریم
سمیرا: باشه من از خدامه
شام رو افسون روی میز نهار خوری چید و ما شام رو خوردیم.
من: سمیرا یادته من اومدم خونتون دقیقا همین حس رو داشتم که تو الان داری؟
سمیرا: هههه نه بابا شما اهل کلک و خفت گیری نیستید
افسون :شنیدم به شوهرم خوب حال دادی
سمیرا: از تعریف تون ممنونم افسون خانم شما به این خوشگلی مطمئنم که یه انگشت شما هم نمیشم

روی کاناپه کنار هم نشسته بودن افسون دستش رو برد روی  قسمت لخت رونش گذاشت  دستش رو روی رونش حرکت داد.
سمیرا به من نگاه کرد و بعد اونم یک دستش رو دور کمر افسون حلقه کرد و به چشمهای همدیگه خیره شدن
صورتشون آروم آروم به طرف،همدیگه نزدیک و نزدیکتر شد .یه کم مکث کردن و لب تو لب شدن.
چشمام چیزی که میدید باور نمی کرد. خیلی ماهرانه لبهای رژ شده همدیگه رو با مارچ و مورچ می خوردن.
من نیم رخشون رو می دیدم که لبهاشون مثل دو تا قلب به هم چسبیده شده بود
افسون: چه چشمهای آبی قشنگی داری
سمیرا: مرسی عزیزم تو هم چشمهای قهوه ای خوشگلی داری
اصلا توجهی به من نمی کردن دستشون رو به پشت گردن هم گذاشته بودن و لبهای همدیگه رو می بوسیدن کیرم نهایت سفت شدن رسیده بود دوتا خوشگل تو بغل هم می لولیدن.
افسون پیش قدم شد تیشرت سمیرا رو داد بالا ،اونو از از تنش در آورد و یه دستش رو روی سینه نرم سمیرا گذاشت و یکی رو فشار داد. سمیرا یه آه قشنگی کشید سمیرا هم زیپ پشت پیراهن افسون رو پایین کشید و از دامن پیراهن گرفت و از بدنش در آورد  افسون از دامن کوتاه کشی سمیرا دو دستی گرفت سمیرا کونشو بالا داد افسون دامن رو از کونش در آورد . رنگ بدن افسون سفیده ولی رنگ بدن سمیرا تقریبا سفید متمایل به زرد کرمی رنگ . با شورت و سوتین همدیگه رو بغل کرده بودن و دوباره لب تو لب شدن.
افسون وقتی لب سمیرا رو می خورد به من نگاه کرد و یه چشمک خوشگلی به من انداخت سمیرا یه لبخند خیلی ملیحی به افسون زد .
با دستم کیرم رو می مالیدم ولی جرات نمی کردم نزدیک بشم .
افسون دوباره با گوشه چشمش به من نگاه کرد و چشمک زد با حرکت انگشت اشاره منم دعوت کرد.
رفتم جلو هردو ایستادم.
سمیرا از کش شلوارکم گرفت با یه حرکت شلوارک و شورتم رو تا زانو پایین کشید . کیر سیخ شدم مثل فنر بیرون پرید دو سه بار هم بالا پایین شد.
افسون کیرم رو گرفت و نوکشو ساک زد هوففف چه لذتی داشت چند تا ساک زد و به طرف سمیرا گرفت اونم برام ساک زد . سمیرا خیلی ماهرانه تر ساک میزد سرم رو به طرف بالا گرفته بودم و چشمامو بسته بودم
دهنها نوبتی عوض می شدن . دوتایی میله کیرم رو از دو طرف لیس میزدن . افسون معلوم بود فیلم‌های زیادی دیده بود درست مثل هنرپیشه های پورن رفتار می کرد. هربار که ساک می کشید به چشمام نگاه می کرد ولی سمیرا به کیرم نگاه می کرد.
من: خانم‌ها برید تختخواب من میام
من رفتم یه قرص تاخیری انداختم و یه اسپری تاخیری هم به سر کیرم زدم چون باید دوتا حوری رو باید ارضا میکردم . دوتا موز هم خوردم و به اتاق خواب برگشتم
سمیرا و افسون لخت مادر زاد شده بودن رو تخت خواب به پهلو خوابیده بودن و دو دستی کون های همدیگه رو گرفته و کوسشون رو به هم می مالیدن
آه و نالشون بلند شده بود سمیرا یک رونش رو وسط دوتا پای افسون گذاشته بود و افسون کوس و چوچولشو روی رون سمیرا می کشید و آه می گفت .
رفتم روی تخت خواب سینه هاشون که به طرف من بود نوبتی نوک پستونهاشون رو میک می زدم و سینه هاشون رو با چنگ گرفتن فشار می دادم . تو لذت و شهوت واقعی بودن من که تو عمرم هیچ وقت ندیده بودم افسون توهمچین لذتی باشه حتی با من ولی فهمیدم که به جنس موافق تمایل بیشتری داره
با شدت زیاد سمیرا رو بغل کرده بود بدنش رو تو بدن خودش می کشید
یه ربعی اونا با هم لز کردن من صبر کردم تا اسپری و قرص اثر بذاره تا زود انزال نشم.
سمیرا و افسون مثل دو تا مار تو همدیگه پیچ خورده بودن لبهای همدیگه رو بوس می کردن بالای زانوشون رو تو کوس همدیگه می کشیدن و ناله می کردن.
بعد از چند ثانیه تو بغل همدیگه ارضا شدن . شدت ارضا شدن افسون بیشتر از سمیرا بود .
افسون: هوووف چی حال داد خیلی تو کف ش بودم
سمیرا: من اولین بارم بود خیلی خوب بود خیلی واردی ها
افسون: ما دوران دانشجویی با هم اتاقیها خیلی می کردیم
من: واقعا خسته نباشید پس من چی؟
افسون : برای تو هم داریم عشقم
به حالت سجده خوابید و کونش رو بالا پایین کرد .
سمیرا هم مثل افسون سجده خوابید اونم کونش رو چپ و راست کرد. چه منظره ای بود
من: تو عمرم همچین منظره ای ندیده بودم دو تا حوری تو بهشت . اول رفتم پشت افسون کیرم رو کردم تو کوسش و تلمبه زدم. حسابی داغ و آبدار شده بود دو دقیقه تو کوسش تلمبه زدم سمیرا دستش رو از پایین آورده بود چوچولش رو می مالید . درش آوردم رفتم پشت سمیرا تو کوس سمیرا زدم و تلمبه زدم
افسون: سمیرا چه کون قشنگی داری کاش منم می کردمش
من کیرم رو در آوردم به افسون اشاره کردم بیاد پشتش. افسون مثل من پشتش ایستاد زیر شکمش رو به کون سمیرا میزد و کوسش رو تو کونش و کوسش فشار میداد
افسون: اوففف چی نرمه شما مردا کوفتتون بشه چه کیفی می کنید
من یه سیلی به کون افسون زدم و گفتم: برو کوستو بذار دهنش برات لیس بزنه
رفت پاهاشو جلو سمیرا باز کرد و کوسش رو به طرف سمیرا گرفت . سمیرا مشغول کوس لیسی افسون شد و منم به حالت داگ استایل می کردم. کوس سمیرا نسبت به کوس افسون گشاد تر بود برای همین راحتر و تند تر میشد تلمبه زد .ولی کیف کوس افسون رو نمی داد ولی لمبه های بزرگ و برجسته سمیرا یه چیز دیگه بود.
کیرم رو در آوردم سمیرا رو به طرف تخت پرت کردم از رانهای افسون گرفتم به سمت کیرم کشیدم پاهاشو روی شوناهم گذاشتم کیرم رو کردم و شروع کردم به تلمبه زدن تو کوس افسون. افسون خیلی داغ شده بود و تند تند نفس می زد . کیرم از بی حسی در اومده بود و دیگه نرمی داخل کوس رو حس می کردم
سمیرا با کوس و کونش رو صورت افسون نشست . با خودم فکر کردم که از بوی بد کوس سمیرا حال افسون بد میشه ولی دیدم که با ولع خاصی کوس سمیرا رو می خورد سمیرا دستاشو رو سینه های برجسته گذاشته بود آه و اوف می کرد کوسش رو تو دهن افسون عقب و جلو می کرد.
پنچ شش دقیقه هم افسون رو طاق باز کردم کیرم رو از کوسش در آوردم نوبت سمیرا بود.
سمیرا: افسون شوهرت دفعه اول کیرش بلند نمی شد ولی امروز حسابی سنگ تموم براش گذاشته
افسون: فدای کیرش بشم امشب باید تا صبح مارو بکنه
من: جووون چه شبی یه امشب
سمیرا رو رو تخت به پشت خوابوندم و خودمم روش خوابیدم پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و تو کوسش جا دادم شروع کردم به تلمبه زدن کوس سمیرا حسابی لیز شده بود تا خواستم تلمبه بزنم افسون از پشت بغلم کرد و سنگینی شو به پشتم انداخت منم سنگینی رو به سمیرا انتقال دادم
سمیرا: تورو خدا بلند بشید این پایین له شدم
من: تحمل کن
شروع کردم به تلمبه زدن افسون پشتم بالا پایین می‌شد و منم کیرم رو تو کوس سمیرا حرکت می دادم
رنگ سمیرا سرخ سرخ شده بود
من: افسون پاشو سمیرا داره خفه میشه
از روش پاشدیم سمیرا نفس همراه با سرفه کرد و یه نفس عمیقی،کشید
من بلند شدم و کیرم رو می مالیدم
من: خب ببینم کدومتون می تونید کون بدید
افسون: من نمیتونم کار من نیست
سمیرا: بیا بکن خانمت یاد بگیره
سمیرا دراز کشید پاهاشو تو شکمش جمع کرد کونش داد بالا
خم شدم یه تف به سوراخ کون سمیرا انداختم و با زبونم دورش رو لیس زدم کیرم رو تنظیم کردم آروم تو کونش فشار دادم.
سمیرا خیلی درد می کشید ولی برای اینکه ضایع،نکنه فقط اوففف می گفت کیرم تا تهش رسید و من شروع کردم به تلمبه زدن افسون خم شد چوچوله سمیرا رو لیس زد منم سوراخ کون افسون رو انگشت می زدم تا اونم از کون بکنم
دو سه دقیقه تو کون سمیرا پمپ کردم وقتی کیرم رو بیرون کشیدم سوراخ کونش قطر کیرم باز مونده بود چند بار تلمبه زدم و دوباره کشیدم بیرون
من: افسون آماده شو نوبت تو ه
تا خواست چیزی بگه بالش رو زیر شکمش قرار دادم و به پشتش دراز کشیدم
کیرم رو گذاشتم و فشار دادم افسون یه جیغی کشید عضله های باسنش رو به هم می چسبوند که تو نره ولی من به زور تا نصف کردم خواهش و تمنا می کرد ادامه ندادم تو همون حالت تو کسش کردم و تلمبه زدم. تند تند تلمبه زدم داشت آبم می اومد نخواستم سمیرا بی نصیب بشه سمیرا رو هم پیشم کشیدم چند تا دیگه زدم داشتم منفجر می شدم کیرم رو در آوردم روی لمبه های کونشون نوبتی آبم رو ریختم کیرم کلی پمپاژ کرد و کلی منی روی کونشون ریختم اوناهم دوی کونشون مالیدن.
با صورت پشت جفتشون افتادم و نوبتی از گونه و لباشون بوس می گرفتم . همدیگه رو بغل کردیم و شب لخت مادر زاد پیش هم خوابیدیم .
صبح بعد از صبحانه سمیرا از ما خداحافظی کرد و رفت .
افسون عاشق سمیرا شده بود ولی سمیرا به یه شهر دیگه رفت و شمارشو عوض کرد ندیدیمش.
ولی همیشه افسون عکس اون شب سمیرا رو تو گوشیش داشت . و همیشه از من آدرسشو می پرسه ولی من هیچ وقت پیداش نکردم
خاطره اون شب ما تو ذهن ما هنوز مونده و ما به غیر از اون سکس گروهی نکردیم

تمام


👍 10
👎 4
21101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

929854
2023-05-26 00:44:52 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

1 ❤️

929951
2023-05-26 08:39:42 +0330 +0330

خواب دیدی خیر باشه 😂 😂 😂 😂 😂

0 ❤️

929955
2023-05-26 09:02:25 +0330 +0330

آقای داستان نویس مژگان گونه .
تو کلا تو تمام داستان‌هایی که تو شهوانی می‌نویسی زیادی روابط جنسی بین زن و شوهر و نفر سوم و … ساده نگری و بچه بازی فرض می‌کنی و جوری جلوه میدی که انگار طرف رفته خرید لباس و با دیدن لباس جدید و مغازه جدید هی نظرش عوض میشه و میگه این یکی بهتره ، نه اون یکی بهتر بود ، راستی تو دو سه روز خانم جنده ، کی حامله شد ، کی فهمید و کی سقط جنین کرد ؟!
اولا تو یا اون گروهت ننویسید داستان ، حالا بنا به دلایلی و یا امرار معاش نویسنده شدی یکم قابل باور تر بنویس عامو .

1 ❤️

929990
2023-05-26 16:25:10 +0330 +0330

آقا ننویس باباجان خواهشا ننویس. بالا غیرتن دیگه ننویس

0 ❤️

930002
2023-05-26 17:44:54 +0330 +0330

و باز هم معجزه شربت 😂😂😂اگه سکس پنجشنبه رسم ایرانیاس شربت هم رسم نویسنده های شهوانیه

0 ❤️

930014
2023-05-26 19:57:49 +0330 +0330

تاحالا کوس از نزدیک دیدی تو دانمارک دوست پسر دخترش اینقدر باهم راحت نیستن

0 ❤️

930016
2023-05-26 21:02:07 +0330 +0330

هرچند که خالی بکدی مزخرفه ولی بدک نبود، حداقل غلط املایی و انشایی نداشت. لایک

0 ❤️

932219
2023-06-09 04:36:27 +0330 +0330

متفاوت بود افرین

0 ❤️