قسمت دوم اولین دیدار
باید میفهمیدم چند وقته دنبالمه. راست میگه یا دروغ. رفتم پرشین استت سراغ آمار وبلاگم. از رو کامنتش آی پیش رو در آوردم. چی؟؟؟ تمام ۲۰ بازدید آخر پدرام بوده؟ و تمام صفحات وبلاگمم خونده. شک کردم. حتما میخواد ببینه چی نوشتم که کم نیاره. دودل شدم. رفتم سراغ آمار کلی. چی؟؟؟؟ بیش از۹۵درصد بازدیدهای وبلاگم توسط پدرام بوده؟ یعنی چند وقته دنبالمه؟ دلشوره گرفتم. رفتم یاهو.
-خیلی وقته منتظرم بانو
-سلام.ببخشید کار داشتم
قسمت سوم چجور امتحانش کنم؟
رسیدم خونه. بر خلاف همیشه هیچکدوم از لباس هامو در نیاوردم. همونجور افتادم رو تخت بالشمو بغل کردم وشروع کردم اشک ریختن. آخه چی شد؟ من تا الان هیچ کسو در حریمی که برای خودم ساخته بودم راه نداده بودم. ولی اجازه دادم بودم پدارم رو سینه م دست بذاره و لبمو ببوسه. اینقدر زود خر شدم؟ اینقدر راحت با چرب زبونیاش مخمو زد؟ درسته اصفهانیه و شاعر. زبون چرب و مهربونی هم داره. یعنی وا دادم؟ از یه طرفم هرگز حس ششمم در مورد افراد اشتباه نمی کرد. هر وقت کنار یک نفر قلبم به تپش میفتاد میفهمیدم نیت خوبی در دلش نیست و هر وقت کنار کسی راحت بودم حتی غریبه هم بود می فهمیدم کاری باهام ندارم. شش ساعت و نیم کنار پدارم قلبم یک بار هم به تپش نیفتاده بود. یعنی واقعا عاشقم شده؟
با صدای زنگ پیام گوشی به خودم اومدم. دیدم پدرامه.
نوشته: starcunt
سودابه خانوم ، سر برات مونده اینقد که پای همه کامنتا سرتو کوبوندی به دیفال؟
فرزندم قبل از انقلاب بنیه داشتیم انقلاب کردیم الان خسته ایم نمیتوانیم اینهمه را بخوانیم که