خواهر خوب اما...۱

1389/07/30

خسته و مونده داشتم از دانشگاه ميومدم خونه.تو يه فكرايي بودم كه بماند…رسيدم تو خيابونمون كه يه سوزوكي توجهمو به خودش جلب كرد دو تا پسر جوون داخلش بود كه اصلا به تيپشون نميومد بچه اينورا باشن آخه محله ما يه محله خيلي معمولي بود كه اكثرا يا كارگر بودن يا كارمند با خودم گفتم كه احتمالا آشنا يكي از اين بيچاره هان چون حتي دختراي محله ما دوست پسراشون با موتور ميومدن دنبالشون چه برسه به پسرا!! بگذريم وقتي از كنارم رد شدن چون سرعت ماشين پايين بود صداشون رو راحت شنيدم
يكيشون داشت به اون يكي ميگفت:عجب تيكه اي بودا!!صداي اون يكي اومد كه گفت آره به نظر گوشت خوبي بود بريم تو كارش؟بقيشو نشنيدم چون رسيدم در خونه اما كنجكاو بودم بدونم درباره كي صحبت ميكنن و كي تونسته دل اين دو تا رو ببره كه احتمالا به اندازه موهاي سرم دختر كردن يواش از لاي در سرمو بردم بيرون ديدم همون ماشين وايساده و داره با دختري كه من درست نميديدمش حرف ميزنه همين كه ماشين حركت كرد من خواهرمو شناختم كه ساكش دستش بود زياد تعجب نكردم چون به اين اظهار نظرا درباره خوهرم عادت داشتم خواهر من اون موقع سال 4 دانشگاه بود كرمانشاه و 24 سن داشت از وقتيكه هنوز فرق چول و كير رو نميدونستم يادمه كه همه درباره خواهرم همين فكرارو ميكردن:تيكه و گوشت!! خواهر من از همون بچگي سينه هاي درشتي داشت يه كون تپل كه چشم همه رو خيره ميكرد و دهنارو آب مينداخت صورتش معمولي بود نه زياد زشت نه زياد خوشگل اما با نمك بود حتي ميدونستم كه با پسرداييم رابطه نزديكي!!! داره اما فكر نميكردم بخواد با همه همين رابطه رو داشته باشه
خلاصه وقتي در خونه رو زد من رفتم درو واكردم و سلام احوالپرسي و…(چون همون موقع از كرمانشاه اومده بود)رفت داخل يه نيگا كردم بيرون اثري از سوزوكي نبود. با خودم گفتم بهشون محل نداده رفتم داخل و شروع كردم به حال و احوال با آبجيم.
يه چند روزي گذشت و من اون ماجرا به كلي يادم رفت تا روزي كه خواهرم ميخواست بره دانشگاه يعني 5 روز بعدش…
من از خريد اومده بودم داشتم ميخواستم كليد بندازم درو وا كنم كه صداي خواهرمو از حياط شنيدم در كسري از ثانيه متوجه شدم داره با كي صحبت ميكنه با باباي دوستش كه راننده اتوبوس بود تو همون جاده كرمانشاه و خواهرم هميشه با اون ميرفت داشت ميگفت:مرسي آقاي … همون فردا ساعت 8 صبح خوبه پس ميام همون جاي هميشگي همون طور كه صحبت ميكرد صداي پاشو شنيدم كه داشت از پله ها بالا ميرفت
منم رفتم داخل و خريدارو تو آشپزخونه گذاشتم وقتي رسيدم تو هال مامانم داشت از خواهرم ميپرسيد كه به آقاي … زنگ زدي واست جا نگه داره؟ خواهرم گفت آره براي امشب ساعت7 …من داشتم شاخ درمياوردم…
گفتم شايد اشتباه شنيدم اما كر كه نبودم بين فردا ساعت 8 تا امشب ساعت 7 رو نفهمم
خلاصه من به طور كامل مشكوك شدم كه اين 12 ساعتو چيكار ميخواد بكنه كه از ما پنهون كرده البته ميشد حدس زد اما ترجيح دادم پيش قضاوتي نكنم عصر كه شد خواهرم حسابي رفت حموم و موهاي بدنش رو زد البته اين كار هميشگيش بود اينجا چون هر وقت ميرفت دانشگاه به قول خودش نه وقت اينكارارو داشت نه امكاناتش رو ساعت 6.5 كه شد آماده رفتن شد بهش گفتم ميام ميرسونمت اما گفت نه آژانس ميگيرم وقتي ديگه اينو شنيدم حسابي جا خوردم چون هميشه ميگفت كه من برسونمش تا پول كرايه رو من حساب كنم چون بي نهايت خسيس بود
من ديگه حسابي مشكوك شدم و گفتم يه كاسه زير نيم كاسه است
وقتي ميخواست بره 5 ديقه قبلش در خونه دوستم رفتم و موتورشو گرفتم تا برم دنبالش ببينم كجا ميخواد بره
وقتي آژانش اومد موتورو قايم كردم پشت يكي از ماشيناي كوچه و با آبجيم خداحافظي صميمانه اي كردم به محض حركت ماشين منم موتورو روشن كردم و افتادم دنبال خواهرم يه چند تا خيابون كه رفتيم ماشين وايساد
منم 10متر اونطرفتر اون سمت خيابون وايستادم خواهرم پياده شد و ساكشو ورداشت و آژانس رفت
من هنگ بودم كه آقاي … اينجا مياد دنبالش؟وسط شهر؟و خواهرم قصدش چي بوده كه اينجا وايساده كه ديدم خواهرم گوشيشو درآورد و تلفن زد يه چند ديقه همونجا با تلفن صحبت كرد يهو همون سوزوكي رو كه اون روز ديدم تو خيابونمون رو ديدم اين دفعه 4نفر داخاش بودن با خودم گفتم يا اون سوزوكي نيست يا هم اتفاقي اينجان كه سوزوكي جلو پا خواهرم ترمز زد
در كمال تعجب خواهرم بدون هيچ حرفي روي صندلي عقب كنار اون دو تا پسر سوار شد و…
ادامشو تا 3 روز آينده مينويسم
نظر بدين اگه خوشتون اومد 8>

نوشته: محمد


👍 0
👎 1
94229 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

268338
2010-10-22 14:34:15 +0330 +0330
NA

خواهرت جنده است دیگه ادامه نداره
مثل من بد بخت که میدم برای یه لقمه نون…
خدای هیچ کدوم از شما پسرا انصاف ندارید …
وقتی بهتون میدیم با بی رحمی میکنید نامرداااااااااااا :(

6 ❤️

268340
2010-10-22 15:20:30 +0330 +0330
NA

اره خواهرت جنده هست و خودت هم کون ادامه نده

2 ❤️

268341
2010-10-22 15:40:39 +0330 +0330
NA

az koja fahmidi moohaye badanesho zade???

3 ❤️

268342
2010-10-22 16:59:04 +0330 +0330

سلام به همه

بابا بزارید بگه داستانش رو بیخیال سردش نکنید !!

رفیق ادامه بده تا اینجا بدک نبود !! زود هم بنویس که بچه ها حال کنن !!

;)

4 ❤️

268343
2010-10-22 21:33:07 +0330 +0330
NA

rast mige in shod ye ahange bahal faghat bazia inja madarjendan chon fek kardan khaharaye khodeshoon jendan khare to am jendas kheli bahale edame bede zood !!

2 ❤️

268344
2010-10-23 01:04:19 +0330 +0330
NA

به هر حرف شون گوش نده ادامه بده ببینیم بلاخره کردنش یا تو نزاشتی عزیز :D

3 ❤️

268345
2010-10-23 01:19:38 +0330 +0330
NA

Akharesh hatman toham kardish aval ye sex to dastanet bezar bae bego edame dare ok

3 ❤️

268346
2010-10-23 01:21:23 +0330 +0330
NA

من اگه ای تو بودم خواهرتو میگاهیدم به داداش خودش نمیده میره به غریبه میده. :D

3 ❤️

268347
2010-10-23 02:47:26 +0330 +0330
NA

تا اینجا رو خوب نوشتی، لطفا ادامه بده
دوست عزیز من بچه کرمانشاهم. اگه خواهرت هنوز درسش تموم نشده شمارشو بهم بده که ازش پذیرایی کنم. با سرویس ایاب و ذهاب مجانی در خدمتشم

5 ❤️

268348
2010-10-23 03:05:27 +0330 +0330
NA

aisan mese inke kheili az pesara kir khordia,shoma 2khtara haghetoone

4 ❤️

268349
2010-10-23 03:32:34 +0330 +0330
NA

خيلي خوب بود ادامه بده و به حرف كسي توجه نكن

4 ❤️

268351
2010-10-23 04:07:47 +0330 +0330
NA

man kari be khobo bad bodan dastan nadaram vali be ye chiz eteghad daram onam ine ke kiram to kosssssssse khahare oni ke baraie avalin bar dastanaro to chand ghesmat nevesht ke in koonia ham yad begiran

3 ❤️

268352
2010-10-23 06:49:58 +0330 +0330
NA

mibinam k hame to kafe edamash mondin, inam mese baghiye dastana ba kardan tamom mishe
:)) :)) :))

2 ❤️

268353
2010-10-23 08:32:29 +0330 +0330
NA

چه باغیرت

3 ❤️

268354
2010-10-24 03:29:31 +0330 +0330
NA

=D>

4 ❤️

268355
2010-10-24 04:51:03 +0330 +0330
NA

ayasan chera migi pesara namardan
motmaennam u ya khoshkel nisti ya taze varedi vagarna pesara az kasi ke khoob bede khosheshoon miad na injooori ke to migi
hala bikhyal
khodet chetori :)) :))

2 ❤️

268356
2010-10-29 18:31:29 +0330 +0330
NA

من که میدونم دروغه چون ما پسرا هیچوقت بی غیرت نمیشیم و ازت خواهش دارم که خواهرتو بد نام نکن حتی اگه اینکاره باشه و اگر راست باشه این داستانت من جات بودم ماشینو با تموم سر نشیناش می گاییدم و خواهرمو میکشتم و راجعه به شما خیلی بی غیرتو لاشی هستی با این دید شما نیز کونی هستی.

4 ❤️

268358
2011-03-23 10:43:47 +0430 +0430
NA

دختراي محله ما دوست پسراشون با موتور ميومدن دنبالشون چه برسه به پسرا!!
خودتم موندی چی نوشتی.با پسر میان دنبال خواهرت!!!
خواهرت میاد به تو و مامانت میگه دانشگاه که میرم وقت ندارم موهای بدنمو بزنم.بابا ترکوندی به خدا

0 ❤️

268359
2011-03-31 13:53:07 +0430 +0430
NA

tekrariye dige edamasho nanevis

0 ❤️

268360
2011-04-12 14:38:00 +0430 +0430
NA

dastane alaki mikhay benevisi hadeaghal ghoveye takhayoleto kar bendaz dorost benevisi. pesarake maghz fandoghi. rasti alan dige suzoki mashine mamoli hesab mishe

0 ❤️

268361
2011-05-16 20:48:07 +0430 +0430
NA

بد نمی نویسی ادامه بده به واقعی یا الکی بودنشم کاری ندارم فحش و ناسزای الکی هم نیازی نیست

راستی بعضی از شما ابله ها دیگه دارید شورشو در میارید خداوکیلی انگلیسی ننویسید

0 ❤️

268363
2011-09-25 00:30:34 +0330 +0330
NA

شروعش عالی بود
منتظریم

0 ❤️

268364
2011-10-17 09:54:02 +0330 +0330
NA

:& (|: 8} khahare jendato jamkon koni

0 ❤️

268367
2015-05-30 15:03:36 +0430 +0430
NA

سلام ایسان نمیدونم.چی بگم اگه پسری والکی خودتوجای دخترجازدیکه واقعاخجالت اوره.اما اگه واقعا خانم هستیدباخوندن پیامت خیلی ناراحت شدم اخه چرا بخاطرنان اینکارو میکنی توروخدا دیگه اینکارو نکن شایدبگید دروغ میگم اما تا حالا باهیچ دختری رابطه نداشتم ونخواستم ازشون سواستفاده کنم.ببین ایسان بگومشکلت چیه شایدتونستم کمکت کنم که دیگه دنبال اینکار نباشی

0 ❤️