ازدواج با خواهرم

1400/11/27

سلام به همه شما دوستان عزیز، حقیقتی که امروز میخام براتون تعریف کنم ماجرای شروع عشق منو خواهرمه(گفتم حقیقت چون حقیقته داستان نیست) من فرزادم ۲۸ سالمه و عشقم فرناز ۱۹ سالشه(نمیگم خواهرم چون واقعا عشقمه الان) همه چی بعداز جدایی من از همسرم شروع شد،خلاصه میگم چون نمیخام خیلی یاد اون دوران بیفتم،ازدواج من باهمسره سابقم ازدواج معمولی نبود راستش عشق عاشقی بود اونم واقعی نه الکی(البته همش ازطرف من) بخاطرهمین بعداز خیانت جداشدنم از زنم به شدت داغون شدم و درواقع مثل مرده متحرک بودم طوریکه ۳سال تموم بدون هیچ رابطه ای با هیچکس فقط خودم بودمو خودم،واقعا شوخی نیست ۳سال بدون هیچ رابطه ای،از این سه سال شاید باورتون نشه ۲سال کامل تخلیه نشده بودم حتی تو خواب!! اکثراوقات تو خونه بودم، فرناز بااینکه ۱۹سالش بود اما به بینهایت زیبا و با نازه فراوون بود و از زیباییش بینظیرتر و خارق العاده تر اندامش بود شایدباورتون نشه حقم دارین اما از نظر استایل و مخصوصا اندام دقیقا کیم کارداشیان بود،البته از ده سالگی بطور منظم باشگاه تناسب اندام میره و ورزش میکنه،جدا ازاین چون ازادی پوشش داشت تیپ هایی میزد که واقعا بعضی وقتا میدیدمش یه لرزی به تنم میفتاد بس که خوش اندام بود، لباسای خونه ش هم دقیقا مثل خارجیا راحت و درواقع انگار لخت بود دیگه، یه شلوارک چسب بسیار کوتاه یعنی از مایو یخورده بلندتر بود،همیشه میپوشید و با سوتین اغلب تو خونه بود حتما میدونین دیگه خانمای ورزشکار تو خونه اکثرن خیلی راحتن، خلاصه این اخرکاریا دیگه واقعا وحشی و روانی بودم دوسال بدون هیچ حالی از طرفی باهیچکسم نبودم فرنازجونم هم که یسره میدیدمش بدتر میشدم،اینم بگم که فرناز میدونست من ازوقتی جداشدم باهیچکس نیستم چون توصحبتایی که قبلن باهم میکردیم بهش گفته بودم ،خلاصه بخاطرهمین هروقت که میخاست بره بیرون شروع میکرد به ارایش کردن و لباس پوشیدن من ماتش میشدم تاوقتیکه از خونه میرفت بیرون همیشه هم میفهمید دارم زیروبالاشو دید میزنم چون نگاه معمولی هم نمیکردم خود بخود چشام قفل میشد روش اما خب اصلا هیچی بهم نمیگفت یا ناراحت نمیشد فکرمیکنم درک میکرده و باخودش میگفته گناه داره بزار یکم نگاه کنه بلکه خالی بشه، همیشه بعداز اینکه کلی دیدش میزدم و میفهمید با اینکه خجالت میکشیدم،ولی باخودم میگفتم بهتر مطمئنن یا تیپشو بهتر میکنه یا زیاد جلوم افتابی نمیشه منم دیگه این عادت از سرم میپره هرچی گذشت دیدم نه، فرناز جون اصلا انگارنه انگار،تازه شبا قبل خاب با همون شلوارک و سوتینش میومد یه بیست دقیقه ای هم پیشم میشست یکم صحبت میکرد بعد بلندمیشد شب بخیر میگفت و میرفت، اینجا بود که یکم روش فکرای بد کردم،چون دقیقا کنارم مینشست وقتی میخاست بره یجوری پامیشد که باسن نازشو میلیمتری از جلو صورتم رد میکرد، واااای همیشه بوی خوش میداد،باخودم دوتا احتمال دادم،اول گفتم یا خودش میخاره و میخاد منو بکشونه سمت خودش که بگایمش، یاهم که دلش برام سوخته دیده اینقدر بدبخت شدم تو این چندسال باخودش گفته نهایت درحد لب گرفتنو یکم بمالونم خودشو خالی کنه که خودم بیشتر نظرم رو این گزینه بود،خلاصه گذشت و تو تابستون بیشتر خونه میدیدمش و بعضا بیشترهم باهم خونه دونفری بودیم و هرروزم یه مدل لباس راحتی میپوشید البته اسمش لباس بود انواع شلوارک کوتاه و سوتین دیگه به مرحله هشدار رسیده بودم، اولا خیلی غیرمستقیم بهش میرسوندم که یکم بیشتر لباس بپوشه و زیاد بدنش معلوم نباشه یا لباسای گشاد بپوشه اما اصلا انگار نه انگار، منم دیگه خداییش باهمه اون سختیا و بدبختی بعداز این همه مدت دیگه میدونستم یه ادم عادی نیستم مریضم جوری شده بودم بارها نزدیک بود وحشیانه بهش حمله کنم و بگایمش، اماهرطور بود کنترل کرده بودم، دیگه شروع کردم مستقیم و علنی بهش تذکر دادم که فرناز لااقل جلو من اینطوری لباس نپوش مخصوصا وقتی دونفری باهمیم،فقط میگفت باشه،دوسه بار واضح و رک بهش گفتم طوریکه دیگه خجالتم ریخت اما اون انگار نه انگار فقط میگفت باشه، دیگه داشت به مرحله ای میرسید که نتونم خودمو کنترل کنم و میدونستم اگه تواین شرایط بچسبم بهش مطمئنم یا کوص و کونشو جر میدم یا یه بلایی سرش میارم، واسه همین دیگه رفتم پیشش گفتم فرناز این تذکره اخر بود دیگه این تیپی جلو من نباشی، فرناز مسخره بازی درنمیارم، یوقت دیدی بدشد،فقط گوش کرد ومثل همیشه گفت باشه،نمیدونم شاید فکرکرده بود غیرتی شدم،باخودم گفتم دیگه فهمید چی میگم ترسید، دقیقن سه روز گذشت ایندفعه بجای شلوارک یه دامن ناز پاش بود داشت گوشی بازی میکرد،رفتم جلو گفتم بیشعور دیگه واسه حرف ادم هیچ ارزشی قائل نیستی؟؟ گفت چرا چیشده؟گفتم چیشده اوکی میخای بهانه دستم بدی باشه باشه از همین الان فقط یبار دیگه با این تیپ ببینمت اونوقت میفهمی فقط دوس دارم یبار دیگه ببینم،تازه یکم جدی شد گفت تهدید میکنی چرا داداش مثلن چیکار میکنی؟ دیگه اینجا منفجر شدم،گفتم تهدیدنمیکنم اما بجون خودت دفعه بعدی ببینم اینطوری، به پات میفتم انقد التماست میکنم تا کص و کونتو نخورم ول نمیکنم و مطمئن باش اینکارو میکنم چون هرچقد هم برینی به هیکلم باجون و دل مثل یه برده یه سگ انقد پاتو میبوسم تا بالاخره اجازه بدی،اینو که گفتم دیدم اشک تو چشماش جمع شد گفت الهی قربونت بشم داداش جون که انقدخوبی بعد از این همه مدت بعداز دوسال آزگار میخای به پام بیفتی که کصمو بخوری؟؟ دستمو گرفت برد تو اتاق بی معطلی دامنشو دراورد گفت بیا داداشی هرچقد دوسداری بخورش، منم دیگه نفهمیدم جلوش زانو زدم گفتم پاتو بزار رو شونم گفت چشم، گذاشت دقیقا کصش اومد جلو دهنم، دوتا بوس محکم کردم کصشو دیگه شروع کردم،واقعن مثل وحشیا میخوردم،ده دقیقه نشد گفت داداش داداشی دارم ارضا میشم چیکارکنم؟من انقدر وحشی و دلبسته بودم گفتم یعنی چی چیکار کنی؟ بریزش تو دهنم میخام فقط بخورم نمیدونم درک میکنید یانه اما هیچی حالیم نبود فقط مثه کنه چسببده بودم کص صورتیشو میخوردم،نزدیک یکساعت گذشته بود از شروع خوردن اما هرچی میگذشت تشنه ترمیشدم هرچی میگفت اصلن حالیم نمیشد دقیق ده دقیقه فرناز میگفت داداشی جیش دارم بزار یدقه برم دستشویی برگردم هرچقدر خاستی بخورش گفتم نه حرفشم نزن یه ثانیه هم نمیتونم صبرکنم،گفت داداشی جیش دارم بزار برم،زود میام خجالت میکشم اگه یه قطره ازم بریزه، گفتم بشاش تو دهن من،که یهو فرناز گفت چیییی؟؟ عمرن اینکارو بکنم تو دهن داداشم جیش کنم؟؟ واقعن نمیدونم چم شده بود، گفتم داداش چیه من برده ی توام سگ توام توروخدا بشاش تو دهنم طفلک نمیکرد، که اونجوری که من یساعت اون کص و کونو خوردم هرکی دیگه بود خود بخود اینکارو میکرد، خلاصه میگفت نه هرجور هست خودمو نگه میدارم تا کارت تموم بشه،منم بدجور هوس شاش خوردن کرده بودم اخه وقتی چشمم به فرناز و اون بدنش میفتاد خودبخود دوس داشتم تحقیربشم،خلاصه بهش گفتم فرناز یا میشاشی تو دهنم یا مجبورت میکنم برام برینی بخورم،تا اینو گفتم گفت داداشی زیاده خب بزار چند قطره جیش کنم تو دهنت بقیشو برم دستشویی گفتم به محضی که کوصتو تا ته کردم تو دهنم ول میکنی بهرحال مجبور شد و واقعن هم زیاد بود جیشش تا قطره اخرش خوردم ولی معلوم بود خوشش امده، بعداز چند دقیقه تو چشماش نگاه کردم دیدم داره گریه میکنه،گفتم چرا گریه میکنی عزیزم گفت قربونت بشم ببخشید که این مدت درکت نکردم الهی بمیرم تو چی کشیدی این مدت، گفتم فداسرت حالا اگه میشه دراز بکش میخام بازم بخورم، گفت از الان من میگم چیکارکنیم گفتم باشه دیدم سوتینو باز کرد دامنم کامل دراورد اومد محکم چسبید بهم گفت داداشی الان نوبت منه میخام یه کاری بکنم حال داشته باشی دوساعت تلمبه بزنی!گفتم چی؟نه نه من فقط میخاستم کصتو بخورم، اما حالا دیگه اون وحشی شده بود گفت خفه شو کاری که میگمو بکن، لختم کرد چنان ساکی زد چنان تخمامو میخورد که زن سابقم همچین ساکی نزده بود، داشتم روانی میشدم نیمساعتی ساک زد یهو گفت دیگه وقتشه که بگاییم داداشی منم خیلی اروم خم شدم دوتا بوس از کص خوشگلش کردم یه تف هم روش انداختم پاهای نازشو انداختم سرشونم وهمینکه خاستم کیرمو بزارم تو کونش گفت چیکارمیکنی عزیزم گفتم میخام شروع کنم که باورم نمیشد این حرفو زد،یدفعه گفت کصم کیرتو میخاد؟؟گفتم یعنی پرده نداری؟گفت چرا میخام عشق اولم بزنه پاره ش کنه، منکه باکمال میل راضی بودم چون اصلن حالم دست خودم نبود فقط یکبار گفتم فرناز من از خدامه میزنما؟؟اگه داری شوخی میکنی بگو که فقط کافیه کلاهک کلفتم بره توش که دیدم نه بابا اونم ازمن بدتر تازه فکرهمه جاشم کرده بود گفت فقط پاره م کن اشناشو داره یکی از دوستام که هروقت خاستم ترمیم کنم منم با چنان لذتی پردشو زدم و گاییدمش که جفتمون بالاترین نقطه ی عشقوحال بودیم چنان مینداختمش چنان صدای شالاپ شلوپ همه جارو گرفته بود که جفتمون داشتیم روانی میشدم تا بالاخره ارضا شدم،اونم بعد از دوسال اونم نه تو خاب یا با جق زدن با گاییدن اونم گاییدن چه کصی ،واااای کل ماجرا به کنار ارضا شدنم به کنار، این هیچی که پایین تنش کاملن خیس شد، جوری ارضا شدم که کاملن مشخص بود از تمام وجود خالی شدم اشکم دراومد، چنان مچاله شدم افتادم هیچی حس نمیکردم انگار فلج شدم وای که تکون نمیتونستم بخورم که فرناز تمیزکرد دوروبرو لباساشم پوشید لباسای منم تنم کرد اومد توبغلم گفت داداشی تو بینظیری منکه دیوونت شدم از این به بعد تاهرزمان که دیگه منو نخای من زنتم هروقت اراده کنم باید باهام سکس کنی،منم که از خدا خاسته گفتم به شرطیکه توام هروقت اراده کردم بزاری کصتو بخورم گفت دیوونه ای؟؟ من دیگه مال توام،خلاصه عشقمون از اون روز با شور و حرارت زیادی شروع شد و چه سکسایی که کردیم، یعنی بوده که تو هفته هرروزشو سکس داشتیم خداروشکر که هرچی بیشتر سکس میکنیم بیشتر به همدیگه علاقه مند میشیم

نوشته: فرزاد۰۵۱


👍 15
👎 55
172401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859378
2022-02-16 01:01:50 +0330 +0330

خاهر فرشتس چطور دلتون میاد لامصبا🥲


859390
2022-02-16 01:39:21 +0330 +0330

ساقیم نمونه کارم:


859400
2022-02-16 01:59:06 +0330 +0330

امشب یا داستانا گی بود یا محارم. خدایا بسه دیگه/:

4 ❤️

859411
2022-02-16 02:29:26 +0330 +0330

تا اونجایی گفتی جیش کن خوندم آخر نفهمیدم تو مریضی و برده ای بکنی کونی چی جالب نبود بهتر سبکت عوض کنی یا هم خاطره بود پیش روانپزشک برو

2 ❤️

859412
2022-02-16 02:35:07 +0330 +0330

خاک بر سر الدنگت کنند
من با سکس محارم کار ندارم ولی خداییش این کص شعرا را از کجا پیدا کردی
شاشیدم تو مغزت

3 ❤️

859426
2022-02-16 02:56:00 +0330 +0330

کص ننت خار کصکش با این داستان کیریت،کیر تمام معلولین ذهنی تهران تو کونت تخم سگ

2 ❤️

859450
2022-02-16 04:04:10 +0330 +0330

والله منم زنم دوس دخترم بود و وقتی. فهمیدم. زنم. بهم. خیانت کرد طلاقش دادم البته بعضی وقتها سکس میکردم ولی بخاطر همون خیانت تا حالا مثل زمان مجردی و حتی. متاهلی دنبال سکس نبودم والان پنج سال بیشتر که سکس. نکردم. ولی کلا داستانت کعص شعر بود و بنطرم بخاطر همون مشکل طلاقت بهتر بری پیش ی روانپزشک. بابا دیگه مگه ایران زندگی نمیکنی اخه کسخول کدام. خانواد که توش ی پسر بزرگ طلاق. کرفته هست، خواهرش. مخصوصا توی سن ۱۹سالی که اوج شاه کعصی دختر اینطور. جلوی برادر طلاق گرفتش لباس میپوش.
بابا اگه سکس دلت میخواد دیگه هر چی بی دست و پا باشی دیگه سکس پولی که زیاد و راحت میتونی بکنی. بجای این تخیلاتت. خدا شفا بده

2 ❤️

859461
2022-02-16 06:17:08 +0330 +0330

چقدر بگم وقتی کستان مینویسی انگشتت و از کونت دربیار
بیـــــــــــــــــشعور

1 ❤️

859511
2022-02-16 14:02:49 +0330 +0330

خوشم نیمد

0 ❤️

859540
2022-02-16 17:50:05 +0330 +0330

فرناز جون رو نمیدونم
اما نه من و نه هیچکس دیگه موقع ارضا ازمون آب خارج نمیشه

2 ❤️

859546
2022-02-16 18:42:13 +0330 +0330

051؟
مشهدی هستی؟

0 ❤️

859552
2022-02-16 19:26:10 +0330 +0330

اخه یکی چقدر میتونه عقده ای باشه که هز آرزوهاشم داستان درست کنه 😂😂😂اخه رو چه حسابی گفتی یه بار دیگه اینجور ببینمت کوس کونت میخورم آخه احمق کسخل کی همچین کوسی باور میکنه کیرم تو تخیلاتت بعد اونم دستت گرفت برد اتاق گفت بیا بخور 😂😂😂 خدا شفات بده دیگه اینقدر کوسشعر ننویسی👎

2 ❤️

859554
2022-02-16 20:18:40 +0330 +0330

تا اومنجاش خوندم ک گفتی یکساعت .دقیقا ساعت گرفته بودی .اخه حرمزاده کدوم خواهری توخونه با سوتین میگرده ک خواهرتو کیم کارداشیان بگردده بابا چیا میزنید ک اینارو مینویسید

2 ❤️

859561
2022-02-16 21:32:45 +0330 +0330

این دامادشون کونش گذاشته از حرصش اینو نوشته
از خودش واقعیت و بپرسید

1 ❤️

859570
2022-02-16 22:47:51 +0330 +0330

منبع عظیمی از کصشعر پیداشده تقاضا می شود از صاحب آن که سریعا برای پس گرفتن آن اقدام کند

1 ❤️

859576
2022-02-17 00:31:32 +0330 +0330

واقعا حیف این همه بدبختی الان باید این مزخرفارو مینوشتی ؟؟

1 ❤️

859581
2022-02-17 01:15:34 +0330 +0330

زدی تمام قوانین خدارو به گا دادی تهش میگی خداروشکر؟؟؟خدا بزنه به کمرت معلومه تو این سه سال آبت رسیده تامغزت

1 ❤️

859583
2022-02-17 01:32:17 +0330 +0330

از مرد عاشق پیشه به لذت از محارم و بردگی و عن خوری … تا اینجا خوندم دستی را کشیدم مبادا خطرناک تر بشی.
ای وای من وای
حشریت گایید بشریت را
اما تو تمام قوانین و استدلالها و فانتزی ها و مریضی ها را یکجا با هم خوردی دیگه نتونستی هضم کنی. تو را باید در موزه های بزرگ جهان نگهداری کنند به عنوان یک
بزرگمرد شاشو خان 😂

0 ❤️

859586
2022-02-17 01:37:49 +0330 +0330

ده سال تا نود سالتو گاییدم کوس مغز به این کوستانت دیوث مادر به خطا به زنت که بقول خودت زیر کیر رفته بود انقدر راحت پیشنهاد داده بودی که .کیرم تو کوس ابجیت به ابجیت دادی ابجیتم لنگ کیر تو بود تا گفتی افتاد گریه گفت ممنون کیر تو قبول میکنم از همینجا میگم البته اگه بچه های شهوانی ناراحت نمیشن کیر بچه های تو کوس شیر خورت تا کیر خورت.ممنون ازت داستان خوبی بود اگه بازم کیر خاستی خاطره بگو .

1 ❤️

859676
2022-02-17 10:46:15 +0330 +0330

حالم از کیم کارداشیا بهم میخوره

0 ❤️

860517
2022-02-22 14:22:32 +0330 +0330

کصکش یساعت میخوردی بعد تشنه ترم میشدی😐 من یه ربع بخورم زبون و فک و دهنم خسته میشه بعد تو یساعت میخوردی🤦‍♂️😂😂

0 ❤️

861665
2022-03-02 00:36:27 +0330 +0330

بی غیرت

0 ❤️

875854
2022-05-24 22:27:40 +0430 +0430

عالی بود چه سکسی بهتر از سکس با محارم
وقتی سکس با غیر از همسر ادم گناه داره و ممنوعه
خب ب جای اینکه با غریبه گناه کنیم تا حال کنیم با محارم خودمون باشیم
این امن ترین و لذت بخش ترین رابطه است

0 ❤️

877005
2022-05-31 20:25:11 +0430 +0430

خیلی به خودت فشار آوردی ، دمت گرم ولی این داستان و تو یه سایت دیگه با جزئیات دیگه ای خونده بودم ، لااقل کپی برداری میکنی درست انجام بده منم مث دوستمون تا جیش خوندم که لایق همونی ، خیلی تو توهم سپری نکن عاقبتت ریده میشه توش

0 ❤️

878380
2022-06-08 11:18:05 +0430 +0430

نیم ساعت ساک زد؟کسکش

0 ❤️

886463
2022-07-22 14:17:49 +0430 +0430

ادم خیلی خیلی باید پست فدرت باشه که این کارو تخم حروم

0 ❤️

893409
2022-09-03 02:47:53 +0430 +0430

حاجی ناموسا با این داستانت رفتم بیمارستان پرستار زن خوشگل برام ساک زد خوب شدم وای عالی بوددددددد آهههههه
ولی اگه مسلمون بودی این کارت خیلی حرام بوده و کارت وحشتناک جهنمی بوده در بحث دین اسلام

0 ❤️

959829
2023-11-27 23:46:17 +0330 +0330

حرومزاده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها