خوابگاه

1396/11/06

سلام
خیلی وقته شهوانی نیومدم شاید دو سال ، خب من خیلی کوتاه براتون تعریف کنم که سال اول من پرستاری قبول شدم ، ی سال پشت کنکور نشستم بعد از کنکورم ، همون روز بعدش راهی تهران شدم برا کار چون شهر ما کوچیکو کار پیدا نمیشه ، بعد ی ماهو نیم جواب کنکور اومد خیلی خوشحال شدم و راضی بودم از رتبم انتخاب رشته کردمو و پزشکی بیرجند قبول شدم اول مهر بود که از تهران برگشتم شهر خودمون برای ی سری کار پرونده مدرسه و رزومه اینا ، قرار بود برم بیرجند برا ثبت نام دانشگاه، با سه میلیون تومنی که کار کرده بودم ی موبایلو لباس و اینا خریدم و کلا چمدونامو بستم راهی بیرجند شدم ، که گفتن زود اومدی برو هشتم بیا ، باشون حرف زدم که من راهم دوره و نمیتونم هزار کیلومترو برم و بیام ، خلاصه گفتن خوابگاه هنوز راه نیفتاده ولی رئیس دانشگاه گفت میتونی بری تو خوابگاه ی تختم بت میدیم . بعد با تلفنش ب یکی زنگ زدو گفت ی لحظه بیا اتاق من .بعد چند دیقه ی پیر مرد اومد تو گفت جانم دکتر جان . رییس دانشگاه م بش گفت یکی از اتاقای خالی خوابگاه رو این چند روز استثناً بم بدن تا خوابگاه راه میوفته . اونم گفت چشم دکتر ، به منم گفت با اقا صابر برم که اتاقو بم بده . نه مسول خوابگاه بود نه نگهبان ، خوابگاه پشت دانشگاه بود رفتیم سمت خوابگاه ، رفتیم تو ، بوی رنگ و بوی نقاشی ساختمونو ، بشکه ، و اینا ، یکی از ایتاقارو خالی کردیم ، دو تا تخت کهنه و دربو داغون م تو حیاط بود یکیشونو اوردیم تو و گفت در حیاطو از پشت قفل میکنم چون هنوز نگبان و اینا نداره ، ساعت 6 عصر بود پاییز 96 هوام تقریبا داشت تاریک میشد . رفتم تو حیاط ی سیگار روشن کردم بعد ی ربع در حیاط باز شد همون مرده بود صابر با ی پسر همسن خودم اومدنو گفت این پسره م اومده برا ثبت نام ولی اتوبوس نیست که برگرده شهرشون امشبو اینجا میمونه فردا میره شهرشون . پسره خیلی قیافه ش دوس داشتنی بود . قد کوتاه . ریزه میزه . بامزه . اقا صابر رفتو درو از پشت بست ماام ی تخت دیگه تو حیاط بود اونم بردیم داخلو هی با هم حرف میزدیم گفت که پرستاری قبول شده و و حرفای عادی بعد حرفامون رفت سمت دوس دختر و اینا کم کم رفت سمت سکس و از این حرفای پسرونه ، غذا تو چمدونم بود با هم خوردیمو مشغول گوشیامون بودیم من تو تلگرام با دوس دخترم سکس چت میکردم ،حسابیم شق کرده بودم ، ساعت 11 شب بود، بلند شدم شلوارمو در بیارم زیر شلواری بپوشم . همین که شلوارمو دراوردم کیرم از زیر شرتم حسابی زده بود بیرون بعد گفتت اوووووه اون چیه منم فورا زیر شلواریمو پوشیدم گفتم خخ کیره دیگه !! گفت : چرا انقد بزرگو درازه ؟ گفتم مال تو کوچیکه ؟؟ هیچی نگفت ، گفت میشه یبار دیگه ببینم ؟؟؟ منم گفتم زشته بااو، بعد زیر شلواریمو کشیدم پاین گفتت اوو . حسابی داغ کرده بودم ، رفتم سمتشو گفتم دست میزنی بش ؟؟ یکم تامل کردو بعد با انگشت فشارش داد بعد شورتمو کشید پااینو داشت از تعجب شاخ در میاورد ، گفتم میخوریش؟؟ هیچی نگفت ، منم رفتم کنارش نشستمو هی برام میمالید کم کم راضیش کردم که بخوره خلاصه بگم تا 2 شب نخوابیدم به زورم تونستم نصف کیرمو بکنم تو کونش ، هی چیغ میزدو میگفت درد داره ، خداییشم اشکش در اومد ، فرداش بلند شدم ساعت 11 ظهر بود نه خودش بود نه وسایلیاش رفتم تو حیاط در حیاط قفل بود به اقا صابر زنگ زدم اومد درو باز کرد و رفتم بیرون نهار خوردم ، شب که برگشتم خوابگاه منتظر بودم پسره برگرده امشب براش برنامه داشتم ، گفت که پسره برگشته شهرشون حسابی حالمو گرفت خلاصه دانشگاه که شروع شد دو سه باری از دور دیدمش ولی هی که میرفتم سمتش فرار میکردو یبارم اتفاقی همدیگرو از نزدیک دیدیم انگار نه انگار منو میشناسه .الانم که چند ماه از اون روز میگذره هر از گاهی برا چاپ میرم تو دانشکده پرستاری میبینمش صداش میکنم اصلا جواب نمیده . ممنون که خوندین

نوشته: دانشجو


👍 2
👎 15
20428 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

671071
2018-01-26 21:17:07 +0330 +0330

بعد ميگين چرا تو غذاي دانشگاه كافور ميريزن؟

1 ❤️

671095
2018-01-26 22:54:36 +0330 +0330

کونی جان ننویس،،،ازگی و گی باز واهل گی بیزارم،،،کس کش غواص

0 ❤️

671105
2018-01-27 00:24:34 +0330 +0330

کونده رورگیری کردیش دیگه، اصلا نمیتونم فکر اینو بکنم که پسر بکنم،اصلا

0 ❤️

671115
2018-01-27 03:18:01 +0330 +0330

از پزشک آینده مملکتمون بیاموزیم (dash)

0 ❤️

671157
2018-01-27 12:17:53 +0330 +0330

همین شماها هستید پس فردا به مریضاتون تجاوز میکنیدا
خخخخخخخخخخخ

0 ❤️

671169
2018-01-27 15:31:25 +0330 +0330

سالها پیش تو شهر ما یه پرستار مرد به یه نوجوونی که از اتاق عمل میوردنش و بیهوش بود تو اسانسور تجاوز کرد . البته لو رفته بود و گرفتنش و دارش زدن . خواستم گوشی دستت باشه . زرنگ بازی در نیاری تو بیمارستان . ضمنا اگه گوشی دستت اومد بکن نو کونت .

0 ❤️

671176
2018-01-27 17:09:56 +0330 +0330

نمیدونم چراهرکسی که داستان مینویسه کیرش مثل خرکلفت وکمرش بتون شدس ولی چراطبق اماربرعکسشه؟
دکتر پس برو دکتر???

0 ❤️

671181
2018-01-27 19:57:44 +0330 +0330

دانشجوهایی که دربیرجنددرس خواندندازکون دادنشان به بیرجندیهاکتابهانوشتندوکون دادن مسیرپیشرفت راهموارمیکندعزیزم اگربیرجندهستی تماس بگیرتاماهم به کونت خدمت رسانی کنیم

0 ❤️