با سلام راستش داستان های شمارو خوندم و حال کردم ولی دم اونای که واقعیتو نوشتن گرم. داستان من واقعا واقعیه و دوستان تو نظرات اگه بگن دروغه قول میدم دیگه هیچ داستانی ننویسم البته جوابشونو میدم !!!نه شوخی کردم. من تازه به سن تکلیف رسیده بودمو دوستان مدرسه درگوشم زیاد از سکس حرف میزدنو خلاصه از بچه های بودم که تا بحال فیلم پرنو ندیده بودو یه بچه مثبت بودم.برادرم دوست دختر زیاد داشت البته از زیاد منظورم 5 یا 6 بود یکیشون همسایه بود که بهش کم علاقه داشت ولی دختره که سنش 21 بود خیلی برادرمو دوس داشت.از اونجایی که دوستان مجازی من یعنی شما میدونید که اگر دخترو ارضا نکنید ترکتون میکنه. من از این فرصت استفاده کردم بهش پیام دادم و مخشو زدم بعد دیدم زمان میبره اگه بخوام همینجوری پیش برم چون بار اولم بودو تو کف بودم.بعدها فهمیدم راه نزدیک شدن بهش خندوندنشه و من تو اینکار استاد بودم.

خلاصه چشمتونو درد نیارم!!روزی بین خندها بهش گفتم میشه بیام خونتون مکث کردو گفت نه زوده. منم با خودم گفتم این میخاد اما اعتماد نداره. خلاصه بعد دوماه مجبور شد دعوتم کنه خونشون البته گفت حق نداری بهم دست بزنی چون دخترم و باکره.منم نخاستم بدونه میل اون کاری کنم چون میل یه دختر نقطه ضعف اونه.خلاصه رسیدم خونشون رفتم داخلو دیدم ارایش نکرده و لباس سنگین پوشیده.و حتی چای ریخته واسم.اعصبانیتمو مخفی کردمو طبق میل اون کاری نکردم.حرفامونو زدیمو از برادرم پرسیدو خلاصه دیگه دیدم امکان داره مادرش بیاد پس عقلم حکم کرد باید زود برم چون وقت زیاده واسه این کارا.رسیدم خونه تا دو روز بهش پیام ندادم زنگ نزدم.بعدش توراهه مدرسه منو دیدو حسابی شاکی بود منم گفتم رفتی خونه پیام بده تا دردمو بگم. چشماش یکم خیس اشک شده بودو رفت خونه پیام داد.گفتم من دوست دارمو بهت وایسته ام اما تو حتی اومدم پیشت ارایش نکرده بودی مثل غریبه ها باهام سنگین بودی بعد چند ماه وفاداریو کنارت موندن این مزد دستم بود.؟؟گفت منم دوست دارم امین اما تا بحال دست پسریو نگرفتم چه برسه باهاش…منم گفتم من هر پسری نیستم این بار تو ثابت کن دوسم داری وقتی پیشت بودم.یک ماه گذشتو هر روز باهاش صمیمی میشدم راستش منم زیاد خودمو نگه داشتم و عاشقش شده بودم.دیگه از اون روز که از خونشون اومدم خودمو بی میل نشون دادمو حرفی نزدم.یهروز صبح یه هو زنگ زدو گفت سریع بیا اینجا مامانمو بابام رفتن خونه مادربزرگم.منم سریع از خدا خاسته تیپ زدمو راه افتادمو یه گلم واسش خریدمو زیر لباسم قایم کردم که همسایه ها نبینن.رفتم داخل خونه گلو دراووردمو دادم بهش خیلی خوشحال شد و توچشمام نگاه کردو لباشو گذاشت رو لبام.حس قشنگی بود وقتی لباشو گذاشت رولبام.هیچی نگفت حتی سلام هم نکرد منو برد تو اتاقشو خوابوند منو روی تخت.من سریع بلند شدم چون خجالت کشیدم نفسم بالا نمیومد قلبم داش از سینه کنده میشد.تو چشمام نگاه کرد گفت مگه همینو نمیخاستی حالا تو بی میلی امین.جوابی ندادم دستام همون جور که میلرزید اروم گذاشتم روی سینشو فشار دادم و دیدم لب هاشو گاز گرفت اروم اه کشید.تو حال خودم نبودم دستام یخ کرده بود.پیرهنشو دراوردمو از رو سوتین سینه هاشو ماساژ میدادم.اون خیلی هوسی شده بود و من از این خوشحال بودم.همونطور که سینشو ماساژ میدادم دستشو گذاشت رو… و من دیگه بجور داغ کرده بودمو داشتم دیوونش میشدم.از فرصت استفاده کردمو دستمو کردم زیر شلوارش و گذاشتم لای کسش.کسش داغ بودو خیس طوری که وقتی شورتو از پاش دراووردم خیس شده بود. بدون اراده خوابوندمش روی تختو لبامو گذاشتم رو بالای کسشو شروع کردم مکیدنش.اروم اه میکشید چشماش بسته بودو اسممو صدا میکرد.کسش خیلی قرمز شده بود انگار باد کرده بود اب واژنش خارج میشدو میریخت روی مقعدش .وقتی که دیگه خسته شدم از خوردنش سرمو بلند کردم چشماشو باز کردو منو خوابوند روی تخت افتاد روم لب هاشو گذاشت رو لبهامو اروم شلوار و لباسمو در اوورد سینه هاش کوچیک بود اما بدنش و باسنش خیلی قشنگ بود روفرم هیچ نقصی نداشت. اروم دستمو روی بدنش میکشیدم دور سینه هاش قرمز شده بود.بعد چند دیقه که دیگه بدنم داغ شده بود لباشو گذاشت رو نک سینم تو فیلم پرنو اینو ندیده بودم وقتی اون کارو کرد نفس بلندی کشیدم خیلی حس خوبی بود وقتی کارش تموم شد باز لبامو خوردو دستشو گذاشت رو… و اروم گذاشت روی کسش نشست روشو هی بالا و پایین میرفت به یک دقیقه نرسید حس کردم داره ابم میای بهش گفتم سریع بلند شودو بدون اینکه به… دست بزنه ابم ریخت خیلی اذیت شدم چون بار اولم بود و دیدم اون از دستم ناراحت شد چیزی نگفت اما چهرش اعصبی بود منم باز نیرو داشتم که اماده بودم باز باهاش سکس کنم و اینسری من خوابوندمشو پاهشاشو دادم بالا و اروم…کردم تو کسشو اروم عقب جلوی میکردم که دیدم داره اه میکشه و میگه دردم اومد منم نمیدونستم چیکار کنم سریع… از کسش دراووردمو اون گفت امین بکن توش بازی کن باهاش منم گفتم خوب تو میگی دردم اومد گفت اون درد خوبیه دارم حس خوبی پیدا میکنم خودش… کرد تو کسشو حسابی بازی کردیم عقب جلو کردم. بعد بلند شود خوابید روم تن تن بالا و پایین میکرد اونجام… خیلی سفت شده بودو حسابی بعد چند دقیقه دیدم سرشو گذاشت رو سینم…هنوز تو کسش بود هیچ وقت یادم نمیره این تجربرو.از اون رابطه حدود 3 سال میگذره دوستان و الان اون ازدواج کرده. و من دانشجوی ترم یک الکترونیک هستم.اگه نظراتن خوبی واسم بزارید یکی از تجربه های سکس با همکلاسیمو که 3 ماه ازش میگذره واستمون تعریف میکنم. اسمم امین هست با تشکر از سایت شهوانی