شب به یاد ماندنی فرشاد

1393/07/26

از وقتی تهران دانشجو شدم همش تو نخش بودم ولی هیچ وقت فرصت نشد بهش نزدیک بشم. یه دختر تو پر سبزه با صدای دورگه و برخورد خودمونی. از فامیلای شوهر عمم بود. من همیشه وقتی میومد خونه عمه حسابی ازش دید می زدم. با من راحت بود و بخاطر هم رشته ای دانشگاهی بعضی وقتا ازم راهنمایی می گرفت. قیافه ای نداشت ولی عوضش یه کون خوشگل و دو تا پستون سربالای سفت داشت. خدایی خیلی بی عرضه بودم اونوقتا حالا که یادم می افته یه طوری میشم از دست خودم که گوشت دم دستم و بود و نتونستم کاری کنم. از وقتی محل کارم افتاد کیش دیگه سمانه رو ندیدم. فقط خبر دار شدم با یه پسره نامزد کرده و بعدشم جدا شده.

تا اینکه بعد 2 سال از رفتنم از تو حرفای عمم شنیدم برا مسافرت اومده کیش. وقتی شنیدم یکدفعه دلم ریخت. نمیدونم چرا ولی یه حس خوبی پیدا کردم. حرفای عمه رو نیمه تموم گذاشتم و تلفن رو قطع کردم. بد رفت تو مخم. با خودم گفتم اگه ایندفعه ترتیبشو ندم دیگه عقده میشه سر دلم. بهش زنگ زدم و اونم خیلی خوشحل شد. شب باهاش قرار گذاشتم که بریم بیرون شام بخوریم. تابستون بود و هوا گرم وشرجی، من با اینکه عادت داشتم ولی گرما رو بهونه کردم و غذا رو بردیم خونه. اونجا غذا رو خوردیم و بعدش قلیونو بساط کردم. چون می دونستم اهلشه و کلی با دادشش و خودش کشیده بودیم. کلی ذوق کرد. اول به اصرار من لباس راحت نمیپوشید و خجالت می کشید ولی با اومدن قلیون خودشو آزاد کرد. شال و مانتوش رو در اورد و گذاشت یه گوشه و نشست با فاصله کنارم. هنوز پستوناش از زیر لباسش همون شادابی رو داشت. منم تا جایی که میتونستم چشم ازشون بر نمیداشتم و بجاش محکم به قلیون میک می زدم. دیگه طاقتم داشت تموم میشد. همونطور که با هم گذشته ها و خاطراتو مرور می کردیم بهش نزدیکتر شدم. به چشماش خیره شدم و دل تو دلم نبود. بهش گفتم همیشه تونخت بودم و الان دیگه صبر ندارم. مات نگاهم می کرد و هیچی نمیتونست بگه. فقط نگاهم می کرد. همیشه تو نگاهامون یه چیزی باهم رد و بدل می کردیم ولی هیچ وقت نفهمیدم چی. یقه لباسش نسبتا باز بود. همونطور خیره دستمو کردم تو لباسش و سینشو گرفتم. سوتین نداشت، شاید بخاطر هوای شرجی و گرم. همونطور که فکر می کردم سفت و شق بود. بهش گفتم امشب می خوام با هم حال کنیم ولی هیچی نگفت و هنوزم خیره بود تو چشمام. چند ثانیه گذشت بی هیچ حرکتی. توی فکرم گذشت که الان از شرم غش می کنه یا میکوبه تو صورتم. یکدفعه لبشو گذاشت رو لبام خیلی داغ بود. من که توقع همه چیز داشتم غیر این، شروع کردم به خوردن لبش و همزمان سینه هاشو می مالیدم. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد که یکدفعه دیدم لخت تو بقلمه و هنوز لب تو لبیم. با اینکه قدش معمولی بود ولی اندامش خیلی دوست داشتم. کون برجسته و پهن و کمر باریک با سینه هایی که خیلی خواستنی بودند. بدنشو صاف صاف کرده بود و برق می زد. کمی هم برنزه شده بود لب ساحل. تا حالا حرفی بینمون رد و بدل نشده بود. گفت فکر کردی فقط خودت میتونی آدمو شکه کنی؟ منظورش لب گرفتنش بود ولی فکر کنم می خواست توجیه کنه. کفتم خیلی خواستنی هستی سمانه و کلی ذوق کرد. وقتی خودمو پیدا کردم کم کم شروع کردم به خوردن گردنش و لبمو رسوندم به پستوناش نوکشون بیرون زده بود و سفت بودند. با یه دستم یکی رو می مالوندم و اون یکی هم تو دهنم بود. خیلی لذت بخش بود. لذتم وقتی تکمیل شد که دستشو دور کیرم حس کردم. چنان میکی به پستونش زدم که از درد خودشو کمی جمع کرد. آروم برام می مالید. سرمو آوردم بالا و یه لب ازش گرفتم و رفتم سراغ کسش. وای تا حالا کسی به این بیمویی ندیده بودم. جای شورتش رو تن برنزه اش سفید مونده بود. زبونمو انداختم لای خط کسش و تا بالا کشیدم. آه از نهادش بلند شد.همچین پریدم به کسش که دیگه نمیتونست از زور لذت چکار کنه. فقط خودشو پیچ و تاب می داد و اونجاشو به زبونم فشار می داد. دیگه تحملش تموم شد و سرم آورد بالا و تو چشام نگاه شهوتناکی انداخت و مستقیم رفت سراغ کیرم که داشت می ترکید. خیلی خوب می خوردبرام. من به پشت خوابیده بودم و یک آن دیدم که کیرمو بدست گرفت و نشست روش. کیرم یکدفعه داغ شد. خیلی خوب بود. احساس می کردم تو ابرام. اون روی من نشسته بود و تند تند خودشو بال و پایین می کرد. خیلی این حسو دوست داشتم. کمی که گذشت کفتم نوبتی هم که باشه نوبت منه. نشوندمش روی مبل رو به خودم و خودم هم روی زانو رو به اون ایستادم. کیرم درست جلوی کس صاف و براقش بود. یکی از پستون هاشو گرفتم تو دستم و با دست دیگم قصد داشتم کیرمو رو سوراخش میزون کنم که کیرمو گرفت و گفت تو دوتاشونو بگیرتو دستت بمال برام، من اینو ردیفش می کنم. کیرمو دادم تو کسشو شروع کردم به کردنش. واقعا پوزیشن خوبی بود؛ سینه هاشو می خوردم و ازش لب می گرفتم. جفتمون تو هپروت بودیم. چشماشو بسته بود و داشت حال می کرد و منم از حال کردنش حال می کردم. خیلی کردمش تا با رعشه خفیفی ارضا شد. همونطور خودشو انداخت تو بغلم و هنوز کیرم توش بود. بهش گفتم مال منم نزدیکه، همونطور نشسته چند بار بالا پایین پرید و آبم اومد و گفت بریز توش که خیلی تشنه است. گفتم خطرناکه وگفت بخاطر عقب انداختن پریودش برا سفر قرص خورده. همونجا توبغل هم دراز کشیدیم. نمیدونم کی خوابم برد. چشممو باز کردم دیدم یه 1 ساعتی گذشته. بیدار و بود و داشت نگاهم می کرد. کیرم تو دستش بود. گفت نمیخوای منو با همین یه بار رها کنی که می خوای؟ گفتم البته که نه. تا صبح دو بار دیگه کردمش. دفعه سوم آبم نمی اومد. کسش خشک شده بود و عذاب می کشید. بیخیال شدمو تو بغل هم بیهوش افتادیم. صبح که از خواب بیدارشدم تا برم سرکار می خواستم بیدارش نکنم ولی خودش بیدار شد. کیرم هنوز از دیشب پژمرده بود. گفت اذیتی؟ سری تکون دادم. گفت بیا جلو بچه پررو. گرفت و شروع کرد برام ساک زدنو مالین. اونقدر بهم حال داد که از خودم بی خود شدم و سریع پریدم رو کسش به خوردن و 69 شدیم. حواسم به آبم نبود. چنان با شدت زد توی صورتش که یکدفعه از جا پرید. اولش کمی بارم کرد ولی بعدش کلی خندیدیم. دیگه قسمت نشد ببینمش و بکنمش و حتی خبرم ازش ندارم. ولی لذت سکس با اون تا آخر عمر بامن میمونه.

نوشته: فرشاد


👍 0
👎 0
25249 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

441120
2014-10-18 16:38:31 +0330 +0330
NA

aval 1

0 ❤️

441121
2014-10-18 17:20:58 +0330 +0330

[quote=یه لاشی]همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد که یکدفعه دیدم لخت تو بقلمه و هنوز لب تو لبیم[/quote]
آره میدونم طبق معمول همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد
که یدفه بخودت اومدی و دیدی طبق معمول رو فرش ولو شدی و دستت به کیرته
ننویس کونکش لاشی
کیر تو کون خودت و دختر عمه ی جندت بره
انقده ازین توهمات کیرخر گونه نزن
13 گربه روی شیروانی به روش سامورایی گاییدنت
خرس گریزلی همچین کونت بزاره که ستون فقراتت نصف بشه
مرتیکه ی مجلوق صفت کون گلابیه سگ گاییده ی عن تو کون

دیووووووووووووووووووووووث

1 ❤️

441122
2014-10-18 18:49:14 +0330 +0330
NA

“حسابی ازش دید می زدم”>>>منظورت اینه دیدش میزدی :|
“همیشه تو نگاهامون یه چیزی باهم رد و بدل می کردیم ولی هیچ وقت نفهمیدم چی”>>>با این جمله چنان ریدی که قابل جبران نیست =)) :| یه چیزی رد و بدل میکردین ولی نفهمیدی چی؟ :| ار بس خری دیه الاغ :)) مثلا خواستی جمله احساساتی بگی ؟ :|
“همونطور که فکر می کردم سفت و شق بود”>>>در جریانی که دستت رو کردی تو لباسش و سینه ش رو گرفتی ؟ :| مگه کیر دستته :|
“توی فکرم گذشت که الان از شرم غش می کنه یا میکوبه تو صورتم”>>>داشتی براش میمالیدی بعد هنوز زل زده بود تو چشات گوساله؟ :| بعدم از شرم سرشو بکوبه به سرت؟ :| چی زدی تو دیوانه؟ :| نه جدی ساقیت خوب جنسی بهت میده ها
“گفت فکر کردی فقط خودت میتونی آدمو شکه کنی؟ منظورش لب گرفتنش بود”>>> جدا از اینجا به بعد رو دیگه اعصابم نکشید بخونم :|
تو در راس جدول جقیا قرار داری بدبخت :| اصلا مخت بدفرم گوزیده :|
ریدی مجلوق ریدی :|
ننویس

1 ❤️

441123
2014-10-18 23:59:46 +0330 +0330
NA

تا کی به تمنای وصال یه سمانه
جق میزنی از کیر ببین سیل روانه

0 ❤️

441124
2014-10-19 00:26:59 +0330 +0330
NA

امیدوارم داستان راست باشه…
blush

0 ❤️

441126
2014-10-20 10:03:42 +0330 +0330
NA

کاره خودت رو راحت کردی همشو گفتی “یهو به خودم اومدم فلان شد”… کس کش، جقی

0 ❤️

441127
2014-10-20 10:05:29 +0330 +0330
NA

در حالی که ابت داشت میومد با هم بحث میکردید که کجا بریزی؟ دروغ ننویس جقی

0 ❤️