سلام این داستانی که میخوام براتون بگم چیزیه که واقعا برام اتفاق افتاده و اگه فکر میکنید فیکه و دروغ میگم برید درتونو بذارید
من بخاطر کنکور و استرس دوباره پشت کنکوری شدن خیلی افسرده شده بودم و کلی وزن از دست دادم مادر پدرم برای اینکه روحیم عوض شه گفتن یه مدت برو خارج از شهر پیش عموت(این عموم ناتنی هست و از بقیه عموهام یه مقدر سنش کمتره چون سرراه گذاشته بودنش)خلاصه منم گفتم فکر خوبیه هم حال و هوام عوض میشه هم اونجا فضاش بهتره چون عموم مزرعه داره،اینم بگم که عموم پوست گندمی و استخون بندی درشتی داره و کلا خیلی هیکلی تر از بقیه از توی خانواده.
وقتی رسیدم اونجا عموم کلی بغلم کرد و گفت چقدر لاغر شدی و دلم برات تنگ شده بود
من با این عموم خیلی صمیمی ترم و خب بچگیم خیلی باهام بازی میکرد و نسبت به بقیه عموهام اونقدر پیر و جدی نیستش خلاصه رفتیم داخل و من داشتم لباس عوض میکردم و عموم نمیدونست اومد تو من یه لحظه ترسیدم و شک شدم چون لباس تنم نبود عمومم خجالت کشید و گفت ببخشید خب چرا درو نمیبندی دختر و رفت.
یکساعت بعدش رفت و حدودای بعد از ظهر از سر زمینا اومد و رفت دوش بگیره که فکر میکرد من توی اتاقم(چون معمولا بیشتر وقتا تو اتاقم و تو فامیل همه به همین خاطر میشناسنم)از حموم اومد بیرونو تا حولشو باز کرد چشمش به من خورد و شک شده سریع حوله رو گرفت و رفت تو اتاق و هیچی نگفت
من همون لحظه که بدنش و کیرشو دیدم با اینکه کمتر از ده ثانیه بود همش تو فکرم بود کیرش خیلی بزرگ بود و اون شب تمام فکرم شده بود همون از اینجا به بعد داستانو خلاصه میکنم یه شب که مست بود من رفتم پیشش و تاپ پوشیده بودم و عموم سرشو گذاشت رو پام و خودشم میدونست من چی میخوام و تو چشام زل زد و گفت میخوایش؟سری تکون دادم و دستمو گذاشتم رو کیرش از پشت شلوار حرارت کیرشو حس میکردم و کلفتیشو شروع کردم به مالیدنش که همون لحظه عموم با دستاش با سینه هام بازی میکرد و شلوارشو کشید پایین و باورم نمیشد که یه کیر میتونه به این کلفتی باشه یه لحظه ترسیدم شروع کردم به ساک زدن و مالیدن براش و عموم ناله میکرد و من حشری تر شروع کردم به ساک زدن بعد عموم منو برگردوند و شروع کردن به مالیدن کصم و خیلی اروم شروع کرد به لیسیدن انقد خوب میخورد که با پاهام دور گردنش بهش فشار میاوردم و ناله میکردم و همزمان با سینه هام بازی میکرد بعد بلند شد و کیرشو اورد سمت کصم و با کیرش میزد به کصم و میمالید روش و گفت قبلا سکس داشتی؟
گفتم اره(چون من قبلا با دوست پسرم که ۳سال باهم بودیم سکس داشتم)
کیرشو اروم اروم کرد توی کصم و گرمایه کیرش داشت دیوونم میکرد و شروع کرد به تلمبه زدن و با هر تلمبه انگار کیرش بزرگ تر میشد و داشت منو پاره میکرد و همزمان سینه هامو میخورد و من ناله میکردم و اون خشن تر تلمبه میزد بعد پونزده دقیقه تلمبه زدن گفت ابم داره میاد و من گفتم بریز توی دهنم و کیرشو همون لحظه که ساک میزدم ابش رو توی دهنم حس میکردم و خوردم و خلاصه که شب خوبی بود و بعد از اونم تا یکسال مخفیانه باهاش سکس میکردم تا اینکه زن گرفت
نوشته: daddys girl
بنده نویسنده این داستان ویک جقی هستم ی دودول ۲سانتی دارم وتوعمرم کوس ندیدم واین داستان روازخودم دراوردم 😂😂
جنده بودی عموت دونست گفت میخوایش ؟ 😀
عمو جون زشته ادم حتی تو تخیلاتش با دختر بردار ناتنیش توهوم ببافه حیون خیلی بهتر از امثال توست
اگه خارج تنها زندگی میکرد چرا مخفیانه باهاش سکس میکردی 😅😅از کی مخفی میکردید😂
هعیییی چه بسیار کص ها که در تخیل افراد گاییده و در شهوانی نوشته شدند
لعنت به مردمان دروغ…
هرجور دوست داری فکر کن و بنویس ولی به این راحتی نیست
در مامان وبابات باید بزارن که جنده تحویل اجتماع دادن، پسر کونی فانتزی باز…!!
عمو جون چرا به حرفم گوش ندادی؟؟ اینقدر بهت تاکید و سفارش کردم که گوه نخوری و اگه خوردی به همه نگی که گوه خوردی ، آخه چرا اومدی اینجا و آبروی خودتو بردی ؟
از قضا این نویسنده گرامی گویا هشت پا تشریف دارن… فرازی از داستان را برای اثبات مینویسم:
بعد عموم منو برگردوند و شروع کردن به مالیدن کصم و خیلی اروم شروع کرد به لیسیدن انقد خوب میخورد که با پاهام دور گردنش بهش فشار میاوردم و ناله میکردم
مگه میشه؟ مگه داریم؟ نمیدونم چرا فکر میکنم داستان نوشته یه پسر جقیه ؟؟
نویسنده های داستانا انگار میرن داستانای فیلم سوپرا رو گزارش میکنن
چرا فیلم سوپرا رو میریزید تو داستانا