ساغر (1)

1394/06/31

محمد پسر خالم بود،از وقتی یادم میاد یکی از پر رنگ ترین شخصیت های زندگیم بود.حتی وقتی بچه تر بودیم یه جورایی همبازیم بود با اینکه 4 سال ازم بزرگتر بودو خیلی وقتا مواظبم بود.دلیل اینهمه توجهشو نمیفهمیدم و اینکه چرا اینقدر خانواده ها اصرار میکنن که با هم وقت بگذرونیم.تا اینکه 18 ساله شدم و دقیقا شب جشن تولدم محمد با یه حلقه ی ظریف اومد سمتم شوکه بودم و حتی نمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم خوشحال بودم.محمد بدون اینکه چیزی بگه دستمو گرفتو حلقه رو دستم کرد.مادرم اومدو منو تو بغلش گرفت و چند قطره اشک روی گونه هاش نشست.دست محمد رو گذاشت تو دستم و گفت دخترمو از الان به تو میسپارم میدونی با چه سختی هایی بدون پدر بزرگش کردم پس مواظبش باش.محمدم دست مادرمو بوسید و گفت مثل چشمام مراقبشم.اون شب بهترین شب زندگیم بود موقع رفتنشون محمد اومد توی اتاقمو پیشونیمو بوسید و رفت.بعد از مدتی یخ ها بینمون آب شد و تو بغلش رفتنا زیاد تا اینکه محمد از من سکس خواست.اولش قبول نمیکردم دوست داشتم ولی اصلا رووم نمیشد تا یه روز که بهم زنگ زد و گفت اماده شو بیا پایین میخام ببرمت یه جایی.منم با ساپورت و یه تونیک کوتاه رفتم نشستم توی ماشین و حرکت کردیم.توی ماشین دستش همش لایه پاهام بود و هر چند دقیقه انگشتشو میزد به کسم که 1متر میپریدم و دستشو بر میداشتم.داشت با کاراش دیوونم میکرد و اصلا متوجه نشدم کی رسیدیم دم در خونه اش.رفتیم بالا کلی به هم ریخته بود رفتم تو اتاقو تونیکمو در آوردم و با یه تاپ آبی برگشتم بیرون محمد داشت کفشارو تو جا کفشی میزاشت یهو اومدو سرمو گرفتو لبامو محکم میخوردو مک میزد منم کم کم همراهیش کردم همونجوری رفتیم تو اتاق روی تختش.داغه داغ بودم که لبامو ول کرد تاپمو در اورد و سوتینمو باز کرد نمیتونستم مقاومت کنم.شروع کرد به خوردن سینه هام جوری اه کشیدم که یه لحظه سرشو بالا اورد و به صورتم نگاه کرد و دوباره ادامه داد و آروم شکممو لیسیدو ساپورتمو در اورد رونمو گازایه آرومو سکسی میگرفت.خواست شرتمو در بیاره که مانع شدم بیخیال شد و از روی شرت کسمو لیس میزد شله شل بودم که یهو از وسط شرمو کنار زد و زبونشو از پایین تا بالای کسم کشید جیغ زدم داشتم دیوونه میشدم شورتمو در اورد هیچ مقاومتی نکردم پا شد ایستاد جلوم و گفت درش بیار.کیرشو میگفت ،شلوارشو در اوردم و از روی شرت کیرش کاملا شق بود.شرتشو که کشیدم پایین کیرش مثل فنر افتاد بیرون نگاهش کردم کلفت بود نمیدونستم چیکار کنم که سرمو گرفتو کیرشو مالید به لبام منم دهنمو باز کردم کیرشو لیس زدم و اروم کردم دهنم تا نصف میخوردم که گفت تا ته بخور اما توجه نمیکردم ک سرمو گرفت و فشار داد کیرش تا ته حلقم رفت و گفت وقتی بهت میگم تا ته یعنی اینجوری اوق زدم که در اورد لهنش یکم عصبی به نظر می رسید.چند بار دیگه هم همونجور کیرشو کرد تو حلقم و با هر بار اوق زدنم در میاورد و خابوندم روی تخت و اومد روم کیرشو میمالید به کوسمو یکم فشار میداد گفتم مواظب باش گفت برگرد از عقب میخام گفتم از عقب نه همینجوری خوبه رفت بیرون و اومد کیرش کاملا چرب بود روغن زده بود دستشو به کونم مالید باز گفت برگرد برنمیگشتم پاهامو گرفت چرخوند و صداشو برد بالا گفت برگرد بهت میگم .ترسیده بودم هیچی نگفتم کمرمو بابا گرفت دستمو به میله های تخت گرفتم اول انگشتشو کرد خودمو سفت گرفتم گفت نترس انگشته همون موقع 2تا انگشت کرد و بعد 3تا انگشت تو کونم گفتم محمد تورو خدا بیخیال شو گفت ساکت تو فقط شل بگیر و بعد کیرشو گذاشت دم کونمو فشار داد رفت تو اما جیغم رفت هوا و گفتم در بیار کمرمو محکم گرفته بود و شروع کرد به تلمبه زدن اولش اروم میکرد اما یه دفعه وحشی شد محکم زد روی کونم و جوری کیرشو فشار میداد تو کونم که احساس میکردم تا ته روده هام میره جیغو ناله هام تمومی نداشتو محمد انگار کر بود و هرچی میگفتم حداقل اروم تر وحشیانه تر میکرد منو با اینکه داشتم جر میخوردمو درد داشتم اما ارضا شدم و چند دقیقه بعد محمد کیرشو کشید بیرونو منو چرخوندو آبشو روی لبام ریخت خوشم نمیومد بخورم خودشم فهمیدو دستمال کشید روی لبام ولی گفت دفعه بعد باید بخوری.همونجور کنارم افتاد چشماشو بست هر دو ساکت بودیم دستمو گذاشتم روی کونم درد داشت زخم شده بود چشماشو باز کردو نگاهم کرد پرسید خوبی؟با سر گفتم اره اما پشتمو کردم بهش بدجوری کرد منو ناراحت بودم از خشونتش همونجور که پشتم بهش بود در گوشم گفت ببخشید میدونم یکم اذیت شدی ولی اصلا دست خودم نبود .چیزی نگفتم پا شدم لباس پوشیدمو گفتم منو ببر خونه پا شد رو به روم لباس پوشیدو لبامو بوسیدو منو رسوند خونه…

ادامه دارد…


👍 0
👎 0
27737 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

469991
2015-09-22 18:07:20 +0330 +0330
NA

یادت باشه دفعه بعدی ابشو باید بخوریا

1 ❤️

469992
2015-09-22 19:06:03 +0330 +0330

زندگی روزمره,بدون اتفاق جالب یا هیجان انگیزی,هیچی,فقط سکس اونم بدون احساس,سرد و بیروح…سکس اجباری!..شایدم نگارش اجباری!..بهرحال مرسی

0 ❤️

469993
2015-09-22 19:23:04 +0330 +0330
NA

از پسرخاله ها متنفرم

0 ❤️

469994
2015-09-22 19:34:30 +0330 +0330

اَخـــــی

0 ❤️

469995
2015-09-22 22:16:46 +0330 +0330
NA

فدات اجی اولین تجربت مبارک

0 ❤️

469999
2015-09-23 01:17:45 +0330 +0330

این ک زنشو اینجوری کرد بیچاره دوس دختراش … پسرک کسخل

0 ❤️

470000
2015-09-23 02:33:11 +0330 +0330
NA

باس بهش بدی دیگ, حالا هر مدلی

0 ❤️

470001
2015-09-23 02:50:56 +0330 +0330
NA

اول داستانتو که خوندم انتظار داشتم ادامش امیتاچاخان یا یه بازیگر هندی با اهنگ همبهی دو سه تی…وارد صحنه بشه
ترشح هورمونهای جلقستامیک زمان نوشتن داستان روت اثر گذاشته بود داستان سکس رو سه نفره کردی.اونجا ک نوشتی ترسیده بودم هیچی نگفتم کمرمو…بابا…گرفت!(عوامل پشت صحنه)
درکل استخونهای جمال زاده پدر داستان نویسی ایرانو تو قبر لرزوندی
و در اخر نتیجه گیری:
عشقهای امروزی درد داره.
ادامه دارد…

2 ❤️

470002
2015-09-23 06:06:03 +0330 +0330
NA

mail1 استوخان جلال ال احمد هم ترك هاي جزئي برداشته

0 ❤️

470003
2015-09-23 08:48:23 +0330 +0330
NA

دفعه اولی که زده ترکونده

0 ❤️

470004
2015-09-23 09:06:00 +0330 +0330
NA

عاشق سکس وحشیم

2 ❤️

470005
2015-09-27 06:16:25 +0330 +0330

متاسفم

طرف وحشی بازی در آورده

0 ❤️