داستان کونی شدن من بدبخت

1393/07/11

سلام سینا هستم 21 سالمه راسیتش من زیاد بلد نیستم خواتره بنویسم به بزرگی خودتون ببخشید. من وقتی 14 سالم بود یه دوستی داشتم به اسم نریمان خیلی باش صمیمی بودم خیلیم پسر خوشکلی بود اما من اون زمان نمیدونستم که بیشتر بچه های محل کردنش . من اون موقه هیچی سرم نمیشد و خیلی ساده بودم . یه روز که کسی در خانه ما نبود بهش گفتم کسی نیست میخوای بریم خانه ما نریمان گفت باشه بریم . در راه حرف از سکس زد و گفت دوست داری با هم سکس داشته باشیم؟ منم آن موقه نمیدانستم که دادن یک پسر باعث بد بختی میشود چون خیلی دوسش داشتم بهش نه نگفتم .

وقتی رسیدیم خانه ما رازیم کرد که اول اون بکنه منم به امید این که بعدش قراره من بکنم گفتم باشه . هر 2 تامون لخت شدیم بدن سفید و بی مو اون واقعن جذاب بود ودوست داشتم بکنمش روی تخت دراز کشیدم رو به شکم کمی کیرش رو خیس کرد و کمی هم به کون گنده من زد و خابید روم و سعی کرد کیرش رو فرو کنه در کونه من یکم که فشار داد و سرش رفت تو دنیا رو سرم خراب شد آنچنان دردی گرفت که اشکم در امد و داد زدم بسه اون در همون حالت نگه داشت تا یکم جا باز کنه 1 دقیقه بعد که دید صدام در نمیاد باقی کیرشم فرو کرد کمی دیگه دردم گرفت اما قابل تحمل بود و شرو کرد به تلمبه زدن و درد دیگه تبدیل شد به لذت حال میداد بعد از 10 دقیقه آبش امد و داخل کونم خالیش کرد و بی حال شد وقتی که بش گفتم نوبت منه جا زد و گفت بزار واسه فردا اصلا" حال ندارم فردا نوبت تو .

اون شب خوشال بودم که اولین سکس زندگیمو داشتم اما غافل از این که زندگیمو بر باد دادم از اون روز به بعد هفته ای 3 یا 4 یا بعضی وقتا هم 6 بار منو به بهانه های مختلف کرد و هر بار از دادن تفره میرفت انقدر آب منی در کون بیچاره من خالی کرد که واسم یه آدت شد یه اعتیاد یه لذت .

بعد از دو سال کون دادن به این عوضی یه روز وقتی داشتم تو اتاقش بش کون میدادم مادرش از لای در دید و آبروم رفت از اون روز به بعد دیگه باهاش نگشتم باز خدارو شکر مادرش به کسی نگفت از اون روز به بعد انقدر ترسیدم که تا 2 3 سال بعد دیگه کاری نکردم البته موقعیتش هم جور نشد تا اینکه یه روز یکی رو دیدم که قبلا" دنباله کردنم بود اما نتونسته بود. یه گپی با هم زدیم و شمارم رو گرفت و رفت فرداش بهم زنگ زدو گفت تو خونه تنهام حوصلم سر رفته بیام دنبالت بریم خونه ما فیلم ببینیم؟ گفتم باش از اون روز دوباره حسه کون دادنم برگشت رفتم پیشش و فیلم گذاشت یه فیلم سکسی دو زاریم افتاد امروز کونه رو دادم دراز کشیدم رو پهلو و داشتم فیلم رو میدیدم که رفت پشتمو شرو کرد دست مالی کردن کونم دید چیزی نمیگم خودشو چسبوند بهم دستش رو کرد زیر لباسم و با شکمم ور رفت بعدش ازم پرسید هنوز کون میدی نمیدونم از کوجا شنیده بود هشری شده بودم حسابی اما گفتم نه . دیگه هیچی نکفتم شرو کرد لخت کردنم خاستم مانع بشم اما به زور لباسم رو کند و لیاسای خودش رو هم دراورد کیرش رو با روقن چرب کرد یکمم به کون من زد من چون خیلی دلم برا کون دادن تنگ شده بود و خیلی هم شهوتی شده بودم سرم پاین بودو هیچی نمی گفتم . یکم با کونم بازی کرد و بعد خابید روم و کیر گندش رو خیلی راهت فرو کرد تو کونم . ان موقه لاقر بودم اما از بس کون داده بودم کونم گنده بود تا دید کیرش راهت رفت تو کونم در جوابه این که بش گفتم کون نمیدم گوفت میدی خیلی هم میدی آخه گشاد بودم و شرو کرد به تلمبه زدن ان موقه دیگه میدونستم که ابمنی مرد در مرد ریخته بشه باعس بیشتر شدن حس زنانگیه . بعد از چند دقیقه گوفت داره آبم میاد میریزمش داخلت یهو جا خوردم و گفتم نه تو کونم نریز انم کیرش رو در آورد و ریخت رو کمرم ان روز خیلی لزت بردم چون بعد از مدت ها داشتم دباره کون میدادم حس خیلی خوبی داشتم دوستم بلند شد و گفت تکون نخر تا دست مال بیارم کمرت رو پاک کونم من مسه موتادی که تازه مواد زده تو هپروت بودم که دست دوستم رو رو کمرم حس کردم داشت ابمنیش رو پاک میکرد و بلندم کردو گوفت جون اجب کونی داری ازیزم مرسی خیلی خوب بود و لباسامون رو پوشیدیمو بورد منو رسوند از اون روز به بعد دباره تعم خوش کون دادن رفت زیر زبونم و بعزی وقتا جور بشه کون میدم جریان کونی بودنم رو به دوست سمیمی اون زمانم گفتم و خیلی جا خرد و آن موقه تازه فهمیدم اون نریمانی که منو کونی کرد خودش 100 برابر من کونی بود و خیلی از این موزو سوختم اون دوستم که این جریانات رو برام تعریف کرد اسمش علی بود . دو سه روز بعد که خیلی هشری بودم و کسی هم نبود بکنتم ازش خاستم منو بکنه اون خشش نمیومد با پسرا رابته داشته باشه با هزار اسرار و التماس قبول کرد. علی خیلی جزاب و سکسی بود دوست دخترای فراوانی هم داشت اون شب رفتیم تو یه پارک تاریک نزدیک خونمون و چون روش نمیشد من اول شلوارشو کشیدم پاین و 5 دقیقه براش یه ساک جانانه زدم و بعد بهش گوفتم دراز بکش رو چمنا و نشستم رو کیرش اففففف اجب کیری داشت داشتم لزت میبردم رو کیرش بالا و پاین میکردم بعد از چند دقیقه خستم شد و بلند شدم و این بار من خابیدم رو شکم و ان خابید روم و کیرش رو کرد تو کونم و شروع به تلمبه زدن کرد و بی خبر آبش رو ریخت داخل کونم و افتاد بی حال روم .از فردای اون روز باهام رفتارش اوز شد و رابتش رو باهام تمام کرد حقم داشت کیه که یه دوست کونی بخواد . از اون روز به بعد تو سایتای مختلف دنبال قریبه گشتم که کون بدم و تقریبا" ماهی یک بار کون میدمو لزت میبرم اما وقتی ارزاع میشم از خودم بدم میاد و تسمیم میگیرم دیگه کون ندم اما شب میخابم صبح بیدار میشم روز از نو روزی از نو امیدوارم از داستانم خشتون بیاد اگر اشتباهی در نوشتن دیدین به بزرگی خودتون ببخشید. راستی من از آبادانم

نوشته: سینا


👍 1
👎 0
68557 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

439021
2014-10-03 15:08:16 +0330 +0330
NA

afghani??
pore ghalat emlaii nesfe khondam nanevis baw :-)

0 ❤️

439022
2014-10-03 15:14:35 +0330 +0330
NA

چرا از این کونی dash1 ها گیر ما نمیاد

0 ❤️

439023
2014-10-03 15:17:44 +0330 +0330
NA

واقعا دلم برات سوخت…چقدر بده که یه پسر این بلا سرش بیاد،حداقل تو که این مشکل داری ندار کسی بفهمه…اگه این پیام من میخونی واسم یه پی ام بده،کارت دارم.

0 ❤️

439024
2014-10-03 15:19:13 +0330 +0330

این داستان هم بی‌مزه بود و هم پر از غلط املایی. بی‌سوادی هم حدی داره.

0 ❤️

439025
2014-10-03 15:21:58 +0330 +0330
NA

کونی ناراحت نباش برو کونتو بده ولی دیگه ننویس بچه می کننت با نظراشونا ننویس کیرم تو چشات

0 ❤️

439026
2014-10-03 15:52:20 +0330 +0330

خواتره چیه دیگه؟؟؟؟ biggrin
تخمی تخیلی بود

0 ❤️

439027
2014-10-03 16:55:39 +0330 +0330
NA

یک دقیقه سکوت اختیار میکنیم…
خداوند اااا به ما صبر عنایت کن

0 ❤️

439028
2014-10-03 17:47:18 +0330 +0330
NA

جدای از دروغای شاخدارت نگارشت افتضاح بود؛ بی سواد جلقی عوضی اول برو چند ثتر دیکطه بنویس بعد بیا اینجا گه خوری. کیر ریچارد شیردل تو کونت، کیر ناپلئون بناپارت تو حلقت، کیر پاپ اوربان سوم تو مغزت،
دیوووووووووووووووووث

0 ❤️

439029
2014-10-03 18:24:46 +0330 +0330
NA

دوست عزیز من بهت پیشنهاد میکنم یه پولو پله جور کن برو اونور.
یکیو واسه خودت گیر بیار باهاش زندگی کن هم بکن هم بده.راهتم قبولت میکنن چون گی هستی.جدی میگم.

0 ❤️

439030
2014-10-03 18:33:22 +0330 +0330
NA

لطفاً با آرامش برخورد کنید خب dash1 هههههههههههه بدبخت حول شده خب

0 ❤️

439031
2014-10-04 01:58:07 +0330 +0330

واقعا این همه غلط املایی عمدی بود!!!
اگر عمدی نبود به نظر من به یه معلم بده،،،یکم… سوات…یادت بده…

0 ❤️

439032
2014-10-04 03:21:42 +0330 +0330

به من پیام خصوصی بده چندتا سوال دارم

0 ❤️

439033
2014-10-04 04:44:09 +0330 +0330

بچه کونی اول برو املا یاد بگیر بعد بیا خاطره بنویس

0 ❤️

439034
2014-10-04 05:09:58 +0330 +0330
NA

arva amatone dorost benevisiiiiiiiiiiiiiiidddddddddd dash1

0 ❤️

439035
2014-10-04 06:07:05 +0330 +0330

حالا اینکه دوست داری بدی اصلا به من ربط نداره به هر حال علاقته
ولی خیلی بی سوادی

0 ❤️

439036
2014-10-04 06:35:19 +0330 +0330
NA

ایول خوشم اومد

0 ❤️

439037
2014-10-04 07:16:33 +0330 +0330

به خودا من بیسواتتتم بیا باهم اوملا بنویسیم برو عزیز اول ابتدایی رو ی مرور بزن چیزی ازت کم نمیشه

0 ❤️

439038
2014-10-04 07:25:09 +0330 +0330

اگر غلط املایی نمیدیدیم جای تعجب بود!!!
شانس آوردی ک مشهد نیستی وگرنه همچین میکردمت ک کلا از مردانگی بیفتی

0 ❤️

439039
2014-10-04 07:25:48 +0330 +0330

هییییییی
چی بگم که منم دلم پره…

0 ❤️

439040
2014-10-04 09:26:36 +0330 +0330
NA

عزیزم اگه اظ کیر کردن ماهم لزت بردی پس برو در کونتو بزار که لااغل کیر بچه های شحوانی نره توش . این قلط املایی هام نوشطم یکم یادی از کونت بکنم

0 ❤️

439041
2014-10-04 09:56:05 +0330 +0330
NA

بیا بمن هم کون بده.خیلی تو کفه کون پسر هستم.تو ک این کارو دوست داری و عادت داری بهش

0 ❤️

439043
2014-10-04 11:36:52 +0330 +0330
NA

دیکته -0- صفر …انشا 14 تمام …
تخیل 19 تمام …نتیجه گیری ريدم به داستانت

0 ❤️

439044
2014-10-04 13:18:01 +0330 +0330
NA

خواتره رو که دیدم دیگه ادامه ندادم…چن بار ادبیاتو تبصره زدی؟

0 ❤️

439046
2014-10-04 18:52:21 +0330 +0330

کلاس چندی عمو؟
حداقل مدرسه که رفتی؟
اونقدر که به کون دادن معتاد شده بودی 1درصد به درس معتاد میشدی بد نبود ها!!!

0 ❤️

439047
2014-10-04 18:59:04 +0330 +0330

ساسان ناموسا بهترین نظر رو دادی
درمورد غلط املایی که ریدی ولی داستانت خوب بود
از این چیزا تو محله ما نیروگاه()زیاده.

0 ❤️

439048
2014-10-07 04:45:51 +0330 +0330
NA

شمایی که اینقدر خوب و روان مینویسی راحت باشه چرا عمدا با غلط املایی می نویسی :)

0 ❤️

439049
2014-10-08 08:28:57 +0330 +0330
NA

سلام به من پیام بده تا به اوج لذت برسونمت

0 ❤️

768390
2019-05-19 18:30:54 +0430 +0430
NA

فقط تا اونجا خوندم ک خاطره رو خواتره نوشتی (dash) (dash)

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها