دوطرفه تو خدمت

1403/01/23

سلام خاطره‌ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به چند ماه پیش
اول از خودم بگم من رضام و علاقه خاصی به هم جنس های خودم دارم قدم ۱۷۵عه و بین ۵۰ تا ۵۵ کیلو هم وزنمه لاغرم ولی یه کون متوسط رو به گنده و نرم دارم
من یه پارتنر تقریبا همسن خودم دارم که اسمش سجاده بخوام اندام و قیافش براتون بگم باید بگم یه پسر خوشگل که تقریبا همسن خودمه(من ۲۱ سالمه) پوست سفیدی داره اونم مثل خودم لاغره و کمر باریکه اما یه کون داره که از مال من گنده تره😆
بریم سراغ اصل داستان من تو شهر خودم خدمت میکنم و تویه پایگاه بسیجم اونجا گوشی هوشمند آزاده و کاری بهمون ندارن برای همین من همیشه سرم تو گوشیه یکی از همین روزا که گوشی دستم بود فرماندمون با عصبانیت در آسایشگاه رو باز کرد و گفت پسر چرا آشپزخونه انقد کثیفه رفتم و دیدم که بلللله از آشپزخونه بوی عن میاد انقد کثیفه
بخاطر همین منو یک هفته ممنوع‌الخروج کرد و من موندمو یه حشریت ناتمام . شب شد و همینجور که داشتم با سجاد چت میکردم بهش موضوع رو گفتم و اونم ناراحت شد چون که قرار بود فرداش بریم دور دور
یه چند روزی به همین روند تخمی تخیلی گذشت و من دیگه مخم نمیکشید هم دردسرا و تو مخی های خدمت مخمو گاییده بود هم حشریت بهم فشار آورده بود و هم چون سرباز دیگه که شهرستانی بود رفته بود مرخصی تو پایگاه تنها بودم و کسی رو نداشتم باهاش صحبت کنم(اونجا کلن دو تا سرباز داشت که یکیش من بودم). دوس نداشتم جق بزنم برای همین منتظر بودم تا آزاد بشم و برم پیش سجاد. ناگفته نمونه که همه‌ی این اتفاق توی دهه فجر بود. شب قبل ۲۲ بهمن همینجوری که داشتم با سجاد چت میکردم یهو یه فکری خورد به سرم و به سجادم گفتم، فکرم این بود که فردا من با فرماندمون هماهنگ کنم و بهش بگن که یکی از دوستام میخاد بیاد دیدنم و یکی دو ساعت با هم باشیم و من به سجاد بگم بیاد و اگه کسی نبود من و سجاد باهم سکس کنیم
اینو که به سجاد گفتم چند دقیقه آف شد با خودم گفتم حتما ناراحت شده یا شاید مخالفه با حرفم و کلی فکر دیگه اومد تو سرم بعد از چند دقیقه آنلاین شد و گفت رضا عزیزم این کار خیلی خطرناکه اگه یهویی کسی بیاد چی؟ گفتم نترس همش با من. اونم مثل اینکه ترسیده بود دوباره مخالفت کرد منم دست به کار شدم و تو چندتا پیام مخشو زدم و گفتم اتفاقی نمیفته خلاصه قرار شد که فرداش من خبر بدم که کی بیاد پیشم
بعد اوکی دادن سجاد هماهنگ کردم یکی از بسیجیا جام وایستاد تا من برم حموم و برگردم خلاصه رفتم حموم و از سر تا پا شیو کردم
اون شب با اینکه خیلی خوابم میومد اما از شدت استرس و هیجان نتونستم بخوابم تقریبا ساعتای ۸ صبح بود و مطمئن بودم که فرماندم برای راهپیمایی ۲۲ بهمن رفته پس زنگ زدم بهش و با کلی خایمالی ازش اجازه گرفتم تا بتونم سجاد و بیارم تو پایگاه ساعت ۹ شد و زنگ زدم به سجاد و بهش گفتم فرماندمون اوکی داده و میتونی بیای اونم گفت یکم کار داره و ساعت ۱۱ میاد پیش من
تو پایگاه کسی نبود و من لخت مادر زاد روی تختم دراز کشیده بودم و ۲ ساعت رو توی استرس و هیجان سر کردم و همونجوری که تو فکر بود یهو زنگ پایگاه خورد از توی دوربین که نگاه کردم دیدم سجاد دم دره
لباسامو پوشیدم و رفتم درو باز کردم اومد تو و به محض اینکه درو بستم پرید بغلم چندثانیه که گذشت آروم از خودم جداش کردم چون تو دید دوربین بودیم باهم دیگه رفتیم سمت آسایشگاه، رفتیم تو آسایشگاه تا اومد حرف بزنه لبامو چسبوندم به لباش شروع کردیم به لب گرفتن و لباسای همو درآوردن دقیقا نمیدونم چقدر طول کشید ولی میدونم خیلی طولانی شد همینجور که داشتیم لب میگرفتیم منو برد سمت تخت و منم دراز کشیدم از گردنم شروع کرد به مکیدن و کم کم رفت پایین و منم با دستام کونشو میمالیدم
سجاد تو سکس خیلی از من حرفه‌ای تر بود واسه همین همیشه اول اون شروع میکرد زبونشو کشید دور کیرم و با یه ولع خاص گفت من هیچوقت از این کیر سیر نمیشم و شروع کرد به خوردن کیرم
کیرم داشت جر میخورد و دوست نداشتم با ساک زدن ارضاشم برای همین بهش گفتم طاق باز گوشه تخت بخوابه وقتی خوابید یکم با کیرش ور رفتمو همونجور که با خایه‌هاش بازی می کردم زبونمو میکردم تو کونش تا جا باز کنه یکم که گذشت انگشتمو کردم تو کونش از اونجایی که تایم زیادی از آخرین سکسمون گذشته بود نمیخواستم دردش بگیره و اذیت بشه
وقتی مطمئن شدم که جا باز کرده کیرمو تنظیم کردم و آروم آروم هولش دادم تو و کم کم شروع کردم به تلمبه زدن صدای آه آه سجاد کل آسایشگاهو پر کرده بود و منم یه چشمم به دوربینا بود یه چشم به صورت سجاد بعد از چند دقیقه ارضا شدمو کل آبمو ریختم تو کون سجاد جونم
شرتو لباسامونو پوشیدیم و رفتیم دستشویی و خودمونو تمیز کردیم
حالا نوبت سجاد بود که منو بکنه…
اگه خوشتون اومد خوشحال میشم نظراتتونو بنویسید
(بر اساس واقعیت)

نوشته: کون گنده


👍 16
👎 9
12401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

979388
2024-04-12 00:39:32 +0330 +0330

عجیبه واقعاً عجیبه

0 ❤️

979394
2024-04-12 01:13:22 +0330 +0330

راستتتتم

0 ❤️

979485
2024-04-12 18:47:26 +0330 +0330

من لایک کردم ولی تو پایگاه بسیج سرباز نیست

0 ❤️

979499
2024-04-12 23:32:13 +0330 +0330

کون جفتنونو گاییدم

0 ❤️