سلام اسم من زینب 36 سالمه دوفرزند دارم , همسرم بخاطر شغلش كمتر همدیگرو میبینیم وقت هایی هم كه میاد معمولا استراحت میكنه منم به این شرایط عادت كرده بودم مثل یه پیرزن وقتمو با بچه هام و خونه داری میگزروندم ، همسرم هیچ تمایلی به رابطه زناشویی نداشت و بعضی وقتا هم كه با درخواست خودم وارد رابطه میشدیم همسرم آنقدر یخ و خشك رفتار میكرد مثل یه ربات نه عشقی نه عشق بازی بعضی وقتا هنگام نزدیكی بغض گلومو میگرفت كه باید هربار ازش بخوام كه باهام نزدیكی كنه مگه من ازش چی میخواستم مردای دیگه دوساعت وعده وعید میدن قربون صدقه و ناز خانوماشونو میكشن ،
با نسرین یكی از دوستای دبیرستان كه مشاور زناشویی بود قرار گزاشتم محل كارش بعد از كلی سلام احوالپرسی جریان رو براش گفتم ، كه گفت چقدر بهش اعتماد داری ’ من به اندازه ی چشمام بهش اعتماد داشتم نسرین گفت كه نمیخوام مشكوك بشیا ولی آمار میگه كه كسانی كه شغلشون اینه معمولا یه صیغه دارن سر كار (اخوند نیست ببخشید ك نمیتونم بگم) چهار شنبه همسرم اومد غذایی كه دوست داشت رو درست كردم براش ، همچی اونشب باب میل همسرم گذشت تلویزیون شبكه خبر فردا هم گذاشتم تا لنگ ظهر خوابید
خلاصه هرچی كوفتی كه میدونستم خوشش میاد براش تهیه كردم بابچه ها رفتیم بیرون غذا رو بیرون خوردیم
و بچه هارو بردیم شهر بازی , برا خواب برگشتیم خونه یه لیوان شیر به بچه ها دادم رفتن تو اتاقشون باباشون گفت كه به من شیر نمیدی , گفتم كه جدی میخوری برات بیارم یه نگاه به سینه ام كرد و گفتم مگه شوخی دارم باهات خوشكل خانوم یكم خجالت كشیدم ولی دوست داشتم اینجوری حرف زدنشو دستاشو به نشونه اینكه بیا بغلم باز كرد و پریدم تو بغلش یه بوسه به لبام زد و لباشو گذاشت رو لبام انگاری رو ابرا بودم در حالی كه تو بقلش بودم خودشو انداخت روی تخت و من روی بدنش داشتم طعم لباشو میچشیدم با دستم بدنشو لمس میكردم بعد از چند دقیقه اجازه لباسامو ازم گرفت و داشت دونه دونه لباسارو از تنم درمیاورد رسید به لباس زیر یكم عشوه براش رفتم اونم مثل ی مرد واقعی انقدر نازمو كشید و قربون صدقم رفت كه میخواستم جونمو فداش كنم حالا نوبت من بود لباساشو از تنش درارم دكمه های پیرهنشو باز كردم ساعت و كراواتشو باز كرده بودم بوی ادكلن میداد داشتم با موهای سینه اش ور میرفتم كه دستمو از رو شروال گزاشت رو آلتش سفت و بزرگ شده بود یكم ماساژش دادم شروالشو كشیدم پایین ازم خواست براش ساك بزنم اما از اینكار خوشم نمیاد آلتش شل شده بود یكم چربش كردم سفت سفت كه شد نشستم روش و تند تند بالا و پایین میكردم نفسم دیگه بند اومده بود كه منو انداخت زیر خودش برعكس همیشه كه تند تند بالا پایین میكرد اینبار خیلی آروم و منظم انجام میداد بعد از چند دقیقه بهش گفتم دارم ارضا میشم یكم حركاتشو تند تر كرد و گفت كه آبمو كجا بریزم بهش گفتم بریزه تو یه چشمك بهم زدو بعد از یك دقیقه ارضا شد و با مایع منی داغش كه تو بدنم رو میسوزوند منم ارضا شدم فردا صبح رفت سركار و منم رفتم ماجرارو برای نسرین تعریف كردم كه گفت 60 درصد من مقصرم چون بهش گیر میدادم اونم میخواسته جبرانش كنه با نزدیكی نكردن و همش سر لج بوده ، خداروشكر منم خوشحال واسه ی خودم برگشتم خونه قراره دوشنبه بیاد بهش قول دادم كه براش بخورمش ( همیشه تو هرگونه رابطه زن و شوهری پدر پسر برادر خواهری اول ببینید مشكل از كدومتونه بعد انتظار درست شدن داشته باشین
نوشته: زینب
این الان ربطی ب روغن خراطین داش ن اخه ربطی داش ن اخه ربطی بخراطین داش؟!!!؟؟!؟!؟!؟!??
تنها کسی که من میشناسم با کراوات میخوابید بارنی استینسون بود خبر نداشتم زن گرفته!!! ? زمان چه زود میگذره!!! ?
داستان عالی بود به کس شرای این بچه کونیا گوش نده.همین که داستان راجب بی غیرتی و خیانت نبود خوبه
خواستم فحش ندم ولی نشد همون روغن خراطین با ظرفش توکس خواهر و مادرت
شروال؟؟؟اهل كجايي؟؟؟؟ريدي گرمي حاليت نيست
عنوان داستانت که کلا بی ربط و چرت بود. احتمالا مال یه داستان دیگه تو ذهنت بوده که یکی روغن خراطین رو جای وازلین مالیده در کونت آقا پسر. واسه ما هم منبر نرو همون زیر بمون و …
هم شروار داشت هم کراوات و ساعت کسخل مجلق (dash)
ببخشید یه سوال داشتم…جنس شروالش چی بود اونوقت؟؟
کُشتی مارو جناب شروال . وای یه دور کامنتارو بخونید از خنده میپوکین خخخ . این تبلیغ خارجیا دیدین ک یه زن میاد کون تکون و سینه هاشو بالا و پایین میکنه؟؟؟ بعد یهو از پشتش یه صابون در میاره و تبلیغ صابون میکنه . احتمالن این خانوم هم روغن خراطین شده اسپاسرس (dash)
به من بدبخت بیچاره یه خانم خشکل بیاد بامن رفاقت کنه منو ببره اتاق خوابش با روغن خراطین حسابی ماساژش بدم بعد کسشو بخورم
شوهرش تو مترو خط کلاهدوز دستفروشه
شششششرررررروالکککککککک در طرح ها و رنگ های مختلف فقط ۱۰ هزاره آقا
پسر جلغی کم یود دخترام جلغی شدن با این جفنگیاتش
شوهر و بچه هات یا همون روغن تو کونت زینب جون
Ajab!!!@