سلام دوستان این یک داستان تخیلی نیست بلکه یه واقعیته.اسمم علی هست وقتی که ۲۰ سالم بود به دلیل مریضی مادرم اکثرا میرفتم بیمارستان .تایمهایی که وقت ملاقات نبود می‌آمدم تو پارکی که به بیمارستان نزدیک بود.از روبه روم یه پیر مرد تقریبا ۶۰ ساله ای داشت رد میشد که زیپ شلوارش به عمد باز بود.گفتم آقا زیپ شلوارتان بازه خندید و بهم نزدیک شد .گفت بریم رو صندلی بشینیم و کمی صحبت کنیم.از قبل هم یه حس عجیبی به پیر مردها داشتم چون بابام بهم تو بچگی محبت نمی‌کرد.اقا واضح بگم کمبود محبت داشتم.پیر مرده یه آدم حرفه ای بود و بهم آدامس تعارف کردوانی ازش گرفتم.یواش یواش شروع به صحبت کردن کردیم .من تازه وارد بودم بهم گفت دوست داری با هم دوست بشیم؟خیلی آدم باشخصیت وبا ادبی هم بود.بهم گفت من یه دفتر دارم که چندین نفر هم پیش من کار می‌کنند والانم ساعت کارشون تموم شده اگه مایلی با هم بریم دفتر.من پیشنهادشو قبول کردم.یکم ترس وجودمو فرا گرفته بود.اولین باری که میخواستم جایی برم که نمیدونستم کجاست.خلاصه منو برد تو اتاق خودش که اتاق رییس بود.بهم گفت برو دستشویی و خودتو تخلیه کن و تمیز بشور.من نمیدونستم که داره چی میگه.رفتم دستشویی و خودمو شستم اومدم. یه پارچه سفید پهن کرد کف اتاق که موکت بود.گفت بیا بخوابیم.منم کنارش دراز کشیدم.چند دقیقه بعد آهسته آهسته لباسهاشو درآورد و بعدش هم لباس‌های منو در آورد.از آنجایی که من بار اولم بود یکم خجالت میکشیدم.بهم گفت پسرم خجالت نکش می‌خواهیم حال کنیم.بچه ها باورتون نمیشه وقتی شورشو در آورد یه کیر ۲۰ سانتی فوق العاده کلفت نمایان شد.از اونجایی هم که تا به حال مزه و درد کیر رو تجربه نکرده بودم نمیدونستم که این سایز کیر دردش چقدره.پیرمرد وقتی برخورد و رفتار وکون منو دید متوجه شد که تازه کارم.بهم گفت پسرم برگرد از پشت.وقتی که بهم میگفت پسرم انگار دنیا رو بمن دادن.کیرش رو آروم گذاشت در سوراخم و به آرومی نیم سانت نیم سانت طوری که شاید ۵ دقیقه طول کشید که نصف کیر کلفتش جا کرد.بچه ها چه درد وحشتناکی زیر کیرش ناله میکردم و بهم میگفت پسرم تو نمیدونی کیر چیه؟درد کیر شیرینه.موهای سفید رو سینش می‌خورد به پشتم خیلی دوست داشتم.بهم گفت پسرم خودتو چرا خوب نشستی .کثیف کردی برو دوباره خودتو تو دستشویی بشور و بیا.رفتم دستشویی دیدم از کونم خون داره میاد.خیلی ترسیده بودم.کونم هم خیلی درد میکرد.خلاصه رفتم دوباره کنارش آروم آروم کارشو تو کون سفید و بدون موی من جا کرد.تا دسته میزد تو کونم وداد میکشیدم.بهم میگفت پسرم آروم همسایه ها می‌شنوند.تو بنیه ضعیفی داری یعنی طاقت درد رو نداری.نیم ساعت منو گایید اما آب نمی‌داد.بچه ها این پیر مرد خر کیر کیرش عین جوان‌ها سیخ بود.از جوانها هم بهتر میگایید.خلاصه من نیم ساعتی که زیر کیرش بودم کونم خونی شده بود وازش خواهش کردم که دیگه تموم کنه واونم به حرفم گوش داد وولم کرد.شب وفتی که رفتم خونه موقع خواب همش حس میکردم که دستشویی بزرگ دارم .میرفتم دستشویی اما دستشویی نمی‌آمد.درد خیلی بدی از کونم احساس می‌کردم.خلاصه به هر وضعی بود خوابیدم.از فردای همون روز هم تو پارک با هم قرار میذاشتیم.بهم میگفت پسرم ومنم بهش میگفتم بابایی.خیلی آدم خوب وبا شخصیتی هستش‌.از روزی که تو پارک باهش آشنا شدم دقیقا ۱۳ سال میگذره وهنوز با هم دوستیم وبا من سکس داره.نمیدونم این چه حسیه؟یه حس پدر وپسری.انگار زن وشوهری.با اینکه ازدواج هم کردم واونم متاهله الان ۱۳ ساله که با عشق همدیگرو دوست داریم وجودمون واسه هم در میره.دوستان همیشه به خودم میگم این چه کیری بود که سر راه من قرار گرفت.این کیر رو تو پیرمردها هر ۱۰۰ هزار نفر شاید ۱ نفر داشته باشه.راستی بابایی من تو عمرش یه دونه سیگار نکشیده ولی الان که ۷۱ سالشه عین عمو جانی هر مدل پوزیشن رو انجام میده و دقیقا یک ساعت میکوبه.خدا کنه ۱۲۰ سالشه.اگه یه روز بابایم رو خدا از من بگیره منم میمیرم.عاشق کیر کلفت وبزرگان.هفته ای یک بار منو یک ساعت سیر کیر میکنه .شروع گاییدن و تا آخر گاییدنش درد کیر بزرگش رو احساس میکنم.این داستان بر حسب واقعیت بوده.امیدوارم خوشتون اومده باشه.

نوشته: علی