سلام خدمت دوستان سایت
بنده امید هستم بیستو پنج ساله از تهران
داستانی که میخام واسه حدود 10سال پیشه یعنی وقتی من راهنمایی بودم
من یه دوستی داشتم به اسم مسعود که یه سال از خودم بزرگتر بود و از نظر هیکل هم پر تر از من بود چون من اون موقع ها خیلی لاغر بودم و کون کوچکی داشتم با پوستی سفید…منو مسعود خیلی با هم رفیق بودم حتی چند بار با هم کون چنتا از بچه های کوچه رو لاپایی کرده بودیم…راستش مسعود خودشم بچه خوشگل بود و شنیده بودم از بچههای دیگه که به پسرای بزرگتر از خودمون مسعود قبلا کون داده…من همیشه میرفتم خونه مسعود اینا وقتی کسی خونشون نبود میرفتیم پای کامپیوتر و فیلم سوپر میدیدیم و جق میزدیم ولی تا حالا حتی به رابطه با مسعودمن اصلا فکرم نمیکردم…خب بریم سر اصل داستان…
داستان واسه وقتیه که ما خونمون شهرستان بود یه روز تابستونی ساعت های 2,3ظهر بود مسعود بهم زنگ زد گفت هیشکی خونمون نیست بیا پیشم منم رفتم دیددم پشت کامپیوتر نشسته فیلم سوپر میبینه…یه دونه صندلی بیشتر نداشت خلاصه منم رفتم‌ پهلوش نشستم فیلم میدیدیم حشری شده بودیم یهو برقا رفت…ضد حال خوردیم مسعود پا شد رفت رو تختش بالتشو بغل کرد هی به شوخی میمالید به بالشش و میخندید به منم گفت بیا منم رفتم پیشش هی به اینور بالش میمالیدم کیرمو و میخندیدیم همو بغل کرده بودیم فقط بالش بینمون بود و خودمونو میمالیدیم به بالشی ک بینمون بود…هوا خیلی گرم بود برقا رفته بود بدون کولر سر ظهر خیلی داشتیم حسابی عرق میکردیم خیس عرق بودیم یهو مسعود دستشو گذاشت رو کونم تو همون حالتی ک بودیم من واسه تلافی دستمو گذاشتم رو کون مسعود اون مالید منم مالیدم شوخی شوخی بود اولش از نظر من ولی انگار مسعود داشت جدی جدی میمالید کونمو حشری شده بودیم خیلی زیاد یهو مسعود لبشو گذاشت رو لبم بی هوا من واقعا نمیدونستم چی شد یهو هم خیلی حشری بودم هم اون رفیقم بود اصن حسی بهش نداشتم واقعا …اولین بارم بود کسی از لب میبوستم اصن چنین حسیو تجربه نکرده بودم شروع کرد لبمو خوردن معلوم بود اون اولین بارش نیست…منم مسخ مسخ شده بودم اصن اینقد حشری بودم نمیدستم داره چجوری پیش میره همینجور لبمو میخورد زبونشو کرد تو دهنم منم فقط مث عروسک تو دستاش بودم هر کاری دلش میخاست انجام میداد یهو دستشو داد داخل و از زیر شورت کونمو میمالید و لبمو همزمان میخورد اب دهنشون میریخت تو دهنم زبون بازی میکرد یواش یواش داشت خوشم میومد همراهیش میکردم‌ منم منم دستمو برده بودم زیر شورتش و کونشو که از مال من بزگتر بودو میمالیدم
از اون حالت شک بیرون اومده بودمو خوشم اومده بود شلوارو شورتامونو همون حالتی که تو بغل هم بودیم دراووردیم لخت لخت بودیم کیرای سفتمون به هم و شکمامون میخورد چفت هم بودیم…یهو ااون منو به شکم خوابوند خودش هم خوابید روم و کیرشو گذاشت لای رونام تلمبه میزن من زیرش بودم و کیر داغش لای پاهام بود داغیشو حس میکردم خیس عرق بودیم جفتمون خیلی داشتم حال میکردم مسعود وایساد یه لحظه روی رونام نشسته بود داشت کیرشو تنظیم میکرد روی سوراخم اون کیرش از من خیلی کوچیکتر بود کیرشو تنبم کرد و دراز کشید روم یهو داد داخل سوراخم جیغم رفت هوا گریم گرفت اونم دید اینجوریه بیرون کشید و همون لاپایی کرد من کامل حشرم از بین رفته بود و حس خوبی نداشتم دیگه اون ابش اومد و ریخت لای کونم…بعدم با ناراحتیو قهر رفتم خونمون…این اولین و اخرین کون دادن من بود ولی بعد حدودا ده سال وقتی بهش فک میکنم خیلی حشری میشم انگار با همون یه دفه کونی شدم…

نوشته: امید