سلام نوید هستم و بخاطر حفظ آبروی دوستان که توی این ماجرا با ما همراه بودن اسمها را مستعار میگم . ۳۶ ساله و متاهل هستم و توی یه شهر نسبتا بزرگ زندگی میکنیم.یه دوست دختر هم دارم که چند سال با هم آشنا هستیم و جوریم . ماجرا مربوط به سال ۱۴۰۱ است . تازه اسباب کشی کرده بودیم و به محله دیگری رفته بودیم . چندتا پیام اومد رو تلگرامم باز کردم دیدم عکس خانم همسایه قبلی مون هست . عکسهای شخصی بودن بودن بدون حجاب و با لباس مجلسی و مهمانی پیام دادم شما؟ فکر کنم اشتباه فرستادین . نوشت ببخشین سعید هستم همسایه قبلی و اشتباه شد .ده دقیقه بعد دوباره سعید پیام داد عکسها را سیو کردین یا پاک کردین ؟ نوشتم خیالتون راحت پاک کردم. نوشت مرسی . گفتم حالا برای کی می خواستی بفرستی که اشتباه شد؟ نوشت نپرسین لطفا . گفتم چشم ببخشین . فردای اون روز باز چندتا عکس تو همون مایه ها خانوادگی شخصی بدون حجاب باز روی تلگرامم سعید فرستاد . پیام دادم آقا سعید باز اشتباه کردین فکر میکنم . نوشت شما که اونا را دیدین اینام ببینین . گفتم من چیکارم آخه؟ گفت نظر که میتونین بدین . با تعجب گفتم من چیو بگم آقا سعید؟‌ گفت چطور بود بدن و اندام خانمم؟خیلی جا خوردم و گفتم شاید شوخی هست یا چالش یا هر چیز دیگه و با احتیاط گفتم چشم خواهری با کمالات و همه چیز تمام هستند ایشالا خیر همو ببینین عشقتون پایدار باشه . نوشت مرسی آقا نوید سوالم را جواب بدین . گفتم چیو ؟ گفت خانمم چطوره؟ باز گفتم عالی و همه چیز تموم هستن . یه عکس دیگه داد با لباس خواب از خانمش . گفت حتما باید اینجور ببینین تا بتونین نظر بدین؟ باز متعجب گفتم نه ایشون مشخصه عالی هستن . یه عکس کامل و کلوز از کوس کون خانمش داد و نوشت اینو ببین ولی دیگه نظر بده . نوشتم عالی و تمیز و خوردنی . خدایی عکس را دیدم بدن خوبی داشت خانمش و فول بادی لیزر و تپلی و هیکلی و سفید بود . نوشتم چرا برای من فرستادی ؟ گفت دو سه سال همسایه بودیم همه را شناختم و شما را هم شناختم و چندتا برخورد که داشتیم و سر قضیه شارژ ساختمان و نظافت و… فهمیدم آدم بی آزاری هستین . دو سه بار هم که دوست دختر آوردین خونه فهمیدم ولی چون به کسی کاری نداشتی ما هم کاری نداشتیم . فهمیدم یه آمار هایی داره و دوربین های مدار بسته را مرتب می دیده و زاغ ما را چوب میزده مرتب اما نشون ندادم دلخور شدم از کارش ولی جواب سربالا دادم که شما هم خیلی آدمهای خوبی هستین و… تعارف کردم باهاش حسابی . یه دفعه برگشت بهم گفت دوست دخترت محل کارش فلان جا است؟ وقتی گفت فهمیدم صددرصد هم دوست دخترم را میشناسه . گفتم چطور مگه؟ گفت نگران نباش و من از اوناش نیستم و لاشی و باج گیر و عوضی و بی فرهنگ نیستم . بیا یه فرصتی با هم حرف بزنیم و کار دارم باهات و اگه دوست داری یه کاری بکنیم بهمون خوش بگذره . گفتم چه کاری؟ گفت یه روز بگو بیام باهم حرف بزنیم . گفتم باشه و دو سه روز بعد پیام داد طرفای ظهر به بعد فرصت داری که باهم رستوران ناهار مهمون من باشین و یه ناهار با هم بخوریم؟ قبول کردم و ظهر رفتم به رستورانی که گفته بود. وقتی منتظر غذا بودیم فیلم های دادن زنش به خودش را که توی گوشیش سیو بود را نشونم داد و گفت ببین زنم عجب حشری و مسته . بی تفاوت چند ثانیه دیدم و بعد عکس ها زنش را با انواع پوزیشن و مکان ها مختلف نشونم داد و گفت دوست داری تو هم‌ زنم را یه راند حالش بیاری؟ با خجالت گفتم شاه کوس هستن کیه بدش بیاد؟ گفت اهل معامله هستی؟ گفتم چه معامله ای؟ گفت تو زنم را بکن منم دوست دخترت را . گفتم تو ضرر میکنی زنت را من بکنم سعید آقا و اون دختره دوست منه و فردا میره دنبال زندگیش و تموم میشه رابطمون با هم ولی تو با زنت تا ابد میخوای زندگی کنی . گفت نوید جون ما دوتایی سی و چند ساله هستیم و بچه نیستیم . من میدونم زنم به چطور مردی علاقه داره و راه میده بهش و دوست داره حال کنه و خودمم سلیقه ام با دوس دختر تو جور در اومده و اگه تا الان نگفتم بهت خواستم از همدیگه رد شده باشیم که بخاطر ملاحظات همسایگی و همجواری سوتفاهم نشه و راحت جواب بدی . گفتم زنت ردیفه و با خبره؟ گفت بعد بهت میگم چیکار کن تا بهت راه بده و بکنیش ولی تو بگو دوست دخترت را میتونی ردیف کنی به منم مثل خودت حال بده؟ شک کردم سعید میخواد دوست دخترم را ردیف کنه بکنه و بعدم بگه کی و کجا و زنم راه نداد و بگه نه و دبه کنه واسه همین گفتم سعید شاید من بتونم دوستم را راضی کنم ولی اول باید خانم تو را بکنم تا بشه دوست دختر منم راضی کرد . گفت من مشکلی ندارم و تازه دم شما گرم اگه ۴ تا شب جمعه هم کمک من بدی این حشری خانم را حالش بیارم و سیر نمیشه زنم بس هات هست و هرچی میکنمش حریف شهوتش تنهایی نمیشم . تا اینو گفت فهمیدم واقعا دوستداره هم من زنش را بکنم هم اون دوست دخترم را بکنه و دلش حال حسابی میخواد .واسه امتحان مجددش بهش گفتم شماره زنتو بده همون لحظه داد شماره خانمش را و باز گفتم عکس ها را برام بفرست تلگرام و فرستاد .دیدم و پاک کردم جلوی خودش و دیدم واقعا مصمم هست و کلک نمیخواد بزنه واسه همین منم گفتم باشه با دوست دخترم حرف میزنم و راضیش میکنم و خبر میدم . بخاطر بی مکانی منو دوست دخترم مشکلات رفتن به خونه خالی را داشتیم همیشه و سر این موضوع گرفتار بودیم همیشه . واسه همین به دوست دخترم محبوبه گفتم که یه مکان هست همیشگی ولی یه کم شرایطش فرق داره و یواش یواش حالیش کردم که شانس گفته و حالا یکی اینجور خورده به پست ما و میشه رفت خونشون و زنش هم که هست و حال تو حالش میکنیم اگه بخوای و میشه لذت را بیشترش کرد . محبوبه اولش اخم کرد و نه آورد ولی با هر زحمتی بود راضیش کردم یکی دو روز بعد و قول جبران دادم بهش و محبوبه گفت‌ عکس سعید و زنش را ببینم و عکس دادمش با هماهنگی سعید و راضی شد که حال تو حال کنیم گاهی با سعید و زنش و چون متاهل هستند محض احتیاط هم شده خوبه باهاشون باشیم و اگه بچه ها خوبی باشن لطف خودش را هم داره . به سعید اوکی دادم محبوبه راضی شده و سعید گفت زنم حنانه را بهش مستقیم نگفتم قراره چیکار کنیم و برنامه را باید جلوی زنم حنانه تصادفی و یهویی نشون بدیم و خودمم واسه زدن مخ حنانه توی سکس هامون که حنانه حشری میشه حسابی بهش گفتم خیلی دوست دارم کیر نوید بره توی کوست و ببینم که داری میدی جلوم بهش و حرفایی زدم که شهوتی تر بشه و خوشش اومده و گفته جوووون و بهش گفتم یه دوست دختر داری بد قلق هست و میخوای باهاش سکس کنی و دختره دلش میخواد ولی خجالتیه و بهم رو انداختی کارت گیره و کمک میخوای و مکان نداری و میشه بیاین خونه ما و خلاصه روی مخ حنانه رفتم و یه جورایی نصفه نیمه هم راضیش کردم . قرار شد هفته بعد مرخصی بگیریم و یه روز صبح زمستونی بریم خونشون . منو محبوبه رفتیم خونه سعید اینا و تا داخل خونه شدیم دست دادیم ۴ تایی با هم و نشستیم . حنانه با تاپ شلوارک بود و حسابی به خودش رسیده بود .‌ خنده هایی می کرد که مشخص بود نمیدونه قراره خودش هم حسابی کیر بخوره . نیم ساعتی که حرف زدیم هر چی سعید و حنانه به محبوبه گفتن پالتو در بیار و با لباس راحت باش محبوبه گفت راحتم و گوش نکرد . یهو سعید بهم گفت فایده نداره تعارف و باید زوری محبوبه خانم را راحتش کرد و خواست لباس ها محبوبه را در بیاره و گفت میدونم راحت نیستی این مدلی و بزار اگه لباس راحتی نیاوردی همراهت یه لباس ها حنانه را بهت بدم و دست محبوبه را گرفت و با خواهش و اصرار از حال برد داخل اتاق خواب و در را بست پشت سرشون . سه دقیقه طول نکشید دیدیم صدای ماچ و آه و ناله میاد و محبوبه داره خواهش میکنه از سعید که باشه ولی یواش و … حنانه گفت بریم ببینیم چه خبره ؟ تا بلند شد من رفتم پشت سرش و در اتاق خواب را باز کردیم و یه صحنه خیلی زیبا دیدیم که منو حنانه واقعی هر دو دلمون خواست . محبوبه قد و هیکلش متوسط بود و سفید و بالا تنه ش کامل بدون لباس بود و لباسهاش نامرتب ریخته شده بودن روی تخت و سعید هم پایین تنه ش کامل لخت بود و کیرش که سبزه بود شق شده بود و سعی داشت شلوار و شلوار جین محبوبه را کامل در بیاره و مشخص بود بقدری حشری شده که دیگه کسی جلودارش نیست و تا نکنه محبوبه را ول کن نیست . محبوبه هم خجالت میکشید و میخواست سر تخت قمبل نکنه از همون اول و‌ شلوار شورتش تا زانوهاش پایین بود و خواهش میکرد سعید فرصتش بده تا ما هم بیایم و اول هر کسی با پارتنر خودش شروع کنه و بعد ادامه ش عوض کنیم با هم ولی سعید میگفت قمبل کن تا من کونت و‌ کوست را بلیسم و کاری به حنانه و نوید نداشته باش . محبوبه منو که دید انگار شل شد و بقیه امورات را به من واگذار کرد و سر تخت خم شد و سعید هم فرصت نداد و سرشو کرد لای کون محبوبه و حنانه هم متحیر و متعجب نگاه میکرد و یه کلمه گفت سعید ولش کن و چیکار میکنی ؟‌قرارمون این نبود و سعید هم با همون ژستی که زانو زده بود پشت قمبل محبوبه و دوتا سوراخ محبوبه را میخورد گفت میخوایم حال کنیم ده دقیقه اگه گذاشتین و اگه شما هم میخواین یالا شروع کنین و اگه نمیخواین برین بیرون اتاق بزارین تا منو محبوبه جون حال کنیم .حدود ۳ دقیقه منو حنانه متحیر ولی مشتاق نگاه میکردیم به سعید که داره عالی میخوره برای محبوبه و محبوبه هم مشخص بود از سعید خوشش اومده و قمبل قشنگی کرده بود برای سعید و جوری تنظیم می کرد که حسابی لیس بزنه سعید واسش و نه تنها دیگه اعتراضی نمیکرد بلکه داشت چونه خوردن کیر سعید را میزد و نریختن آب کیر توی کوسش …و دلش را داده بود به دست سعید تا براش بکنه حسابی . من دیدم بخوام نخوام کیر سعید میره توی کوس محبوبه و یهو حنانه هم ادا در میاره واسه همین از پشت حنانه را بغلش کردم و بی مقدمه دست انداختم شلوارک را از پاش در آوردم و اونم تسلیم حرفی نمیزد و‌ فقط گفت آب تو کوس من نریزی آقا نوید من نزدیک تخمک گذاریم هست . کون حنانه بزرگ و سفید و بی مو بود . کوسش هم تمیز با چوچوله کوچولو و تمیز و منم مثل سعید از پشت لای کون حنانه را لیس زدم همونجور که ایستاده بود و پاهاش را باز کرد تا بتونم زبونم را برسونم به سوراخ های کوس کونش . حنانه و محبوبه دوتاشون دوست داشتن ولی کسی نبود تا اون روز این راه را هموار کنه . سعید و محبوبه روی تخت 69 شدن و منو حنانه هم با زحمت کنارشون 69 شدیم و حسابی برای همدیگه لیس زدیم وسط خوردن ها هم سعید گفت چقدر تنگی محبوبه زبون توش نمیره و کیر نوید چطور توش میره و منم تعریف کوس زنش را کردم و گفتم محبوبه باید بخوری کوس حنانه را تا بفهمی چه مزه ای میده و اون‌ دوتا هم فقط اوووم اوووم جوووون جوووون نوش جون و … سعید پاهای محبوبه را داد بالا بعد حسابی خوردن واسه هم و افتاد روی کوسش و میکردش و لب و سینه ازش میخورد و گاهی هم به حنانه انگشت میکرد و میگفت کیر نوید چطوره و گاهی لب از زنش می گرفت حین کردن محبوبه و میگفت شما از ما حشری تر هستین و … من هم چند روش زن سعید را کردم و واقعی حال کردیم با حنانه دوتایی و سعید هم عالی میکرد محبوبه را همونجوری که محبوبه دوست داشت . اول محبوبه ارضا شد بعدش سعید آبش را ریخت به سوراخ کون محبوبه حالت داگی و بعد حنانه نشست روی کیر من و کمر زد تا ارضا شد و بعدش من‌ سر تخت آبم را با کوس حنانه آوردم و ریختم روی بدن قشنگش . بعدش یه قهوه با هم زدیم و تا ظهر یه بار دیگه سکس کردیم ۴ تایی و خیلی حرف زدیم با همدیگه و دوستای خوبی شدیم . محبوبه و حنانه که میگفتن ما فکر نمیکردیم کار به اینجاها برسه و منو سعید هم هر دو راضی از اینکه کار ما به سرانجام رسید و خانمها این وسط اذیت نکردن و پایه شدن . اگر که عمری بود و سعادت شد باز برای شما از اتفاقات سکسی مون مینویسم که مطمئنم خالی از لطف نیست خواندش .

نوشته: نوید