ضربدری یا موازی؟

1401/09/23

دوستانی که به املا و انشا داستان گیر دادن میخوام بگم من نویسنده نیستم فقط خواستم حس اون لحظه ام رو به شما بگم
بریم سراغ داستان که اون شب هر کدوم ما یعنی من و کامی و سپیده بهروز که رفتیم توی اتاق هامون خوابیدم صبح شد اومدم بیرون اتاق دیدم بهروز و کامی تو حال دراز کشیدن گفتم حداقل صبحانه اماده میکردید که یهو بهروز گفت صبا برو ببین بعد بگو خدایش دیدم همه چی رو اماده است گفتم افرین پسرهای خوب بعد صدا کردم سپیده بیا ببین اینا چه کردن سپیده اومد پایین یه پتو مسافرتی پیچیده بود به خودش البته نزدیک ۲۰ فروردین بود هوای شمال همچنان سرد بود ولی با اخم و ناراحتی که کامی به من اشاره داد گفت چرا ناراحته منم به بهروز نگاه کردم دیدم اون اشاره داد هیچی گذشت بعد صبحانه فهمیدم سپیده پریود شده خب حق داشت با اون تلمبه که بهروز دیشب زده بود توی کس سپیده جررش داده بود خلاصه اون روز اصلا حال نداد شب هم خیلی دلچسب نبود البته بهروز از فرصتی که با من تنها میشد یه انگشتی تو کس و کون من میکرد فردا ظهر هم برگشتیم تهران و یه چند وقت گذشت و البته یکی دوبار هم توی تهران باهم بیرون رفتیم و مهمونی و شلوغ و پلوغ بود یه شب که من خیلی حشری بودم دقیقا دو سه روز از پریودم گذشت بود فردا شم تعطیلی بود با کامی یه سکس توپ رو برنامه ریزی کردیم خلاصه شراب خوردیم و عشق حال کردیم رفتیم روی تخت معمولا شب های که خیلی خاص هست منو کامی فیلم پورن میبینم و کلی فانتزی میزنیم بعد تا صبح بکن بکن راه میندازیم یه فیلم ضربدری گذاشتیم من توی بغل کامی خوابیده بودم و اون کس منو میمالید و سینه هامو میخورد منم کیرش و میمالیدم فیلم نگاه میکردیم شروع کردیم به گفتن فانتزی هامون که یاد اون شب با سپیده و بهروز افتادم که کامی گفت صبا اون شب خوب کس میدادی ها حواسم بود منم گفتم تو هم خوب تلمبه میزدی معلوم حالت خوبه گفت اره داشتم کون سپیده رو دید میزدم با اون دامن کوتاهش توهم که کلا لباس دادی بالا کون گندت جلوی چشمم بود فهمیدم خواستی بهروز هم ببینی گفتم دوست نداشتی گفت چرا وقتی من داشتم کون زنش و دید میزدم اون خب طبیعی کون تو دید میزد وقتی اینو گفت قشنگ کسم داغتر شد و لیزتر بهش گفتم هر مدلی که دوست داری بکنی به من بگو دوست داری من امشب برات سپیده باشم اه کشیدی گفت اره دوست دارم لامصب گفتم پس امشب من صبا نیستم سپیده ام بگا منو سپیده رو جرررر بده وای داشت نفس نفس میزد گفت صبا گفتم نه سپیده بگو داشت غش میکرد گفت جووون دوست دارم بگامت سپیده منم گفتم امشب مال توم بگا جررر بده مثل وحشی ها داشت سینه هامو میخورد چنگ میزد به کس و کونم وای چقدر حشری شده بود دیگه ولم نمیکرد داشت پارم میکرد حالت داگی شدم گفتم بیا زن رفیقت رو بگا کیرش میمالید به کسم یهو فرو کرد توی کسم تلمبه پشت تلمبه زدن من تو هوا بودم چند دقیقه دیگه ادامه میاد ارضا میشدم خودش یهو کشید بیرون گفت زود تموم نکنیم طاق باز خوابیدم افتاد روی من کیرش میمالید روی کسم دیوانه کننده بهش میگفتم کس من خوبه یا اون زن جندت صبا اونم فقط نفس نفس میزد بهش گفتم بگا سپیده جنده رو چون الان زنت صبا زیر بهروز داره جرش میده مطمنم تو هم زنش رو جرر میدی یهو فرو کرد توی کسم جیغ زدم گفتم تو به جیغ من توجه نکن فقط بگا اونم داشت مثل حیون تلمبه میزد وای چقدر خوب میکنی کامی تو صبا رو هر شب اینجوری میکنی که داری منو میکنی میگفت اره گفتم پس چرا انقدر زنت جنده است لامصب وای داشتم از شهوت دیونه میشدم هی بهش میگفتم الان زنت زیر کیر بهروز داره مثل من کس میده اینجوری هم خودم حال میکردم هم کامی وای منکی که باید کس و بمالم تا ارضا شم نفهمیدم چی شد که ارضا شدم ولی کامی داشت تلمبه میزد بهش گفتم دوست داری کس سپیده تپل جنده رو فقط یه اه کشید کلا ابش و خالی کرد توی کسم افتاد بغلم بیهوش شد اون شب سکسی خیلی خوبی رو پشت سر گذاشتیم و یه چند وقتی یکبار اینجوری باهم سکس میکردیم کلی حال میکردیم فهمیدم که کامی بد جور توی کف کس سپیده هست مثل من که توی کف کیر بهروز بودم خلاصه یه چند وقتی گذاشت توی مهمونی بودیم با بهروز سپیده خیلی خوش گذشت با بهروز رقصیدمو و سپیده هم با کامی کلی حرفای یواشکی سکسی به هم زدیم و بهروز هم از هر موقعیتی استفاده میکرد و کس و کون منو میمالید مطمنم سپیده و کامی اینکار میکردن گذشت یه روز کامی باید میرفت کیش کار داشت زنگ بهروز و هماهنگ کرد که یکی دو روزه برن و برگردن خلاصه رفتن منم زنگ زدم سپیده گفت تنها نمون خونه و بیا اونم اصرار داشت من برم خلاصه راضیش کردم اومد خونه ما خلاصه رفتیم بیرون پاساژ گردی و کلی خرید کردیم و غذا خوردیم برگشتیم خونه که بماند چقدر هم متلک بهمون انداختن دنبالمون افتادن و من و سپیده هم اسگولش کردیم حال کردیم اومدیم خونه دیگه کلی حرفای زنونه زدیم و غیبت کردیم رفتیم بخوابیم یه لباس بلند شل دادم سپیده یکی هم خودم پوشیدم از شر سوتین و شورت هم خودمون رورها کردیم روی تخت دراز کشیدیم بعد کلی غیبت و کس و شعر یهو بحث شمال رو کردم گفتم سپیده اون شب بهت خوش گذشت یا نه یه کمی مکث کرد و گفت چطور گفتم اخه صبح درسته پریود بودی ولی کلا ناراحت هم بودی گفت نه فقط درد داشتم حوصله نداشتم از این حرفا بهش گفتم اخه بعد این مدت هم اخه حرفش و نزدی گفت خب فرصت نشد همه اش درگیر بودیم تنها نشدیم که البته اینو بگم سپیده از من هم تو دارتر و با سیاست تر من یه ذره خنگ ترم همیشه میزاره کار رو من انجام بدم خلاصه کلی حرف زدیم از اون شب و رفتم سراغ اصل مطلب بهش گفتم اون شب خوب میدادی به بهروز بلا گفت خب شوهرم خره ندم نه اینکه تو قمبل نکرده بودی نمیدادی خندیدم و یهو بهش گفتم جالب اون شب هیچکدوم نفهمیدیم چی شد یهو تو بهروز رفتین بالا اومدم دیدم نیستید یهو گفت خب شما کارتموم شده بود ما هم موذب بودیم رفتیم بالا راحت تر باشیم گفتم والا ما پایین راحت بودیم سپیده گفت دوست داشتین فیلم سکسی زنده نگاه کنید دیوسا خندیدمو گفتم سپیده خدایش یه چیزی بپرسم درست جواب میدی گفت بگو اون شب چرا جابجا نکردیم خندید گفت والا شما سریع تموم کردید فهمیدم که دلش میخواد فقط ادا درمیاره گفتم خدایش هر چهار تامون هم پا پیش نزاشتیم اون گفت اره نمیدونم چرا احساس میکنم خیلی سخته شروع کردن توی این شرایط یهو گفت صبا من یه ذره میترسم اخرش پشیمون بشیم از این جور حرفا گفتم خب اره منم حرفش و میزنم ولی به عملش که نزدیک میشه میترسم نمی دونم چرا گفت صبا منم مثل تو دلم میخواد ولی میترسم خدایش اینم بگم کسانی که میخوان ضرب بزنند باید بدونند که زوجی که انتخاب میکنند همجوره به هم بیان، مالی ، فرهنگی سن و سالی خیلی مهمه و ما شرایطش رو داریم جنبه خیلی مهمه یهو سپیده گفت یه چیزای روی مخه مثلا همیشه همه جا نباید این کار بکنیم مثلا یه شب که توی مسافرت بودیم انجام بدیم نه تو هر شرایطی گفتم من موافقم همینجوری که داشت سپیده حرف میزد منم داشتم کسش و میمالیدم اونم حال میکرد بعدش گفت مثلا قول بدیم که نزاریم شوهرهامون بصورت مخفی به ما پیام بدن یا اینجوری بگم یهو تنهایی نریم سکس کنیم این منو میترسونه گفتم اره منم موافقم اگر من تو نخوایم اونا نمی تونند راست میگی من قول میدیم اینکار نکنم اونم قول داد داشتم کسش و میمالیدم که اونم شروع کرد به مالید کس من جفتمون رو هوا بودیم بهش گفتم راستی سپیده دوست داری الان کیر کامی تو کست بود لعنتی با سر اشاره داد اره گفتم جوون تو از منم کیرپرست تری فقط ادا درمیاری گفت اره کیر میخوام داشتم میمالیدم یهو گفت ولی صبا دوست دارم دفعه اول هر کدوم جدا جدا سکس کنیم تا توی شرایط قرار بگیریم گفتم والا من از همون اول دو تا کیر میخوام جرم بده یهو گفت اره منم میخوام ولی اول یه ذره بگذره بعدش حالا یهو گفت صبا بهم قول بده نزاری بهروز کست بخوره دوست ندارم منم داشتم کسش میمالیدم گفتم ولی اگر کامی خواست این کس تپل بخوره بده بزار بخوره گناه داره گفت اگر تو بخوای باشی میدم بخورتش یهو گفت راستی حتما باید با کاندوم سکسی کنیم ها گفتم باشه جنده خانم تو کیر میخوای ولی روت نمیشه گفت اره رفتم سریعی دیلدو رو اوردم شروع کردم مالیدن به کسش داشت غش میرفت سینه هاشو میمالیدم یهو بهش گفتم جنده خانم دوست داری کی بکن تو کست الان گفت کامی گفتم جووون گفت خوب تلمبه میزنه ابش زودنیاد ها گفتم نه میسازمش برات حداقل یک ساعت بکنه یهو دیلدو فرو کردم تو کسش جیغی کشید گفت وای صبا بگو شوهرت منو بگاد گفتم جووون میزارم خوب بگادت فقط اه میکشید دستش گرفتم گذاشتم روی کسم گفتم بمالش تا بهروز هم این کس بگاد گفت جووون دیگه دیلدو تند تند میکردم تو کسش و از کیر شوهرم براش میگفتم یهو گفت کیر بهروز بگو بیار بکنه تو دهنم تا دهنم بسته بشه گفتم من چی پس گفت بزار منو جر بدن بعدش کلا مال تو منم میگفتم جووون جررش بدید این سپیده جنده رو که ادا تنگا درمیارن الان بهروز و کامی دارن میگانت سپیده خودش انقدر چوچولش رو مالید یهو ارضا شد وای داشت میلرزید دیلدو دراوردم تمیزش کردم روغن زدم بهش خودم گذاشتم توی کسم بهش گفتم سپیده حالا بگو منو بگان اونم نا نداشت ولی همراهی میکرد تا من ارضا شم هی میگفت بهروز بگا صبا رو این جنده کیر تو رو میخواد تلمبه بزن جرررش بده یهو من ارضا شدم خلاصه بگذریم( البته من خلاصه اش کردم ) بریم سراغ اصل ماجرا که فهمیدیم بودم سپیده راضی به ضربدری هست اما اولش نه چهارتایی رو تخت جدا جدا دوست داره یه چند وقتی گذاشت و من چند باری با کامی سکس کردم هر دفعه فانتزیمون ضربدری با سپیده و بهروز بود کلی هم حال میداد تا اینکه اخرهای خرداد ماه بود که بهروز و کامی یه رفیق داشتند توی کردان ویلاش رو تعارف کرده بود و هماهنگ شده بود که چهارتایی بریم اونجا خلاصه چهارشنبه ظهر بود جمع جور کردیم و رفتیم توی عکس ها که دیده بودیم یه ویلا شیک و یه استخر چهارفصل داشت مجهز رفتیم خدایش از عکس ها هم بهتر بود رسیدم وسایل گذاشتیم یه ویلا دو خوابه ولی بزرگ بود پذیرایی و اتاق های بزرگی داشت استخر جمع و جور و تمیز هم داشت بهروز و کامی رفتن خرید و منو سپیده هم داشتیم وسایل و خونه رو جمع جور میکردیم اونا اومد خرید ها اوردن و جمع کردیم شد ساعت ۵ و شش یهو کامی گفت صبا راستی علی ندا هم کردان هستند زنگ زد خواستن بیا اینجا روم نشد بگم نه و تعارف کردم لوکیشن فرستادم فکر کنم بیان یهو من قاطی کردم گفتم بیخود بدون ما هماهنگ کردی ناراحتی کردم فایده نداشت اونا اومدن منو و سپیده اصلا تحویل نگرفتیمشون شب هم چون دو تا خواب داشت منو سپیده رفتیم توی یه اتاق علی و ندا هم چون مهمون بودن رفتن توی اتاق بهروز و کامی انداختیم توی پذیرایی تا صبح با سپیده در مورد ندا غیبت کردیم و خندیدمو کس و شعر گفتیم صبح هم ساعت ۱۰ صبحانه خوردیم انقدر بی محلی کردیم تا ظهر ندا و علی رفتن ناهار خوردیم چون صبح زود بیدار شده بودیم یه چرت زدیم و از خواب که بیدار شدیم منو سپیده رفتیم یه ذره آرایش کنیم بهروز و کامی رفتن بساط عرق و قلیون مزه رو لب استخر پهن کردن وقتی منو سپیده رفتیم دیدیم بهروز و کامی شات اماده کرده بودن خوردیم و شوخی کردیم و قلیون کشیدیم یه ساعتی شده بود که بهروز و کامی رفتن تو اب گفتند شما هم بیان منو سپیده رفتیم لباس عوض کنیم یهو سپیده منو دید انگار شوکه شد گفتم چیه گفت اینجوری میخوای بری من یه شورت ( به قول بهروز نخ در بهشت ) با سوتین تنم بود رنگ مشکی گفتم چیه مگه گفت من روم نمیشه گفتم سپیده این دوتا دیوس کس و کون منو تو رو وجب کردن تازه بزار هیزی کنند بهتر از اینکه برن یکی دیگه دید بزنند سپیده گفت صبا تو امشب ما رو بگا ندی ول کن نیستی و یه شورت و سوتین بنفش پوشید ولی یه شال بست به پهلوش رفتیم لب استخر دیگه افتاب رفته بود کمی هوا خنک بود ولی اب گرم بود وقتی بهروز و کامی ما رو دیدن فقط داشتن کس و کون منو سپیده برانداز میکردن اصرار کردن بریم توی اب ما لب استخر نشسته بودیم او دوتا هم فقط کرم میریختن تا بالاخره رفتیم توی اب انقدر اب بازی کردیم و توپ بازی مست هم بودیم بهروز هم هر دفعه خودش به من میرسوند و میمالوند کس و کون منو سپیده و کامی همینطور یه جایی کیر بهروز گرفتم دیدم توی اب راست کرده بهروز به من یواشکی هی میگفت امشب این کس و کون مال منه منم میخندیدم قند تو دلم اب میشد انقدر هوا خنک بود که نمیشد بریم بیرون اب فرصت خوبی بود تا بهروز کامی بمال بمال کنند خلاصه منو سپیده اومدیم بیرون دیگه از شال سپیده به کمرش هم خبری نبود خانم روش باز شده بود کس و کون انداخت بود بیرون و رفتیم داخل ویلا گفتم سپیده بیا بریم تا ما نریم اونا نمی تونند بیان بیرون یهو سپیده خندید و گفت اره جفتشون راست کرده بودن خندیدمو نوبتی رفتیم دوش گرفتیم باز دوباره ارایش کردیم و من یه ساپورت سفید پوشیدم با تاپ نارنجی بدون سوتین سپیده هم یه ساپورت مشکی با تاپ صورتی خلاصه رفتیم بیرون دیدیم بهروز و کامی کباب راه انداختن کباب بازی کردیم دوباره یه ذره مشروب خوردیم اومدیم داخل نشستیم قلیون و ورق بازی ساعت حدودا ۱۰ و ۱۱ بود یادم نیست ولی ورق شرطی بود شرطهای سکسی و جوک های سکسی و کس کلک بازی انقدر بهروز و کامی جرزنی میکردن تا ببرن مثلا یجا شرط کردن شلوارمون دادیم پایین کون لخت روی دیوار منو سپیده نوبتی نوشتیم قسطنطنیه نامردا نزاشتن یه دست هم ما ببریم تا شرط کنیم فقط میخواستن لختمون کنند ما هم دیگه بازی نکردیم گفتیم بریم پانتومیم اونجا حسابی دهنشون سرویس کردیم کلی کارهای سکسی دادیم انجام دادن کون لختشون کردیم مسخره بازی دوباره یه ذره مشروب خوردیم قلیون کشیدیم دیگه سرهامون برای خودمون نبود یه موزیک گذاشتیم من چراغ ها رو خاموش کردم یه نور بالکن روشن بود شروع کردیم بپر بپر و رقصیدن مست منو سپیده که چند برابر مست شده بودیم تابلو بود دیگه هیچی نمی فهمیدیم از محیط اطرافمون بالاخره لحظه موعود فرار رسیده بود من خودمو رسوندم به بهروز و رفتم توی بغلش شروع کردیم به رقصیدن و سپیده کامی هم مثل ما بودن منو بهروز هی سعی میکردیم از اونا دور بشیم بهروز پشت و کرده بود به سپیده کامی من ولی اونا رو هر از گاهی دید میزدم اونا هم توهم بودن بهروز دستش برده بود پشت من کرده بود توی شلوارم از پشت تمام انگشت هاشو کرده بود تو کس و کون من و میمالید کیرشم با تمام قدرت میمالید از جلوی توی شکم و کسم تو همین حالت بودیم که من واقعا داشتم از شهوت بی هوش میشدم ریز لب میگرفتیم از هم من سعی میکردم خودم به اتاق نزدیک کنم فقط دل تو دلم نبود که چه جوری با بهروز برم توی اتاق خیلی داشتم باخودم کلنجار میرفتم تا به خودم اومد گفتم بادا باد نزدیک اتاق که بودیم به بهروز اشاره دادم بریم توی اتاق اونم از خدا خواسته رفتیم توی اتاق پشت سرمون هم نگاه نکردیم در و بستیم برق و خاموش کردم لب تخت ایستاده بودیم وسط اتاق فقط مثل وحشی ها داشتیم لب میگرفتیم بهروز نفهمیدم چه جوری منو لخت کرد سینه هامو میخورد و انگشتشو میکرد توی کسم و کونمو چنگ میزد نفهمیدم چند دقیقه توی این حالت بودیم که شلوارک بهروز دراوردم نشستم لب تخت بهروز ایستاده بود کیرشو گرفتم توی دستم اون لحظه اصلا سایز و اینا تو مخم نبود ولی یادم کیر بهروز که دیدم اندازه کیر کامی بود فقط یه خورده کلفتر بود شروع کردم ساک زدن کیر بهروز هم ایستاده داشت با موهام بازی میکرد و خم میشد سینه هامون فشار میداد یهو هولم داد روی تخت خودشم شلوارکشو و تی شرتشو از تنش کامل دراورد اومد طاق باز خوابید روی تخت کنار من وقتی بلند شدم به خودم گفتم بزار یه سرکی بکشم ببین سپیده و بهروز چیکار میکنند و رفتم دزدکی جلوی در اتاق ببینم اون دوتا چیکار میکنند دیدم هیچکس نیست ولی از اتاق بغلی صداشون داره میاد فهمیدم اوناهم رو کارن دیگه در و بستم با خیال راحت اومد افتادم به جون کیر بهروز وقتی داشتم کیر بهروز میخوردم بهروز در تلاش بود خودشو برسون به کس و کون من نفهمیدم چی شد ولی به خودم اومدم دیدم مدل ۶۹ روی بهروز هستم وای وای نگم براتون بهروز مثل یه سگ وحشی داشت کس و کون منو لیست میزد و میخورد زبونش میکرد توی کسم تازه فهمیدم چرا اون شب سپیده اصرار داشت کس منو نخوره ولی کار از کار گذشت بود منم یه طوری کیرش میخوردم که چند باری بهروز به زور از دهنم دراوردش گفت صبا خره ابم میاد جنده خانم خلاصه نمی دونم چرا نمی تونستیم از این مدل دل بکنیم خیلی خوب بود تا اینکه من طاق باز خوابیدم بهروز اومد روی من شروع کرد سینه هامو خوردن و کیرشو میمالید به کسم من بهش التماس میکردم بهروز بکن توی کسم اونم فقط میخواست منو اذیت کنه هی میگفت جنده خانم میدونی چند ساله میخوام بکنمت حالا التماسم کن منم دیدم حریفش نمیشم بهش گفتم بهروز فقط کاندونم بزار بکن خواهش میکنم گفت کاندونم نه گفتم نمیشه رفتم از توی کیفم اوردم کشیدم روی کیرش یه ذره اولش شاکی شد ولی قبول کرد چون واقعا نمی خواستم قول داده بودم به سپیده دوبار شروع کردیم لب گرفتن و سینه هامو خورد خودم کیرش و گرفتم گذاشتم لب کسم بهش گفتم الان زنت سپیده زیر کیر کامی داره جررر میخوره پس تو هم زنشو بگا یهو اینو که گفتم فرو کرد توی کسم من جیغ کشیدم ولی میگفتم جووون صبا جندت بکن جرررش بده پارش کن اونم فقط تلمبه میزد و نفس نفس نمی دونم چقدر طول کشید وتوی این حالت دادم بهش هولش دادم کنار و رفتم روی بهروز و کیرش رو گرفتم گذاشتم توی کسم بالا پایین میکردم یه بالش گذاشتم زیر سرش سینه هامو دادم توی دهنش گفتم فقط بخور و بکن کس کش اونم از خدا خواسته کونمو چنگ میزد و میکوبید به کونم من دلم میخواست داد بزنم ولی نمی تونستم خلاصه به حالت داگی شدم بهروز رفت پشت منو کیرشو یه تف زد گذاشت توی کسم فقط مثل حیون تلمبه میزد من داشتم جرررر میخوردم ولی دوست داشتم تا صبح توی همین حالت جررررم بده هر کجا هم بهروز نفس نفس میزد و احساس میکردم شل شده بهش میگفتم جووون بکن الان زن جندت سپیده مثل سگ داره کس میده اینو که میگفتم بهروز دوباره وحشی میشد انقدر حال کرده بودم بدون اینکه کسم و بمالم ارضا شدم انقدر دست و پام میلرزید که بهروز کمکم کرد دمر خوابیدم بهروز هم افتاد روی من شروع کرد خوابیده روی من تلمبه زدن و گوش منو خوردن داشتم میمردم هی در گوشم میگفت چی شد جنده خانم کیر کیر میکرد این بود کم اوردی که منم کاملا تسلیمش بودم بهش التماس میکردم میگفتم گوه خوردم هی میگفت کونت بزارم کونت بزارم منم بهش گفتم حالا نه بزار کون توی فرصت دیگه بهت میدم الان فقط بگا جررر دادی لامصب چه کمری داری تو لامصب اونم نفس نفس میزد گوشمو انقدر خورده بود داشتم میمیردم فقط خیالم راحت بود که کاندوم داره نمی تونستم بهش بگم کاندومت چک کن ببین پاره نشده باشه چون اونجوری که بهروز کس منو فتح میکرد گفتم حتما پاره شده بهروز هم ۹۰ کیلو وزنش رو انداخته بود روی من فقط میکوبید توی کسم یهو به ذهنم رسید که از سپیده و کامی بگم مطمنم بود بیشتر حشریی میشد و ابش میاد و موفق شدم هی بهش میگفتم جووون بکن که زنت الان داره کس میده به کامی وای سپیده هم مثل من کیر پرست وای الان داره مثل من جرررر میخوره یهو بهروز یه اه ای کشید فهمیدم ابش اومده ولی دیگه از کس و کون من هم چیزی نمونده بود افتاد کنار من بیهوش اروم کاندوم دراوردم با دستمال کیرش و تمیزش کردم پتو انداختم روش از تخت اومد پایین رفتم توی دستشویی یه نگاه به کاندونم انداختم دیدم وای تا نصفه پر ابه گفتم این کس کش چه ابی اومده ازش خودمو شستم و اومدم بیرون لباس هامو پوشیدم رفتم توی اشپزخونه الکی شروع کردم به کار کردن و سر و صدا کردن که سپیده بشنو اونم فهمید و خودش و زد به اون راه اومد توی اشپزخونه گفت صبا ولش کن فقط زغال قلیون رو جمع کن نیافته روی فرش بقیه اش صبح باهم انجام میدیم من همین کار کردم به سپیده گفتم حالت خوبه گفت اره فقط دلم خواب میخواد پاره شدم گفتم منم همینطور منم دارم میمیرم برق و خاموش کردیم گفتم بهروز توی اتاق منه وسایلم اونجاست دیگه اونا رو بیدار نکنیم سپیده تو برو اتاق من که بهروز خوابیده و منم میرم توی اتاق تو اونم رفت دیگه خوابیدم تا صبح …
حالا الان دیگه حوصله ندارم بقیه رو تعریف کنم که چه جوری ما چهار تایی روی یه تخت سکس کردیم که توی ادامه اگر حال داشتم براتون تعریف میکنم … فعلا …

نوشته: صبا


👍 39
👎 12
77601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

906625
2022-12-14 02:48:05 +0330 +0330

حلالتون 😄

0 ❤️

906666
2022-12-14 10:14:45 +0330 +0330

مرسی خوب بود
خسته نباشی ادامه بده

0 ❤️

906689
2022-12-14 14:44:46 +0330 +0330

حال نداری خانم ننویس جون عمت مجبور نیستی ها راضی به زحمت نیستیم

2 ❤️

906697
2022-12-14 18:23:27 +0330 +0330

داستانت خوب بود
بهتره‌ فصل اولشم مینوشتی كه‌ چطور موازی رو انجام دادید

1 ❤️

906729
2022-12-15 01:07:25 +0330 +0330

اوووووووف بی صبرانه منتظر ادامه ش هستم
کاش خانوم منم پایه بود تا با دوستم و خانومش ضربدری بزنیم و دوستم با اون کیر کلفتش کس و کون خانومم رو جر میداد

3 ❤️

906776
2022-12-15 05:11:32 +0330 +0330

داستانت خوب بود مخصوصا سکسو طوری تعریف کردی انگار با ما هم خودمونی هستی و میخوای بهمون بدی فقط یه کوچولو طولانی بود ، لایک کردم ولی اون حالا الان حوصله ندارم بقیه رو تعریف کنمت کل زحمتتو زیر سوال برد ، نویسنده خوبی هستی ، مودبم باشی قطعا جزو عالی ها هستی .

0 ❤️

910589
2023-01-14 02:59:47 +0330 +0330

دمت گرم صبا من خیلی حال کردم و حسرت کس و کون سکسی ترو کشیدم. 😍😍😍

0 ❤️