خاطرات یه مهندس راهساز (1)

1394/02/10

سلام به همه برو بچه های با حال شهوانی . خاطره ای را که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سال80 که من تو یه کارگاه راهسازی کار میکردم. اون زمان من 25 سالم بود و یه پسر فوق العاده خوشتیپ و خوشکلی بودم . قدم 178 سانتیمتر و وزنم اون زمان حدود 68 کیلو گرم ( الان 80 کیلوشدم) بود . من و 3 تا دیگه از مهندسای شرکت … تو نزدیکترین شهر نسبت به کارگاهمون یه خونه 600 متری ویلایی و شیک داشتیم که مدیران شرکت واسمون اجاره کرده بودند .اون سه تا همکارم به ترتیب 28 . 30 و 38 ساله بودند که یکیشون مجرد و بقیه متاهل بودند . غالبا" بعد از ظهر ها که از سرکار برمیگشتیم بساط شاممونو ردیف میکردیمو در کنارش مشروب هم میخوردیم . بعضی اوقات نیز اگه تریاک خوبم گیرمون میومد یه دودی هم میگرفتیم . البته خودم به صورت پنهانی و به دور از چشم بقیه هفته ای یه بار هم با هرویین نعشه میکردم .

سرتونو درد نیارم از ما 4 نفر من تقریبا همیشه تو کارگاه بودم و بقیه در طول مسیر کاریمون تو اکیپ های مختلف سرپرست بودند .تو یکی از روزهای کاری و حوالی ساعت 4 بعد از ظهر که من خسته از انجام امور روزانه مشغول جمع کردن وسایلم بودم که موبایلم زنگ خورد . جواب که دادم دیدم مهندس … پشت خطه و میگه : آرادجان امروز ظهر که رفنه بودم تو شهر واسه خوردن ناهار هنگام برگشتن به محل کار یه دختر دانشجو خورد به پستم و سوارش کردم . خودشو محبوبه معرفی کرد و گفت دوست داره بهش رانندگی یاد بدم . منم از خدا خواسته گذاشتمش پشت ماشین و شروع کردم بهش آموزش دادن . درحین رانندگی و زمان دنده عوض کردن مرتب دستمو میکشیدم روی رون های پاش و اونم که از این کار من خوشش اومده بود مرتب حرفای سکسی میزد و واسم عشوه میومد . منم بهش پیشنهاد دادم که ببرمش خونه و با هم مشروبی بخوریم و یه حالی بکنیم . آوردمش تو خونه و جات خالی نشستیم به مشروب خوردن که دیدم محبوبه جون بد جور عرق خوره و دو تا دوتا پیک براش پر میکردمو اونم پشت سرهم میرفت بالا . جفتمون مست مست که شدیم شروع کردم ازش لب گرفتنو با سینه هاش ور رفتن ولی هر بار که میخواستم شروع به لخت کردنش کنم اجازه نمیداد . بعد از چند دقیقه لاس زدن باهاش ازم خواست که برم از تو آشپزخونه براش آب بیارم . منم پا شدم رفتم و یه لیوان آب سرد واسش ریختم تو لیوان و برگشتم . دیدم رفته تو یکی از اتاقها و در را از تو قفل کرده . هر چی التماسش میکنم دررو باز کنه گوش به حرفم نمیده و مرتبا جیغ میزنه . میترسم یهویکی از توکوچه صداشو بشنوه و با توجه به جو این شهر آبرمون بره .منم دیگه دیدم هیچ راهی برام نمونده ضمن اینکه مست مستم هستم وتصمیم گرفتم که به تو زنگ بزنم و تا اون دو تا همکار محترم ( از روی تمسخر ) نیومدن تو بیای و یه کاری بکنی برام . منم که دیدم اوضاع بد جور بیریخته سوار ماشین شدم وعلی رغم اینکه نزدیک 60 کیلومتر تا خونه فاصله داشتم . تو 40 دقیقه خودمو رسوندم . دروبا کلید باز کردمو رفتم داخل . مهندس … دیدم که خیلی مضطرب و نگرانه و داره تو هال قدم میزنه . دختره هم که از بس جیغ زده بود دیگه صداش در نمیومد . من به مهندس گفتم تو برو بیرون از خونه هم قدم بزن و هوایی بخور تا حالت بهتر بشه . هم محدوده خونه را بپا و هم اگه اون دو تا اومدن یه جورایی سرگرمشون کن تا من ببینم چیکار میتونم بکنم . اون که رفت منم خودمورسوندم پشت در اتاق و شروع کردم به صدا زدن محبوبه . … محبوبه جان عزیزم من آرادم میشه درو باز کنی باهم حرف بزنیم و ببینم چی شده که تو اینقد ناراحت شدی ؟ درست مثل اینکه یه جادویی تو صدام باشه یهو دیدم صدای چرخیدن کلید تو قفل اومد و در باز شد و همین که چشمش به من افتاد پرید تو بغلم و شروع کرد زار زار گریه کردن . منم گرفتمش تو بغلم و اجازه دادم خودشو خالی کنه . کم کم که داشت آروم میشد به سمت یه کاناپه که تو هال بود رفتیمو کنار هم تنگاتنگ نشستیم . و اما از اندامو تیپ محبوبه جون براتون بگم.محبوبه جون تقریبا 165 سانتیمتر قدش بود و حدود60 کیلوگرم هم وزنش . یه دختره سفید با موهای روشن وبلند که یه تاپ قرمز بندی و یه شلوار چسب و تنگ مشکی تنش بود . مانتوو مقنعه شو زمان ورودش به خونه با مهندس در آورده بود . خلاصه کم کم که گریه ش تموم شد من سر صحبتو باهاش باز کردم و ازش پرسیدم ؟ خب خوشکل خانوم بهم میگی چی شد که با این دوست ما آشنا شدی و چرا باهاش اومدی تو این خونه و از همه مهمتر چرا یهویی رفتی تو اتاقو درورو خودت بستی و زدی زیر گریه ؟ …

ادامه …

نوشته:‌ آراد


👍 0
👎 0
75017 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

460684
2015-04-30 15:55:02 +0430 +0430

پووف
مهندس مملکت تریاک و هروئین
دیگه نبود؟؟

6 ❤️

460685
2015-04-30 15:59:55 +0430 +0430
NA

آراد جان انگار یه جادویی تو داستانته.آدم نخونده میفهمه که چرت بود.(با عرض معذرت از یه نفر که همیشه اینو میگه)

2 ❤️

460686
2015-04-30 16:11:08 +0430 +0430

مهندس تمام راههای کشور وابزار وادوات راهسازی تو کونت lol
اخه کونی اون رفیق کوسکشت تو مستی چطور به تو زنگ زده خوبه خود خرتم میگی مست مست بوده

0 ❤️

460687
2015-04-30 16:33:26 +0430 +0430
NA

احسان هات فرمود:
عنوان تبلیغاتی بود نخوندم

0 ❤️

460689
2015-04-30 16:58:06 +0430 +0430

مهندس.سال هشتاد…تریاک و مشروب و هروئین و بنگ و منگ و…مگه مجبوری کسشعر بگی.ای جاسوس اسرائیل بگم برادران جان برکف بیان بکننت…دیگه ننویس…ادمین خدا مرگت بده…این انتر کیه که دنباله دارهم مینویسه…دیگه ننویس…

0 ❤️

460690
2015-04-30 17:10:12 +0430 +0430
NA

داد میزنه دروغه!!! یکم طبیعی تر دروغ بنویسید … هروعینی … توهم قشنگ بزن لاقل حالم ب هم خورد.

0 ❤️

460691
2015-04-30 19:45:25 +0430 +0430
NA

دوباره چیزی به مغزم نمیرسه حواله کنم

0 ❤️

460692
2015-04-30 19:46:14 +0430 +0430
NA

اها بیل کلنگ گارگر افعانیمون تو کونت

0 ❤️

460693
2015-04-30 19:47:18 +0430 +0430
NA

اصلا بولدوزر تو کونت اخی یه چیزی به مغزم رسید حوالت کنم

0 ❤️

460694
2015-04-30 21:18:43 +0430 +0430

اسکلت ساختمون تو کونت بچه 2 ساله بهتر از این دروغ میگه

0 ❤️

460695
2015-05-01 11:11:42 +0430 +0430

هر چي فكر كردم نتونستم نگم اخه كوني مافنگي …ولش كن حال ندارم بگم

0 ❤️

460697
2015-05-01 13:48:02 +0430 +0430

‏‎ ‎چاغال عقده ای تو خونه هم رفیقات مهندس صدات میکردن؟

0 ❤️

460698
2015-05-01 15:56:54 +0430 +0430
NA

خدا وکیلی کس شعر نگو.بیخیال بقیش شو

0 ❤️

460700
2015-05-02 02:41:40 +0430 +0430
NA

تو ادامه شو ننویس کلا…

0 ❤️

460701
2015-05-02 03:09:16 +0430 +0430
NA

داستانت که هیچ .
60 کیلومتر تو چهل دقیقه ؟نشعه بودی یا خمار
مهندس چرا بنزین تموم شد

0 ❤️

460702
2015-05-03 03:36:06 +0430 +0430
NA

ادامه داستان یعنی چی!!!
اگه میخواهی نظر بدیم پس کاملش کن !

0 ❤️

460703
2015-05-03 07:18:01 +0430 +0430
NA

نظرات رو خوندم تصمیم گرفتم نخونم
هرویین؟!

0 ❤️

460704
2015-05-03 17:37:45 +0430 +0430

ببین گوز هرویین
درست فاز میده نعشگی پاشو صورتتو ابی بزن گوزی بکن بگیر بخواب .

آراد . تو کیر مورچه هم نیستی

ادامه ندی وگرنه

ادامه فوشا رو میخوری . میدونم لذت میبری کارگر راهسازی تو عروس مهندسایی خونه ۶۰۰ متری

ادامه دارد

0 ❤️