محبوبه (۳)

1402/10/28

...قسمت قبل

اون شب بعد سه بار ارضا شدن ، بالاخره خوابیدیم ، بعد مدت ها حس زندگی توی من جریان پیدا کرد . وقتی از خواب بیدار شدم ساعت حوالی ۱۱ صبح بود ، سهراب خواب خواب بود ، انگار بیهوش شده بود .
آروم جوری که متوجه نشه بلند شدم ، رفتم سمت حموم ، تمام بدنم بوی آب کیر میداد ، رفتم حموم نیم ساعتی تو حموم بودم ، انگار رویا بود ، تو حموم به اتفاقات دیشب فکر میکردم به از الان به بعد و …
خودم رو شستم ، سهراب هنوزم خواب بود … از داخل کشو یه ست تاپ و شلوارک ساتن مشکی برداشتم و بدون شورت و سوتین پوشیدم … رفتم آشپزخونه تا صبحانه رو آماده کنم ، پای گاز مشغول املت درست کردن بودم ‌که سهراب از پشت بهم چسبید …
اول صبح کیرش راست راست بود ، از روی شورتش میشد حس کرد ، پشت گردنم رو بوسید و گفت صبح بخیر ملکه …

  • صبح تو هم بخیر یکی یدونه من …
    میخواست همونجا پای گاز شلوارکم رو بکشه پایین که گفتم : سهراب عزیزم سیرمونی نداری ؟!!!
  • سهراب : تا وقتی کس به این خوشگلی زیر دستم باشه نه !!
  • من با قهقهه زدن : پس تا از زیر دستت فرار نکرده برو دوش بگیر بیا صبحانه بخوریم ، (یکم باسنمو تکون دادم تو همون حالت که چسبیده بود بهم )تا بعد یه فکری به حال این بکنم …
    سهراب یه بوس از گونه ام کرد و گفت : باشه عشقم هرچی شما بگی
    سهراب رفت دوش بگیره ، میز صبحانه رو آماده کردم ، هرچی تو یخچال داشتیم رو اوردم ، یه ظرف عسل اوردم و توش مغز گردو و بادام ریختم تا سهراب قوت بگیره …
    بعد یک ربع سهراب از حموم اومد بیرون . یه شلوارک کتون آبی و یه تیشرت ساده پوشیده بود …
    به به ببین خانوم سکسی خودم چی کرده ؟!! قبلا خبری از این همه تنوع نبوداااا …
  • من : با یه خنده و یه لحن نازک گفتم عزیزم قبلا فقط پسرم بودی الان شوهرمم شدی ، باید جون بگیری
    اومد جلو و گفت الهی قربون زن خوشگلم بشم و لباش رو گذاشت رو لبام ، زبونمو بردم تو دهنش و چرخوندم و خودم رو جدا کردم . اووومممم لبای خوشمزه مامان و دوست داری ؟؟؟
  • سهراب : عاشقشم …
    نشست روی صندلی و ازم خواست بشینم روی پاهاش
  • من : عزیزم پاهات درد میگیره ، اینجوری راحت نیستی !
  • سهراب : نه مامان ، بشین اینجوری حال میده
    چشمام رو نازک کردم و گفتم امان از دست تو ، آروم نشستم روی پاهاش ، تو کسری از ثانیه برخورد کیرش با باسنم رو حس کردم …
    حس خیلی قشنگی داشتم ، سهراب لقمه میگرفت و یکی تو دهن من میزاشت و یکی تو دهن خودش …
  • من : سهراب لقمه هات بزرگه … کوچیک تر بگیر ، تو دهنم جا نمیشه
  • سهراب : لقمه باید بزرگ باشه تا بچسبه به کونت عزیزم
    خخخخخ خدا بگم چیکارت کنه بچه …
    سهراب قاشق عسل و مغز رو بهم داد و خوردم و بهش گفتم خودت چرا نمیخوری واسه تو درست کردم مثلا ، یه قاشق دیگه اورد بالا و گفت این و باید از تو دهن تو بخورم … قاشق و اورد بالا و گذاشت تو دهنم و گفت نگه دار تو دهنت … دهنم رو پره عسل و مغز کرد و لباش رو چسبوند رو لبام و از تو دهنم کشید تو دهن خودش … وای که فکرش چجوری به این حرکت ها رسیده بود …
    اوووم اینجوری خوشمزه تره …
    صبحانه رو خوردیم و بلند شدم از روی پاهاش و لبام رو شستم که عسل تا روی چونه هام رسیده بود و داشت لوچ میشد .
    من : سهراب پاشو برو لباسات رو جمع کن یه مسافرت دو روزه بریم شمال ، عید تموم شد دلم پوسید از بس جایی نرفتم
    سهراب : واییی نه مامان ، من تازه بهت رسیدم … مسافرت رو بزار واسه بعد
    دیوونه شمال فرار نمیکنم که … نترس این در اصل ماه عسله پسرک احمق خودم ‌… اونجا بیشتر حال میده …
    سهراب بعد یک دقیقه فکر کردن گفت باشه …ولی با چشماش اشاره کرد به کیرش و گفت فقط این و چیکار کنم قراره تا شمال همینجوری بمونه ؟!!
    یه نگاهی بهش کردم و گفتم برو لباساتو جمع کن اول تا بعدش به داد این هم برسممم …
    سهراب یه لبخند از روی رضایت کرد و رفت اتاقش تا لباساش رو جمع نه ، منم رفتم سمت اتاق خودم و شروع کردم به جمع کردن لباس ها ، یکی دوتا لباس خواب سکسی قدیمی رو هم برداشتم …
    سهراب بعد بیست دقیقه اومد تو اتاقم و گفت من جمع کردم ، هم شده بودم داشتم ساکم رو جمع میکردم که از پشت پهلوهام رو گرفت و شلوارکم رو کشید پایین …
  • من : یعنی خوشم میاد دیگه باید فقط جلوت زره بپوشم از این به بعد
    سهراب خندید و رو زانو نشست و سرش رو برد لای پاهام و شروع کردن خوردن کسم …
    آههه … وایییییی
    سهراب با ولع کسمو میخورد ، از داخل اتیش گرفته بودم ، بعدش با دستش کامل باسنمو باز کرد و شروع کرد به لیسیدن سوراخ کونممم … با اینکه اینکارش حسابی منو به اوج میرساند و میون ناله های بلند شدم گفتم سهراب منو خودمو خوب میشورم ولی کثیفه عزیزم اونجا رو …
  • سهراب : مزه بهشت میده ، این کون و واقعا نمیشه نخورد …
    زبونش رو با فشار روی سوراخم میکشید و روی سوراخم رو میبوسید ، اههه … اووووممممم …
    وای مامان سوراخ کونت مثل برف سفیده وای که این کون کردن داره …
  • من : بیخود بیخودددد تا همین الان پلمپ نگهش داشتم ، به بابات اجازه ندادم … نگاه چپ کنه بهش …
  • سهراب :چه بهتر پس پلمپش و خودممم باز میکنم ولی به وقتش …
  • من : اوووففف .شتر در خواب بیند پنبه دانه …
    کسم حسابی خیس شده بود ، سهراب از جاش بلند شد و منم ایستادم … برگشتم سمتش و یه لب طولانی ازش گرفتم …
    دراز کشیدم روی تخت تاپم رو با شلوارکم در اوردم و لخت دراز کشیدم ، سهراب هم لباساش رو دراورد و دستاش و ستون کرد کنارم و شروع کرد به لیس زدن زیر گردنم و آروم اومد سمت سینه هام ، نوک سینه راستم رو بین لباش گرفت صدای ناله هام بلند شده بود … اهه … اااااایییی …کل بدنم گر گرفته بود
    هم زمان با خوردن سینه هام با دستش سینه دیگم رو میمالید …
    سهراب با انگشت شصتش بالای کسم رو مالید … از شدت شهوت لب پایینم و گاز میگرفتم و به خودم میپیچیدم …
    سهراب کیرش و روی کسم دو سه بار بالا پایین کرد ، دستش و انداخت زیر پاهامو اورد بالا و کم کم کیرش و فرو کرد تو کسم … ووووو واییی … سهراب تو چشام نگاه میکرد و تلمبه میزد …
    ایییییییی … بکنننننن … سهراب محکم بزننننن
    سهراب پاهام و ول کرد و وزنش و انداخت روم و تلمبه هاش رو شدید کرد ، صدای برخورد بدنامون مثل شلاق تو اتاق پیچیده بود … ناله هام بلند تر شده بود
    جونننننننن … دوست داریییییییییی ؟؟؟
  • من : ااارهههههه … دارمممم جر میخوردمممم …
    سهراب یکی دو دقیقه تلمبه زد و کیرش و کشید بیرون ، ازم خواست روی کیرش اسکات بزنم ، جاش رو باهام عوض کرد و دراز کشید …
    اروم اومد وسطش و کیرش و با کسم تنظیم کردم و نشستم روش ، جوری که صورتم طرف خودش بود … سینا دستش و گذاشت روی سینه هام و من شروع کردم به اسکات زدن روی کیرششش .
    اوههههه … اهههههه … قربون کیر کلفتت بشممم …
    سهراب از شدت لذت نفس نفس میزد ، و گفت الهی من قوربون کس تنگ تو بشم …
  • من : اوخخخخ … ماله خودته عزیزم …
    سهراب از کمرم گرفت و منو به خودش چسبوند و خودش زیرم شروع کرد به تلمبه زدن … بعد یک دقیقه تلمبه محکم زدن بدنم شروع کرد به لرزیدن و جیغ کشیدم و ارضا شدمممم …
    اااااهههههه … سهراب به تلمبه زدن ادامه داد و بعد دو سه دقیقه ، گفت مامان میتونم تو دهنت بریزمممم … ؟
  • من : ارة عشقققمممم …
    کیرشو کشید بیرون و سریع روی تخت ایستاد و منم نشستم سرجام ، کیروو گذاشت روی لبم و من از کلاهک شروع کردم به مکیدنش با اولین تاچ آب کیرش با فشار توی دهنم خالی شد … دهنم و باز کردم و آب کیرش و نشون دادم و بعدش قورت دادم … و گفتم اووووووومممممم …
    سهراب حسابی عشق کرد با این کارم … وای عالییییی بودددددد عین این پورن استارااااا شدییییی … و لباش و غنچه کرد و لبم رو بوسید
  • عزیزممممم… مرسیییییی …

سهراب بلند شد و با دستمال کیرش و تمیز کرد ، بهش گفتم لباسات و بپوش عشقم و برو ماشین و ببر روغنش و عوض کن تا برگردی من دوباره یه دوش بگیرم آماده بشم که سریع راه بیفتیم …

پی نوشت : بی نهایت عذر میخوام بابت تاخیر پیش اومده یه مدت شرایط خوبی نداشتم . از اونجایی که دیگه تو سایت اکانت ندارم نمیتونم با ادمین در ارتباط باشم تا زودتر منتشر کنه قسمت ها رو وگرنه قسمت بعدی رو هم آماده کردم تا بعد پخش این قسمت بلافاصله ارسال کنم .
دوستان عزیز مثل همیشه با لایک هاتون باعث میشید که دلگرم بشم به ادامه نوشتن و همچین کامنت های شما باعث بهتر نوشتن من میشه و در ضمن بنده زن هستم ، پس اگه هم فحشی تو دلتون هست اشتباه نفرستید :)

نوشته: مفقودالاثر

ادامه...


👍 60
👎 5
106301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

967278
2024-01-19 00:14:51 +0330 +0330

وقتی توی حس بودی نفهمیدی اسم واقعی پسرتو گفتی.سینا.چون داخل داستان سهراب بود

6 ❤️

967282
2024-01-19 00:27:29 +0330 +0330

خوب بود قشنگ نوشتی ولی کم بود

3 ❤️

967307
2024-01-19 02:01:15 +0330 +0330

مطمئنی پسرته ،اون که رسما جنده داشت میکرد ولی چه کمری داره سینا ،ببخشید سهراب …

1 ❤️

967314
2024-01-19 02:22:26 +0330 +0330

قشنگه ولی قرار بود فرداش عید باشه وبرین دید بازدید خوبه خاله رو هم بیاری

2 ❤️

967327
2024-01-19 03:10:41 +0330 +0330

مامان منم بشو

1 ❤️

967378
2024-01-19 10:53:55 +0330 +0330

داستان فوق العاده خوبیه ولی کم

0 ❤️

967407
2024-01-19 14:55:47 +0330 +0330

داستان غیر واقعی بود ولی خیلی زیبا نوشتی کاش یه عکس همینجوری از هیکل زنی که گفتی و کیری که مسکنتش بزاری تا باورمون بشه و تجسمش بهتر
دمت گرم ادامه بده

1 ❤️

967423
2024-01-19 17:16:23 +0330 +0330

داستان متفاوتی بود
خوش امد
درست درکش برام سخته
ولی حشری کننده است حسابی

0 ❤️

967445
2024-01-19 21:18:21 +0330 +0330

اقا سهراب سنگه تموم گذاشته
ببخشید اقا سینا

1 ❤️

967564
2024-01-20 14:15:41 +0330 +0330

نسرین،سهراب،سینا،محبوبه،مفقودالاثر
بنظرم زنی هستی شوهرت مرده یا طلاقت داده تو کف پسرتی
حتی فانتزیش هم بده نکن

0 ❤️