بابام قدرشو نمیدونست...

1402/05/18

خاله ام اوایل ازدواجشون شوهرش فوت کرد و از شوهرش فقط یه دختر داشت بنام سیما…که الان همسر منه… یه سالی از ازدواج ما گذشته بود که یه روز سرزده رفتم خونه خالم… کلید خونشون رو به ما داده بود تا راحتر تردد کنیم… کلید انداختم رفتم داخل دیدم یه صدایی میاد از توی حموم… یکم رفتم نزدیکتر… شنیدم خالم میگفت دیگه مثله قبلا ها خوب نمیکنی… قبلا ها وحشی تر بودی هم خشن تر میکردی هم بیشتر الان به زور میکنی… تازه وسطشم ابت میاد… اون فرد یهو گفت: تو هم مثله قبل نمیدی… دیدم عه؟… صدای بابامه!.. بابا و خاله نرگس؟… گفت من مثله قبلم… بابام گفت گوه خوردی… قبلا دست به کوست میزدم میگفتی کوسم کیر میخواد جرش بده… الان فقط میگی بخور… من بدم میاد از خوردن کوس… ماله مرجان (مامانم) هم نمی خورم خالم گفت من مدتیه دیر ارضا میشم… باید برام بخوری بعد بکنی تا منم ارضا بشم… اما تو چی نه میخوری نه کردنت طولانیه بعد 2 دقیقه آبت میاد اگر اوضاعت اینه دیگه نمی خوام بیای… بابام یه سیلی زد توی گوشش و گفت الان از کون میکنمت چون حشریم دیگه هم نمی کنمت… تا بیای التماسم کنی… خالم میگفت خیلی عوضی هستی اگر شوهر مرجان نبودی… میدونستم چطور پدرتو در بیارم… دست رو من بلند میکنی… صدای یه سیلی دیگه اومد و خالم گفت کوس کش نامرد… این بار رو بکن… از این به بعد حسرتشو میذارم به دلت که بهم دست بزنی… طلاق دخترمم از پسر عوضیت میگیرم… خالم حرف میزد و فحش میداد بابام داشت میکرد… چون بابام فقط آه و ناله میکرد… یهو بابام داد زد خفه شو و صدای یه سیلی دیگه اومد… من اروم رفتم توی حیاط و رفتم بیرون… یه چند دقیقه بعد بابام با حالت عصبانی اونجا رو ترک کرد منم از کاری که با خالم داشتم منصرف شدم و رفتم… چند روز بعد یه ماشین گرفته بودم شیرینی و… خریدیم با همسرم رفتیم خونه مامانش… کلی خوشحالی کردیم… خونه خالم دوبلکس بود و یه اتاق پایین داشت که اتاق خالم بود و دو تا اتاق هم بالا داشت که ما هر وقت میرفتیم خونشون بالا میخوابیدیم… سیما گفت من قهوه میخورم… خاله گفت من یکم شراب دارم میخوام اونو بخورم خالم از اولشم توی جشن ها شراب انگور میخورد و حسابی هم میرقصید… گفتم شما بنشینید من میارم براتون… دو تا قرص خواب توی قهوه سیما ریختم و برای خاله هم شراب انگور اوردم خودمم یه قرص تاخیری خوردم چون نوشته بود دو ساعت قبل از سکس باید بخورم … سیما زود خوردش و خاله هم شراب اش رو خورد و کلی با هم رقصیدن… سیما کم کم خوابش گرفت و گفت میرم بالا بخوابم بقیش برای فردا… منم تا بالا همراهیش کردم و خوابوندمش توی تختش… میگفت قهوه خوردم امشب با مامان بترکونیم که بدتر خوابم گرفته… گفتم امروز روز سختی داشتی… از صبح زود بیدار بودی… واسه اونه… گفت عاره… واسه اونه… نشستم بالای سرش و موهاشو نوازش میکردم تا مطمئن شدم خوابیده… خیلی خوشحال بودم… با خوشحالی فراووون رفتم سراغ خاله نرگس…یه سارافان تا روی زانو تنش بود که بالاش یکم تنگ بود و پایینش موج دار… وقتی قر میداد و دور خودش می چرخید سارافان بالا میرفت و شورت مشکی اش و اون رون های نابش کاملا مشخص بود و همچنان هم داشت میرقصید…منم نشستم و نگاهش میکردم و لذت میبردم و حسابی شق کرده بودم خسته شد و اومد نشست کنارم گفت سیما خوابید؟ دختره احمق شوهرت ماشین خریده الان وقت خوابه؟… چند بار بلند صداش کرد… جوابی نشنید… گفت خاک بر سرش… دوباره بلند شد رقصیدن… دیدم بد جور مسته الان وقتشه… رفتم بغلش کردم و بردمش توی اتاق و انداختمش روی تخت… و سارافان رو زدم بالا و شورتش رو در اوردم گفت پسره حروم زاده چیکار میکنی گفتم میخوام دیگه منت بابامو نکشی و شروع کردم خوردن کوسش چوچولشو مک میزدم و با انگشت وسط دست راستم میکردم توی کوسش… با دستاش با موهام بازی میکرد و گاهی هم سرمو به کوسش فشار میداد… هر چی بیشتر میخوردم… آه و ناله هاش بیشتر میشد و مثله مار به خودش می پیچید… گاهی هم پاهاشو می بست و سرمو بین پاهاش قفل میکرد انقدر خوردم که ارضا شد گفت بر عکس بابات عالی میخوری پسر… به سیما حسودیم شد… و شلوارکم رو در اوردم و گفتم شما هم بخورت خوبه؟ گفت چه جورم… امتحانش مجانیه… شروع کرد خوردن کیرم… واقعا عالی میخورد… گفت بسه دیگه… الان بکن توی کوسم… اگر اینم مثله بابات نبودی از الان هم شوهر سیما هستی هم شوهر مامان سیما گفتم من میخوابم شما بشینید روی من… من خوابیدم روی کمرم و خاله نرگس کیرمو کرد توی کوسش و بالا پایین میکرد… واقعا لذت بخش بود… از سکس با سیما هم بیشتر حال میداد… بعد گفت داگی رو بیشتر دوست دارم… داگی شد و منم توش تلمبه های وحشیانه میزدم… میگفت جاااانم… مرد یعنی خودت نه اون بابای بی بخارت… بکن… محکمتر… محکمتر… آبت قراره کی بیاد؟ گفتم هر وقت شما بخوای… گفت جووووون… پس حالا حالا ها باید بکنی… انقدر کردمش که زانوهاش درد گرفت و کامل خوابیده بود و منم روش خوابیده بودم و داشتم توی کوسش تلمبه میزدم میگفت جوووونم… از الان دیگه فقط به تو میدم… زودتر می کردیم به این بابای عوضیت پا نمیدادم… آبم اومد و خالی کردم توی کوسش… هر دو خسته بودیم… هیچ کدوم توان بلند شدن نداشتیم… بعد چند دقیقه… بلند شدم برم اتاقمون تا اونجا بخوابم… بهم گفت دیگه منت باباتو نمیکشم… از الان هم سیما هم مامانشو باید بکنی… گفتم با کمال میل…
از اون روز زنم رو هفته ای یه بار میکنم اما مادر زنمو هفته ای دو بار… واقعا برای بابام متاسفم چنین جواهر با ارزشی رو قدرشو ندونست… اما من قدرشو میدونم… اونم یه انسانه… فقط دیگه خیلی دیر تر ارضا میشه… جز منم کسی نمی تونه ارضاش کنه… تازه تمام وحشی بودنم رو توی سکس با خاله نرگس تجربه میکنم و سکسم با سیما همونطور که دوست داره آرومه…

نوشته: قدرشناس


👍 51
👎 25
116801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

941477
2023-08-10 00:22:09 +0330 +0330

گس خاله چطوری؟🤣🤣

2 ❤️

941497
2023-08-10 01:29:17 +0330 +0330

سکس تون بر قرار ❤

3 ❤️

941509
2023-08-10 02:13:10 +0330 +0330

شانس آوردی کردیش وگرنه دهنت سرویس بود😅🤣🤣

1 ❤️

941548
2023-08-10 07:37:50 +0330 +0330

ای کاش کسشر دوتا قرص خواب نمیشنوشتی

1 ❤️

941557
2023-08-10 08:56:46 +0330 +0330

کس نگو جقی بی بخار دیوس هر ادمی قرص تاخیری بخوره خوب میکنه دیگه

1 ❤️

941577
2023-08-10 12:56:02 +0330 +0330

باز کس مغزی دیگه و کس شری دیگه

0 ❤️

941579
2023-08-10 13:12:20 +0330 +0330

نوش جانت باشه ! واقعی باشه یعنی گوزه عسل دیگه حسابی کیف می‌کنی

0 ❤️

941631
2023-08-10 19:20:00 +0330 +0330

مامانت درچه حاله.اگه یموقع گشادگشاد اومد بدون هرچیزی یه تاوانی داره.

1 ❤️

941635
2023-08-10 19:50:08 +0330 +0330

خوش بحالت

0 ❤️

941738
2023-08-11 10:27:01 +0330 +0330

یعنی داستان‌های شهوانی رو که میخونی به دو نتیجه میرسی: نصف مردان ایرانی کونی هستند و تقریبا تمام زنان ایرانی هم در حال دادن به این و اون… واقعا اوضاع در این ۲۰ سالی که من ایران نیستم اینجوری شده؟ این حجم واقعا با منطق من دست‌کم جور در نمیاد!

1 ❤️

941753
2023-08-11 12:25:52 +0330 +0330

باز یه بچه جلقی که معلوم نیست مادر زنش که خالشم بوده چطوری کونش گذاشته که آمده انتقام بگیره ، حالا اطلاعات پزشکی … هم که پخی نیست ، تو بهتره همون کصلیسی خاله جان بکنی تا دهنت سرویس نشه مجلوغ.

0 ❤️

941779
2023-08-11 17:15:21 +0330 +0330

با توجه به وضعیت حال میشه گفت کسشعره🤣🤣
در اون حدم دیگه خر تو خر نیست باباعه با سن ۶۰ ۷۰ سالگی بره خواهر زن هم سنه خودشو بکنه توی اون سن زنه خودشو راضی نگه داره هنر کرده😂

0 ❤️

941793
2023-08-11 22:00:42 +0330 +0330

دوستان خواهشن کس شر نگین بچه های کم سن هم این داستانا رو میخونن به هیچ وجه از قرص خواب اور استفاده نکید مخصوصا بعد مشروب ادم رو میکشه دوستان برای یه داستان کیری چرت نگید جووونا فکر میکنن واقعیه میرن کار دست خودشون میدن اکثر داستانا فقط داستانه نرید تست کنید بگا برید

1 ❤️

941794
2023-08-11 22:06:55 +0330 +0330

گفت پسره حروم زاده چیکار میکنی و بعدش داد 😂 😂 😂

1 ❤️

942044
2023-08-13 11:15:59 +0330 +0330

نوش جونت دلاور

0 ❤️

944329
2023-08-26 08:14:42 +0330 +0330

کلا خانوادگی به تک همسری اعتقادی ندارید

0 ❤️