سکسم با عموی ناتنی کیر کلفتم

1402/02/21

سلام این داستانی که میخوام براتون بگم چیزیه که واقعا برام اتفاق افتاده و اگه فکر میکنید فیکه و دروغ میگم برید درتونو بذارید
من بخاطر کنکور و استرس دوباره ‌پشت کنکوری شدن خیلی افسرده شده بودم و کلی وزن از دست دادم مادر پدرم برای اینکه روحیم عوض شه گفتن یه مدت برو خارج از شهر پیش عموت(این عموم ناتنی هست و از بقیه عموهام یه مقدر سنش کمتره چون سرراه گذاشته بودنش)خلاصه منم گفتم فکر خوبیه هم حال و هوام عوض میشه هم اونجا فضاش بهتره چون عموم مزرعه داره،اینم بگم که عموم پوست گندمی و استخون بندی درشتی داره و کلا خیلی هیکلی تر از بقیه از توی خانواده.
وقتی رسیدم اونجا عموم کلی بغلم کرد و گفت چقدر لاغر شدی و دلم برات تنگ شده بود
من با این عموم خیلی صمیمی ترم و خب بچگیم خیلی باهام بازی میکرد و نسبت به بقیه عموهام اونقدر پیر و جدی نیستش خلاصه رفتیم داخل و من داشتم لباس عوض میکردم و عموم نمیدونست اومد تو من یه لحظه ترسیدم و شک شدم چون لباس تنم نبود عمومم خجالت کشید و گفت ببخشید خب چرا درو نمیبندی دختر و رفت.
یکساعت بعدش رفت و حدودای بعد از ظهر از سر زمینا اومد و رفت دوش بگیره که فکر میکرد من توی اتاقم(چون معمولا بیشتر وقتا تو اتاقم و تو فامیل همه به همین خاطر میشناسنم)از حموم اومد بیرونو تا حولشو باز کرد چشمش به من خورد و شک شده سریع حوله رو گرفت و رفت تو اتاق و هیچی نگفت
من همون لحظه که بدنش و کیرشو دیدم با اینکه کمتر از ده ثانیه بود همش تو فکرم بود کیرش خیلی بزرگ بود و اون شب تمام فکرم شده بود همون از اینجا به بعد داستانو خلاصه میکنم یه شب که مست بود من رفتم پیشش و تاپ پوشیده بودم و عموم سرشو گذاشت رو پام و خودشم میدونست من چی میخوام و تو چشام زل زد و گفت میخوایش؟سری تکون دادم و دستمو گذاشتم رو کیرش از پشت شلوار حرارت کیرشو حس میکردم و کلفتیشو شروع کردم به مالیدنش که همون لحظه عموم با دستاش با سینه هام بازی میکرد و شلوارشو کشید پایین و باورم نمیشد که یه کیر میتونه به این کلفتی باشه یه لحظه ترسیدم شروع کردم به ساک زدن و مالیدن براش و عموم ناله میکرد و من حشری تر شروع کردم به ساک زدن بعد عموم منو برگردوند و شروع کردن به مالیدن کصم و خیلی اروم شروع کرد به لیسیدن انقد خوب میخورد که با پاهام دور گردنش بهش فشار میاوردم و ناله میکردم و همزمان با سینه هام بازی میکرد بعد بلند شد و کیرشو اورد سمت کصم و با کیرش میزد به کصم و میمالید روش و گفت قبلا سکس داشتی؟
گفتم اره(چون من قبلا با دوست پسرم که ۳سال باهم بودیم سکس داشتم)
کیرشو اروم اروم کرد توی کصم و گرمایه کیرش داشت دیوونم میکرد و شروع کرد به تلمبه زدن و با هر تلمبه انگار کیرش بزرگ تر میشد و داشت منو پاره میکرد و همزمان سینه هامو میخورد و من ناله میکردم و اون خشن تر تلمبه میزد بعد پونزده دقیقه تلمبه زدن گفت ابم داره میاد و من گفتم بریز توی دهنم و کیرشو همون لحظه که ساک میزدم ابش رو توی دهنم حس میکردم و خوردم و خلاصه که شب خوبی بود و بعد از اونم تا یکسال مخفیانه باهاش سکس میکردم تا اینکه زن گرفت

نوشته: daddys girl


👍 9
👎 19
40401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

927425
2023-05-11 00:53:22 +0330 +0330

نویسنده های داستانا انگار میرن داستانای فیلم سوپرا رو گزارش میکنن
چرا فیلم سوپرا رو میریزید تو داستانا

6 ❤️

927431
2023-05-11 01:18:30 +0330 +0330

بنده نویسنده این داستان ویک جقی هستم ی دودول ۲سانتی دارم وتوعمرم کوس ندیدم واین داستان روازخودم دراوردم 😂😂

7 ❤️

927438
2023-05-11 01:39:50 +0330 +0330

جنده بودی عموت دونست گفت میخوایش ؟ 😀

2 ❤️

927447
2023-05-11 02:37:48 +0330 +0330

عمو جون زشته ادم حتی تو تخیلاتش با دختر بردار ناتنیش توهوم ببافه حیون خیلی بهتر از امثال توست

1 ❤️

927451
2023-05-11 02:53:38 +0330 +0330

اگه خارج تنها زندگی می‌کرد چرا مخفیانه باهاش سکس میکردی 😅😅از کی مخفی میکردید😂

0 ❤️

927457
2023-05-11 03:31:14 +0330 +0330

هعیییی چه بسیار کص ها که در تخیل افراد گاییده و در شهوانی نوشته شدند
لعنت به مردمان دروغ…

1 ❤️

927481
2023-05-11 07:51:10 +0330 +0330

هرجور دوست داری فکر کن و بنویس ولی به این راحتی نیست

0 ❤️

927488
2023-05-11 08:37:48 +0330 +0330

در مامان وبابات باید بزارن که جنده تحویل اجتماع دادن، پسر کونی فانتزی باز…!!

0 ❤️

927514
2023-05-11 13:32:48 +0330 +0330

عمو جون چرا به حرفم گوش ندادی؟؟ اینقدر بهت تاکید و سفارش کردم که گوه نخوری و اگه خوردی به همه نگی که گوه خوردی ، آخه چرا اومدی اینجا و آبروی خودتو بردی ؟

از قضا این نویسنده گرامی گویا هشت پا تشریف دارن… فرازی از داستان را برای اثبات می‌نویسم:
بعد عموم منو برگردوند و شروع کردن به مالیدن کصم و خیلی اروم شروع کرد به لیسیدن انقد خوب میخورد که با پاهام دور گردنش بهش فشار میاوردم و ناله میکردم

0 ❤️

927517
2023-05-11 14:33:09 +0330 +0330

ریدم

0 ❤️

927522
2023-05-11 15:26:51 +0330 +0330

دروغ

0 ❤️

927541
2023-05-11 20:05:37 +0330 +0330

بسیار داستان خوبی بود

0 ❤️

927680
2023-05-13 00:21:37 +0330 +0330

فقط اون هفت نفدی ک لایک زدن 😁

0 ❤️

927852
2023-05-13 23:41:53 +0330 +0330

مگه میشه؟ مگه داریم؟ نمیدونم چرا فکر میکنم داستان نوشته یه پسر جقیه ؟؟

0 ❤️