اول عید و سکس خاطره انگیز با زوج

1394/02/30

سلام دوستان،من سینا(مستعار) هستم 25 سالمه،این داستان مربوط به سکس من با یه زن جلو شوهرشه که مربوط به همین عید94 هستش،زن اسمش شراره 25 و شوهرش اسمش عرفان 27 ساله بود،ساکن یکی از استان های شمالی هستم،داستان من از اونجا شروع میشه که من از طریق سایت با یه زوج آشنا شدم،گفتن که واسه تعطیلات عید میان استان ما،منم خودمو آماده کردم که اومدن حسابی ازشئن پذیرایی کنم،خلاصه 29 اسفند بود که این زوج رسیدن به شهر ما،من روز اول فروردین بعد از زدن تأخیری و شیو برای دیدنشون رفتم به جایی که واسه اقامت تهیه کرده بودن،انصافا زن سفید و گوشتیی بود،با یه شلوارک و تاپ به استقبالم اومد،همون دم در که باهام دست داد گرمای دستشو استرسشو حس کردم،عرفان گفته بود که اولین سکسش با کسی به جز خود عرفان هست که قرار بود با من داشته باشه،اینم بگم بعد از دیدن عکسم توسط شراره اون قبول کرد که باهام سکس کنه و از اوایل اسفند باهم در تماس بودیم،خلاصه بعد از کمی حرف زدن عرفان گفت من میرم بیرون تا سوپر مارکت کمی خرید کنم بیام،شما دو تا راحت باشین،

خلاصه بعد از شروع صحبت از طرف من و کم کم آب شدن یخ شراره که روبه روی من رو مبل نشسته بود رفتم و کنارش نشستم،دستشو گرفتم و شروع به نوازش کردم،سکوت عجیبی به فضا حاکم شده بود،صدای تند شدن نفس هاش و ضربان قلبشو حس مسکردم،آروم لبمو رو لبش گذاشتم،خیلی حشری بود،بعد ار کمی لب دادن شروع کردم به خوردن گردنش که دیدم آه و نالش بلند شد،تاپو سوتینشو درآوردمو شروع به خوردن سینه هاش کردم،دیگه صداش تو کل ویلا پیچیده بود،شلوارکو شرتشو از پاش درآوردمو شروع به خوردن کسش کردم,واقعا سفید و بینقص بود،دیدم پاشد لباسامو از تنم کند و شروع کرد به خوردن کیرم،من تعجب کردم آخه عرفان گفته بود هرگز براش تو این 2سالی که ازدواج کردن ساک نزده،معلوم بود بلد نیست،خلاصه ساک که زد بغلش کردم بردمش توی اتاق روتخت خوابوندمشو کیرمو گذاشتم تو کسشو شروع کردم به تلمبه زدن،خیلی تنگ و آتیشی بود کسش، در این مابین هرچند دقیقه یک بار کیرمو بیرون میاوردم که ساک میزد دوباره میکردمش،یه بار که داشت ساک میزد عرفان اومد دید سروصدا از تو اتاقه اومد داخل چشماش 4تا شد،گفت شراره؟؟؟؟؟؟ اونم که منظور عرفانو فهمید که از ساک زدنش متعجب شده گفت این یه چیزه دیگست،انصافا اون لحظه حال کردم،حالا دیگه روی شراره باز شده بودو آه و نالشو جووووووووووون جوووووووون کردناش جلو عرفان بیشتر شده بود،خوابوندمش رو شکمو یکم دیگه از کس کردمش اومدم برم سراغ کونش گفت نه اله بله درد داره من بهب ابک تا حالا ندادم،گفتم اگه درد داشت هر کاری خواستی بکن،گفتم مثل ساک زدن خوشت میاد،خلاصه با ژل لوبریکانت و کمی صبوری کم کم کیرمو فرستادم تو کونه نازش اول تا نصف بعدم که جا باز کرد تا ته،اولش آخو اوخ کرد اما بعدش میگفت جرررررررررررم بده همش واسه خودته و اینجور حرف ها،بعد از 10 مین از کونش کشیدم بیرئنو پاهاشو دادم رو به بالا و شروع کردم به تلمبه زدن تو کسش،گفتم آبمو بریزم توش؟؟ گفت آره قرص میخورم،آبمو تا قطره آخر خالی کردمو بعد از 5مین از روش پاشدم،عرفان خیلی حال کرده بود از گاییده شدنه زنش،خیلی با لذت نگاه میکرد سکس ما دو تارو،بعد از اون نهار رو باهاشون خوردم و توی اون 3روزی که اونجا بودن باهاشون بودمو سکس های زیادی با شراره داشتم، قرار شد که امتحان های ترمم تموم شد برم تهران و دوباره سکس کنم با شراره،فعلا که با من حال کردو گفت به کس دیگه نمیده،من با زوج های زیادی سکس داشتم اما اولین باره که سکسمو به نگارش درآوردم،اگر غلط املایی داشتم یا داستانو بد نوشتم عذرمیخوام از دوستان چون اولین باره داستانمو نوشتم،اگر دوستان خوششون اود داستان های سکس های دیگه ای که داشتمو مینویسم.
با تشکر سینا


👍 1
👎 1
105015 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

462944
2015-05-20 16:52:39 +0430 +0430
NA

الان تبلیغ کیرت بود؟که انقد خوردنی بود که یارو واسه شوهررو نخورد،اما مال تورو خورد!
اصا کلا تمام زوج ها چشم انتظار توان و شوهرا آرزو دارن تو ترتیب زنشونو بدی!
من نمیدونم چطور همه ام آبشونو میریزن تو ،هیچ کسم تو ایران نه هپاتیت داره نه اچ آی وی
ها؟
اصلا این مردا خودشون دودول ندارن زنشونو بکنن ؟
من که دخترم غیرت دارم.اگر کسی سمت دوست پسرم بره جججرش میدم.اما شما مردا چی؟!!!

3 ❤️

462945
2015-05-20 17:06:12 +0430 +0430
NA

والله…یا مردامون خیلی بی غیرت شدن…یا پسرامون زیاد توهم میزنن

1 ❤️

462946
2015-05-20 18:37:07 +0430 +0430
NA

اینه جامعه ما ؟؟؟؟؟!!!
عمه ننه ، یعنی با امثال تو شدیم ۷۵۰۰۰۰۰۰ نفر

0 ❤️

462947
2015-05-20 19:45:36 +0430 +0430

این بنده خدا تویه دنیای واقعی عددی نی…اینجا رو واسه خالی کردن عقده هاش دیگه لا اقل بزارین یه جولانی بده…گیرم چار تا جفتک هم انداخت شما که نباید فکر کنی همه جفتک میندازن…واللا بخدا…

0 ❤️

462948
2015-05-21 01:14:12 +0430 +0430

کسکش ننویس ای کیر به قبرت بباره جاکش دروغ گو این بابک کله کیری یهو از کجا اومد وسط داستان قرمساق عقده ای کس ندیده برو خاله جنده تو بکن اخه عمه جنده تو از نزدیک کس دیدی تو عمر نحس و کیریت که حالا شدی بکن زن شوهر دار

0 ❤️

462949
2015-05-21 02:42:29 +0430 +0430
NA

لعنتی عاشق، چیزایی را که من می خواستم بگمو بدون کم وکاست بهت گفت کونییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
راستی تا حالا کسی جلوی خواهر و مادرت کونت گذاشته؟؟؟؟؟؟
اگه خواستی بچه هارو خبر کن…

0 ❤️

462951
2015-05-21 06:34:47 +0430 +0430

تخمی تخیلی dash1

0 ❤️

462952
2015-05-21 08:00:47 +0430 +0430
NA

قشنگ بود دیگه
کسی اذیت بچمون نکنه

0 ❤️

462954
2015-05-21 11:10:03 +0430 +0430

erfan bud belakhare ya babak? dash1

0 ❤️

462957
2015-05-21 13:03:27 +0430 +0430

ای کیر تو کله پدرت که تو جقی وتوهمی رو پس انداخته.چقدر خالی بستی اخه

0 ❤️

462959
2015-05-21 14:51:05 +0430 +0430
NA

کیر عمت دهنت biggrin

0 ❤️

462960
2015-05-21 16:23:45 +0430 +0430
NA

واقعا !؟

0 ❤️

462961
2015-05-21 16:26:02 +0430 +0430
NA

احسان هات میفرماید:
فقط عنوان داستان رو خوندم

0 ❤️

462962
2015-05-21 20:06:22 +0430 +0430

داستان واقعی: تو اینترنت خوندی یکی نوشته پسراییی که میخوان زنمو بکنن عکس بزارن بعد پیغام اومد انتخاب شدی ادرس دادن رفتی دیدی 2 نفر به اسم عرفان و بابک منتظرتن خواستی در بری دستو پاتو گرفتن بستنت بردنت تو یک کلاه گیس گذاشتن سرت 3 روز یک نفس کونت گذاشتن تو اون مدت هم اسمت شراره بود!! بعدشم با لگد پرتت کردن بیرون اسکل ابنه ای نه لازم نکرده داستان بقیه کون دادناتو بنویسی فقط خفه شو… مادر فلان همه ایران کسو کون شماها میزارن عرضه کردن داشتید 1 میلیون جوک براتون در نمیاوردن کسی اینقدر بی غیرت باشه که بخواد زنشو بگا بده هم تو هر شهری چیزی که زیاده کیر مجبور نیست زنشو برداره ببره 10 تا شهر اونوتر بکننش یکدفعه دیگه هم اینورا پیدات بشه باید برای هممون نقش شراره رو بازی کنی اوشکول خان

0 ❤️

462964
2015-05-22 07:48:35 +0430 +0430

خالی بندی بود بابا

0 ❤️

462967
2015-05-26 00:52:03 +0430 +0430
NA

ناز هرکی دوست داره بیاد ایدی من akilrzaکیرنازیه .داستانهم خیلی تخیلی بود

0 ❤️

462968
2015-05-26 00:53:18 +0430 +0430
NA
IMG_۲۰۱۵۰۵۲۴_۰۸۲۴۴۴.jpg
0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها