حامد و نامادری

1402/11/22

سلام
اسم من حامد و18 سالمه .
وقتی پنج سالم بود مادرم فوت کرد بابام وسایل شخصی من و خودش جمع کرد رفتیم خونه مادربزرگ چون نمیتونست جای خالی مادرمو ببینه من تک فرزند بودم بابام نمایشگاه ماشین داره و ما وضعیت مالی خوبی داریم اون موقع بابام کلید خونمون داد به عموم با سند و کلی لوازم بفروشه چون دوست نداشت برگرده تو اون خونه منم درس خوندم و کنارش میرفتم تو نمایشگاه ماشین کار میکردم یک شب که مادر بزرگ همه پسرها و دخترها و عروس های خانواده و داماد ها رو دعوت کرد آنجا من بعد از شام یک پیشنهاد دادم به همگی که من بزرگ شدم دوست دارم به بابام زن بدید دوست ندارم تنها باشه وقتی بابام فهمید ناراحت شد منم بهش گفتم اگر زن نگرفتی میرم خونه فامیل زندگی میکنم به عمه ها و عموهام گفتم شما پسر میخواهید میخوام بیام پیشتون زندگی کنم همشون جلو بابام گفتند قدمت روی چشم.
بابام منو خیلی دوست داشت و گفت به خاطر تو زن نگرفتم الان داری با رفتن منو تهدید میکنی گفتم منم چون دوستت دارم باید زن بگیری چیزی نگفت.
خلاصه یک هفته بعد زن عموم یک خانوم زیبای برای بابام پیدا کرد یک خانوم به اسم فریبا یک خانوم سفید قد بلند چشم سبز خوشگل و ناز.
فریبا یک خانواده متوسط زندگی میکرد پنج سال بود از شوهر اولش جدا شده بود دوتا پسر داشت که پیش شوهرش بودن بعد مراسم خواستگاری شرط و شروط بابام و فریبا عقد کردن بابام فریبا رو آورد خونه منم چند روز تنهاشون گذاشتم گفتم راحت باشن بالاخره بابام بعد چند سال مجردی یک کس بکنه منم مزاحمش نباشم.
گذشت فریبا خیلی به من و بابام می‌رسید یک روز صبح رفتم نمایشگاه ماشین پیش بابام تو نمایشگاه بودیم بابام گفت حامد دست چکم رو تو خونه جا گذاشتم میری بیاریش گفتم چشم سوار ماشین شدم تخته گاز رفتم در خونه معمولاً مامان فریبا بعد از اینکه صبحانه رو میداد می‌رفت بازار خرید می کرد برای نهار رفتم داخل دیدم درب حال بازه یک جفت کفش مردانه داخل هستش رفتم خیلی آروم دیدم صدای عجیبی میاد رفتم سمت اتاق خواب صدای نیمه گریه و با صدای سکس خیلی آروم سرمو کردم تو اتاق دیدم یک مرد سبزه خیلی هم بد قیافه داره فریبا رو به حالت داگی میکنه داشت پاهام سست میشدن فریبا هم هی بهش میگفت زود باش الان شوهرم میاد اونم می‌گفت خفشو جنده کیرم تو کس تو کون شوهرت سریع گوشیمو از جیبم درآوردم خیلی آروم که منو نبینند یک فیلم چند ثانیه ای کامل از دوتاشون گرفتم.
گوشی گذاشتم تو جیبم از خونه زدم بیرون سوار ماشین شدم که برم به بابام بگم ولی ترسیدم که اتفاقی بیفته نمیدونستم چیکار کنم رفتم تو گوشی فیلم چند بار دیدم کون و سینه های فریبا هم حشریم کرد بود وای چه بدنی داشت از یک طرف دیگه این مردی که داشت با فریبا سکس میکرد با اون شکمش صورت زشتت چقدر کیری بود حالم بد میشد .
گوشی زنگ خورد دیدم بابامه گفت چیکار کردی نمی‌دونستم چی بگم بهش گفتم تازه رسیدم زنگ بزن مامان فریبا دست چک بیاره در همون لحظه همون مرده از در حیاط آمد بیرون و رفت چند دقیقه بعد مامان فریبا با یک چادر آمد سلام کرد دست چک و داد گفت چقدر اینجا هستی ؟
گفتم چند دقیقه گفت خوب شد آمدی این آقا مامور آب بود آمده کنتور آب چک کنه من نگاهش کردم گفتم آب خودتو یا آب خونه رو ؟
گفت منظورت چیه ؟
گفتم خودت میدونی گفت حامد درست نیست آدم تهمت بزنه خندیدم بهش گفتم آمدم تو خونه دیدم حالت داگی داشت باهات سکس میکرد بهش گفتی زود باش الان شوهرم میاد اون زشت کیری هم بهت گفت کیرم تو کس تو کیرم تو کون شوهرت منم برگشتم بیرون.
فریبا وسایلتو جمع کن از اینجا برو و هیچ وقت نیا وگرنه به بابام میگم هر بهانه ای داری بگو برو و هیچ وقت نیا.
منم گاز ماشین گرفتم و رفتم سمت نمایشگاه داشتم خودخوری میکردم دیدم فریبا زنگ زد گفت به بابات میگم خواستی باهام سکس کنی ولی نزاشتمت حالا داری تهمت میزنی.
بهش گفتم خیلی خارکسه تشریف دارید ولی من فیلم تو رو گرفتم بهش نشون میدم الان فیلمتو میفرستم تو واتس اپ برات تا ببینی نگی دروغ میگم.
زدم کنار فیلم تو واتس اپ براش فرستادم و حرکت کردم دیدم زنگ زد و التماس میکرد ترخدااااا آبرومو نبر هرچی خواستی بهت میدم هر کاری خواستی برات میکنم بهش گفتم هیچی ازت نمیخوام فقط برو آمدم خونه بودی جلو خودت فیلمتو میدم دست بابام .
و رفتم نمایشگاه پیش بابام گفت دسته چک آوردی ؟
بهش دادم صورتم تا دید گفت چی شده گفتم هیچی نزدیک بود تصادف کنم.
برام آب آورد گفت چیزی نیست نگران نباش.
وقتی دیدم پدرم به این خوبی چرا همچین جنده ای گیر بابام افتاده داشتم دیونه میشدم.
یک پیام دادم به فریبا بهش گفتم جنده هر بهانه ای میخوای بیاری بیار فقط آمدیم تو خونه نباشی درجا میری دادگاه درخواست طلاق رو میدی وگرنه بابام بفهمه آتیشت میزنه.
پیام داد توروخدا بس کن بهت میگم جریان چیه فقط تمامش کن هر وقت خواستی بهت حال میدم.
نوشتم خفشو جنده به خدا قسم ساعت 1 ظهر آمدیم آنجا بودی فیلمتو با پیامتو نشون بابام میدم.
حالا ببین اصلا زنگ میزنم عموم هام بیان.
دل دل میکردم رفتم خونه آنجا نباشه.
آنقدر تو فکر بودم حالم بد بود که روی صندلی نمایشگاه بودم بابام گفت پسرم بریم خونه ؟ گفتم بریم وقتی رسیدیم خونه کل خونه قفل بود مامان فریبا وجود نداشت هیچ کس تو خونه نبود بابام بهش زنگ زد گوشیش خاموش بود.
روی تلویزیون یک نامه بود.
دادم به بابام روش نوشته بود من دارم میرم دادگاه دنبال طلاقم چون نمیتونم بدون بچه هام زندگی کنم میخوام برگردم سر زندگی اولم.
بابام هیچی نگفت ظاهراً بعد مدتی طلاق گرفتند.
بابام داغون شده بود ولی بهتر این بود که جریان خیانتش می فهمید داغون تر میشد.
به مادربزرگ گفتم خودت یک زن خوب براش پیدا کن اونم گفت چشم.
یک روز تو حیاط خونه بودم همون زن عموم آمد با همه سلام کرد به غیر از من و رفت داخل بابام صداش کرد گفت شعور نداری با حامد سلام کنی ؟
بهش گفت نمیدونستم پسر هیزی داری تا الان بابام خواست بزنش همه جلوشو گرفتن بهش گفتم چیکار کردم گفت خودت میدونی گفتم هیچی نمیدونم.
گفت تو باعث جدایی مامان فریبا شدی از بابات من میدونم گفتم چه ربطی داره.
گفت بهش پیشنهاد رابطه دادی قبول نکرد باعث جدایی اون ها شدی و تهدیدش کردی بهش گفتم تا حالا نخواستم بگم تو یک جنده رو دادی به بابام.
نگاه کردم به بابام گفتم اون روز که گفتی برو دسته چک بیار یک نفر داشت باهاش سکس میکرد.
زن عموم گفت آره تو راست میگی مگه ما خریم.
گوشی موبایل از جیبم درآوردم دادم دست بابام فیلم پلی کردم عموم رفت دید حال بابام بد شد و گفت چرا زودتر نگفتی.
گفتم اگر اون موقع می‌فهمیدی ممکن بود هر اتفاقی بیفته عموم به زن عموم گفت خجالت بکش اینم مدرک.
زن عموم فیلم دید زد تو صورتش گفت این جنده بهم گفت حامد گفته اگر بهم نمیدی از خونه برو.
این بود جریان ما.

نوشته: حامد


👍 82
👎 14
118801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

970623
2024-02-11 23:39:45 +0330 +0330

ببین اگه داستانت راست من شخصا بهت تبریک میگم که اونقدر مردونگی داشتی که بجای مغزت با کیرت فکر نکردی و به فکر بابات بودی.
خیلی از کسایی که این داستانو میخونن یلحظه خودشونو جای تو میزارن و میگن اشتباه کرد اگه من جاش بودم تا هروقت دلم خواست کص میکردم و باج میگرفتم.گوربابای غیرت و شرف ولی تو انقدر مرد بودی که اول به بابات فکر کردی دمت گرم


970633
2024-02-12 00:00:59 +0330 +0330

بقیش کار ندارم
فقط چند ساله کل فامیل و بابات کیر کردی😂😂

2 ❤️

970634
2024-02-12 00:10:26 +0330 +0330

اگه واقعیه دمت گرم.
ولی یه سوال. انقدر روتون تو روی فامیل بازه که راحت راجع به سکس و دادن و کردن حرف میزنید؟

5 ❤️

970646
2024-02-12 00:42:12 +0330 +0330

زمانی ک ۱۸ سالم بود صاب‌کارم من فرستاد خونه‌ش تا مدرکی بردارم بیارم حجره.

من ب هوای اینکه خانمش مسافرته(چند روزی بود ک‌ مسافرت بود) بدون سر و صدا رفتم داخل.

وقتی در باز کردم دیدم خانمش با خاهرزاده‌ش مشغول عشق و حالند.

من ماتم برد و هر چ اصرار کردند من شریک جرم کنند فرار را بر قرار ترجیح دادم. چون مدام چهره‌ی صاب کارم جلوی دیدگانم بود.

یکسال بعد خانمش سرطان سختی گرفت و جان داد و خاهر زاده‌ی گرام پسر بزرگش در یک سانحه دلخراش رانندگی ب بدترین شکل ممکن جلوی چشمان پدر سوخت‌ و‌خودش در دارالمجانین امین‌آباد بستری شد.

دمت گرم پسر🙏


970649
2024-02-12 00:51:18 +0330 +0330

برات دست زدم پسر با غیرت که از یه اتفاق غیر قابل جبران جلوگیری کردی و هم اینکه نذاشتی هر جنده ای اسمشو بیاره کنار پدرت…مطمئن باش که یه همسر وفادار نصیبت خواهد شد دمت گرم


970661
2024-02-12 02:10:03 +0330 +0330

اگر داستانت راستانه که آفرین
چون من خودم زنعمومو کردم
جای تو بودم یقینا اون زنو میکردم
بعد فیلمو به همه نشون میدادم

3 ❤️

970663
2024-02-12 02:11:08 +0330 +0330

اولین بار بود یه آدم برامون داستان میگفت


970671
2024-02-12 02:39:05 +0330 +0330

واقعا باید بگم ،،،،چه عجب،،،،
بلاخره یکی از منش انسانی روابط اینچنینی گفت و مردونگی خرج کردن. دمت گرم چه خاطره، چه داستان، عالی بود. میشد چند جور ماجرا رو رغم زد اما فقط با تنها روش انسانی تمومش کردی. درود به تفکر عالی و انسانی و درود به چنین تربیتی از اون پدر گرامی

4 ❤️

970672
2024-02-12 02:40:45 +0330 +0330

الان 8سالته این داستان مال کی هست. وچندوقت میگذره و اینا که میگی جور در نمیاد و من فکر میکنم دقیقا همونی هست که زن عمو گفت

0 ❤️

970674
2024-02-12 02:45:03 +0330 +0330

حرفت درست ولی بدونه گواهینامه پشت فرمون نشین عزیزم درستو ادامه بده
الان ۱۸ سالته اونموقع چند سالت بوده که ماشین سواری میکردی ؟

0 ❤️

970681
2024-02-12 03:15:44 +0330 +0330

پسر با غیرت اینجا چیکار می کنه ؟۹۰درصد قضیه برعکسه با زن باباهه خواستی یه حالی بکنی اونم زد تو راه گوزت وتوهم عقدشو گرفتی چرا؟یکی اگه پسر با غیرت ودرست کارهستی چه مجازی چه واقعی چنین داستانی رو سرهم نمیکنی .سرت به کار خودت گرمه دوم هرچی خانواده درپیت باشه یه پسر تو جمع از کردن و سکس نمی گه.میمانه هیزی به زن بابات مه به واقعیت نزدیکه چون از بنگاییا چنین چیزی ممکنه اونا به مادرخواهرواقعیشون هم رحم نمی کنند.بعدشم کسی که تو چنین سایت هایی هست یه کیری توش می لنگه

0 ❤️

970696
2024-02-12 08:20:31 +0330 +0330

نمردیم به جای نر بودن یکیو دیدیم مرد باشه دمت گرم

2 ❤️

970698
2024-02-12 09:06:33 +0330 +0330

همه اینطور مواقع میرن نامادری رو میگان تو فردین شدی کسخول

0 ❤️

970710
2024-02-12 12:15:08 +0330 +0330

این یارو که فریبا خانم میکنه صدرصد رفیق زن عموت و چون باعث ازدواجش با بابای پولدار و ببوی تو بوده از فریبا خواسته بخاطر لطفش به این یارو زشت حال بده میگی نه برو تو نخ زن عمو

1 ❤️

970714
2024-02-12 12:56:59 +0330 +0330

کیرم توی کوس زن عموت از پهنا 🤣

0 ❤️

970719
2024-02-12 13:43:33 +0330 +0330

دمت گرم کیف کردم ،به این میگن تولید محتوا
کار به حقیقت یا داستانش ندارم .
کار به این دارم که شما از قلمت در راستای ایده پروری به جوون هایی که ممکنه تو ونین وضعی گرفتار شن استفاده کردی و نخواستی با گند زدن به همه چیز فقط یه سوژه جنسی خلق کنی ،لایکیدم بازم بنویس

0 ❤️

970723
2024-02-12 14:50:46 +0330 +0330

سلام حامد جان داستان خوبی بود اون مرده زشت بود نا مادریتو میکرد کیر ش تو کونت مجلوق

0 ❤️

970736
2024-02-12 16:39:47 +0330 +0330

کاری به راستو دروغش ندارم چه عجب ما اینجا یه داشتان خوندیم که توش غیرت و شرف بود دمت گرم حال کردم با داستانت

0 ❤️

970737
2024-02-12 17:05:16 +0330 +0330

داستانت خوب بود . خیلی هم خوب نوشتی

فراتر از اینها . با اینکه ۱۸ سال سن داری ولی خیلی پخته و سنجیده عمل کردی

آفرین بهت . روح مادرت شاد و آفرین به پدرت که همچین پسری تربیت کرده

👌🌺🌺🌺👏👏👏👏

1 ❤️

970738
2024-02-12 17:06:46 +0330 +0330

دمت گرم

0 ❤️

970756
2024-02-12 20:58:24 +0330 +0330

دودولتو بخورم عمویی… چقدر نازی تو

0 ❤️

970814
2024-02-13 02:35:23 +0330 +0330

خوب کاری کردی ، وقتی پای پدر و مادر وسط میاد هیچ شوخی برنمیداره
زن اگر نخواد بده نمیده ، اینجورام نیست ، تجاوز با سکس فرق
داره ، هیچ کسی ادمیکه تجاوز کرده رو نه میبخشه نه باهاش نشستو
برخاست داره برعکس اَنگ کثیف بودن و نامرد بودن بهش میزنن
و خودم ادم تجاوز کارو میندازم تو قیر مذاب ولی سکس مقولش فرق
داره یکی عشق و حاله یکی کثیف و نجس چه کسایی بودن بعد از اینکه
به فاف تو عراق حمله کردن تک و توک بود ادمای ایرانی تجاوز کردن اونم
چون به ناموسشون تجاوز شد خواستن مقابله بمثل کنن ولی هیچ کدام
از ایرانیا به زنای عراقی تجاوز نکردن ، این نشون میده از اون مردونگی

0 ❤️

970823
2024-02-13 04:14:20 +0330 +0330

چرا من نفهمیدم. اگه اون فریبا به عمه ت گفته بود که بهش پیشنهاد دادی خب میدونست فیلمشو داری ابروش میره چرا اصلا این حرفو زده به عمت؟

1 ❤️

970838
2024-02-13 07:10:12 +0330 +0330

همهٔ کونیای سایت یا خودشون یا باباشون نمایشگاه ماشین داره

آخه کیری، نمایشگاه دار که می تونه هر روز کوص پولی بکنه

0 ❤️

970949
2024-02-14 03:18:48 +0330 +0330

نمیخوام از داستانت تعریف کنم چون داستان نبود و مطمعنم واقعیت بود
دمت گرم که هوای باباتو داشتی

0 ❤️

971150
2024-02-15 15:29:04 +0330 +0330

داستان چون از دهن زن بابات تعریف نشده اما و اگر هایی داره ولی هیچ مردی بدون چراغ سبز نشون دادن جرأت کاری رو نداره و باز با اون هوچی گری های بعد زنه معلوم بد سلیطه ای هست و بهترین کار همون جدایی بود و بس .

0 ❤️

972394
2024-02-24 09:33:35 +0330 +0330

ترشی نخوری چیزی میشی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها