دکتر شیدا

1396/02/15

خستگی مراسم عروسی و کلی رقصیدن و جنب و جوش، وقتی با گرمای هوا همراه باشه، نتیجه اش یک حمله آریتمی قلبی میشه! ضربانم بالای 150 بود و سعی کردم یک گوشه بشینم و خودمو آروم کنم ولی رنگ و روی سفید و لرزش لبها منو لو داد. همه نگران دورم جمع شدند.
دستشو گذاشت روی کاروتید گردنم و شروع کرد ماساژ دادن. «سعی کن محکم سرفه کنی!»
چند تا سرفه کردم و اونم ماساژ کاروتید را ادامه داد. ضربان قلبم بهتر شد. تشکر کردم. نمی شناختمش. تیپ و لباسش قدیمی بود. خیلی لاغر و نه چندان زیبا. چشماش می درخشید.

-الو؟
+بفرمایید؟

  • من شیدا هستم. دیشب که حالتون بد شد پیشتون بودم. شماره شما رو از خانم سعیدی گرفتم. بهترین؟
  • بله. خیلی ممنون. خوبم.
  • چند وقته دچار حمله آریتمی میشید؟
  • قبلا هر چند ماه یکبار ولی الان تقریبا هفته ای دو سه بار.
  • دفعه بعد دچار حمله شدی سعی کن یک نوار قلب بگیری و بیاری که ببینم. من متخصص قلب هستم.

دورادور می شناختمش. تازه تخصص قلبشو گرفته بود و برای طرح رفته بود شهرستان. از آشناهای خانوادگی بود. همه از رفتار و اخلاق و تبحرش در پزشکی تعریف می کردند.
هفته بعد موقع حمله آریتمی نزدیک بیمارستان آتیه بودم و سریع رفتم و نوار قلبی گرفتم. آدرس مطبشو پیدا کردم و بعد گرفتن وقت ویزیت رفتم پیشش. برخورد خیلی گرمی داشت و ضمن انجام اکوی قلبی تو مطبش، فهمیدم که خواهرش منشی مطب است. بهم گفت که مشکل قلبم چیه و پیش کدوم دکتر باید یک جراحی تقریبا ساده به نام EPS Ablation انجام بدم.

یکسال بعد جراحی تصمیم گرفتم برای چک آپ برم پیشش. زنگ زدم مطب و ضمن معرفی خودم از منشی وقت گرفتم. قرار شد آخر وقت ساعت 9 برم مطب. دسته گلی تهیه کردم و رفتم مطب. در حال خوش و بش با خواهرش بودم که پیرمردی با پسرش از اتاق دکتر بیرون اومدن. رفتم پیش خانم دکتر و بعد دست دادن و کلی احوالپرسی و تشکر بابت تشخیص خوبش، ازم خواست برای معاینه پیراهنمو بزنم بالا.
دستش سردی خاصی داشت که وقتی به تنم میخورد مورمور میشدم. گفتم« خانم دکتر کمخونی دارید که اینقدر دستتون سرده؟»

  • اولا من شیدام نه خانم دکتر! دوما یکم سردمه! دریچه کولر صاف میخوره به صندلی من.
  • خب جهت پره هارو عوض کنید.
  • مردی نیست که انجام بده. ما دو تا دختریم.
  • من فنی نیستم ولی دیگه این کاری نداره. بعد معاینه براتون انجام میدم.

هر شش ماه برای چک آپ میرفتم پیشش و همیشه هم آخر وقت. اغلب نیمساعتی هم گپ می زدیم. هیچوقت پیش من روسری سرش نبود و خیلی عادی برخورد میکرد ولی هیچ رفتار خارج از قاعده ای نداشت. هر دفعه از خواهرش میخواست که ازم نوار قلب بگیره و خوشبختانه موردی هم نبود. دفعه آخر بهش گفتم که چند وقتیه احساس تنگی نفس دارم. شروع کرد معاینه و گوش دادن صدای قلب و ریه. دستش گرم بود. حتی می تونم بگم داغ بود.

  • رعایت نمی کنی! چند بار بهت بگم که باید از تهران بری؟ هوای تهران اصلا برات خوب نیست.
  • نمی تونم. دلبستگی هایی تو تهران دارم.
  • مهمتر از سلامتی؟
  • شاید.
  • برو رو تخت بخواب که ازت نوار قلب بگیرم.
    با تعجب نگاهش کردم. همیشه خواهرش این کارو انجام می داد. پیراهن و جورابها رو درآوردم. ژل رو زد به دست و پا و سینه ام و الکترودها رو وصل کرد. موقع کار دستگاه با دقت تنمو نگاه می کرد. کارش که تموم شد با دستمال کاغذی ژل را از سینه ام پاک کرد. رفتارش خیلی عجیب بود.
    «اوضاع خوبه؟ قلبم مشکلی داره؟»

جواب نداد. سرش پایین بود و لبش را می جوید. نگران شدم. دستمو بردم سمت صورتش. سرشو آورد بالا. چهره همیشه آرومش بهم ریخته بود. نگرانتر شدم. دستمو گرفت و اون نیم قدم فاصله بینمون را طی کرد و اومد چسبید بهم. قبل این که چیزی بتونم بگم شروع کرد بوسیدنم. ناشیانه و غریزی. با ولع تمام و در حال ناله کردن و بریده بریده چیزی گفتن.

شانه اش را گرفتم و یکم ازش فاصله گرفتم. «شیدا؟»

  • هیچی نگو. هیچی نگو فرهاد. خواهش میکنم.

دوباره اومد تو آغوشم و شروع کرد بوسیدن. طاقتم تموم شد. کنترل اوضاع رو دست گرفتم و سعی کردم با لبام بهش بفهمونم چطور باید ببوسه. باهوش بود. کم کم ریتم بوسیدن و چرخش لبها و زبون دستش اومد. تو بغلم گم بود. در حین بوسیدن دستمو گذاشتم روی پستان راستش. به نظر می اومد خیلی کوچیکه. لبمو مجکم گاز گرفت. با هر مالش پستونش بیشتر و بیشتر پیچ و تاب میخورد. شروع کردم بوییدن و بوسیدن بناگوش و گردنش. دستاشو روی بالاتنه برهنه ام می کشید و محکم فشار میداد. رو همون تخت باریک نوار قلب خوابوندمش و در حین باز کردن مانتو، می بوسیدمش. زیر مانتو تاپ سفیدی پوشیده بود که سرخی شدید گرد
ن و سینه اش را آشکارتر میکرد. دستمو بردم سمت پایین تنه. موقع لمس شکمش، عضلاتش می پرید و به سختی نفس نفس میزد. دستمو کردم تو شلوارش و از روی شورت کسشو مالیدم. یه دفعه آروم شد. دیگه تقلا نمی کرد. ساعدشو گذاشت را صورتش. دکمه شلوار رو باز کردم و شلوار و شورت را کشیدم پایین. رانهای نحیفی داشت و کسش خیلی کوچولو و غنچه ای بود. انگار چند روز پیش اصلاح کرده بود چون موها جوونه زده بودن. من هنوز کنار تخت، با بالاتنه لخت ایستاده بودم. دست گذاشتم روی کسش و چند بار با ملایمت از بالا تا پایین کشیدم. مطلقا تکون نمی خورد. تمام بدنش در حالت انقباض حداکثری بود. سرمو خم کردم و ب
ا زبون شروع به لیسیدن رانها کردم. پوست تنش خیلی سفید نبود. ولی نرمی و لطافت دخترهای کم سن را داشت. وقتی زبونم خورد به کلیتوریسش، لگنشو از زمین بالا آورد و خودشو مالید به دهنم. شاید 10 تا لیس هم نزده بودم که تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن و پیچ و تاب خوردن. تو همون حالت محکم نگهش داشتم تا رعشه های لذت ارگاسم تموم بشه. همونطوری تو بغلم موند. شاید ده دقیقه هیچ حرکتی نکردیم. وقتی بالاخره از آغوشش بیرون اومدم دیدم چند قطره اشک رو صورتش ریخته و با چشمهایی کاملا خالی و مبهوت به فضای بالای سرش نگاه میکنه.
پیراهنم را پوشیدم و از اتاق زدم بیرون. خواهرش با لبخند احمقانه ای در حال جمع و جور کردن مدارک پزشکی روی میز بود. ویزیت را دادم و زدم بیرون.
باد سرد اسفند ماه که به صورتم خورد انگار از بهت دراومدم. سر کوچه آب پرتقالی خریدم و در حال مزه مزه کردنش، خاطرات اون 10 دقیقه جادویی را نشخوار کردم.

نوشته: OldTiger


👍 31
👎 19
89468 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

593992
2017-05-05 21:11:41 +0430 +0430

خییییییییلی زیبا بود، احسنت، ایولااا چه داستان های دیگه ای نوشتی؟

1 ❤️

593993
2017-05-05 21:13:04 +0430 +0430

مدتی بود ازین سکس های یهویی خبری نبود… (dash)

0 ❤️

593994
2017-05-05 21:15:55 +0430 +0430

چه جالب خخخخخخخ

0 ❤️

594024
2017-05-05 22:51:43 +0430 +0430

باشه دکتر میشیم!

1 ❤️

594026
2017-05-05 23:06:52 +0430 +0430

نبوغ داستان نویسی یا استعداد خاطره نویسی خوبی داری، بهت تبریک میگم. ولی ابهام همیشه خوب نیست. خودت هم چیزیت شده یا نه؟

1 ❤️

594028
2017-05-05 23:09:35 +0430 +0430

ادبیات نوشتاریت خوب بود روان نوشتی .ولی یک کمی باورش سخته.تو مطب که محل کار هست اون هم جلوی خواهرش .باورش سخته

1 ❤️

594034
2017-05-06 01:09:22 +0430 +0430

معلوم نیست با دکتر عشق بازی کردی یا گوسفند. داشتم همینطور میخوندم داستانتو تا رسیدم به این جمله " بعد‌از بوسیدن و بو کردن بناگوش و گردنش" کسکش مگه اومدی کله پزی ?
حتما انقدر کله پاچه خوردی خوار قلبو گاییدی. کیرم تو سیرابی شیردونت.

5 ❤️

594043
2017-05-06 03:40:06 +0430 +0430

خوب بود، باور کردم… برای خودم مشابهش پیش اومده… البته کامل جا کردم…

1 ❤️

594091
2017-05-06 09:08:47 +0430 +0430

راستیتش کامنتم نمیاد نمیدونم چرا نه خوب نه بد
واسه همین یه لایک زدم یه دیسلایک فرقی در نتیجه نکرد

?

0 ❤️

594093
2017-05-06 09:23:01 +0430 +0430

یه متخصص قلب و عروق کمترین چیزش اینه که فرق بین آریتمی و دیس ریتمی رو بدونه.آریتمی قلبیه که اصلا نمیزنه نه قلبی که داره صد وپنجاه بار در دقیقه میزنه.این دیس ریتمی اسمش

0 ❤️

594095
2017-05-06 09:31:13 +0430 +0430

تازه به معلوماتم شک کردم رفتم کتابمو نگاه کردم واسه ریت قلبی که اینقد زیاده ماساژ کاروتید مساوی است با مرگ.ماساژ کاروتید در ریت های قلبی پایین کاربرد داره.دیگه خیلی چرت گفتی!

0 ❤️

594098
2017-05-06 10:13:18 +0430 +0430

ویزیتو خیلی دادی

0 ❤️

594100
2017-05-06 10:24:25 +0430 +0430

نگارش زیبایی داشتید
ممنون

1 ❤️

594125
2017-05-06 13:26:00 +0430 +0430

ببین دوست عزیز بخوان صادقانه راجع به داستانت نظر بدم باید بگم معرکه بود …با این داستانت پوز تمام این کسشر نویسا رو زدی… دمت گرم …و … واقعا دمت گرم… این اولین بار بود که یه داستان رو کامل خواندم و امیدوارم بازهم همینطور خوب بدرخشی … و در آخر خیلی ناز تمام کردی داستان رو واقعا حال کردم…

1 ❤️

594130
2017-05-06 13:42:15 +0430 +0430

آ اول کلمه به معنی نبود اون کلمه است مثل آپنه معنای قطع تنفس یا آسیستول به معنای نبود سیستول یا انقباض قلبی. علاوه بر این یه استادی داشتیم که هروقت این دوتا کلمه رو به جای هم به کار میبردیم حسابی جریممون میکرد. ولی در مورد ماساژ کاروتید گویا حق با شماست.یه کلمه کم یا زیاد اگه به جای هم نوشته بشن نتیجه اش میشه اطلاعات غلط.من از کتاب سی سی یو استاد شیری گفتم.کتاب معروفیه ولی غلط زیاد داره!

0 ❤️

594280
2017-05-07 02:32:33 +0430 +0430

نظر شما چیه؟نشخوار میکنی مگه الاغی

0 ❤️

594455
2017-05-07 23:10:56 +0430 +0430

کِی جق زدی پس

0 ❤️

594483
2017-05-08 04:21:25 +0430 +0430

اونجائی که رفتی مطب نبود، بلکه خانه فحشا بوده. اون دکترنبود،بلکةجندةخانم بوده و اون منشی هم جهت دریافت حق دخول بوده !!!

0 ❤️

594485
2017-05-08 05:02:13 +0430 +0430
NA

کیر وزیر بهداشت با اون ابروهای پر پشتش تو کونت ?

0 ❤️

594516
2017-05-08 10:33:01 +0430 +0430

شنیده بودم دکتر زنان و زایمان تو مطب بدون حجاب باشه ولی دکتر قلب نه !!
شایدم منظورت از اینکه جلوم هیچوقت روسری نداشت یعنی اینکه مقنعه داشته !!
به هر حال خدا شفا بده

0 ❤️

595676
2017-05-14 07:19:51 +0430 +0430
NA

سلام
اگر زن یا دختر از یزد هست برای دوستی میخوام
دنبال یکی هستم مطمعن باشه
خودم هم جا دارم و هم مطمعن هستم
خواهشا از استان دیگه پیام ندید
فقط از یزد
09902232088
تو تلگرام پی ام بزارید

0 ❤️

629546
2017-06-20 11:26:35 +0430 +0430
NA

به نظرم وقتی یه خانم بخواد به یه آقا را بده دیگه به شغل و این چیزا توجه نمیکنه من خودم تو یه بیمارستان سه سال کار کردم انصافا از پرستار گرفته تا بهیار سوپروایزر دکتر داخلی منشی دکتر حتی چند تا همراه مریض رو پا داد کردیم حتی جوری شده بود به همکارهای دیگه هم پاس میدادیم این چیزا زیاده داداش چیزهایی تو بیمارستان دیدم که به عقل جن هم نمیرسه ولی در کل آخر داستانت رو یهو جمع کردی زیاد جالب نشد از 20 بهت 17 میدم

0 ❤️

648341
2017-08-29 09:27:16 +0430 +0430

چه اصطلاحات قلمبه سلمبه ای. نبودم میتونستی بنویسیا

0 ❤️

682259
2018-04-16 16:42:59 +0430 +0430

جالبه درمورد سیخ شدن کیرت و ارضاشدنت
چیزی ننوشتی واقعا خودخواهانه بود اه اه اه

0 ❤️

712000
2018-08-20 06:51:31 +0430 +0430

داستانت خیلی قشنگ بود. ولی اگه شما توی این سایت تفسیر نهج البلاغه رو هم بنویسی بازیه عده کسکش میان و فحش میدن . یه عده مریض ومالیخولیائی که اصلا نه ازسکس چیزی میفهمن نه از داستان. یه مشت جقی و کله پوک

0 ❤️

740191
2019-01-08 03:41:43 +0330 +0330
NA

ابلیشن مداخله اندو واسکولاره نه جراحی،ولی کلا جالب بود

0 ❤️