سلام
راستش اولین باره که دارم یه جا داستان مینویسم اگه ایرادی تو نگارش داستانم هس امیدوارم عذرخواهیمو قبول کنین.اول خودمو معرفی کنم اسمم هستیه الان 22 سالمه از همون اول دبستان جز دانش آموزای ممتاز مدرسه بودمو هی مدیرمون مامانمو به خاطر درس خوب منو خواهرم مادر نمونه معرفی میکرد.دختر شیطونی بودم ولی نه شیطنتایی که با پسرا داشته باشم واز شهوت و حشری شدن پسرا هم هیچی نمیدونستم همش سرم تو درس و مشق بود.با دخترای دوس پسر دار هم نمیگشتم که یه چیزی ازشون در این موردا یاد بگیرم.
من یه داداش دارم که8 سال از خودم بزرکتره و 5 سال از خواهرم تهمینه بزرکتره.داستان برمیگرده به زمانی که من اول دبیرستان بودم،خوانواده نسبتا مذهبی دارم واسه همین هر رفتار غیر اخلاقی تو خونواده با برخوردشدید مواجه میشه!
خلاصه سرتونو درد نیارم من نمی دونستم داداشم خیلی اوضاش خرابه تا اینکه یه روز دیدم مامانم داره باهاش دعوا میکنه که این چه کاریه میکنی و زشته و خجالت بکش و از این جور حرفا ،رفتم فال گوش وایسادم فهمیدم داداشم وقتی خواهرم خواب بوده رفته و سینه هاشو مالونده(خواهرم 3 سال از من بزرگتره و از من پر تر بود و از نظر اندام خیلی سکسی بود).انگار شب قبل این کارو کرده بود و خواهرمم صاف رفته بود گذاشته بود کف دست مامانم،شایدم اولین بارش نبوده که این کارو با خواهرم میکرده. از تعجب داشتم شاخ در میوردم اصلا باورم نمی شدآخه ما خیلی صمیمی بودیم با هم حتی شبا کنار همم میخوابیدیم بون هیچ فکر منفیی!از نظر پوشش هم تو خونه رعایت میکنیم و هر لباسی رو نمی پوشیم جلوی داداشم که مبادا تحریک بشه ولی اصلا نمیتونستم بفهمم دلیل داداشم واسه این کار چی بود(اون موقع ها خیلی شاس میزدم).این ماجرا گذشت تا اینکه زمستون رسید.
منو خواهرم تو زمستونا اتاق خوابمونو عوض مینکیم و همیشه کنار هم میخوابیم.اون شب هم منو خواهرم کنار هم خوابیده بودیم که یهو دیدم یه چیزی لای پامه،چشامو که واکردم دیدم داداشم کنارم خوابیده و داره منو به زور میاره تو بغلش،چون خواب بودم خیلی سخت این کارو می تونست انجام بده،خودمو زدم به خواب نمیدونستم میخواد چیکار کنه،متوجه شدم با شرت کنارم خوابیده،پامو بلند کرد و کیرشو ازرو شرت گذاشت لای پام و هی میمالوند،نمی دونستم چیکار کنم ترسیده بودم و هیچ کاری نمی کردم،یکم از این کارا کردو بلند شد رفت، منو بگو عین جن زده خا شده بودم خوابم نمی برد وهمش به این فکر میکردم که چرا داداشی این کارو میکردوبه این فکر میکردم که فردا به مامانم بگم یا نه،هرجوری بود خوابیدم آخه فردا صبح کلاس داشتم . صبح شد ورفتم مدرسه.تو مدرسه تصمیم گرفتم به مامانم نگم،آخه دلم واسه داداشم میسوخت و دوس نداشتم مامانم دعواش کنه.
مثل یه اتفاق ساده فراموشش کردم و به درس و مشقم مشغول شدم.تا اینکه این اتفاق دوباره واسم افتتاد،با خودم میگفتم چرا همش سراغ من میاد باوجود اینکه خواهرمم کنارم میخوابید،دوباره نصف شب داشت همین کارارو میکرد که بیدار شدم ،این بار خیلی عصبانی بودم از این کاراش ،
عزممو جزم کردم و خودمو یکم تکون دادم که مثلا دارم بیدار میشم ،خیلی محتاط بود یکم که تکون میخوردم خودشو کتار میکشید تا مثلا من اگه بیدار شدم مشکوک نشم چرا این این همه بهم نزدیک شده،بلند شدم (مثلا دستشویی دارم)رفتم تو حال. از فرط عصبانیت قدم میزدم و بهش فحش میدادم و ترسیده بودم مبادا بلایی سرم آورده باشه.گفتم اگه یه بار دیگه بخواد بهم نزدیکک بشه بیدار میشمو یه چیزی بهش میگم.رفتم دوباره سر جام خوابیدم ودیدم خیلی فاصله گرفته و پشتش به ماس.از فیلمش بیشتر حرصم گرفته بود.خوشبختانه دیگه بهم نزدیک نشدو عین بچه آدم گرفت خوابید.
فردا صبح با خودم فکر کردم باید یه راه حلی پیدا کنم،از اون به بعد تصمیم گرفتم برم پیش مامانم بخوابمو ضد حالی به بابام بزنم،مامان و بابام هیچ اعتراضی نکردند.
خب چاره ی دیگه ای نداشتم و راه حل دیگه ای به ذهنم نمیرسیید.خوشبختانه اثر داشت و دیگه او اتفاقا تکرار نشد ،بابا مامانم هم کارشونو میکردن چون به اندازه کافی اتاق داشتیم که اونا کارشونو انجام بدن،البته خیلی چیزای دیگه مثل قبول شدن خودم تو کنکور و قبول شدن داداشم تو آزمون بانک ملی و رفتنش سرکار باعث شد خیلی مشغول کارش بشه و فکر زن گرفتن بیوفته و دست از سر کچل من برداره!ولی با این اوضاع با اینکه یه 8-7 سالی ازاون ماجرا ها میگذره بازم بهم چش داره و وقتی تو خونه تنهام یا زنش خونه مامانشیناس بازم میاد کنارم میشینه و دستشو میبره پشتم و با بند سوتینم از رو لباس بازی میکنه که هر دفعه این کارو کرده فوری بلند شدم و ازش دور شدم یا هر وقت از مسافرت میام چنان منو تو بغلش فشار میده(بابام این جوری بغلم نمیکنه)که سینه هام میچسبه به سینش(به خدا من دختر کرمویی نیستم ولی نمیدونم چرا بازم دست از سرم بر نمیداره)،بلاخره الان میفهمه اون دختر هالو 7 سال پیش نیستم و هر کاری نمیتونه بکنه،الانم نمیتونم چیزی بهش بگم چون داداش بزرگمه و میدونم اگه بهش بگم خیلی به غرورش بر میخورهو چون خیلی به ندرت اتفاق میوفته مثلا سالی یه بار ، واسه همین با این موضوع کنار اومدم و گفتم تازمانی که مجردی یا خونه داداشینا نزدیک خونه خودمونه باید بااین مساله کنار بیام.
این سکسی تریین داستان زندگی من بود خوشحال میشم نظراتتون رو راجع به داستانم بدونم
نوشته: هستی
اولا این داستان سکسی نبود چون سکسی ترین تو بوده دلیل نمی شه اینجابنویسیش
از خنده مردم
گفتی قبلا خیلی شاس میزدی
نکنه فکر کردی الان بزرگ شدی شاسکول
خانوادتون مذهبیه از نظر پوشش هم رعایت می کنین که دادشت عقده ای شده بیچاره چیزی ندیده که عادی شه واسش .
از بس تو جرایدو نتو … واسه تجاوز به محارم و این حرفا اطلاع رسانی میشه همه تو توهمن فکر می کنن جد و آبادشون می خوان باهاشون حال کنن یه سری هم با همین موضوع میان داستان می نویسن
متاسفانه تو سایت نوجوان هم میاد و داستان می خونه بدآموزی داره این داستانا خدا کنه این موضوعا تو ذهنشون جرقه اجرا نزنه چون واسشون در دسترس تره
خوشم اومد از غیرتت.دمت گرم خانمی ایول داری .دختر مثل تو کم پیدا میشه.خیلی مایلم بیشتر باهات اشنا بشم.بخاطر همین به داداشت کاری ندارم!
این کجاش سکسی بود ؟ نکنه کارتو ردیف کرده و اینجا ننوشتی شیطون ؟
آقا جون مادرتون وقتمونو بیهوده نگیرین :((
taghsire kodete.
age homon shabe aval behesh ye chake afsari mizadi ta dige az in ghalata nemikard.
az khaharet yad migerefti.
dadashet az kharet naomid shod omad soraghet.
vali in dafe omad baghalet kone (vase salam)to faghat dast bede va dor sho.
behet fosh nemidam.
ma ham nagoftim ke to kerm rikhti.vali ehtemalan toro ba dost pesari chizi dide bode.
va chon gf nadashte oghdeyi bode.
هر لباسی رو نمی پوشیم جلوی داداشم که مبادا تحریک بشه (اون موقع ها خیلی شاس میزدم) … هنوزم شاس میزنی اسکل :)))) این سکسی ترین داستان زندگی من بود :))))) اگه توهم بود که خاک تو سرت که سکسی ترین توهمت اینه اگه واقعیت بود که خوب تو شاس میزنی هنوز
يه سوال دارم.اگه تو اصلا دختر کرمويى نيستى پس تو همچين سايتى چى کار ميکنى؟خوب خودتم مرض دارى ديگه.
مثلا اینجوری خواستی مثبت نمائی کنی
مرده شور اون داداش عوضیتو ببرن
بیجاره پسرا تو این زمونه کیو بگیرن که داداشش ترتیبشو نداده باشه !!!
نكات رو بچه ها گفتن.
ولي اي كاش حالا كه در اين حد توهم زدي حداقل به جاي لا پايي تخيلت رو ادامه ميدادي و پردتو ميزد برات و آبشم توو ميريخت و بچتم به دنيا ميومد و هنگ ميكرد به تو بگه مامان يا عمه. :d
تو چی فکر کردی آخه!!!
تا حالا داستان به این سکسی نخوندم دستت درد نکنه
به نظرم شاس نیستی آلت پریش هستی(کسخل خودمون)
چيز به دردبخورى تعريف نكردى اماخوب تعريف كردى-يعني من كه گرفتم چي گفتي اولا گفتي من كرمونيستم يعني شما پيشنهاد بدين دوما گفتي شاسكولم يعني صراحتا بگين چي مي خواين ومثه داداشم منوتو كف نذارين سوما گفتي اين سكسي ترين داستان زندگيمه يعني توروخدا يه حالي بهم بدين!
آقای لوورکیس نظرتو فارسی بتایپ عزیزم.
آدم وقتی انگلیسی میخونه خایه ش کمر درد میگیره
بابا آبمونو اوردی با این داستانت
خودتم کونت میخواره دیگه
خاک تو سر داداشت اگر تو سوراخ متکاش میکرد بهتر بود
مديريت اين سايت افتضاح شده،آدمين يا آدمين هاى عزيز سايت! هيچكى از آپ ديت نشدن ساعتى اين سايت ناراحت نميشه اگه بهترين ها رو انتخاب كنيد،نه هر داستانى رو!!
جنده خانم از اسم داستانت معلومه كه كس و شعره!
كسخل اون كه حشري ميشه دختره.پسرا شهوتي ميشن كوني
شما که تو قصر پادشاهیتون اتاق زیاد دارین چرا خودت و خواهرت و داداشت تو یه اتاق میخوابین؟ تازه مذهبی هم بودین؟ کس نگو بچه
خاک برسرت کنن بدبخت کیرخراب کن کس کپک زده لااقل اسم داستانتو میذاشتی کف گذاشتن من توسط …
ایول به برو بچ! نظرات خیلی بهتر از داستان بود. بعد اون کس شعر خوبه باز یکم خندیدیم وقتمون هدر نرفت!
اولا کیرم تو غیرت داداشت مطمئن باش زنشم کوسرو به یکی دیگه لو میده یا دختر داداشت جنده از اب در میاد اونوقت داداشت پی میبره به ناموست نباید چشم بد داشته باشی
و درمورد تو
اخه گوز عن شاش اسهال اخهاین داستان کجاش سکسی بود؟؟؟ بمیر
میدونی داداشت خیلی مراعات کرده تو رو باید گایید الکی وقتمونو گرفتی اوسکول
من که ندیدم یه دختر اول دبیرستانی بره تو بغل مامان باباش شب رو به صبح برسونه …هرکی دیده بگه خب
خر نفهم بذار بکندت خلاص
نمیدونم چرا دخترمظخرف ایران
ازسکس فرارین
خب حال میکنید
تو جلوتون هم ک پسرا نمیذارن
بذارید پشتتون بره
واقعأ خاک برسرتون
برعکس دخترا خارج ک انگار اونا پسرا رو میکنن
اولا که شاگرد اول بودنت چه ربطی به دستمالی شدنت داشت دوما عجب داداش نامردی داری که عدالت رو بین تو خواهرت رعایت نکرده شایدم از شانس خوب تو بوده دیجه
لامصب چقدر سکسی بود داستانت
یعنی بیش از حد
کیرم تو خواب مُرد
کیرم تو مغزت با این داستانت مجبوری وقت بزاری کونده
چه اشکالی داره برادر با بند سوتین بازی کنه؟!
بنظرم این موارد علاقه رو میرسونه ولی توعه بیشعور اینقد شعور نداری که بفهمی اون دیگه زن داره و نگاه شهوتی بهت نداره بوزینه شلمغز
داداش بزرگوارتون مریضه باید درمان بشه وگرنه اگه دختر دار هم بشه ممکنه سر دختر خودش هم بلا بباره
چی بگم پیش میاد دیگه ، خونوادها باید خیلی مواظب باشن ، ولی آفرین کار خوبی کردی که غرور داداش آت رو نشکستی و این قضیه رو مدیریت کردی ، ببین جنس نر از لحاظ جنسی خیلی اذیت میشه اونم تو این مملکت منظور پسرهای که تو سن بلوغ هستن واقعا اذیت میشن
اون دادشتو باید از خایه آویزون کرد
آخه این کجاش سکسی بود که میگی این سکسی ترین داستان زندگی من بود
این سالی 1 بارشو من خوب نگرفتم یعنی چی آمار گرفتی یا اون بابا سالی 1 بار روت راست میکنه