مامان‌ لیلا (۳)

1401/09/25

...قسمت قبل

بعد خوردن شام با مادربزرگم اون شب بدون هیچ حرف و کار مشخصی گذشت و چند روز همه چیز در سکوت پیش رفت منو مامانم کمتر بهم نزدیک بودیم و نوع رفتار و لباس های مامانم نشون از سنگین تر شدن رابطمون بود،هیچکدوم نمی‌خواستیم حرفی درباره اتفاقاتی که افتاده بزنیم.
از خواب بیدار شدم پدرم دیشب برای انجام کارهای عقد عمم به سمت شمال حرکت کرده بود اخه شوهر عمم شمالی و قرار بود فردا صبح هم ما اونجا باشیم.
آب رو سرد کردم و رفتم زیر دوش همیشه برای فکر کردن این کار کمکم میکنه تردید داشتم که باید چیکار کنم دوست نداشتم رفتار مامانم سرد باشه و همونقدر هم نمیخواستم این رابطه لذت بخش پنهان زندگیمون از بین بره.
از حموم بیرون بودم حوله رو تنم کردمو زیرش چیزی نپوشیم وارد پذیرایی که شدم مامانم داشت فیلم میدید،نشستم رو کاناپه و بدون نگاه به مامانم خیره به تلوزیون شده بودم گفت فردا باید حرکت کنیم آماده ای؟
سرمو چرخوندم سمتش با علامت سر حرفشو تایید کردمو دوباره تلوزیون دیدم کیرمو یکم زیر حوله تکون دادم و شروع به بزرگ کردنش کردم برآمدگی کیرم از زیر حوله معلوم شده بود و بندش رو از قصد شل گذاشته بودم تا با کوچیک ترین حرکت کیرم معلوم بشه.
به خودم که اومدم متوجه نگاه های مامانم به کیرم شدم اولش کوتاه نگاه میکرد و دوباره تلوزیون میدید اما بعدش نگاه های طولانیش رو حس میکردم.
اونقدر کلافه شد که بلند شد رفت سمت اتاق تا خودشو با جمع کردن لباس برای فردا سرگرم کنه.
بعد چند دقیقه وارد اتاق شدم دیدم رو زمین نشسته داره لباس تا میکنه؛
من:مامان برا منم لباس جمع کن
مامان:بابا به خدا خسته شدم دیگه خودم کلی کار دارم یکم کمک کن بچه
من:لباس های من که کمتره اخه
مامان:کجا کمتره؟!
من:بیا یه کاری کنیم اصلا من برای تو جمع میکنم تو برای من ببینیم کدوم بیشتر میشه
مامان:قبوله،هرکی باخت اون یکی باید شام رو اوکی کنه
من:قبوله پس به نظرم از همین الان برو برا آماده کردن
چهارزانو نشستم کنارش و کل کمد و کشو رو خالی کردم وسط قرار بود ۳روز اونجا بمونیم کیرم تو اون حالت نشستن دیگه کامل پیدا بود جوری که صداشو درآوردم گفت پاشو برو یه چیزی بپوش اول بعد گفتم مامان بی خیال خودمونیم دیگه
نفسشو با شدت خالی کرد و مشغول لباس جمع کردن برای هم شدیم.
کار برداشتن شلوار و شلوارک و تاب و تیشرت خونگی رو سریع انجام دادم تا برسم به سوتین و شورت و دوباره فضای سکسی بینمون رو زنده کنم.
یه ست خیلی خوشگل داشت که سریع چشممو گرفت
آبی کاربنی بود از روی حوله روی پاهام گذاشتم که البته اگر بخوام راستشو بگم نزدیک ترین فاصله به کیرم بود و دوباره لباس هارو زیر و رو کردم مامانم چشمش رو از روی کیرم میدزدید اما حالا سوتین و شورتش دقیقا کنار کیرم بود و این باعث نگاه های دوباره مامانم شده بود.
با کیرم سعی می‌کردم شورتشو روی پام تکون بدم و خیلی عادی دوباره دنبال لباس میگشتم(برای اینکه بعدا نگید چرا همه کیرشون بیست سانت بگم که برای من ۱۷سانت)کلی براش سوتین و شورت برداشتم اونقدری که حجمش از کل لباس هاش بیشتر شد‌.
مامان:چه خبرته مگه میخواییم بریم ترکیه؟
من:آخه مامان تو اونجا قراره مثل همه سفر ها هی بری حموم خب اینارو باید تند تند عوض کنی دیگه
بلاخره خندید دوباره نرم شده بود گفتم اخیش چه عجب ما خنده شمارو دیدیدم،البته من پیشنهادم اینه که همیشه این آبی رو بپوشی خیلی خفن
مامان:چشم عباس آقا امر دیگه؟
من:خیلی دوست دارم ببینم تو بدنت چه شکلیه
مامان:یه کاری نکن دوباره همه چی یادم بیاد و تلافی همشو یه جا خالی کنم روت ها
من:اوووم مامان تو بیشتر بهت جذاب مهربون میاد خشن نشو
مامان:انقدر خندید اشک تو چشماش جمع شد گفت اگه لباس تنت بود حالیت می‌کرد
یه شورت از اونجا برداشتم رومو اونور کردمو سریع شورت پام کردمو حوله رو انداختم کنار نشستم گفتم بفرما.
مامانم با لبخند روی سینم شیرجه زد و میزد رو بازو هام کلی از اون جنگ مسخره داشتیم میخندیدیم صورتش خیلی بهم نزدیک شده بود نفس هاشو احساس می‌کردم دوست داشتم این چند روزی که باهام سرد بود برای همیشه خاک بشه و از بین بره
صورتمو بهش نزدیک تر کردم یه لحظه جفتمون فهمیدیم قراره چی بشه آروم بهش گفتم بابت همه چی ممنونم ازت و بدون تو بهترین مامان دنیایی چشمامو بستم و لبمو روی لبش گذاشتم و آروم اما طولانی  بوسیدمش و لبامو ازش جدا نکردم انگار تو اون لحظه همه ی ارزوهام تو لب های مامانم بود ازش جدا شدم گفتم شام هم با من.
من:مامان من تا حالا این ست آبی رو ندیده بودم میشه بپوشی!
مامان:یکم فکر کرد دوست نداشت دوباره ناراحت بشم گفت اگه جلو نیای اره
من:خندم گرفته بود گفتم چشم
از اتاق رفتم بیرون و منتظر بودم مامانم بیاد ببینمش
داشتم لحظه شماری میکردم برای اومدنش که بلاخره از راه روی منتهی به اتاق بیرون اومد.
سکسی ترین زنی بود که دیده بودم موهاشو بالای سرش بسته بود و ممه های قشنگش به زور داخل سوتین جا شده بودن شکم نداشت اما پهلو هاش سفید و یکم درشت بود پایین شورتش مثل کش محکم چسبیده شده بود دور رون توپُر پاش و بعدشم اون زانو و پاهای قشنگش،همه چیز کامل بود و حرف نداشت زل زده بودم بهش گفت سکته نکنی حالا گفتم اگرم بکنم حق دارم مامان خب،باید بگم خیلی میاد بهت میشه بچرخی؟!
عاشق نیم رخ بدنش بودم چون فرم کونش رو در بهترین حالت نشون میداد پشتش که بهم شد چاله کوچیک کمرش تنها جایی بود که دوست داشتم ساعت ها نگاه کنم و بالای کونش و کنار پهلو هاش هم جایی بود که همیشه دلم میخواست دستمو بگیرم و …
کیرم دوباره بلند شد و مامانم علاوه بر کیرم برق تو چشم هامو خوب میدید ازش خواستم بغلش کنم گفت بزار لباس بپوشم بعد گفتم نه مگه چشه این؟ اصلا همینجوری باش کسی نیست که،بزار بغلت کنم دیگه
گفت خب اینجوری که نمیشه بغلم کنی گفتم میشه و رفتم سمتش و بغلش کردم ممه هاش چسبیده بود به سینم و به خاطر قد بلندترم کیرم روی شکمش بود.
یکم خودشو عقب تر کشید تا کیرم ازش جدا بشه که باز خودمو چسبوندم بهش در گوشش گفتم مامان میشه فقط از روی لباس؟همین یکبار
خودشو جدا کرد گفت میگم پرو شدی میگی نه از روی لباس چیکار کنی؟لابود اینبار میخوای آبتو بریزی روی لباس من؟
من:نیشم باز شد،نه فقط یکم میدونی تو خوشگلی حق بده بهم میخوام آروم بشم وگرنه درد میگیره
مامان:که ای کاش درد بگیره قطع بشه اصلا
من:اونموقع چجوری برات نوه بیارم خب؟
مامان:خندید گفت نه خیر نمیشه
من:پس برم تو تختم کارای بد بد کنم
مامان:تو غلط میکنی
من:خب چیکار کنم؟تقوا؟
یکم سکوت کرد دستشو گرفتم گفتم مامان بیا بردمش تو اتاق خودشون و روی تخت دو نفرشون نشستم گفتم مامان بزار من ماساژت بدم قول میدم کاری هم نکنم واقعا دارم اذیت میشم بابا که نیست چیزی هم نمیفهمه و قول میدم دیگه هیچ کاری نکنم
مامان: مگه تو ماساژ بلدی؟
من:نه اصلا
مامان:بچه پرو حداقل بگو آره که من فکر نکنم میخوای مامانتو بمالی
من:خب راه دیگه ای داری شما؟
مامانم دراز کشید به پشت گفت بیا بچه پرو بیا زود تمومش کن.
تصویر قشنگی بود همون چیزی که میخواستم حالا مامانم با سکسی ترین شورت و سوتینش جلوم خوابیده بود و من میتونستم به همه جای بدنش دست بزنم.
دوتا دستشو بردم بالا و کنار سرش گذاشتم و دستامو از کنار سینه هاش تا پایین پهلو ها و نزدیک شورتش کشیدم مثل خواب بود همه چی کمرشو نوازش کردم و نزدیک ترین فاصله کمرش به شورتش رو با دوتا شصتم آروم به سمت پهلوهاش میکشیدم کمر و پهلوش رو بوسیدم که تکون خورد گفت نکن اینجوری.
پشت رون پاهاش چقدر صاف و زیبا بود با دستام فشارشون دادم و توی مشتم جمع کردم باورم نمیشد که فقط کافیه با دستم بینشون رو باز کنم تا بین پاهای مامانم و جایی که عاشقش بودم قرار بگیرم مچ پاهاشو گرفتمو بالا آوردم،حالا کف پاهاش چسبیده بود به دو طرف رون پاهام و روی شورتم با فاصله کمی از کیرم که در سفت ترین حالتش قرار داشت پاهاشو به رون پام فشار میدادمو سرمو خم کردم و کنار قوزک پاشو بوسیدم مامانم دیگه چیزی نمی‌گفت کف پاهاشو نزدیک کیرم کردم و آروم انگشت هاشو از روی شورت چند باری به کیرم زدم تا کف پاهاشو کش داد و منم تا پشیمون نشده بیخیال شدم گفتم مامان حالا اونوری شو چرخید، سرش بالا بود و فقط سقف رو نگاه می‌کرد و من از پاهاش دست کشیدنمو شروع کردمو بالاتر رفتم نمیتونستم از ممه هاش بگذرم نزدیک ممه هاش که شدم نگام کرد گفتم مامان فقط یکم دوباره نفسشو به شکل حرص خورن خالی کرد و بالا رو نگاه کرد.
دوتا دستمو گذاشتم روی سینه هاش و تکونشون دادم و دوباره همون حالت عجیب مامانم رو دیدم واقعا حساسیتش روی ممه هاش بالا بود و تا یکم میمالیدمش نفس زدن هاشو می‌شنیدم منم با شدت بیشتری ممه هاشو همزمان تو دستام فشار میدادم و میمالیدم.
به پهلو خوابیدم کنارش و کیرمو چسبوندم به کنار پاش و ممه هاش هنوز تو دستم بود در گوشش گفتم به پهلو بخواب مامان پشت به من،عرق کرده بود اینبار بدون حرف چرخید کیرمو چسبوندم به کونش و با دستم سوتینشو باز کردم و دوباره سریع یکی از ممه هاشو مالیدم انگار سینه هاش اهرم فشار من برای انجام تمام فانتزی هام روی بدنش بود.
کونش واقعا عالی و نرم بود و منم تا میتونستم با کیرم بهش فشار می آوردم حالا نوک ممه های مامانم و نگه می‌داشتم تکونشون میدادم و یه وقتایی سفت نگهشون میداشتم،صداش ضعیف بود و با نفس کم گفت بسه امیرعلی نکن دیگه کافیه گفتم زود تمومش میکنم شورتمو تا زانوم کشیدم پایین حالا کیر لختم بود که از روی شورت مامانم چسبیده بود به کونش کیرمو تنظیم کردم لای پاهاش و فشار میدادم به سمت داخل، مامانم فهمیده بود دیگه شورت پام نیست چیزی نگفت فقط میخواست تا دیر نشده همه چی تموم بشه.
سخت بود تا کاری کنم یکم بین پاهاشو بازتر کنه تا کیر پسرش بدون مزاحمت بین پاهای داغ مامانش قرار بگیره اما انقدر فشار دادم تا بلاخره کیرم بین دوتا رون داغ مامانم داشت عقب جلو میشد و سینش داخل دست پسرش بود.
دستمو انداختم دور شورتش تا پایین بکشم محکم دستشو گذاشت رو دستمو گفت نه اصلا این کارو نکن
دستش میلرزید و شورت تا وسط یکی از لپ های کونش پایین اومده بود و واقعا هم سفیدیش هم تپلی کونش داشت وسوسم می‌کرد اما در گوشش گفتم باشه مامان و دستمو برداشتم تا بالا بکشه شورتش رو.
متوجه لرزش های بدنش شده بودم سرعت کیرمو بین پاهاش بیشتر کردمو و پشت گردنشو بوسیدم احساس کردم داره آبم میاد بدنمو کامل چسبوندم بهش کیرمو سریع بیرون کشیدم، شورتشو از روی کونش یکم فاصله دادم و کیرمو زیر شورتش و روی کون نرمش سر دادم تا دستشو آورد که اجازه نده دستشو محکم گرفتم و با شدت داخل شورت مامانم وقتی کیرم به لپ کونش چسبیده بود ارضا شدم و آبم خالی شد روی کون مامان…
پایان قسمت سوم
پ.ن:
سلام خوبید بچه ها؟تو این شرایط شاید نه خیلی!
اما آرزوم لبخند و حال خوش برای همتونه…
سه‌تا سوال:
۱.نظرتون درباره این سه قسمت چیه؟!
۲.داخل این قسمت کدوم اتفاق براتون جذاب تر بود؟!
۲.اگه بهتون بگم در ادامه داستان ممکنه یه پسری اضافه بشه نظرتون چیه؟!
بچه ها حتما لایک کنید داستانو این واقعا خیلی مهمه برای اینکه قسمت هارو ادمین زودتر بزاره براتون و در آخر همتونو دوست دارم حتی اونایی که این داستانو دوست ندارن حتی اونایی که بی احترامی میکنن…

ادامه...

نوشته: شایان


👍 103
👎 22
229901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

906856
2022-12-16 01:27:08 +0330 +0330

آخرش امیر علی یا عباس آقا؟
در جواب یکی از سوالاتت یک نفر کمه چند نفر اضافه کن مطمئنم مامانت مشکلی نداره و از پسش برمیاد.

1 ❤️

906860
2022-12-16 01:33:17 +0330 +0330

امیرعلی بیا خصوصی

0 ❤️

906862
2022-12-16 01:40:57 +0330 +0330

داستانت خوبه فقط قرار بود چندتا عکس از مامانت بزاری یه چیز دیگه واقعا ادم باید مریض باشه که همچین چیزیو با کسی شریک بشه یا بزاره کسی دیگه هم بیاد

5 ❤️

906863
2022-12-16 01:45:58 +0330 +0330

این کثافت باید تموم شه

1 ❤️

906870
2022-12-16 02:05:18 +0330 +0330

نه همینجوری ادامه بده کسیو فعلا اضافه نکن

1 ❤️

906876
2022-12-16 02:12:29 +0330 +0330

ادامه بده عالیه

0 ❤️

906877
2022-12-16 02:15:20 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

906886
2022-12-16 02:31:23 +0330 +0330

تو هنوز خودت نتونستی ننتو بکنی میخوای بدی یکی دیگه بکنش. میخوای صدتا قسمت دیگ ادامه بده دیگه نمیخونم داستانتو . دیسلایک

2 ❤️

906904
2022-12-16 03:37:42 +0330 +0330

داستان نابیه ادامه بده اما دوس نداشتم پسرژ اضافه بشه اما دوس داشتم ببان کنی لحظه لحظه کارتونو بعدم زودتر اپلود کن ما چشم انتظاریم

1 ❤️

906907
2022-12-16 03:55:42 +0330 +0330

دمت گرم ایول ادامه بده

1 ❤️

906936
2022-12-16 09:35:15 +0330 +0330

اگه واقعا انجام دادی نوش جونت ولی هرجایش نکن پای کس دیگه رو وسط نکش

0 ❤️

906944
2022-12-16 10:46:35 +0330 +0330

اگه کس دیگه رو اضافه کنی داستان رو به انحراف میکشی و اون حسی که ایجاد کردی رو نا بود میکنی . با همین فرمون پیش برو و درضمن قسمت بعدی رو زودتر بزار

0 ❤️

906946
2022-12-16 11:30:35 +0330 +0330

اضافه شدن یه پسر دیگه بیش از حد تکراری شده، همی فرمون جلو برو و آخر به سکس کامل منجر بشه

1 ❤️

906948
2022-12-16 11:47:15 +0330 +0330

داستانت خیلی خوبه
حیفه بخوای ازش کم کنی
اگه میخوای راحت داستان بنویسی یک کانال تلگرام درست کن داستانت رو اونجا بنویس
خیلی راحت تره
این سه قسمت خیلی خوب نوشته شد
من از صمیمیت با مامانت خوشم اود خودم همیشه با پسرم اینطور بودم
اضافه کردن خوبه به شرطی گه داستان رو خراب نکنه
یک سوال
وقتی بغل مامانت هستی ائن هم کاری میکنه
یا شده اون بیاد باهات ؟

2 ❤️

906956
2022-12-16 12:55:15 +0330 +0330

سلام من دنبال ی داستان میگردم که ی پسره حامله شدن مادرشو دیده که از سکس گروهی فامیل بوده و بدست شوهرخواهر و برادر شوهر بوده و اینکه این رسم تو خانوادشون بود که بچه بصورت حرومزاده بدنیا بیاد
اگه کسی عنوان این داستان میدونه بهم بگه لطفا

1 ❤️

906959
2022-12-16 13:00:34 +0330 +0330

داستان که عالیه
بلاخره چنتا نویسنده خوب داریم تو سایت میبینیم
راجب نفر سوم هم نظرمون کاملا منفیه
خراب نکن این سه قسمتو با بیغیرتی.

1 ❤️

906964
2022-12-16 13:19:06 +0330 +0330

ببین اگر داستانت واقعیه که یه پسر بیارم نداره پس یعنی واقعا پسری به جز تو وارد رابطه شد با مامانت و باید تعریفش کنی اتفاقی که افتاده از کجا شروع شده این رابطه
اما اگر فانتزیه به نظر من اضافه نکن این فانتزی خط داستانت تغییر میده از حالت اصلی در میاد دیگه اینجا تو از چشم خوانندها میفتی به قدری چون جای ترو گرفت اون پسره

1 ❤️

906966
2022-12-16 13:30:22 +0330 +0330

سکس با محارم اولش شاید مزه بده ولی تو دوران کهولت و کهن سالی از هم خجالت می کشن ادامه نده و بعضی هارو وسوسه نکن

1 ❤️

907009
2022-12-16 18:00:55 +0330 +0330

بنظرم پسری اضافه نشه، و من خیلی دوست دارم بلاخره به سکس برسه این داستان

1 ❤️

907020
2022-12-16 19:36:55 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

907037
2022-12-16 21:53:44 +0330 +0330

داستانت جذابه‌
بیشتر مایدنها رو میپسندم
تو این قسمت ابتو هومن بین روناش خالی میكردی بهتر بود
سعی كن زود به‌ سكس تمام منتهی نشه‌
اومدن نفر سوم باید خیلی یه‌ هویی نباشه‌

0 ❤️

907040
2022-12-16 22:59:03 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

907051
2022-12-17 00:48:21 +0330 +0330

با سوال ۳ مخالفم چون اینجوری میشه بیغیرتی .حالا میشه با محارمش کنار اومد به سختی ولی با بیغیرتی اصلا

0 ❤️

907052
2022-12-17 00:53:23 +0330 +0330

بدک نیست
ادامه بده

0 ❤️

907059
2022-12-17 02:40:30 +0330 +0330

خودتون دونفر کافی هستین
همین فرمون برو

0 ❤️

907082
2022-12-17 11:50:08 +0330 +0330

قشنگ بود اما کس دیگه رو اضافه نکن فقط خودت باش
کسی اضافه بشه حال نمیده

0 ❤️

907099
2022-12-17 15:28:52 +0330 +0330

خیلی عالی ، اگه طولانی تر بشه بهتره

0 ❤️

907106
2022-12-17 17:25:05 +0330 +0330

قسمت‌های اروتیکش عالیه فقط کم مینویسی متنهارو بیشتر کن و ناموسا کسه دیگه ای رو اضافه نکن شخصا نفر سوم وارد بشه دیگه نمیخونمش

0 ❤️

907109
2022-12-17 18:41:26 +0330 +0330

اولا خیلی کشش میدی
دوما چرا انقد دیر به دیر قسمت های جدید شو میزاری
منه که خودم یادم میره دفعه قبلی چه اتفاقی افتاده بود

0 ❤️

907116
2022-12-17 21:29:23 +0330 +0330

سلام به نظرم جزئیاتو خوب تعریف نمیکنی.از احساس و حرکات مامانت خوب نمیگی.

0 ❤️

907127
2022-12-17 23:14:50 +0330 +0330

واقعاشورشو دراوردین یچیزی بگین باورکنیم فرض میکنیم دروغات واقعیه مگه مادرت جندس که یه پسردیگه هم بیاری

0 ❤️

907198
2022-12-18 10:20:53 +0330 +0330

ادامه بده
کسیو هم اضافه نکن لطفا

0 ❤️

907227
2022-12-18 18:55:44 +0330 +0330

باز که طول کشید🔞

1 ❤️

907250
2022-12-19 01:23:25 +0330 +0330

به خدا من برای سایت ارسال کردم

0 ❤️

907414
2022-12-20 03:50:47 +0330 +0330

شایان جان دمت گرم عالی بود

0 ❤️

907701
2022-12-22 09:12:05 +0330 +0330

انصافن یجوری تعریف میکنی آدم واسه ننت راست میکنه
فقط گفتی واقعیه؟؟؟ نه واقعن؟؟؟

0 ❤️