شب به یاد ماندنی در سرعین

1392/07/28

سلام دوستان امیدورام از این داستانی که میزارم خوشتون اومده باشه من اسمم سحر هست 23سالمه این خاطره ای که میخوام براتون بگم در یکی از شبهای تابستانی سال 91در شهر سرعین در یکی از هتل های سرعین بود که اسمش هم هتل اترک هست سه مجرد بودیم (البته مجرد خانوم)رفتیم تو اون هتل اتاق گرفتیم اونجا هم تشکیلاتی زیبا بود و برای سه روز اتاق گرفته بودیم در دومین روز بچه ها گفتند بریم آبدرمانی این هتل صبح رفتیم تو رستوران هتل صبحانه رو خوردیم و رفیتم تو آبدرمانی بعد از آبدرمانی اومدیم بالا که استراحت کنیم بعد بریم به سمت شهر منم لباسهای زیرمو تو دومین ساختمان هتل (بلوک دوم)گذاشتم تو تراس که خشک بشن بعد رفتیم شهر رو گشتیم و چیپس و پفک خریدیم و برگشتم هتل که یکی از کارکنان اونجا چشمش به ما بود وهی به ما نگاه میکرد بعد که رفتیم تو اتاق خودمون 5 دقیقه ی دیگه یه نفر در اتاقو زد رفتم در رو باز کردم دیدم همونی که به ما ظهر تو لابی هتل زل زده بود هست گفتم بله بفرمایید کاری داشتید؟ لباس زیرمو داد بهم گفت لباس قشنگتون افتاده بود تو حیاط براتون آوردمش منم ازش تشکر کردمو اومدم تو اتاق بچه ها گفتند کی بود گفتم لباسام که گذاشته بودم تو تراس خشک بشن افتاده بود تو حیاط که برام آوردند اونا هم خندیدند و بهم گفتند لباست لباس عادی نبوده پس مواظب خودت باش بعد همه میخواستیم بریم ویلادره آماده شدیم رفتیم پایین سوار ماشین بشیم که من یهو یادم افتاد که کیفم رو جا گذاشته ام رفتم که از بالا اتاقم کیفم رو بردارم همه مرده یه بار دیگه بهم گفت اگه میخوای لباست رو خشک کنی بده من تو لندری برات خشک کنم منم بهش هیچی نگفتم کیفم رو برداشتم رفتم سوار ماشین شدیم و رفتیم شب که برگشتیم هتل رفتیم تو اتاق بچه ها گفتند زنگ بزن برامون از کافی شاپ بستنی بیارند منم هر چی زنگ زدم نشد خودم تصمیم گرفتم برم پایین و بهشون بگم

وقتی سوار آسانسور شدم همون پسره بازم تو طبقه سوم سوار شد تا پایین که برسیم زل زده بود تو سینه هام و منم یهو نخواسته با شلوارش نگاه کردم که راست کرده بود بهم گفت لباستون اون روز خشک شده بود منم گفتم آره گفت چیزی لازم دارید پایین یرید گفتم میخوام بستنی سفارش بدم بهم گفت بیایید من بهتون بستنی بدم رفتم کافی شاپ بستنی رو گرفتم کسافت بستنی رو یه جوری گذاشته بود که بستنی داشت می افتاد وقتی خواستم در آسانسور رو باز کنم همه بستنی ها ریختند خم شدم تا بردارم تند اومد به طرفم و از پشت خودشو به من چسبوندبعد نشست و بهم گفت تو برو تو سالن بمون برات یکی دیگه میارم وقتی رفتم بالا بعد چند دقیقه دیدم آورد بهم گفت بده به اتاق کارت دارم دادم تو اتاق بعد اینکه دوربین مخفی چرخید یهو بهم گفت دوس داری بستنی دیگه هم بخوری گفتم منظورت زود دستشو گذاشت رو سینه هام منم چون حشری شده بودم گفتم الان دوربین برمیگرده رفتم تو اتاقم فردا صبح بچه ها گفتند ما میریم بیرون تو نمیری گفتم سر درد دارم نمیام وقتی بچه ها رفتند یکی در رو زد رفتم در رو بازش کردم دیدم که همونه زود بغلم کردو دستمو برد طرف کیرش سینه هامو فشار داد منو خیلی خیلی زود لخت کرد کیرموگذاشت تو دهنمو منم براش ساک زدم بعد سینه هامو خورد و با کوسم بازی میکرد که من دردم میگرفت منم چون یه بار به دوس پسرم داده بودم و از جلو باز بودم بهم گفت برای جر آماده ای که گفتم نه از جلو برای بار دوم منو جرم بده که فهمید از جلو بازم و شروع کرد به تلمبه زدن منم از حال رفته بودم و آخو اوخم رفته بود بالا و اون میگفت از شب آرزوی کردنت رو میکردم یه جوری میکنمت که 100سال ارزششو داشته باشه راستی اسم پسره هم فکر کنم کریم بود بعد از چند دقیقه گذاشت جلوی سوراخ کونم چون میدونستم درد داره بهش گفتم نکن من از پشت تحمل درد رو ندارم گفتم آروم میکنم تو ولی نامرد به تندی همش رو کرد تو که تمام بدنم بی حس شد و به تندی هر چه تمام تلمبه میزد که یهو داد زد و همه ی آبش رو ریخت تو کونم منم بعد از چند دقیقه بازی با کوسم ارضا شدم و زود اون لباسش رو پوشیدو رفت پایین منم رفتم حمام و در اومدم که دوستام رسیدند و فرداش صبح ساعت 6رفتیم به طرف چالوس و صبح اونو ندیدمش و همون خاطره بهتر من در دومین سکسم بود

نوشته: سحر جون


👍 1
👎 0
84072 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

401901
2013-10-20 05:33:10 +0330 +0330
NA

خوش بحاله بعضیا چه راحت کوس به پستشون میخوره ماکه از این شانسا نداریم

0 ❤️

401903
2013-10-20 06:27:22 +0330 +0330
NA

عجب یهسری هم به محل ما بزن اینجاهم جاذبه گردشگری دارم برات!

0 ❤️

401904
2013-10-20 06:49:23 +0330 +0330
NA

“سلام دوستان امیدورام از این داستانی که میزارم خوشتون اومده باشه من اسمم سحر هست 23سالمه این خاطره ای که میخوام براتون بگم در یکی از شبهای تابستانی سال 91در شهر سرعین در یکی از هتل های سرعین بود که اسمش هم هتل اترک هست سه مجرد بودیم (البته مجرد خانوم)”
ادبیات کاملاً مردانه!!!

ضمناً “امیدوارم”، نه “امیدورام”
از این داستانی که میذاری خوشمون اومده باشه؟ منظورت اینه که خوشمون بیاد دیگه؟
وقتی داری جنسیتت رو میگی (من اسمم سحر هست)، چند خط بعد میگی (البته مجرد خانوم)! یعنی چی؟ یعنی اینکه هنوز خودتم به حرف خودت ایمان نداری و دروغی رو که گفتی رو باور نکردی. بعد انتظار داری بقیه باور کنن؟

0 ❤️

401905
2013-10-20 06:51:57 +0330 +0330
NA

کثافت رو به عنوان شوخی و طنز کصافط هم مینویسن ولی کسافت دیگه اخرش بود
قبلا ها یه حیا و احترام و سرخ و سفید شدن و خجالتی هم بود که اونم محو شده دیگه
اسمش فکر کنی کریم بود؟! فکر کنی؟؟
اخه چجوری با یه غریبه، ندیده و نشناخته که حتی اسمش رو هم درست و حسابی نمیدونی و یه شبه که توی هتل دیدیش بعد از چند تا جمله حرف زدن رابطه ی جنسی برقرار میکنین؟! واقعا؟
حتی دروغش هم یه جوریه

0 ❤️

401906
2013-10-20 07:02:30 +0330 +0330
NA

مطمئنى كيرت رفت توكونت؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

401908
2013-10-20 09:14:55 +0330 +0330

ابروی هر چی پسر دخترنماس رو بردی با این نوشتنت،،

0 ❤️

401909
2013-10-20 10:06:22 +0330 +0330
NA

شرط ميبندم همينطور ادامه بدي سرسه ماه ميتوني ايل وتبارتون روسير كني جنده.

0 ❤️

401910
2013-10-20 10:33:59 +0330 +0330
NA

مرتیکه گفت بده به اتاق؟؟؟؟؟؟؟؟ خاک تو سرت کنن با اون نوشتنت. چند تا داستان خوندم با خودم کلی مبارزه کردم که کامنت فحش نذارم اما دیگه در مورد تو نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم کثافت بی سواد عقده ای حمال .

0 ❤️

401911
2013-10-20 14:03:46 +0330 +0330
NA

دیگه به شر و ور خوندن عادت کردیم انگار…یه داستان درست و درمون شده واسمون آرزو

0 ❤️

401912
2013-10-20 16:36:00 +0330 +0330

اي پسرك جلاق: حيا كن … دخترهارو رها كن…اگه بدون غلط املايي از كون دادنت بنويسي! خدا رو چه ديدي! شايد اينجا واست يه كير خوب پيدا بشه! فلذا اي كاش : پدرت به جاي آب /در كس مادرت ميشاشيد. مطمئنا آدمي بهتر از تو درست ميشد.

0 ❤️

401913
2013-10-20 17:59:53 +0330 +0330
NA

یعنی اون تیکه که گفت کیرموگذاشت تو دهنمو منم براش ساک زدم من از بس خندیدم دیگه نتونستم ادامه داستانو بخونم

0 ❤️

401914
2013-10-20 21:15:37 +0330 +0330
NA

eyyyyyyyyyyyyyy majlogh

0 ❤️

401915
2013-10-20 21:17:21 +0330 +0330
NA

majloghe kodan ridi

0 ❤️

401916
2013-10-21 01:58:24 +0330 +0330
NA

سوژه خنده بود داستانت. :D

0 ❤️

401917
2013-10-21 18:45:00 +0330 +0330
NA

:^o :^o :^o :^o :^o :^o :^o :^o :^o :^o

0 ❤️

401918
2013-10-22 01:12:13 +0330 +0330
NA

کیرموگذاشت تو دهنمو منم براش ساک زدم بعد سینه هامو خورد و با کوسم بازی میکرد که من دردم میگرفت منم چون یه بار به دوس پسرم داده بودم و از جلو باز بودم بهم گفت برای جر آماده ای که
من دیگه چیزی نمیگم

0 ❤️

543993
2016-06-07 17:06:48 +0430 +0430

من کاری به غلط املاییش ندارم ولی داستانش واقعی بود چ ون من خودم اهل اردبیلم و کارکنای که تو هتل کار میکنن یه جورای ازاد هستن مخصوصا وقتی که خانما تنهای بیان سرعین

0 ❤️

959674
2023-11-26 23:44:38 +0330 +0330

سرعین ماساژورم ماساژ برای اقایان و بانوان و زوج های عزیز در سرعین کسانی هم که مشکل بی مکانی دارن حل میکنم تاپتیکامو کامل ببینید فدای تک تکتون

0 ❤️