خواهرای بزرگتر

1403/03/19

سلام دوستان این داستانی که می‌خوام واستون تعریف کنم ماجرای بین منو دوتا خواهرامه
من کاوه هستم و تو یه خانواده ۳ نفره به دنیا اومدم و متولد ۸۲ ام پارکور کارم بدن تقریباً خوبی داره بیشتر وقتام سر کارم
خواهر اولیم اسمش مریمه که متولد ۷۲ هس و متاهله دوتا پسر داره خودشم یه باشگاه فیتنس رو اداره میکنه و به شدت بدن خوبی داره و خیلی خیلی سفیده ایقدری سفیده که آدم فکر می‌کنه مرده
خواهرم دومیم که اسمش ساراس متولد ۷۹ هس اون برعکس منو خواهرم اصلا ورزشکار نیست ۲سالی میشه طلاق گرفته یه پسرم کوچیکم داره که ۲سالشه مث خودم بدن سبزه ای داره با اینکه باشگاه نمیره ولی هیکلش خیلی خیلی خوبه بابامم که فقط می‌دونم یه آدم باشی بوده که سال ۸۴هم میمیره ننمم تا چند سال پیش خیاطی میکرد منو بزرگ میکرد ولی دیگه رماتیسم گرفت و از بدن درد نتونست کار کنه منم آینده رو بیخیال شدم و از ۱۵ سالگی رفتم سر کار
خب حالا که همه چیو گفتم بریم سر داستان اصلی که برمیگرده به وقتی که مریم ازدواج کرد اگه اشتباه نکنم سال ۸۸اینا منو سارا داشتیم قایم باشک بازی میکردیم که رفتیم تو اتاق شب زفاف مریم قایم شدیم دو دقیقه نگذشت که مریم با شوهرش علی اومد تو حدود ۱۰ سالی از خواهرم بزرگ تر بود اولش فکر کردم داره مریمو میزنه تصوری از سکس نداشتم داشت لباسهای خواهرمو مث وحشیا از تنش درمی آورد یادمه شورتشو پاره کرد خیلی میترسیدم که بلایی سر خواهرم نیاد وقتی شروع به کردن مریم کرد یه مریم به گریه افتاد هم اون کیر بزرگی داشت هم خواهرم اولین بارش بود و خیلی وحشیانه میکردش یه لحظه خواستم بلند شم برم بزنمش که سارا نذاشت بلند بشم در گوشیم گف وایسا یکم دیگه ببین چی میشه دیدم مریم از وای وای به اه اه افتاده سینه هاشو می‌دیدم چطور عقب جلو میشدن یه حس عجیبی تو بدنم به وجود اومده بود اونا که کارشون تموم همونجا خوابیدن منم خوابم برده بود که سارا یدفه بیدارم کرد گفت بیا باید آروم فرار کنیم تا کسی مارو ندیده موقع رفتن بدن لخت مریمو یه بار دیگه دیدم و سریع رفتم بیرون
چند روزی از اون ماجرا می‌گذشت که هر بار سارا یه خواسته های عجیبی ازم داشت مثلاً ماساژش بدم همو بغل کنیم رو زمین قل بخوریم و و و یه روز دستمو گرفت بردم بالا پشت بوم لباسامو کند گفتم چته گفت می‌خوام زن شوهر بازی کنیم با دهنش یکم کیرمو خورد من چیزی نمی‌فهمیدم فقط قلقلکم میومد بعد گفت نوبت توعه منم کص اونو یکم خوردم و رفتیم پایین چن روز گذشت دوباره دوست داشتم کیرمو بخوره ولی دیگه زیاد باهام حرفم نمیزد بعد فهمیدم ننم با سیخ داغ تنبیهش کرده و منم دیگه سمتش نرفتم چند سالی گذشت و سارا هم ازدواج کرد و من اون خاطرات رو تقریباً فراموش کرده بودم چند ماه بعد ازدواج سارا مادرم از پا افتاد و حدود دو سالی بستری بود منم رفتم خونه مریم با اونا زندگی میکردم و دستفروشی میکردم من پسری خوشگل و خوش هیکلی بودم دخترای زیادیم از طریق کار و ورزشم کنارم بودن ولی ترسو تر از این حرفا بودم که مخشونو بزنم و فقط جق میزدم خیلی زیاد تا روزی که رفیقم منو برد خونه تیمی و یه زن حدودا ۳۰ساله رو کردم از وقتی مزه کص رو کشیدم حشریتم ده برابر شد همون روز بعد سکس با اون زنه دوبار دیگه جق زدم هرچی پول درمیاوردم خرج جنده پولی میکردم و بازم جق میزدم و خوردم به بی پولی نمی‌دونستم چیکار کنم برای همین دست گذاشتم رو بهترین سوژه یعنی مریم چند شب بیدار موندم تا ببینم شوهرش چند دقیقه میکنتش بعد شب چهارم شانسم گرفت و شوهرش اومده بالا سر من و بچه هایش که مطمئن بشه خوابیدیم بعد رفت سراغ خواهرم منم گوشیمو گذاشتم رو ضبط صدا و فرستادم دم اتاق اونا صدای تلمبه زدنش تا سر کوچه می‌رفت لامصب وقتی کارشون تموم صدای آه گفتن شوهرش منم خبر دار کرد سریع گوشیو برداشتم رفتم تو جام بعدش خواهرم اومد کلشو از در اتاق دیدم یکم خم تر شد یه سینه اش آویزون شد یه تکونی خیلی تابلو خوردم و خواهرم اومد تو لخت لخت بود داشتم بعد حدود ۱۰سال اینا دوباره بدنشو می‌دیدم بااین تفاوت که من حشری ترم و اون پخته تر خیلی خوب بود اومد در گوشم گفت بعد حسابتو میرسم بچه کونی هیچی نگفتم خودمو فقط به خواب زده بودم با چشای نیمه باز رفت تو اتاق و گفت نه بابا مث بز خوابن و دوباره شروع به سکس کرد منم گفتم بزار تایمشو ببینم اونی که ضبط کرده بودم ۱۸ دقیقه بود و گفتم بزار باز صداشو ضبط کنم تا هم تایمشو دستم باشه هم با صداش جق بزنم این بار برعکس بار قبلی هم تند تر مریمو میکرد هم صدای مریم در اومده بود اون شب ۳ بار مریمو کرد و جوری که من فهمیدم فقط یه بار مریمو ارضا کرد فرداش که بچه اش رفتن مدرسه شوهرشم سر کار خودش رفت حموم که بعدش آماده بشه بره باشگاه منم رفتم گوشیمو تو اتاقش قایم کردم و گذاشتم رو ضبط فیلم بعد با به پوز خند نگام کردو رفت رفتم سراغ گوشی دیدم نوشته برام گذاشته باز کردم نوشته بود تو واقعا میخاری اون از دیشب اینم از الان عب نداره تو سن بلوغی منم برا این نوشتم تا غرورت نشکنه زشته داداش دختر میخوای تا خودم واست جور کنم این بارم برو با صدامو فیلم حال کن ولی تکرار کنی خیلی بد میشه برات رفتم سریع فیلمو دیدم تا اومد تو اتاق حولشو انداخت و داشت لباس میپوشید گوشیو دید رفت کاغذ خودکار آورد همینایی که گفتمو نوشت یکم جلو دوربین با کص کونش ور رفت و سینه هاشم مالید بعد لباس پوشیدن رفت
رفتم سراغ لباس و شروع کردم با شورتاش جق زدن و دیدن فیلمش تا به خودم اومدم دیدم سه تا از شورتاش پر آب کیره و کاملا بگا رفته سریع رفتم شورتاشو شستم ساعت ۱۱ اینا بود برگشت خونه اومد سراغم گفت من کی شورتامو شستم خبر ندارم گفتم غلط کردمو گوه خوردم و چندتا سیلی زد گفت غروب نرو سر کار کارت دارم گفتم چیو اینا گفت مگه نمی‌خوای منو بکنی گفتم آره یکی دیگه زد زیر گوشم از استرس داشتم میمردم گفت من ماله علیم اون یه چیزی ازت میخواد در عوض توعم هرچی بخوای بهت میده وایسادم تا غروب پسراشو فرستاد خونه سارا و شوهرش برگشت رفت باهاش حرف زد و خیلی راحت اومد کنارم گفت واسه کردن مریم چیکار می‌کنی گفتم هر کاری که بگی گفت مطمئنی گفتم آره گفت مریم ببرش پس و خواهرم لخت اومد منو برد حموم و رفتنی علی گفت اجازه نداری بزنی زیرش ها گفتم خیالت راحت رفتم حموم لباسامو کند شروع بند خواهرم داشت دیونم میکرد و اون فقط می‌خندید یه تیغ برداشت کل موهای بدنم و زد از نوک پا تا گردن حتی کونمو و شروع به ساک زدن کرد واسم یه جوری خورد که درجا ابم اومد گفت خیلی حشریی هستیا منم گفتم توروخدا یه بار دیگه گفت لازم به التماس نیس تا وقتی که تو بگی من ماله توعم خواهرم انگار برده بود نه برده من برده علی پنج بار این اومد و دیگه جون نداشتم لخت منو آورد بیرون بعد منو خوابوندم زمین خودشم اومد جلوم گفت بخور منم شروع کردم خوردن کصش بعد شوهرش لخت اومد بالا سرمون گفتم احتمالا میخواد تری سام بزنیم ولی تری سام اون با من فرق داشت رفت رو کمرم و انگشت کرد تو کونم خیلی درد داشت خواستم در برم از زیرش ولی کمرمو گرفته بود خواهرم از جلو بعد خواهرم گفت این اون کاری بود که گفتم حالام باید وایسی بکنتت انتظار نداشتم خواهرم منو بده زیر شوهرش اون روز بدترین روز زندگیم بود ابشم ریخت توم خیلی افسرده شده بودم چند روز گذشت خیلی عادی رفتار میکردن انگار هیچی نشده بعد هرزگاهی منو خواهرم تنها می‌شدیم تیکه مینداخت می‌گفت کص نمی‌خوای منم فقط حرس می‌خوردم ولی یه روز که خونه تنها شدیم گفتم چرا گذاشتی منو بکنه گفت اون حسی که تو اون روز داشتی منم داشتم گفت تو آبروی علیو کردی اونم آبروی تورو بعد یکم بهش فکر کردم غروب نرفتم سر کار گفتم علی کص می‌خوام گفت خب برو بکن گفتم مریم هنوز خوابه نمی‌خوای تو اول منو بکنی بعد من اونو بکنم گفت نه حال ندارم بکنمت برو کصتو بکن راحت باش منم تو خواب رفتم سراغ مریم شلوارشو کشیدم پایین گفت دلت میخواد علی باز بکنتت گفتم اجازه گرفتم گفته برو بعد دور خوابید گفت هر گوهی میخوای بخور منم شروع کردم به کردنش سینه هاشو میمالیدم خیلی خوب بود اینقدر کونش بزرگ بود که سر کیرم فقط می‌رفت تو دوبار ابمو ریختم تو کصش بعد یه بالش گذاشتم زیر شکمش قشنگ قمبل شد منم راحت تر می‌تونستم کارمو بکنم دیدم سوراخ کونش باز بازه کیرمو در آوردم گذاشتمش تو کونش دیدم یه شوک بهش وارد شد شروع کردم به تلمبه زدن صداش داشت در میومد دیدم بلند شد و کونشو داد بالا تر داشت حسابی حال میکرد منم ابم اومد و توش خالی کردم نذاشت بیارمش گفت بازم بکن دوباره شروع کردم به کردنش پنج دقیقه ای گذشت نفسش بالا نیومد منم خیس عرق فقط می‌گفت بکن بکن بکن داشت ابم میومد یکم قبل ترش شروع کرد به لرزه و ارضا شد منم اینقدر خوشم اومد زودتر ابم اومد و باز ریختم توش و دیگه افتادم روش کیرم تو کونش بود هنوز جفتمون خیس عرق بودیم و نفس عمیق می‌کشیدیم بعد دیدم خوابش برده منم با زور چرخوندمش و پاهاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کصش و مالیدن سینه هاش بعد دیگه ولش کردم اومدم بیرون داشتم لباس میپوشیدم علی اومد سراغم گفت خوشم اومد خوب کردیش الان نمیخوام مجبورت کنم از این به بعد هر وقت خواستی بکنش ولی اگه شد به منم هرزگاهی بده گفتم باشه بعد گفت الان چی نمیتونی بدی گفتم خیلی خستم ولی یه حسی تو بدنم بود که میخواستم بهش بدم گفتم اگه میخوای باید خیلی چربم کنی و آروم باشه رفتیم تو اتاق بغلی با انگشت چربش کرد بعد شروع کرد به کردنم نفهمیدم چی شد ولی داشت بهم حال میداد و وقتی به خودم اومدم دیدم خوابم برده بود و یه پتو دورم بود در اتاقم بسته پتو رو کنار زدم کونم هنوز چرب بود و شلوارم پام نبود رفتم حموم که خودمو بشورم دیدم بچه خواهرم اینا برگشتن شب شده و همه مثل قبل باهم رفتار میکردن چند وقت گذشته و من تقریبا هر روز خواهرمو میکردم و تقریبا هفته ای یکی دوبار کون میدادم و دوبار هم تری سام رفتیم بعد چند وقت مادرم برگشت خونه و منم رفتم پیش اون زندگی کنم تو همین دوران هم بازم میرفتم پیش مریم و علی ولی کمتر و کم کم به مواد اعتیادآوردم زیاد به دختر دیگه اهمیت نمی‌دادم ورزشو کنار گذاشتم و فقط کارو عشقو حال بعد سارا طلاق گرفت و اومد پیش ما با یه بچه من داشتم پاره میشدم تا خرج خونه رو بدم دیدم مواد فایده نداره و کنارش گذاشتم موادم که میگم چیز سنگینی نمیزدم فقط عرق و کیمیکال و سیگار خلاصه خوب یا بد کنارش گذاشتم رابطه ام با مریم اینا تقریبا عادی شده بود و یه روز علی بهم گفت تو بزرگ شدی و ازت می‌خوام اون کاریو که کردیم فراموش کنی و هر وقتم خواستی مریمو بهت میدم ازت چیزیم نمیخوام هیچی نگفتم کلا کم حرف شده بودم گذشتو گذشت تا ماه گذشته مریم اومد خونمون سارا رو برد بعدش زنگ زد منم رفتم یکم شک کردم گفتم نکنه سارا رو برا علی برده ازش چیزی بعید نیست رفتم دیدم نه علی خونه نیس و قرارم نیس تا چند روز دیگه برگرده چون ماموریته گفتم جان چیشده مریم گفت علی امشب نیستش و منم جز تو و اون کسیو ندارم و دلم کیر میخواد گفتم یواش الان سارا می‌شنوه گفت خونه نیس رفته خرید گفتم خب کی میخوای گفت بهت میگم فعلا برو زنگ میزنم رفتم سرکار و کارمو کردمو داشتم برمیگشتم ساعت ۱۱ اینا بود زنگ زد گفت بیا رفتم و یه شورت فقط پوشیده بود بکنم حول شده بود دستمو گرفت سریع اومد تو درو بستم شروع کرد به بوسیدنم گفتم گوسفند بزار برسم دستمو گرفتوبدو بدو بردم تو اتاق شروع کرد ساک زدن لباسامو کندمو شروع به کردنش کردم بعد ده دقیقه دیگه حال نداشتم دراز کشیدم اونم اومد رو کیرم بالا پایین میکرد حدود نیم ساعت طول کشید داش از خستگی میمرد گفتم داره میاد رفتیم رو داگ استایل و شروع کردم به کردنش و ابمم ریختم تو کصش یکم حرف زدیم می‌گفت چرا اینقدر دیر اومده چرا بی حال بودیو اینا نشستم براش گفتم والا اینارو زدم دیگه حس به دختر نداشتم از این حرفا فرداش دوباره رفتم خونش دیدم بچه هایش خوابن گفت تو عجب خری هستی دیشب نگفتی بچه هات بیدار میشن گفت اگه بیدار میشدن برا علیم بیدار میشدن اینا هرشبی که می‌خوام بدم با قرص می‌خوابن یه تف انداختم تو صورتشو گفتم خیلی جنده ای که برا کیر بچه هاتو قرصی کردی گفت حالا خوبه توهم برا کص هم کونی شدی هم بیناموس گفتم خب الان چیکارم داشتی اول صبحی آوردیم اینجا گفت سارا چند ماهه که با کسی نبوده گفتم خب بعد گفت دلش سکس میخواد گفتم گوه خورده طلاق گرفته الان ببینم با کسیه مث سگ میزنمش گفت نه احمق با کسی نیس ولی دیروز از یکی خوشش اومد گفت شوهرش اصن بکن نبوده و طولانی تمرین بار ۳۰ ثانیه بوده یکم دلم واسش سوخت چون اون از بچگی حشری بود بعد گفتم خب الان میگی بزارم بده گفت نه گفتم پس چی گفت اون از تو خوشش اومده دیروز مثل اون شب زفاف من که منو دید زدیم اونم مارو دید میزد یه لحظه خشکم زد بعد گفت اینجا بمون من بچه هارو میبرم سارا و هم می‌فرستم نمی‌دونستم چی بگم خشکم زده بود بعد حدود یک ساعت یکی در زد راحتم دیدم ساراعه اومد تو یه سلام و احوالپرسی سرد کردیم بعد گفت خب اگه یادت باشه بعد حرفشو قطع کردم گفتم می‌دونم چی میخوای بگی خفشو دارم فکر میکنم نمی‌دونستم باید چی بگم سرشو گذاشت رو پام و موهاشو نوازش میکردم یکم دستمو بردم رو سینه هاشو و سینه هاشو میمالیدم و باهاش حرف میزدم و میگفتم چقدر روت جق زدم چقدر مریمو کردم اون کارای بچگیو یادمه چقدر روم تاثیر گذاشتن و و و بعد چرخید و گفت اجازه هست بخورمش گفتم باش و زیپ شلوارمو باز کردو شروع کرد به ساک زدن منم دستمو کردم تو شلوارش دیدم کونش خیلی تنگه بیشتر دستمو بردم تو دیدم وای چقدر خیسه یکم با انگشت مالیدن رو سوراخ کصش بعد گفتم شروع کنیم گفت اون آره لباسهای همو کندیم و همو یکم بوس کردیم حس خواستی نداشتم کیرمو کامل بلند نشده بود ولی خوابوندمش و آروم کیرمو کردم توش به زور سرش می‌رفت و دیدم داره اذیت میشه گفتم وایسا یه لحظه الان اوکیش میکنم شروع کردم به خوردنش و انگشت کردن شاید عجیب باشه ولی با اینکه یه شکم زاییده بود به زور یه انگشتم می‌رفت توش برعکس مریم که مث جارو برقی کیرمو میکشید تو بعد یکم انگشت کردنش دیدم خیلی داره حال می‌کنه آروم آروم کردمش دو انگشتی یکم دردش اومد ولی چیزی نگفت کصش تقریباً باز شده بود منم کیرم کاملا خشک شده بود و مثل چوب سفت آروم آروم کیرمو کردم تو کصش و عقب جلوش میکردم وقتی مطمئن شدم باز شده تند تر میکردمش شاید بگم حدودا بعد سه دقیقه تند تلمبه زدن ارضا شد و به جیغ و داد و هوار افتاد منم داشتم کارمو میکردم که یدفه دیگه خیلی صداش زیاد شد گفتم همسایه ها نیان جلو در دهنشو گرفتم و تا جایی که میشد سریع تلمبه میزدم خیلی کصش از مریم بهتر بود نه تنها مریم بلکه از همه کسایی که کرده بودم بهتر بود تنگو داغ بعد ده دقیقه ای ابم اومد و سریع کشیدم بیرون و ریختم رو شکمش با انگشت ابمو کشید رو بدنش و میخورد این کارش خیلی حشریم کرد گفت میشه تا قطره اخرتو بخورم گفتم باش وایسادم سر پا خیس عرق و اونم شروع کرد ساک زدن واسه من بعد یکم ساک زدن حشری شدم باز گذاشتمش رو داگ استایل و شروع کردم به کردنش انگشت شستمم کردم تو کونش دیدم خیلی صداش بلند شده و نمیشه دهنشو گرفت چون خودمم داشتم حال میکردم یه آهنگ گذاشتم و بغلش کردمو بردمش تو اتاق وقتی خواستم بزارمش زمین گفتم این پوزیشن خوبیه بزار همینجوری بکنمش کیرمو گذاشتم در کصش آروم رفت توش پاشو قفل کرد دور کمرم منم دستامو گذاشتم زیر کونش و بالا پایینش میکردم بعد چند دقیقه برا بار دوم ارضا شد ولی با این تفاوت که مث آبشار آب از کصش می‌ریخت گفت دیگه نمیتونم خوابوندمش رو زمین به حالت دمر و یه بالش هم زیر شکمش و باز شروع به کردنش کردم آخرم ابمو ریختم توش جون نداشت بلندشه منم یه پتو زدم روش و اومدم بیرون که برم خونه سر کوچه مریمو دیدم رفتم پیشش گفتم نزاری بچه هات برن تو اتاق تو سارا لخت اونجای فک کنم خوابم باشه منم میرم پیش مامان گفت باشه امشب سارا پیش خودم میمونه شبم می‌خوام باهاش لز بزنم دعا کن پا بده خندیدمو رفتم بعد اون قضیه ون باری باهاشون سکس داشتم و خیلی دوست دارم با جفتشون تری سام بزنم
ببخشید اگه طولانی شد خواستم با جزئیات بگم و اگرم بعضی جاها غلط املایی شده ببخشید یا حواسم نبوده یا کیبورد خودکار کلمه داده ممنون میشم لایک کنین

نوشته: کاوه


👍 19
👎 35
71901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

986931
2024-06-08 23:34:31 +0330 +0330

خدا شفا بده

3 ❤️

986935
2024-06-08 23:58:41 +0330 +0330

مواد بد جوری تاثیرش گذاشته رو مغزت.

6 ❤️

986938
2024-06-09 00:03:59 +0330 +0330

مغزت کاملاً گوزیده پسر جان بهتره هرچی زودتر مواد رو بذاری کنار.

3 ❤️

986941
2024-06-09 00:13:03 +0330 +0330

خدایا اینو شفا نده بزار بخندیم

3 ❤️

986947
2024-06-09 00:27:17 +0330 +0330

دیوث خودت که جهنم مارو از شهوانی بیزار کردی

3 ❤️

986956
2024-06-09 01:07:01 +0330 +0330

نه اختیار داری اصلا غلط نداشتی فقط نمیدونم کون دادن به قیمت کس کردن چه حالی داره 🤣🤣🤣

2 ❤️

986979
2024-06-09 02:28:50 +0330 +0330

داستانت میتونست قشنگ بشه ولی انقد تخمی نوشتی داستانو ریدی توش

3 ❤️

986985
2024-06-09 03:06:24 +0330 +0330

دوستانی که این کستان و خوندید
به جفنگیات این حرومزاده های اطلاعاتی توجه نکنید قبلا هم گفتم همین جا
اینا یه برنامه ای را چند سال پیش شروع کردن که بی غیرتی را در جامعه رواج بدن
سال ۹۶ و ۹۸ و 1400 جوانهای باغیرت این سرزمین بهشون نشون که هیچ گوهی نیستند
لطفا فریب افکار کثیفشون را نخورید.

5 ❤️

986986
2024-06-09 03:35:36 +0330 +0330

عمو جون تو که همرو کردی اگه به ما رحم میکنی یه کامنت بزاریم بریم آخه کیرم تو کون چهارتاتون جنده پولی به این راحتی نمیده که شما خانوادگی دارید میدید کم کوس شعر بگو

3 ❤️

987001
2024-06-09 08:31:43 +0330 +0330

😒

0 ❤️

987023
2024-06-09 12:12:36 +0330 +0330

ساخته شده یه مغز مریض و جقی

0 ❤️

987035
2024-06-09 15:14:29 +0330 +0330

داستانت توی شدت چرت بودن میتونه با همه داستانای دیگه مسابقه بده

1 ❤️

987117
2024-06-10 03:20:15 +0330 +0330

کص کش برو نویسنده مارول بشو جقی

1 ❤️

987144
2024-06-10 08:31:51 +0330 +0330

لعنت به تو و امثال تو، منحرفای بیپدر و مادر. لااقل اولش بگو این مزخرفات زاییده ذهن معلول و عقده ایته ک 4تا بچه باورشون نشه و برن سراغ خواهرشون

0 ❤️

987185
2024-06-10 16:25:17 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت اسکول مگه حجله عروس تو خونه پدر عروس میبندن کونی که رفتی قائم موشک بازی اونجا

0 ❤️

987251
2024-06-11 03:32:22 +0330 +0330

تودیگه از هپروت ازکره زمین خارج شدی تو مریخی

0 ❤️

987262
2024-06-11 06:22:10 +0330 +0330

خانواده ۳ نفره بعد دوتا فقط خواهر داری ؟

0 ❤️