اولین تجربه بیغیرتی رو در رو

1401/08/09

سلام دوستان
اسم من امین هستش.۳۰ سالمه و اینی که میخوام براتون بگم یک خاطره ماله هفته قبل هستش(۱۴۰۱/۷/۲۸).
یک چند سالی هستش به لطف این حجم از داستان و فیلم های سوپر رو مامان و خواهرم بی شدم.اسم مامانم پری هستش ۵۰ ساله گوشتی و تو پر با سینه و کون بزرگ و خواهرم افسانه ۲۵ ساله با یک هیکل ریزه میزه و سینه های کوچیک و کون معمولی.
تو این چند سال همش در حال چت و وویس دادن و تلفنی حرف زدن تو تلگرام و فرستادن عکس بدون صورت با افراد مختلف در مورد خواهر و مادرم بودم و کلی هم حال میکردم.یک بار تصمیم گرفتم رو در رو با یک نفر این کارو بکنم و گشتمو گشتم بعد یک مدت با یک آقای ۴۰ ساله آشنا شدمو حرف زدیم و بر خلاف همه تا میگی بی هستم سریع میگن عکس بده اصن هیچی نگفت که زود باش عکس بده.یکم که چت کردیم و یکم حال داد بهم بهش گفتم یک قرار بزاریم ببینیم همو.اونم قبول کرد و شماره داد.بعد چند روز با کلی استرس پیام دادمو قرارو برای ساعت ۸ تو یک کافه که قلیون داشت فیکس کردم.
اون روز رسید و قبل رفتن کسی خونه نبود رفتم چند تا از شورت و سوتین مامان و خواهرمو برداشتم گذاشتم تو پلاستیک که با خودم ببرم.
رفتم کافه منتظر بودم بیاد کلی استرس داشتم و میترسیدم همش میخواستم بلند شم برم و شمارشو بلاک کنم ولی باز نشستم.تا اینکه دیدم زنگ زد و گفت اومدم کجایی تو دست تکون دادم اومد.یک آدم معمولی و خوب با یک تیپ خوب وقتی دیدمش بیشتره استرس و ترسم ریخت.شروع کردیم قلیون کشیدن و حرفای معمولی زدن اونم اصن هیچی از بی بودن من نمیگفت بعد یکم حرف زدن گوشیمو برداشتم یک عکس از مامان و خواهرم تو عروسی که لباس کوتاه پوشیده بودن و پاهاشون معلوم بود آوردم گرفتم سمتش و گفتم اینم مامان پری و آبجی افسانه من.یکم با دقت نگاه کرد و بعد گفت چیزای خوبین اینطوری که گفت کیرم سیخ شد.یک عکس دیگه آوردم نشسته بودن پاشون انداخته بودن رو پاشون روناشون معلوم بود نشونش دادم گفتم ابن یکی چطوره.شروع کرد تعریف از روناشون.بعد گفتم بریم یک دوری بزنیم.رفتیم سوار ماشین شدیم حرکت کرد گفتم برو یک جای خلوت.رفتیم تو جاده کمربندی یک جای خوب وایساد.منم دست کردم تو پلاستیک اول سوتین خواهرمو در آوردم گفتم این ماله افسانه هستش و دادم بهش.مالید به صورتشو داشت بوش میکرد ماله مامانمو در آوردم گفتم این ماله مامان پریمه.دادم بهش صورتشو کرد داخلشو ماله افسانرو مالید به کیرش.منم داشتم دیگه از شق درد میمردم کیرم داشت منفجر میشد اصن یک حس جدید و متفاوت بود.یکم با سوتینا که حال کرد شورتارو دادم بهش داشت با اونا حال میکرد دست بردم سمت کیرش و از رو شلوار شروع کردم به مالیدن.چون دوران دبیرستان چند باری برای یکی از دوستام ساک زده بودم دوس داشتم ساک زدنو کلا.دیگه الان یک کیر که برای مامان و خواهرم سیخ شده مگه میشه ساک نزنم.داشتم از رو شلوار کیرش میمالیدم گفت آفرین چه پسر خوبی خودش میدونه باید چیکار کنه.گفتم صندلی بخوابون تا این پسر خوب بقیه کارشم بکنه.پشتی صندلی خوابوند و منم شروع کردم کمربندشو باز کرد و دکمه شلوارشم باز کردم شرت و شلوارش با هم کشیدم پایین که کیرش نمایان شد.یک کیر خوش فرم و قشنگ با اندازه خوب و کلفتی عالی و تر و تمیز.دست انداختم دوره کیرش شروع کردم به مالیدن یکم که مالیدم دیگه نتونستم تحمل کنم کامل کردم تو دهنم و یکم نگه داشتم بعد شروع کردم سرمو بالا پایین کردن.عالی بود کیرش حرف نداشت همیطو ساک میزدم و با دست تخماش میمالیدم اونم با شورت و سوتین مامان و خواهرم داشت حال میکرد.منم که رو ابرا بودم برگشتم گفتم بابایی چه کیره خوبی داری اونم گفت جووون دوس داری باهاش چیکار کنم منم گفتم بکنیش تو کس مامانم گفت دیگه چی گفتم بکنی تو کس خواهرم.گفت آفرین مادر جنده خوب کارتو بلدی.سرمو گرفتو شروع کرد تو دهنم تلمبه زدن و میگفت خواهر مادرتو جر میدم کسکش مادر جنده.تا ته کرد تو دهنمو نگه داشت یکم بعد ولم کرد منم نفس نفس زنان گفتم جووون بابایی قوربونه کیرت.کیرت تو کس خواهر و مادرم.کیرشو گرفت بالا گفت تخمامو بخور کسکش مادر جنده منم با ولع تخماش میخوردم یکم خوردم و باز کیرشو کردم تو دهنم تند تند داشتم میخوردم براش گفت داره میاد مادر جنده منم گفتم جووون بریز تو دهنم بابایی یهو سرمو محکم گرفتو آبشو کامل ریخت تو دهنم و منم خوردم.آبش کامل خوردم کیرشو از دهنم در آوردم یکم سرش و تنشو بوس کردم اونم بی حال مونده بود تو همون حال. کیر خودمو که در حال انفجار بود در آوردم آبمو ریختم رو شرت مامان و خواهرم.
شلوارش کشید بالا صندلیش درست کرد حرکت کنیم بهش گفتم خوب بود حال کردی گفت عالی بودی و دست کرد ۲تا تراول پنجاهی در آورد بهم بده من گفتم برای پول نکردم برای لذتش کردم گفت بگیر هدیه هستش منم گرفتم.رسوندم در کافه و خداحافظی کردیم و رفت.تو این ۱ هفته هم هیچ صحبتی نکردیم.
ولی من خیلی خیلی لذت بردم و تجربه ای متفاوت بود.
مرسی که داستانمو خوندین.

نوشته: امین


👍 22
👎 9
143901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900909
2022-10-31 01:20:04 +0330 +0330

به نظرم واقعی بود

مرسی

1 ❤️

900974
2022-10-31 20:18:33 +0330 +0330

خوب بود ولی عالی نبود. مهمترین چیزی ک باید تو نفر دیگ باشه صداقته. ک من یکی دوس دارم مامان توپرتو ببینم. اگ میشه🙂

0 ❤️

901036
2022-11-01 05:05:05 +0330 +0330

یه وقتایی آدم با بی غیرتی حال میکنه مخصوصا زنت و خانواده اش لاشی باشن

0 ❤️

901061
2022-11-01 10:00:43 +0330 +0330

عالی بود عزیزم بی خوشکله

1 ❤️

901095
2022-11-01 18:03:45 +0330 +0330

میای خصوصی امین جون؟

0 ❤️

901108
2022-11-01 22:17:40 +0330 +0330

عالی و واقعی بود

0 ❤️

901114
2022-11-01 23:01:21 +0330 +0330

دربه د دنبال بی از کرمانشاه شبیه همین نویسنده داستان هستم ولی پیدا نکردم
ممنون عالی بود

0 ❤️

901359
2022-11-03 17:49:59 +0330 +0330

امین؟

0 ❤️

901417
2022-11-04 04:05:27 +0330 +0330

کیر تو خودت و داستانت

0 ❤️

901559
2022-11-05 05:06:44 +0330 +0330

منم زمون مجردی دوستامو میاوردم خونه و‌شورتای مامان و ابحیمو میدادم بمالن به کیرشون. الانشم‌ دوستام میان شورتای زنمو میمالن و کونم میکنن

0 ❤️

902234
2022-11-09 18:25:19 +0330 +0330

چند سالته؟

0 ❤️

906574
2022-12-13 17:43:56 +0330 +0330

اگه واقعی گفتی ،بهم پیام بده منم مث خودت

0 ❤️

909684
2023-01-06 22:25:12 +0330 +0330

عالی بود

دقیقا برا منم اتفاق افتاده، یه پسره خوشگل رو پیدا کرده بودم ، خواهر و مادرش آس بودند، هر سری میامد که بکنمش ، کلی فیلم از خواهر و مادرش برام میاورد.

1 ❤️

935065
2023-06-27 16:34:36 +0330 +0330

امین جون عالی بود منم خیلی دنبال یکی مثال تو می‌گردم تا به اوج شهوت و حشر برسونمش

0 ❤️