بهترین سکس عمرم با خواهرزن

1401/07/13

سلام
قبل از همه چیز اینو بگم که این یه خاطره ی تقریبا طولانیه و هرکی حوصله نداره نخونه . آخرش کلی فحش نخوریم که چقدر طولانی بود .با اینکه این خاطره کاملا واقعی هستش ولی روی این موضوع هیچ اصراری هم ندارم و دوستانی که باور ندارن واقعیه میتونن به عنوان یه داستان بهش نگاه کنن .
من سیاوش هستم . ۲۶ سالمه و ۲ سال پیش ازدواج کردم . قدم ۱۸۲ و وزنم ۸۰ هستش . تیپ و قیافم معمولیه و اهل یکی از شهرستان های غرب کشور هستم . همسرم سمیه دو سال از خودم کوچیکتره و تیپ و قیافش هم خداییش خوبه . سمیه یه خواهر بزرگتر داره که اسمش سارا و همسن منه . یه داداش هم داره چند سالی از سمیه کوچیکتره .
سارا چند ماه پیش از شوهرش جدا شد و برگشت خونه ی پدرش . سمیه از نظر چهره از سارا خوشگلتره ولی سارا خوش استایل تر هستش .
از وقتی که سارا جدا شده ، مدل لباس پوشیدنش توی خونه و جلوی من ، عوض شده و مثلا دیگه بدون روسری جلوی من میگرده و یا شلوار های خونگی جذب میپوشه و …
همین تغییرات کوچیک توی لباس پوشیدن هاش باعث شده من نسبت بهش حس پیدا کنم و خیلی بیشتر از قبل دیدش بزنم که البته چند سری سارا متوجه نگاه های ادامه دار من روی خودش شد ولی به روی خودش نیاورد . حس میکردم سارا هم یه حس های ریزی نسبت به من داره ولی چون پای خواهرش وسطه ، اصلا چیزی نشون نمیده .
من و سمیه معمولا یه شب درمیون سکس رو داریم و چند وقتی میشه که وسط سکس هامون واسه اینکه بیشتر حال کنیم و یه تنوعی هم ایجاد کرده باشیم ، توی تصوراتمون یه نفر سوم به سکسمون اضافه میکنیم . یه شب که طبق معمول میخواستیم یه نفر سوم اضافه کنیم ، من به سمیه گفتم امشب سارا رو تصور کنیم ؟
سمیه یه مکث کوتاهی کرد و گفت نه . گفتم چرا ؟ گفت نمیخوام ذهنیتت نسبت به خواهرم عوض شه و هر بار که توی واقعیت ببینیش ، یاد این تصوراتمون بیوفتی .
گفتم این چه حرفیه آخه ؟
یه حالت شاکی و ناراحت هم به خودم گرفتم .
سمیه که دید من شاکی هستم و البته ناراحت ، گفت باشه قبول
اون شب سارا رو توی تخیلاتمون آوردیم کنار خودمون و یه سکس توپ کردیم .
چند وقتی گذشت تا اینکه یکی از اقوام مادر خانومم که توی یه شهرستان دیگه زندگی میکردن ، فوت شد پدر خانومم و مادرخانمم دست پسر تهتغاری شون رو گرفتن و واسه دو سه روز رفتن شهرستان و سارا هم اومد خونه ما
شب اول خیلی معمولی سپری شد و فردا صبح که من میخواستم برم سر کار چشمم به یه صحنه ای افتاد که باعث شد تمام طول روز رو فکر و ذکرم پیش سارا باشه . وقتی از اطاق خوابمون دراومدم که برم لباسهامو بپوشم و برم سرکار ، دیدم سارا توی هال خوابیده و به جای پتو یه چادر نماز انداخته روی خودش که اونم کامل جمع شده بود یه طرف . سارا دمر خوابیده بود و دامنش تا وسطای رونش بالا رفته بود و پاهای خوش تراشش داشت خودنمایی میکرد
سریع گوشیمو اوردم چندتا عکس از اون صحنه گرفتم و لباسامو پوشیدم و رفتم . اون روز توی محل کار شاید هزار بار اون عکسا رو نگاه کردم و بدجوری فکر سکس با سارا رفته بود رو مخم . بعدازظهر که میخواستم برگردم خونه توی مسیر برگشت یه فکری به ذهنم خطور کرد و تصمیم گرفتم سارا و سمیه رو مست کنم و بعدش ببینم چی پیش میاد . یه ویسکی گرفتم و یه مقدار میوه و تنقلات هم گرفتم و رفتم خونه . یکم استراحت کردم و قبل از شام یه دوش گرفتم و شام رو سه تایی زدیم و نشستیم پای تی وی که فیلم ببینیم . قبلنا سارا و سمیه در حد یکی دوتا پیک مشروب کنار من خورده بودن و میدونستم بازم در همون حد میخورن ولی اینبار باید کاری میکردم بیشتر بخورن . بدون مقدمه رفتم شیشه ویسکی رو با سه تا پیک متوسط و یه مقدار تنقلات اوردم و گفتم پاشید که اگه نخورید هیچوقت خودتون رو نمیبخشید . سمیه و سارا برگشتن سمت من خلاصه نشستیم پای بساط قبل از شروع الکی گفتم این مشروب یه نوع خاص از مشروباته که مستی نداره یا اینکه خیلی کم مست میکنه ولی به جاش سرخوشی داره . پس بابت مست شدن نترسید چندتا پیک بزنید وحالشو ببرید .
شروع کردم به ریختن واسه سارا و سمیه و خودم . بین هر پیک تا پیک بعدی نمیذاشتم بیشتر از یکی دو دقیقه بگذره تا زود احساس مستی نکنن و بکشن عقب خودشون رو . چندتایی پیک براشون ریختم و زدن . سمیه گفت سیا سرم داره سنگین میشه گفتم پیک اخر رو هم بزنیم و دیگه بسه . بعد از چند دقیقه اثرات مستی داشت خودشو نشون میداد و سمیه گفت دارم اتیش میگیرم انگار ، چقدر هوا گرمه .
اینو گفت و تیشرت تنش رو دراورد و با سوتین نشست . سارا هم معلوم بود داره وانمود میکنه که مست نیست . سمیه که تی شرت رو دراورد ، پرتش کرد به سمت تی وی و سارا از دیدن این حرکت همچین میخندید که انگار خنده دار ترین جوک عالم رو شنیده . پیک و سینی و بقیه وسایل رو جمع کردم و رفتم یه اهنگ رقص پلی کردم و گفتم پاشید برقصیم . اونا هم از خدا خواسته پاشدن اومدن وسط و کلی رقصیدیم . بعدش یه مقدار مسخره بازی دراوردیم و خسته خسته نشستیم رو زمین . سارا گفت این مشروب که قرار بود مستی نداشته باشه . پس چی شد؟ گفتم بی شرف بهم انداخته حتما . فردا میرم دهنشو میگام . سمیه گفت یواشتر دهنشو بگا شوهری گناه داره . هر سه تا زدیم زیر خنده و کلی خندیدیم . سمیه پاشد شلوار راحتی رو هم دراورد و هی میگفت انگار بخاری توم روشن کردن . سارا هم گفت وای منم اینطورم دختر . سمیه گفت خب بکن این لباس لعنتیت رو . سارا یکم من من کرد و گفت باشه حالا . هر وقت لازم شد میکنم . سمیه گفت چیه از سیا خجالت میکشی ؟ بکن بابا . سمیه پاشد رفت کنار سارا و دست انداخت تی شرت سارا رو دراورد .
وای خدای من ، سارا نشسته بود جلوم در حالی که یه سوتین تنش بود . سینه های سکسی و خوش فرمش منو میخکوب کرده بود . سمیه گفت سیا سینه های من خوش فرم تره یا سارا ؟ اگه به چشم خریدار نگاه کنی کدوممون رو میپسندی ؟ منم با پر رویی گفتم اینجوری که نمیشه فقط با نگاه کردن نظر داد . باید بیشتر بررسی بشن
سمیه گفت پاشو عشقم خودت بیا از نزدیک امتحان کن منم مثل برق و باد از جام پریدم و رفتم کنارش نشستم . یکی از سینه های سارا رو گرفتم و یکم فشار دادم .باورم نمیشد دارم جلوی سمیه سینه های خواهرش رو دستمالی میکنم . سمیه گفت خب شوهری نظرت چیه ؟ منم با اکراه گفتم هر گل یه بویی داره . هردوتاتون خوبید . خودمو زدم به مستی و رفتم پشت سمیه و گیره سوتینش رو باز کردم و دوباره رفتم جلوش و شروع کردم به خوردن یکی از سینه هاش . چند لحظه خوردم و زیر چشمی یه نگاه به سارا کردم که دیدم خیره شده به ما و با یه حسرت خاصی داره نگاه میکنه . چشماش که تا چند لحظه پیش خمار خمار بودن الان همچین گرد شده بودن که نشون میدادن خانم بدجور تو کفه . سمیه هم یجوری آخ و اوخ میکرد که انگار نه انگار آبجیش داره ما رو دید میزنه . سمیه خودش رو هی به عقب میکشید تا اینکه راحت روی زمین دراز کشید و منم افتاده بودم روش و داشتم همچنان سینه هاش رو میخوردم . یه لحظه سینه رو از دهنم بیرون کشیدم آروم به سمیه گفتم زشته جلو سارا که سمیه با صدای بلند گفت چیه خوو آبجیمه ، غریبه که نیست .
میدونستم سمیه توی فازی قرار داره که جواب منو با صدای بلند میده و همین موضوع میتونست جرقه ورود سارا به این ماجرا باشه . دوباره آروم در گوش سمیه گفتم پاشو زشته شاید اونم دلش بخواد . سمیه بازم با صدای بلند گفت سارا جون خواهری توهم دلت میخواد ؟
سارا که تعجب کرده بود از این سوال گفت خواهری راحت باشید من اگه دلمم بخواد فعلا دستم به جایی نمیرسه و از جاش بلند شد که بره توی اتاق تا ما راحت باشیم . هنوز دو قدم برنداشته بود که سمیه صداش کرد و گفت خواهری مگه ما هرچی داشتیم باهم استفاده نمیکردیم ، حالا هم شوهر من و تو نداره که و صورتشو برگردوند سمت من و با یه ناز خاصی گفت سیا امشب شوهر هردومون میشی ؟ من که از خدام بود و همه چی رو محیا میدیدم یه کم من من کردم و گفتم عشقم من رو حرف تو کی حرف زدم آخه . سارا گفت چی میگید شما دوتا ؟ انگار مستی عقل از سرتون کامل پرونده ؟ سمیه گفت خواهری بیا دیگه ، یه شب که هزار شب نمیشه . سارا گفت آخه آبجی گیرم که منم مثل شما خل و چل باشم و قبول کنم ، بعدش که مستی از سرمون بپره چی ؟ اونوقته که هزارتا فحش و نفرین نثار من میکنی و میگی من حالم خراب بود و اینو گفتم تو چرا قبول کردی ؟
سمیه خودشو از زیر منو بیرون کشید و پاشد رفت سمت سارا و بغلش کرد و گفت به جون بابا نمیگم . تازه اصلا هم مست نیستم و حالم هم خیلی طبیعیه . سارا گفت آره جون خودت . خلاصه سمیه اینقدر اصرار کرد و قسم خورد تا اینکه سارا دیگه سکوت کرد و سمیه دستشو گرفت و برد سمت اتاق خوابمون و با صدای بلند گفت شوهری نمیایی؟
گفتم دارم میام و قبل از رفتن یاد اسپری لیدوکایینی که توی یخچال بود افتادم و رفتم آشپزخونه و اسپری رو به کیر و خایه م زدم و بعدش رفتم به سمت اطاق خواب . وارد که شدم دیدم دوتایی روی تخت نشستن و سمیه داره گیره سوتین سارا رو باز میکنه .سمیه تا منو دید زد زیر خنده و گفت سیا بیا ببین این چرا باز نمیشه . سارا هم که داشت از خنده ی سمیه خنده اش میگرفت گفت تو مستی خواهری وگرنه باز میشه . بعدشم گفت سیا لامپ اطاق رو خاموش کن . منم گفتم چشم . لامپ رو خاموش کردم یه شب خواب کوچولو داشتیم که اونو روشن کردم و رفتم روی تخت کنار سمیه دراز کشیدم . سمیه گفت پاشو پاشو ببینم . اول که اینو باز کن و بعدشم لخت شو . منم از حالت دراز کش به نشسته تغییر حالت دادم و رکابی و شلوارکم رو در آوردم . بعد سمیه رو خوابوندم و خودم گیره سوتین سارا رو باز کردم و دوباره دراز کشیدم . سارا هم سوتین رو انداخت یه طرفی و اونم دراز کشید . حالا هر سه تاییمون دراز کشیده بودیم و سمیه بین من و سارا قرار داشت . شب خواب کوچیکمون یه نور قرمز ملایم به اطاق داده بود و همه چی آماده یه حال اساسی بود .
توی دلم آشوب بود . یه هیجان خاص که دلیلش حضور خواهر زن عزیزم و هیکل سکسیش بود . یه خورده هم ترس توی وجودم بود و میترسیدم از وقتی که مستی از سر سمیه خارج شه و نتونه با این موضوع کنار بیاد . ولی خب این ترس و دلهره و آشوب در مقابل لذت سکس با سارا اصلا به چشم نمیومد . سمیه گفت سیا من یادم نیست نوبت منه یا تو ولی به هر حال نوبت توعه . یه لبخند زدم و گفت چشم ، هر چی شما بگی . من و سمیه سکسمون اینجوری شروع میشد که من میرفتم پایین پاهاش و از انگشت پا شروع میکردم ماساژ میدادم و به سمت بالا حرکت میکردم و اینجوری هر دو تحریک میشدیم و بقیه ی ماجرا . در نوبت بعدیه سکس ، سمیه میرفت پایین پاهای من و شروع میکرد به سمت بالاتر ماساژ دادن و … . خلاصه نوبتیش کرده بودیم
رفتم پایین پاهای سمیه نشستم و پتو مسافرتی نازکی که روی سمیه و سارا بود رو کنار زدم ولی سارا پتو رو کشید سمت خودش و نذاشت پتو از روش بیوفته . شروع کردم از نوک انگشتای پای سمیه ماساژ دادم تا بالای رونش . وقتی میخواستم برم سراغ اون یکی پاش ، سمیه گفت حالا نوبت ساراست و آبجیم رو هم دریاب . گفتم چشم و رفتم پایین پاهای سارا نشستم . سمیه گفت آبجی این پتوی کوفتی رو بنداز اون طرف خوو . بعد خودش پتو رو گرفت و از روی سارا کشید و انداخت روی زمین . باورم نمیشد سارا جلوی دستامه و فقط یه شورت تنشه . آب دهنمو قورت دادم و در حالی که دستام یکم از استرس میلرزید پاهای سارا رو که بهم چسبیده بودن یکم از هم باز کردم و شروع کردم یکی از پاهاشو از نوک انگشت ماساژ دادن به سمت بالا . کیرم به بزرگترین سایز خودش رسیده بود و مطمئنم اگه لیدوکایین نزده بودم در حال ماساژ رون های سارا ارضا میشدم . وقتی به بالای رونش رسیدم و انتهای رون رو به سمت داخل ماساژ میدادم نفس های سارا ریتم تندتری به خودش گرفت و گاهی یکی از نفس هاشو حبس میکرد و بعد از دو سه ثانیه بیرون میداد . میخواستم برم سراغ اون یکی پاش که سمیه گفت این یکی رو به من بسپار و تو برو بالاتر . سمیه شروع کرد به ماساژ دادن پای سارا و من دستمو گذاشتم روی شکمش که به سمت بالاتر برم . سمیه که به زانوی سارا رسیده بود یهو گفت اینجوری فایده نداره و منو کنار زد و دستاشو انداخت دو طرف شرت سارا و کشیدش پایین . حالا دیگه سه تایی مون لخت لخت بودیم . سارا انگار دو سه روز از شیو کردن موهای کوسش گذشته بود چون زبری موهاش قشنگ زیر دست احساس میشد ولی هنوز کامل در نیومده بودن . به محض دیدن کوس سارا انگار آمپر چسبوندم و شروع کردم به خوردن سینه های سارا . سارا هم دیگه یخش کامل آب شده بود و صدای آه و اوخ و جونش بلند شده بود . من داشتم سینه هاشو میخوردم و سمیه هم چوچوله شو میمالید
خوب که سینه هاشو خوردم سرمو برگردوندم سمت سمیه و صورتمو به سمت کوس سارا نزدیک کردم . پایین تنه ام سمت سر سارا بود . لبامو گذاشتم بالای کوسش و زبری موهایی که تازه شیو شده بود لبامو نوازش میکرد . سمیه همچنان مشغول مالیدن کوس سارا بود . سرمو بردم جلوتر و لبامو گذاشتم روی انگشتای دست سمیه و سمیه هم یکی یکی انگشتاشو توی دهنم میکرد . یهو احساس کردم سارا داره دستشو میفرسته وسط پاهام که کیرمو بگیره . توی این حالت منو سارا برعکس هم دراز کشیده بودیم . پاهامو قشنگ باز کردم یه پامو انداختم اون طرف سرش و یه پای دیگه ام این طرف سرش بود . حالا دیگه سارا به کیرم قشنگ مسلط بود و داشت کیر و خایه ام رو میمالید . سمیه انگشتاشو از دهنم بیرون کشید و من بلافاصله لبامو گذاشتم روی کوس سارا که خیس خیس بود . شروع کردم به خوردن کوسش و سارا هم سر کیرمو کرد توی دهنش و زبونشو میمالید به سر کیرم . حالا منو سارا داشتیم واسه هم میخوردیم و سمیه هم که دید سرش بی کلاه مونده شروع کرد به مالوندن خودش . وای خدای من چه لذتی داشت جلوی سمیه با سارا سکس کردن . دستمو دراز کردم و یه بالش از بالای تخت آوردم و به سارا فهموندم کمرشو بده بالا و بالش رو گذاشتم زیر کمرش . حالا کوسش قشنگ اومده بود بالا . دوتا از انگشتامو یه بند فرستادم توی کوسش و انداختم پشت چوچولش و به سمت بیرون یکم فشار دادم . چوچولش مثل گل بیرون زده بود و جون میداد واسه خوردن . دهنمو بردم نزدیک و گذاشتمش تو دهنم . سارا دیگه داشت داد میزد از لذت . یکم خوردمش که دیدم سارا خودشو کاملا منقبض کرد و سرمو فشار داد به کوسش . فهمیدم ارضا شده . برخلاف میل باطنی از روی سارا پاشدم و رفتم سمت سمیه و بهش گفتم داگی شو عشقم . سمیه از خدا خواسته سریع داگی شد و رفتم پشتش و کیرمو گذاشتم دم کوسش و با یه فشار دادم داخل و شروع کردم عقب جلو کردن . صدای شالاپ شلوپ کردن کوس سمیه تمام اطاق رو برداشته بود . سارا سرشو برد زیر سینه های سمیه و شروع کردن سینه هاشو خوردن . سمیه میگفت جوونم آبجی بخوور . اووممم . بعدش سرشو برگردوند سمت من و گفت سیا تموم نشی ها سارا رو هنوز نکردی . نمیدونست من لیدوکایین زدم و به این زودی تموم نمیشم . بعد از چندتا عقب جلو دیگه کیرم رو کشیدم بیرون و گفتم نوبت آبجیته . سارا دوباره بالش رو داد زیر کمرش و پاهاشو داد بالا . کوس و کونش قلمبه شده بود بیرون . رفتم جلوش همونطور که روی زانو وایساده بودم کیرم رو گذاشتم جلوی کوسش و سعی کردم بدم داخل ولی نمیشد . سمیه اومد و کیرمو گرفت و برام میزونش کرد و با یه فشار سر کیرم رفت داخل . سارا یه اوخ گفت که نفهمیدم از درد بود یا حال کرده بود . چون فکر کردم دردش اومده کیرمو کشیدم بیرون که اینبار خود سارا کیرمو گرفت فرو کرد داخل . کیرم داشت تا ته میرفت داخل که سارا گفت سیا یکم یواش تر . وای کوسش تنگ تنگ بود و قشنگ معلوم بود چند وقتیه نداده . یکم صبر کردم کوسش جا باز کنه و بعد شروع کردم عقب جلو کردن . بدون شک میگم که بهترین سکس عمرم بود. اینبار سمیه اومد روی سارا و شروع کرد به خوردن سینه های بلوریش . سارا داد میزد دارم میمیرم و سمیه میگفت جوووون . سمیه اومد نشست روی شکم سارا و یکم خودشو بالاتر کشید و سارا با دستاش سینه هاشو گرفته بود و میمالید به کوس سمیه . هر سه در اوج عشق و حال بودیم . سمیه یه جوری وایساد که دست های سارا به کوسش برسه و سارا شروع کرد واسه سمیه کوسش رو مالیدن . هرچی من ریتم کردنم رو سریع تر میکردم سارا هم سریعتر واسه سمیه میمالید . وای خدای من … دلم نمیخواست اون لحظات تموم شن . سمیه با یه جیغ کوتاه ارضا شد و چند لحظه بعد سارا هم واسه دومین بار ارضا شد ولی من هنوز نه . کیرم رو که از کوس سارا بیرون کشیده بودم توی همون حالتی که قرار داشتیم با دست گرفتم و سرشو میمالیدم به کوس سارا . سمیه که انگار از هوش رفته باشه دمر خوابیده بود و اصلا تکون نمیخورد . یهو سارا دستشو آورد و کیرمو گرفت و تنظیم کرد روی سوراخ کونش . باورم نمیشد . داشت ازم میخواست از کون بکنمش . سمیه که هیچوقت اجازه نداده بود از کون بکنمش ولی انگار سارا به شوهرش از کون هم میداده . از خوشحالی میخواستم داد بزنم . تمام آب دهنمو جمع کردم ریختم کف دستم و زدم به سوراخ کون سارا . سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ کونش و فشار دادم . به سختی سر کیرم رفت داخل . شروع کردم آروم آروم تمام کیرمو فرستادم توی کون خواهر زن خوشگلم . دیواره های کونش کیرمو فشار میداد و این بهترین لذت دنیاس واسه یه مرد . شروع کردم به عقب جلو کردن . سمیه با صدای ضعیف گفت لعنتی ها هنوز تموم نشدید ؟ عقب جلو کردن کیرم توی کون سارا اوج لذت توی اون سکس بیادموندنی بود . همینطور که تلمبه میزدم تو کونش ، خم شدم روش و لباشو با لبام گرفتم . چند لحظه عقب جلو کردن رو متوقف کردم و لب بازی کردیم . زبونشو کامل میفرستاد تو دهنم و منم میکش میزدم .
بعدش من زبونمو میفرستادم تو دهنش و اون میک میزد . تمام لب و اطراف دهنامون تفی شده بود . دوباره شروع کردم عقب جلو کردن کیرم توی کون تنگ سارا . یهو احساس کردم دارم میام و بدون اینکه بهش بگم ریتم رو تندتر کردم و با یه نعره و وااای گفتن تمام آبمو خالی کردم توی کون سارا . توی همون حالت چند ثانیه ای افتادم روش و کیرم هنوز تا ته توی کونش بود . آروم کشیدم بیرون منم مث جنازه افتادم روی تخت . حالا سارا بین من و سمیه دراز کشیده بود . سمیه که معلوم نبود کی خوابش گرفته . سارا هم بالش رو از زیر کمرش بیرون کشید و پاشد رفت دستشویی . منم شورتمو پوشیدم و رفتم جلوی درب دستشویی و منتظر بودم سارا بیاد بیرون . بعد از چند دقیقه سارا همونجوری لخت اومد بیرون و منو دید یکم ترسید و خندید . اومد جلو سرشو آورد سمت سرم و گونه ام رو بوسید و گفت سیا مرسی خیلی چسبید ولی لطفا فراموشش کن جوری که انگار اتفاق نیوفتاده . منم گفتم حتما و رفتم دستشویی و اون شب تمام شد و تبدیل شد به بهترین سکس عمرم.

نوشته: سیاوش


👍 55
👎 9
299001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897978
2022-10-05 00:28:12 +0330 +0330

کیرم تو ذهنت سیاوش

1 ❤️

897980
2022-10-05 00:40:51 +0330 +0330

کس شعر محض

1 ❤️

897985
2022-10-05 00:59:34 +0330 +0330

دمت گرم گفتی طولانی هستش من نخوندمش

1 ❤️

897997
2022-10-05 01:39:28 +0330 +0330

کیر تو مغزت

0 ❤️

898011
2022-10-05 02:42:03 +0330 +0330

خیلی خوب بود بعد مدتها ی داستان خوندم ک کیرمو تکون داد

0 ❤️

898019
2022-10-05 05:32:16 +0330 +0330

بابا چقدر مینویسید؟

1 ❤️

898027
2022-10-05 06:54:02 +0330 +0330

جقی
محض اطلاعت اتاق رو اینطور مینویسن
نه اینطوری اطاق

0 ❤️

898028
2022-10-05 07:03:54 +0330 +0330

جالب بود مرسی
زن آدم خوبه اینجوری باشه بره خواهرش و بیاره شوهرش بکنه وای چه حالی میده ایشالا قسمت ما هم بشه.

1 ❤️

898045
2022-10-05 10:05:10 +0330 +0330

نظرات و فحشها عالی بودن ومستحق نویسنده کسخل

1 ❤️

898060
2022-10-05 13:11:51 +0330 +0330

سیاوش که از صابون گلنار استفاده میکرد از آن شب نام وش برگرفت

0 ❤️

898063
2022-10-05 14:07:56 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود. نوش جونت

1 ❤️

898075
2022-10-05 15:56:51 +0330 +0330

دمتگرم،ایول👍🏾👍🏾

0 ❤️

898120
2022-10-06 05:30:31 +0330 +0330

من يه همچين سكسى رو با دوست دخترم و خواهرش داشتم ولى به نظرم انجامش به اندازهً تصورش حال نميده يعنى وقتايى كه جدا جدا با هم سكس داشتيم و بيشتر راغب بودم،نميدونم چرا؟
شايد چون دوتا خواهر بودن با وجود اينكه انقدر با هم راحت بودن كه سكس كنن اما يه سرى چهارچوب هارو جلوى هم رعايت ميكردن كه اين از لذت سكس كم ميكنه

0 ❤️

898173
2022-10-07 01:16:41 +0330 +0330

کیر نفر اول ک نظر داده تو دهنت سیا،و کیرم دهن اونی ک بهت مشروب داده و همچنین کیرم دهن اونی ک بهت گفته ادم بعد مستی خواهرشو ردیف میکنه واس شوهرش من حتی ب چشم داستان هم ندیدم کسشعرتو چ برسه ب واقعیت کامل هم نخوندم چون ارزش وقت گذاشتن نداشت درکل کیر نفر دوم هم دهنت

1 ❤️

898287
2022-10-08 00:34:53 +0330 +0330

بعنوان قدیمی ترین عضو جقی زنده شهوانی میگم داستان خوبی بود اصلا هم طولانی بودنش مسأله نبود چون به اصل قضیه پرداخته بودی

3 ❤️

898455
2022-10-10 00:39:12 +0330 +0330

مـرسی بابت داستان زیبـات لـذت بردیم… به طـولانی بودنش می ارزید…😍😁

0 ❤️

898561
2022-10-11 01:49:01 +0330 +0330

یکم دور از واقعیت بود ولی کیرمو راست کرد و تحریک آمیز بود

1 ❤️

898733
2022-10-12 21:33:14 +0330 +0330

نوش جونت قشنگ بود

0 ❤️

899448
2022-10-19 01:44:48 +0330 +0330

باحال بود. با نظرات هم خیلی خندیدم 😂

0 ❤️

962962
2023-12-19 15:46:54 +0330 +0330

آخه جاکش جقی لیدو زدی و اونا نه بوشو فهمیدند نه دهنشون مزه ش رو حس کرده!!!؟😅🤦🏻‍♂️هر کسی که یه بار لیدو زده باشه میدونه دهن طرف و کسوکون طرف سر میشه حتی اگر بری خوب بشوریش احمق مجلوق

0 ❤️

962963
2023-12-19 15:51:21 +0330 +0330

آخه جاکش جقی لیدو زدی و اونا نه بوشو فهمیدند نه دهنشون مزه ش رو حس کرده!!!؟😅🤦🏻‍♂️هر کسی که یه بار لیدو زده باشه میدونه دهن طرف و کسوکون طرف سر میشه حتی اگر بری خوب بشوریش احمق مجلوق

0 ❤️